به گمانم گمانهزنیها درباره کابینه دوازدهم و اینکه چه کسانی بهعنوان وزیر به مجلس معرفی خواهند شد در هیچ دورهای تا به این اندازه پر سر و صدا و پرخبر نبوده است. از بودن و نبودن وزیر زن بگیرید تا نام مردان گوناگونی که هر روز در لیستهای احتمالی، در آمدوشد بودند، باعث شد که وزیران کابینه دوازدهم، به یکی از موضوعهای رسانهای پرنمود بدل شود.
گستردهترشدن فضای مجازی و همچنین خبرهای ناهمساز و شگفتیآور درباره نبودن زنان در کابینه دولت آینده از عوامل مهم این توجه بیش از پیش به نظر میرسند. اما نکته درخور درنگ این داستان، تنها عاملهای گوناگون پیدایش آن نیست. بهعنوان یک پدیده سیاسی، فرهنگی و اجتماعی میتوان از زاویههای متفاوت، به آن اندیشید و درباره آن به گفتوگو پرداخت.
من در این یادداشت کوتاه، میخواهم به نکتهای پیرامون این رخداد بپردازم که تقریبا از نزدیک شاهد آن بودم و کمتر هم به آن توجه میشود.
ما در گستره آموزش و پرورش، هماکنون با گروههایی از فرهنگیان روبهرو هستیم که خود را تشکلهای سیاسی یا مدنی معرفی میکنند و ادعا دارند که با رویکردی سیاسی، مدافع حقوق فرهنگیان هستند و بهبود وضع آموزش و پرورش را دنبال میکنند.
تا پیش از قطعیشدن علی زرافشان، بهعنوان وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش، هر کدام از این تشکلها، به دنبال این بودند که با لابیگری با افراد بانفوذ، یکی از نیروهای خود و یا فردی نزدیک به تشکل خود را بهعنوان وزیر معرفی کنند. هنگامی هم که از ویژگیهای افراد مطرحشده آنان پرسش میشد، لیستی بلند بالا از توانمندیهای گزینههای خودشان ارایه میدادند.
تا اینجای کار، مشکلی نیست و طبیعی است که گروههای گوناگون میتوانند از افراد متفاوت دفاع کنند؛ اما هنگامی که روشن شد گزینه نهایی علی زرافشان است، به یکباره خاموشی گستردهای بر این تشکلها چیره شد و حتی برخی از عضوهای آنان شروع کردند به تعریف و تمجید از تواناییهای بیشمار علی زرافشان.
این دگرگونی رفتاری را میتوان نشانهای از بلوغ این تشکلها دانست؛ به این معنا که وقتی رئیسجمهوری برگزیده مردم کسی را بهعنوان وزیر به مجلس معرفی میکند، باید به این گزینش و شناخت احترام گذاشت و اختلافها را کنار نهاد و با پشتیبانی همهجانبه به حمایت او پرداخت تا در آینده و در جایگاه وزارت، بتواند با قدرت از منافع آموزش و پرورش دفاع کند؛ اما این تفسیر خوشبینانه با یکسری واقعیتها همخوانی ندارد.
از دید این نگارنده، بحث به این برمیگردد که تشکلهای سیاسی در درون آموزش و پرورش، به روشهای متفاوت، نیروهای خود را در پستهای گوناگون وزارتخانه و ادارههای آموزش و پرورش گنجاندهاند.
در واقع این تشکلها، بیشتر گروههایی پُستیاند و هم و غم آنان بیش از هر چیز این است که نیروهای خود را به پُستهای مدیریتی برسانند.
اگر آن گونه که این تشکلها، تا پیش از معرفی زرافشان، در آشکار و نهان، در نقد و رد او بسیار سخن میگفتند، هماکنون منطق معطوف به واقعیتهای سیاست ایران، حکم میکند که بهعنوان نیروهای اجتماعی مستقل، به راه و روش خود ادامه دهند تا بتوانند به یاری نمایندگان مجلس، در نهایت، گزینهای توانمندتر بهعنوان وزیر آموزشوپرورش دولت دوازدهم برگزینند.
باری کل بحث به «استقلال» جامعه مدنی برمیگردد.
یک تشکل سیاسی و بهویژه از نوع پُستی آن، به دلیل نداشتن استقلال و به دلیل داشتن منافع نیروهای خود، امکان دفاع استوار از منافع صنفی و آموزشی فرهنگیان را ندارد و به هنگام ناهمسازی میان منافع نیروهای خود با منافع صنفی فرهنگیان کشور، به آسانی و بیسروصدا، نخستین را برمیگزیند و از دومی میگذرد.
نظرات بینندگان
باید تغییرات و انتخاب مدیران مدارس-مدیران و معاونین اداره و حراست و ارزیابی و عملکرد و وزیر اموزش و پرورش با انتخاب و رای گیری مستقیم معلمین زحمت کش انتخاب شوند
نه توسط باندبازی و نماینده های مجلس و یا امام جمعه شهر یا مراجع تقلید انتخاب شوند