دانش آشتیانی با انجام دادن کارهایی که قبلا از افرادی چون احمدی نژاد و قالیباف و هم فکران آنها سراغ داشتیم، اهالی آموزش و پرورش را ناامیدتر می کند و نمره ی عملکردی خود را بدتر می کند.
فخرالدین احمدی دانش آشتیانی از دسته ی مدیران نزدیک به اصلاح طلبان است، او دارای مدرک دکتری مهندسی زلزله است در سوابق اجرایی وی مشارکت در پروژه های مختلف اجرایی و مدیرکلی و معاونت وزیر در وزارت آموزش علوم، تحقیقات و فناوری به چشم می خورد اما اصلی ترین شهرت وی قبل از انتصاب به عنوان وزیر آموزش و پرورش به دوره ی «معاون اداری و پشتیبانی وزارت فرهنگ و آموزش عالی از سال 1376 تا 1380» و «معاون طرح و توسعه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و قائم مقام وزیر از سال 1380 تا 1382» در زمان وزارت مصطفی معین وزیر دولت اصلاحات بر می گردد .
پس از پیروزی حسن روحانی در انتخابات سال ۹۲ ریاست جمهوری، دانش آشتیانی به عنوان گزینه پیشنهادی برای وزارت علوم به مجلس نهم معرفی شد ولی نتوانست رای اکثریت مجلس اصولگرایان را به دست آورد؛ این اتفاق در محبوبیت دانش در افکار عمومی اصلاح طلبان بی تاثیر نبود.
پس از تغییر مجلس به نفع اعتدالیون و اقدام روحانی برای اعمال تغییرات در کابینه دانش آشتیانی به عنوان یکی از گزینه های تصدی وزارت آموزش و پرورش طرح شد و پس از حمایت پررنگ و تمام قد محمدعلی نجفی به عنوان شخص تاثیر گذار اصلاح طلبان و تشکل های حامی دولت از دانش آشتیانی، وی به عنوان وزیر پیشنهادی اموزش و پرورش به مجلس معرفی شد و توانست رای اعتماد بگیرد.
بالاخره دانش آشتیانی در ۱۱ آبان سال ۹۵ کار خود را به عنوان وزیر آموزش و پرورش شروع کرد ولی چندی از وزارت وی نگذشته بود که حامیان وی، متوجه شدند که او فردی نبوده است که آنها گمان می کردند و عملکرد ضعیف دانش موجب از بین رفتن سرابی به نام دانش آشنیانی شد!
کم کم حامیان قبل از وزارت دانش، منتقدان پشت پرده وی شدند !
حرف هایی چون : " .... تمام شور و انرژی دانش برای وزیر شدن بود بعد از وزیر شدن همه تمام شد. در زمان فانی وزارتخانه حداقل حرکت لاک پشتی داشت ولی در زمان دانش خوابید. دانش هیچ شناخت و اشرافی بر مسایل آموزش و پرورش ندارد و دانش برای وزارت خانه وقت کافی نمی گذارد و ... "از گوشه و کنار و محافل مختلف به گوش می رسید.
اهالی رسانه و کارشناسان هم انتقادات و نظرات خود را علنی تر بیان کردند.
در مورد عملکرد چند ماهه ی دانش آشتیانی نقدهای بسیاری را می توان بیان کرد یکی از اصلی ترین آنها تصویر بی انگیزه دانش آشتیانی به عنوان وزیر بود. دانش آشتیانی گرچه با شعارهای زیبا وزارت خود را شروع کرد ولی در میدان عمل دچار انفعال غیر منتظره ای شد.
با توجه به اینکه دانش با بدنه و بستر آموزش و پرورش و مدیران آن آشنایی لازم را نداشت به نظر می رسد این عدم اشراف و کم اهمیت قرار دادن مسایل وزارت خانه از دلایل اصلی این انفعال بودند .
دانش آشتیانی عضو هیات علمی دانشگاه است و علنا چند روز وی صرف حضور در دانشگاه و جلسات هیئت دولت می شود و برخی کارهای به نظر نمایشی و غیر ضروری مانند حضور در مدارس و کلاس های تهران این زمان کم را کمتر کرد.
اینجا این سوال مطرح است که:
آیا در جمع پر شمار مشاوران دانش آشتیانی کسی توانایی رساندن نظرات معلمان و دانش آموزان را به وی نداشت که او خود باید در مدارس حضور می یافت ؟
وقتی دانش آشتیانی برای امور مختلف حتی حوزه ی رسانه هم حکم مشاوره می دهد نتایج کار و وظایف آنها چیست ؟
یکی دیگر از نقاط مورد نقد در عملکرد دانش شیوه ی انتصابات وی بود . اگر به نحوه انتصابات دانش نگاه کنیم این انتصابات شامل دو دسته می شوند. دسته اول شامل دوستان و افراد مورد وثوق آقای دانش در وزارت علوم بودند که دانش با خود آورد ؛ افرادی چون مهدوی، نظرپور، فیض ، حکیم زاده و .... از جمله این افراد بودند که بدون هیچ سابقه ی خاصی در آموزش و پرورش در مناصب بالای وزارتی مانند معاون وزیر و مشاور عالی گمارده شدند .
دسته دوم نیز شامل افرادی بودند که حیدر زندیه فرد مورد اعتماد و تعیین کننده تیم دانش معرفی کرده است ؛ افرادی چون فرزانه، باقری ، رفیعی ، قاسمی از این جنس مدیران هستند که همگی در زمانی که جواهری پور مدیر کل تهران بوده همکار و همراه زندیه بوده اند تقریبا به جز یک یا دو مورد همه انتصابات این گونه بوده است.
وجه مبهم و سوال برانگیز دیگر در عملکرد دانش آشتیانی رابطه اش با تشکل ها بود او که ابتدا با همراهی و کمک تشکل ها بر سر کار آمد.
در نخستین روزهای وزارتش مشاور امور تشکل ها را کنار گذاشت.
عادل عبدی که چند سال به عنوان مشاور امور تشکل ها در کنار فانی کار کرده بود عضور شورای مرکزی مجمع فرهنگیان ایران اسلامی است . او در این چند سال عملکرد قابل قبولی داشت و با تشکل های سیاسی و تشکل های صنفی و فعالین رابطه ی خوبی داشت و در این سال ها در جلسات متعددی حاضر بود و در موارد مختلف اظهار نظر داشت .
او در دوره ی فعالیت خود توانست حکم اخراج و محکومیت برخی از فعالین صنفی و سیاسی معلمان را برگرداند و در نتیجه فعالیت های وی و فانی برخی از معلمین دوباره سر کلاس برگشتند . اگر دانش فردی بهتر و قوی تر از وی را بر این سمت می گمارد جای تقدیر داشت حال آن که پس از کنار گذاشتن عبدی چندین ماه این سمت بدون متولی ماند؛ این رفتار دانش، این پیام را به جامعه معلمان داد که نبودن عادل عبدی یا فردی به عنوان مشاور امور تشکل ها بهتر از بودن آن است یا تفاوت چندانی ندارد !
نمایندگان تشکل ها که دوره فانی جلسات منظمی با وزیر و مدیران وزارت خانه داشتند با وجود حمایت از دانش آشتیانی رابطه شان به سردی گرایید و جلسات گاه و بی گاه ان هم به صورت هر تشکل جلسه ای مجزا برگزار شد.
برخی معتقدند دانش در زمینه باج ندادن به تشکل ها خوب عمل کرد ولی باید توجه داشت که تشکل ستیزی و تشکل ستایی دو لبه ی یک چاقو هستند و قابل نقد می باشند .
همان طور که افراد را نباید بدون داشتن شایستگی صرفا به دلیل سهم دادن به تشکل به کاری گمارد، نباید افراد توانمند را به دلیل عضویت در تشکل ها از رسیدن به مدیریت ها محروم کرد اما آنچه در این مورد آزار دهنده است بازگشت این روزهای دانش آشتیانی به سوی تشکل ها و برگزاری جلسات با نمایندگان آنها برای ماندن در جایگاه وزیر است !
دانش در زمینه ی دفاع کارشناسی از سند ۲۰۳۰ هم طرفداران دولت را ناامید کرد.
اما اقداماتی که این روزها ممکن است اعتبار و عملکرد دانش آشتیانی را بیش از پیش خراب تر کند رفتارهایی است که ما افرادی چون احمدی نژاد و قالیباف را نماد آن می دانستیم و می دانیم .
محمود احمدی نژاد زمانی که فهمید دولت را باید به طیف مقابل تحویل دهد در چند ماه آخر رفتنش کلی فرد استخدام کرد ، کلی لایحه تصویب کرد و اقدامات مالی گسترده ای انجام داد تا آنها بر دوش دولت بعدی بیافتد.
اقداماتی که بعدها دولت روحانی از آنها نالید. خبرهایی مشابه این اقدامات در شهرداری تهران نیز دیده می شود که قالیباف می خواهد هر آنچه در توان دارد انجام دهد تا شهردار بعدی اسیر سیاست های وی شود.
انتصاب محمد علی نجفی در هیئت مدیره صندوق ذخیره فرهنگیان و کاظم قاسمی به عنوان مشاور امور تشکل ها توسط دانش آشتیانی نیز مشابه این اقدامات می باشد.
کاظم قاسمی را من می شناسم ؛ انسان خوبی است ولی سوال اینجاست که او در چند سال گذشته کجا بوده است؟
چه فعالیت و تعاملی در حوزه ی آموزش و پرورش بالاخص با تشکل ها داشته است ؟
چرا چند ماه فردی متولی این جایگاه نبود ؟ در این دو ماه که فصل انتخاب وزیر است این انتصاب انجام شده است؟
به نظر می رسد این انتصاب در راستای لابی با تشکل ها بوده است یا حکم یک هدیه به قاسمی را دارد .
به نظر می رسد قاسمی نیز به دلیل دوستی و سابقه همکاری و هم تشکل بودن با حیدر زندیه به این سمت انتصاب شده است.
این روزها خبرهایی از تشکیل جلسات دانش آشتیانی با تشکل ها و افراد مختلف برای تغییر برخی مدیران ارشد و میانی به گوش می رسد .
این نوع کارها بیشتر حالت باج دادن برای ماندن را به اذهان متبادر می کند.
دانش آشتیانی باید به قواعد اخلاقی پایبند باشد و در این دو ماه که تکلیف ماندن یا رفتنش مشخص خواهد شد دست به تغییر و تحولات بزرگ نزند.
بحث بر سر رفتن یا ماندن او بحثی مجزا است که باید با توجه به گزینه ها و شرایط در مورد آن حرف زد ولی دانش آشتیانی باید بداند که مدیران ارشد و میانی که او در این ماه انتصاب می کند در صورت تعیین وزیر جدید نوعی تحمیل است که وزیر جدید یا باید مانند عضو پیوندی ناهمگون آن را پس بزند و تغییر دهد یا باید به صورت کج دار و مریز آن را تحمل کند !
اگر هم دانش توانست روحانی و سایر افراد و عوامل را راضی برای حفظ خود بکند این تغییرات را پس از تثبیت می تواند انجام دهد.
نظرات بینندگان
بجای سند 2030 سند تحول بنیادین را اجرا کنند.
فقط توجه به معیشت و منزلت معلم کاهش حجم کتب درسی و برگشت مردودی و اخراج دانش اموز نماها به سیستم مدرسه
انشاا...
حکم جدید مبنی بر حذف طبقه تشویقی باعث کاهش 60 هزار تومان از حقوق ناچیزم شده
وقتی گرفتم این همه افزایش نداشتم ولی با حذفش فهمیدم چه دلسوزی و تلاشهای عبثی کردم
حیف برای خودم