این روزها یک سؤال ذهن همه را به خود مشغول کرده است و آن سوال این است چرا رأی دهیم؟
در پاسخ به این سوال برخی می گویند" نیمه راهیم به عقب برنمی گردیم" .البته برای یافتن پاسخ سوال فوق لازم دیدم کمی به عقب بر گردیم به دنبال نشانه ای می گشتم تا تفاوت این چهار سال دولت روحانی را با دوران قبل بررسی کنم .
در مرور یادداشت هایم چشمم به یادداشتی می افتد با این عنوان "پله پله تا ملاقات مدیرکل" ؛
متن را مرور می کنم:
"چه رازی است که اتاق مدیران کل در بالاترین طبقه ی ادارات قرار گرفته است و برحسب تصادف آسانسور هم ندارند؟
یرای ملاقات با مدیر کل ابتدا باید مشکل زانو و کمر درد نداشته باشید ، سپس از رئیس دفتر ایشان وقت فبلی بگیرید سر وقت مقرر حاضر شوید و منتظر بمانید ،تا با هماهنگی رئیس دفتر ایشان ، اجازه ی ملاقات به شما داده شود ؛ چون مدیران همیشه جلسه دارند و حتما یک جلسه ی کاری است...
گاهی اتفاق می افتد به شما اجازه ی ورود به اتاق مدیر داده می شود ولی کسی از اتاق خارج نشده است ؛ با تردید وارد اتاق می شوی و در یک آن چشم می چرخانی تا در خروجی را پیدا کنی اما خروجی دیگری را نمی بینی یعنی آن کسی که با مدیر جلسه داشته از کدام در خارج شده است؟!
این از آن سوالات لاینحلی است که قریب بیست سال است ذهنم را به خود مشغول داشته است و تاکنون جوابی برای آن نیافته ام.
اما ادامه ی داستان ...
وقتی وارد می شوی مدیر در کمال خضوع مقابل شما می ایستد! و سپس با اشاره دست و سر از شما می خواهد درخواست تان را مطرح کنید ؛ آن وقت است که لابه لای جملات تکه پاره شده ی شما رئیس دفتر ایشان مدام وارد اتاق می شود و اوراقی که به همراه دارد برای امضا می آورد ؛ یا گوشی تلفن زنگ می خورد و مدیر ناگزیر است پاسخ تلفن را بدهد ؛ به هرصورت شما یا باید رشته ی کلام را از آن جایی که قطع شد ادامه دهید و یا سر و ته قضیه را به هم بدوزید و از اتاق مدیر خارج شوید !
تنها مشکلی که می ماند شمایید و پله هایی که باید پایین بیایید !
تصور می کنم راز پله پله تا ملاقات مدیر در همین باشد ، اول پلّه ها را بشمارید اگر بدون آن که نفس تان به شماره بیفتد ، می توانید از پله ها بالابروید حتما این کار را بکنید.
در طول دوران تدریس این اتفاق بارها برای من و همکارانم افتاده است .
ملاقات با مدیران کاری سخت و طاقت فرسابود و این خاطره را مقابل خاطره ای دیگر می گذارم.
چندی بعد از استقرار دولت تدبیر و امید و در تب و تاب رتبه بندی معلمان طنزنامه ای از من در صدای معلم و فضای شبکه های مجازی دست به دست شد ( این جا ) ؛تا جایی که معاون رسانه ای وزیر وقت آموزش و پرورش طنزانه را می خواند و در تماسی تلفنی از من دعوت می شود در نشست رسانه ای با وزیر شرکت کنم.
ملاقات چهره به چهره وزیر با چندتن از معلمان که درحوزه آموزش و پرورش دست به قلم بودند .
در بررسی و کنکاش های کاری اتفاقاتی از این دست کم نیست و اینک آخرین هفته ها از سال تحصیلی ۹۶سپری می شود .
امتحانی بزرگ پیش روی ماست .
نتیجه ی این آزمون ،انتخاب دو نگرش است .
انتخاب یک نگرش به معنی بازگشت به سیاست هایی است که مدیرانش از پس اتاق های آهنین با زیردستان خویش تعامل می کنند، فعالیت در شبکه های اجتماعی را تهدیدی بزرگ تلقی می کنند و انتخاب نگرش دوم گزینش سیاستی است که به دنبال تعامل چند سویه با سلایق و دیدگاه های مختلف است ؛ در این نوع نگرش شبکه های احتماعی محل تلاقی دیدگاه های متفاوت است .
بی تردید مطالبات مغفول مانده ی فرهنگیان پاشنه ی آشیل هر دولتی است و تحقق آنها در سایه آرامش و امنیت فرهنگی ممکن است
لازم می دانم چالش های پیش رو در آموزش و پرورش را فهرست وار بیان کنم :
۱- اعتلای فرهنگ پرسش گری در آموزش و پرورش
۲- رفع تبعیضات آموزشی
۳- ارتقای منزلت و جایگاه اجتماعی معلم
۴ - برچیده شدن بساط انحصارطلبی
۵- آزادی بیان و گردش آزاد اطلاعات
با این تفاسیر باید در نظر داشت سازمان آموزش و پرورش ساختاری گسترده و پیچیده است و درتار وپود ساختار آن انتظارات زیادی نهفته است . وقتی در بحبوحه ی انتخابات صحبت از مشارکت حداکثری می شود ناخودآگاه نگاه ها به آموزش و پرورش معطوف می گردد.
و آنچه در این برهه ی زمانی اهمیت می یابد ایجاد حس مشارکت پذیری در میان فرهنگیان است .
حق انتخاب امتیازی است که نمی توان به سادگی از آن صرف نظر کرد.
لازم به ذکر است تحقق بسیاری از مطالبات نیاز به بسترسازی مناسب دارد و توسعه ی آموزشی با وجود تنگناهای امنیتی کاردشواری است .
آرامشی که در سایه ی امنیت فرهنگی ایجاد می شود قابل مقایسه با سکون پیش از طوفانی نیست که حاصل فرهنگ امنیتی است .
برای توسعه و پیشرفت لازم است نوع نگرش به مقوله ی نقد و نقادی تغییر کند ؛ در فرهنگی که پرسش گری جایگاهی ندارد. نقد تهدید است. حال آن که در جامعه ی پرسش گر ، مطالبات مغفول مانده ی پژوهشگران فرصت تلقی می شود تا در سایه ی فرهنگ نقادی چالش های پیش رو شناسایی شود در حالی که در یک نظام بسته ی امنیتی ،دست یابی به شیوه های نوین آموزش جهانی ممکن نیست .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
الان حقوق زیر ۵ میلیون بدبخت هست
حقوق معلم ۲ میلیونی پول غذا و کرلیه و قبض هم نمیشه
ما هم همسر و فرزند داریم هیهات...