صبحانه را در ستاد قالیباف بوده و حوالی ظهر یواشکی سر ناهاری سری به ستاد رییسی می زند که دیده شده باشد.
در راه برگشت به اداره ناگهان نگران می شود چون اخبار را روی گوشی اش چک کرده! به همین خاطر حوالی غروب به اتاق همکارانی که احتمال می دهد حامی روحانی باشند سری می زند و از پیروزی حتمی روحانی ابراز خوشحالی می کند تا به این ترتیب محکم کاری کرده و جای خود را در دولت آینده حفظ کرده باشد.
شب می شود و در منزل باز هم دلش نگران است که نکند از قافله عقب بماند!
دست به کار می شود؛
یک اعلام حمایت در گروه هواداران رییسی یکی در گروه قالیبافی ها و یکی هم برای گروه روحانی ها پیشکش می فرستد...
این چهارمین انتخابات ریاست جمهوری است که شاهد این رفتارها از برخی مدیران و نیروهای ضعیف النفس و بی هویت اداری و ستادی هستم.
به نظر شما تهوّع آور نیست این همه فرصت طلبی و رنگ به رنگی برای حفظ موقعیت؟
با دیدن این رفتارهای رنگ به رنگ، دلم می سوزد به حال ایران.
ایران عزیز دلش را به که خوش کرده؟
مدیرانش آنقدر بی ثبات شده اند که بوقلمون صفتی را با فعالیت سیاسی عوضی گرفته اند !
فقط می توانم نام مدیرانِ عوضی را برای این ها انتخاب کنم که مانند موریانه به جان این کشور افتاده اند. همیشه به دوستی یا هم صحبتی با کسانی که نگاه و گرایش خود را در صورت لزوم با صراحت بیان می کنند، لذت می برم. خواه اصولگرا باشند خواه اصلاح طلب.
نظام تربیتی ما از کودکی، هواشناسی می آموزد. نیاموختیم شفاف باشیم.
اگرچه ایمان دارم نسل جدید، صراحت و شفافیتی دارد که این خلقیاتِ ضد توسعه را در می نوردد و مطالبه خود را با صراحت به جامعه می فهماند.
* دوستدار پیروزیِ دوباره امید و عقلانیت
تربیت و توسعه
نظرات بینندگان
همیشه در ادارات آموزش و پرورش شاهد همچین افراد نون به نرخ روز خوری هستیم
آخر سر هم صاحب پستها همین فرصت طلبان هستند
با بداخلاقی مصادف بوده است
میزند امروز ساز دلبری
حرفها و گفتههای سرسری!
حامیان حزب بادند این گروه
نابلد در هرچه کارند این گروه...
دوره افراطشان آمد به سر
تندخویی شد دگر زین خانه در
این حنا دیگر ندارد هیچ رنگ
خورده تیر نطقشان دیگر به سنگ...
"سید محمدرضا خوشدل"