ما انسان ها مي توانيم هرآنچه مي خواهيم به دست آوريم ولي هرگز نمي توانيم آنها را تا ابد نگهداريم / زندگانی به اندازه کفاف بهترین زندگی است/ در ظاهر فقير آن است که جيبش دارالعنكبوت باشد و سقف خانه اش آسمان و فرش زير پايش زمين سخت باشد اما این گونه نیست ، گرچه این ها نشانه ای از فقر است برای آنها که نیازمندان را درمی یابند و غني و ثروتمند آن نيست كه شكمش مدفن الكباب و بشكه سان باشد يا اينكه چيزهایي به صورت موقت در اختيار داشته باشد/ از سماجت جدایی ها می ترسیم/ انتقادهای به جایی که نسبت به او میکنند را به شوخی میگیرد و رنگ سیاه غفلت را به سر و صورت میمالد، تا اینکه به کوری برسد ؛هرگاه که چشم و بصیرت از کف داد، پسرفتها را نیز پیشرفت تلقی نموده و سقوط را صعود میپندارد/ زندگیهای ما زمانی زیبا و شیرین میشود که هر چند روز یک بار از خود سؤالهایی بپرسیم قبل از آنکه سوال پرسیدن از خود هم ممنوع شود، تا فکرمان جریان پیدا کند و از حالت رکود خود خارج شود/ کی قرار است سر عقل بیاییم ؟ کی؟!/ زياده اندوخته هاست که روزي به زياده باخته ها مبدل مي شود
زیاد داشتن ملاک افتخار نیست.همین زیاد داشتن هاست که دشمن ساز و نقصان پذیر و فقر آور است. انصافت را پشت سر نگذار و قدر آنچه را كه جلوي دست تو است را بدان و حق موجودي هاي خويش را به جاي آور ، آنگاه آنچه راكه نزد تو نيست را طلب كن.
ما انسان ها مي توانيم هرآنچه مي خواهيم به دست آوريم ولي هرگز نمي توانيم آنها را تا ابد نگهداريم ! گيرم در زندگی همه چيز را هم دراختيار داشتيم، آنها را كجا مي گذاشتيم! ؟
و اگر آنها می ماندند ما نمی توانستیم برای آنها بمانیم.
زندگانی به اندازه کفاف بهترین زندگی است.
در ظاهر فقير آن است که جيبش دارالعنكبوت باشد و سقف خانه اش آسمان و فرش زير پايش زمين سخت باشد اما این گونه نیست ، گرچه این ها نشانه ای از فقر است برای آنها که نیازمندان را درمی یابند و غني و ثروتمند آن نيست كه شكمش مدفن الكباب و بشكه سان باشد يا اينكه چيزهایي به صورت موقت در اختيار داشته باشد. چه بسا با یک چمدان پر از مدرک و حسابی پر از اعتبار ، باز هم دست خالی و بی اختیار و محروم و رنجی مستمر داشته باشیم پس فقیر کسی است که اکتفا به قد کفاف نکند.
تا زماني كه پيوند نخورده ايم فقيريم و همۀ ما فقيرزاده شده ايم و و این فقير با خداست که در همه حال غني است و غني بي خداست که درهمه حال فقير .
دنیا بد نیست بلکه کم است و در این دنیا تنها انسان است که همچون آب ، از ابتدای آفرینش تا انتها جاری است، زلال و گوارا این آب خلق شده است، ولی چون در پیچ و خمهای مختلف طی مسافت میکند، گاهی تلخ و زمانی بدبو و مرتبهای شور میشود یعنی آنچه که نباید باشد می شود.
از سماجت جدایی ها می ترسیم .وضعیت انسان هیچ گاه ثابت نیست و همواره در حال دگرگونی است، به همین دلیل فرصتهای فوق طلائی را در نمییابد و به امور فرعی به جای اصلی و باطل شبیه به حق اشتغال ورزیده و می پندارد که جزو موفق ترین هاست و خود را تصدیق و اطرافیان را تکذیب و همه را با چوب انتقاد نابه جا سرخ می کند.
انتقادهای به جایی که نسبت به او میکنند را به شوخی میگیرد و رنگ سیاه غفلت را به سر و صورت میمالد، تا اینکه به کوری برسد ؛هرگاه که چشم و بصیرت از کف داد، پسرفتها را نیز پیشرفت تلقی نموده و سقوط را صعود میپندارد.
می پندارد که درحال رشد و ارشاد و تعالی و کمال جاودانی است و حال اینکه گلوبند خسر و هلاکت و فلاکت بر گردن آویخته است و همه این غفلت ها وبال گردن اوست که در روز داوری متجلی می شود .
کسی نیست بگوید که:
ای آقا! و ای خانم!
حواست را كجا، گذاشتهاي؟! اي دختر! و اي پسر! حواست را كجا، گذاشتهاي؟! به هنگام خواندن نامه اعمال در پيشگاه حق ، سرفه و سكوت و آواز... به فريادمان نميرسد، پس حواست را جمع كن و آنچه را كه واقعاً نياز داري جمع و در کارنامه ات ثبت كن.
زندگیهای ما زمانی زیبا و شیرین میشود که هر چند روز یک بار از خود سؤالهایی بپرسیم قبل از آنکه سوال پرسیدن از خود هم ممنوع شود، تا فکرمان جریان پیدا کند و از حالت رکود خود خارج شود.
سوال پرسیدن از خود ممنوع نیست و زندان ندارد. پس راحت باشیم ؛ مثلاً از خود بپرسیم فلانی، این شد و نشدها اهمیت دارد؟ چه قدر از روزها و شب ها را کاری نکردی ؟ چندین ساعت، دقیقه و ثانیه از آن مهربان و مهربانان فرصت گرفتی و برای غیر او و آنان خرج کردی؟ چه قدر به مسائل بی مزه و فکاهی خندیدی و صدایت دیگران را آزار داد؟!
از خود بپرسیم که برای چه و چه زمانی و چه قدر بی تابی کردم؟ و به خود بگوییم که : آیا این غصههای حقیر و این رنجهای صغیر ارزش داشت که همچون طفلی یک گوشه بنشینم و برایشان تنها غصه بخوریم و کاری نکنیم؟
از خودمان بپرسیم آیا توانستیم که در شبها، روزها، ثانیهها، خندهها و... خداوند را از خود راضی کنیم و به خود بگوییم: فلانی! پس کی قرار است سر عقل بیاییم ؟ کی؟!
آیا میدانیم لحظهای نیست که در اقیانوس رحمت و نعمت او غوطه ور نباشیم؟ ما از او دوریم او که دور نیست، اين ما هستیم که گاهی او را فراموش میکنیم؛ ولی آن مهربان ، ما را لحظه ای نیز رها نمیکند.
از خودمان بپرسیم که تا به کی او بر جفا و ناسپاسی ما صبوری کند و ما از شکر نعمتهایش چشم پوشی کنیم و ناصبور باشيم . بيچاره آن كس كه براي دردهایش ، سراغ غير او مي رود و فكر مي كند كه او نيست! او هست آن بیچاره خودش نيست. پس بگذريم.
آدمی به خود میگوید: چرا باید این همه خودم را سؤال پیچ کنم؟ مگر چه خبر شده؟ که چه بشود و به چه برسیم؟
پاسخ این است که شاید بتوانیم گوشهای از این همه عظمت، و رحمت و این همه نعمت او را درک کنیم و از امکانات و استعدادها بهره مند شویم تا شاید عرق سرد شرم بر پیشانی مان بنشیند و از خودمان خجالت بکشیم و سر شرمندگی پایین بیندازیم و دادههای خوب آن مهربان را با پس دادههای بد خود مقایسه کنیم و بفهمیم که ای داد و بیداد! دستمان خالی است.
کسی هم غیر از او و رسولانش و جانشینانش نیست که این کاسه بی قراری را پر کند و این با خود نجوا كردن و به خود در برابر خالق انتقاد و تلنگر زدن غفلت زداست پس آن را غنیمت بشماریم .
زياده اندوخته هاست که روزي به زياده باخته ها مبدل مي شود و اگر تو شايسته باشي دير يا زود از جام فضل حق سرمست خواهي شد ؛ حال كيست تو را كه با خدايت پيوند خورده اي وامانده و بی نوا بخواند ؟!
بنابراین اگر گداي او شویم محتاج غير او نمي شویم و این انقطاع از داشته هاي خلق و اتصال و ارتباط با داشته هاي حق كمال بي نيازي دنيوي است و هر آنچه هست در نزدش هست و آنچه كه ما نداريم شاید مصلحت باشد و یا شاید چیزی دیگر و ما نمي دانيم و اگر هم می داشتيم فرياد ما بلند بود و مي خواستيم كه از ما بگيرد.
پس زمانی که ما متوجه میشویم همه به خداوند نیازمند هستیم، دلیلی برای بریدن اتصال با او و قطع ارتباط با خالق نمییابیم و اعراض از ذکر نام و یاد خداوند نخواهیم داشت و به لحاظ فردی و اجتماعی هرگز در تنگناهای سخت و مشکلات قرار نخواهیم گرفت.
مشکلات سراغ شخص یا اشخاصی میرود که از یاد خداوند در اعمال شان غفلت می ورزند و این غفلت مهم ترین عامل محرومیت فرد و جامعه از هدایای خداست که در قرآن کریم هست :
و َمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَه ُمَعيشَةً ضَنْكا
و هر کس که به یاد خداوند پشت و از آن اعراض کرد بی شک گرفتار زندگی در سختی ها و تنگناها خواهد شد.
هر جا كه ياد خدا باشد آنجاست که بوي بهشت استشمام مي شود.هر جا كه يادش نباشد جهنمي بيش نيست . هر چيز در زندگي مان زيادش بد است جز ذكر خدا چون انسان در همه حال به آن محتاج است پس آنكه تاب تنگنا ندارد ، از چهره ياد خدا در دلش نقاب و حجاب بردارد .
به دور از این همه غوغا و جنجال این چهارده واقعیت تلخ انسان است در قرآن و آن را باور کنیم چون او را بیچاره کرده است و دست و پا بسته که او :
[1]-احزاب(33)
[2]-اسراء(11)
[3]-عادیات(6)
[4]-احزاب(72)
[5]-ق(16)
[6]-معارج(20)
[7]-کهف(54)
[8]-عصر(2)
[9]-معارج(19)
[10]-معارج(21)
[11-علق(6)
[12]-حج(66)
[13]-هود(9)
-[14]اسراء(100)
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
مدیران کاسب مسلک، بوروکرات و تکنوکرات تاکنون هیچ ملتی را به صلاح و اصلاح نرساندهاند.
مدیران خسته و نشسته، مدیران ویلا نشینی که باد اشرافیت در غبغبهایشان در تلاطم است، مدیرانی که کرسیهای صدارت خود را یک غنیمت میدانند نه یک مسوولیت و مدیرانی که با تزریق وعدههای دروغین نشان دادهاند که فاقد سرپنجههای تدبیر و گرهگشایی از این جامعه هستند، باید از صندلیهای صدارت به پایین کشیده شوند تا این ملت روی آرامش و رفاه و رستگاری را ببیند.
نمایندگان مجلس دهم تا دیر نشده آستین های همت را بالا زده و تدبیری برای زدودن این لکه ننگ از دامان عملکردشان داشته باشند.
بهشت وجهنم را خداتعیین میکند نه آنانی که یک شبه به هرمقامی رسیده اند. لطفا" مارا موعظه نکنید پول تامین معاشمان را بدهید