اختلال بدشکلی بدن (BDD) یا "خود زشت انگاری" وضعیتی است که فرد به شکلی وسواسی از قسمتی؛ یا تمامِ ظاهر خود ناراضی است و باعث بروز اختلال در روابط اجتماعی او می شود. قضاوت هایی که فرد درباره بدنش دارد و نیز قضاوت هایی که دیگران دربارۀ اندام او دارند از جمله موارد مورد توجه برخی جامعه شناسان است. سوال های مطرح در این سنخ مطالعات عبارتست از اینکه قضاوت ما درباره بدنمان چگونه شکل می گیرد؟
چگونه برای بدن "استانداردسازی" می شود و رسانه ها در فرآیند چه نقشی دارند؟
طبق تحقیقات، "خودزشت انگاری" ؛ در زنان بیشتر مشاهده می شود. آنان عموما به دلیل "خوش اندام جلوه کردن" نگران وضع بدن خود هستند و به همین دلیل گرفتار رژیم های لاغری متعدد و روش های گوناگون مدیریت بدن می شوند تا مبادا چاق به نظر آیند و منزلت اجتماعی شان کاهش یابد. چاقی قصه جالبی دارد. جامعه شناسان نشان داده اند که برای مثال در تاریخ کشورهای اروپایی، زمانی که دسترسی به غذا برای همه اقشار جامعه آسان نبود "چاقی" مایۀ کسب منزلت اجتماعی می شد، ولی در دوران معاصر و با دسترسی بیشتر مردم به غذا، قصه بر عکس شده است.
در قرن بیستم برخی از فعالان اجتماعی نسبت به "تبعیض مبتنی بر سایز آدم ها" (لاغری و چاقی) هشدار دادند. آنان معتقد بودند که نوعی ایدئولوژی پنهان با عنوان "سایزگرایی" Sizeism در جامعه رخنه کرده است که طبق آن، به کسانی که در "سایز استاندارد" قرار نمی گیرند نگاه توهین آمیزی وجود دارد.
گروهی از فعالان حقوق زنان "جنبش پذیرش اجتماعی چاق ها" را راه انداختند و به جامعه در خصوص وجود تبعیض و نگاه تمسخر/ توهین آمیز علیه آدم ها هشدار دادند. بسیاری از این فعالان، رسانه های جمعی را مقصّر ردیف اول معرفی کردند. آنان با بررسی فیلم های سینمایی این سوال را مطرح کردند که چرا هالیوود هیچ وقت یک زن چاق را در نقش یک معشوق رمانتیک در نظر نمی گیرد و آنان غالبا در نقش آدم های دست و پا چلفتی ظاهر می شوند؟ آیا در بطن این نوع برخوردها، تقسیم جامعه به بدن های زشت/زیبا، به هنجار و نابه هنجار قرار ندارد؟
امروزه انجمن های بین المللی مختلفی در خصوص پذیرش اجتماعی سایزهای بدنی مختلف فعالیت می کنند. این انجمن ها می پرسند که چرا سایز بدن باید مایه شرمساری شود؟
به نظر می رسد که وضعیت خودزشت انگاری در بین ما ایرانیان و بیشتر در بین زنان جامعه جدی باشد. در واقع ایدئولوژی "سایزگرایی" و دغدغۀ "اندام استاندارد" بر جامعه ما سایه انداخته است.
نکتۀ قابل تأمل آن است که خود زنان نیز زنان دیگر را بر حسب همین "بدن استانداردسازی شده توسط رسانه ها" ارزیابی می کنند. زنان قبلا از "نگاه خیرۀ مردانه" رنج می بردند و هم اکنون با گسترش ایدئولوژی " سایزگرایی" باید نگران "نگاه خیرۀ زنانه" هم باشند! و باز نکته قابل تأمل آن است که در کشورهای اروپایی و با گسترش جنبش های پذیرش اجتماعی سایزهای متنوع، "دوست داشتنِ بدنِ خود" تبدیل به ارزش شده است.
در خیابان های کشورهای اروپایی مشاهده زنان چاقی که با نوع لباس هایشان هیچ اصراری بر پنهان کردن چاقی خود ندارند امری عادی است. آنان نگران قضاوت دیگران درباره خودشان نیستند و بدن خود را دوست دارند.
گویا این وضعیت هنوز در کشور ما حل نشده است. بسیاری تلاش می کنند تا به هر شکلی به الگوی "بدن استاندارد" برسند. مسأله اینان کمتر سلامتی، بلکه بیشتر کسب پرستیژ اجتماعی و "سرآمدی" است. نتیجه محتوم چنین فرآیندی؛ یکسانی و تشابه همه چهره ها و رنگ باختن تنوعات اجتماعی خواهد بود.
جامعه شناسی به نام « دیوید رایزمن » فرهنگ ها را به سه دسته تقسیم می کند. نخست « فرهنگ های سنت-راهبر» که در آن هنجارهای سال های بسیار دور به آدم ها می گویند چه کنند. دوم ؛ « فرهنگ های دیگر - راهبر » که در آن "دیگران" به ویژه رسانه های جمعی به آدم ها می گویند که چه رفتاری داشته باشند. سوم ؛ « فرهنگ های درون - راهبر » که در آن آدم ها با توجه به تجارب، موقعیت و شرایط شخصی شان و با تکیه بر تعقل و تشخیص خودشان، راهی را که مناسب شان است برمی گزینند. رایزمن معتقد است که در دنیای جدید، رسانه های جمعی مدام تلاش می کنند انسان دیگر-راهبر بسازند. این رسانه ها مدام برای ما "استانداردسازی" می کنند که یکی از آنها هم "بدن استاندارد" است.
قطعا ما وقتی اندامی سالم و متناسب (از نظر خودمان) داریم خوشحالیم و این احتمالا به ما اعتماد به نفس بالایی می دهد.
پرسش آن است که آیا ما بر اساس تصویری که از " بدن استاندارد" داریم درباره دیگران قضاوت نمی کنیم؟ ما چقدر در روابط اجتماعی مان بدن ها را به جنوب یا شمال شهری، تهرانی یا شهرستانی، باکلاس و بی کلاس تقسیم می کنیم و رفتارمان را طبق همین تقسیم بندی تنظیم می کنیم؟
کانال شخصی
نظرات بینندگان
دوست عزیز ناشناس
قبلا هم در مورد این مساله آقای عبداللهی توضیح داد .
چرا دائما یک حرف را تکرار می کنید ؟
باید ظرفیت نقد پذیری و تحمل خود را افزایش دهیم .
پایدار باشید .
هدف ارگونومی اطمینان از برآورده شدن نیازهای انسان برای انجام کار بصورت ایمن و اثربخش در طراحی سیستمهای کار است تا موجب بهره وری بیشتر گردد.در این رابطه طراحی ارگونومیک وسایل کار از اهمیت خاصی جهت سلامت انسان و بهره د وری بیشتر برخوردار است.
مدرسه، خانه وسيعي است كه تعداد زيادي از كودكان و نوجوانان، ساعات فراواني از عمر گرانبهاي خويش را در آن سپري مي كنند. مدرسه زيبا و جذاب و بهداشتي زمينه را براي يادگيري علوم و فنون فراهم آورده و شكوفايي استعدادها را تسهيل ميكند و مدرسه غيربهداشتي و نامناسب، شوق و اشتياق براي فراگيري را به حداقل رسانده و امكان پويايي و بالندگي را كاهش ميدهد. در مدارسي كه فضاي نامطلوب مدرسه، خستگي، بينظمي و آلودگي و بيتحركي را القا ميكند ،زحمات خستگيناپذير معلمان و تلاش دانشآموزان بازدهي مطلوب را به همراه ندارد. بنابراين ارتقاي بهداشت
محيط مدارس و توجه جدي به اين مساله ضمن تضمين سلامت دانشآموزان ميتواند فعاليتهاي آموزشي و پرورشي را مفيدتر سازد. تجارب گذشته نشان مي دهد كه اين مكان ها سهم عمده اي در وقوع حوادث و بروز بيماري ها در كشورهاي در حال توسعه دارند. اين مطالعه با هدف تعيين وضعيت بهداشت محيط، ايمني و ارگونومي در مدارس انجام گرفته است.