صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

فرهاد طاهری/ دانشنامه‌نگار و پژوهشگر تاریخ معاصر

احسان‌الله طاهری قزوینی ؛ طلیعه‌دار فرهنگ و هنر، نخستین معلمی که چراغ هنر و هنرمندی را در این دیار برافروخت/ ما مردمی هستیم همواره دچار غفلت و کُندحافظه‌گی !

به یاد کُندحافظه‌گی بسیاری از مردمی افتاده‌ام که چقدر زود، بیشتر وقایع تاثیرگذار فرهنگی و نیز زحمات کسانی را که موجد شکوفایی و بالندگی در زمینه‌های گوناگون هنری و ادبی در دیارشان شده و خود آنان را نیز در همین سال‌های پیش به چشم خویش دیده از یاد برده‌اند/ ما مردمی هستیم که معمولاً تا کسی درنگذرد اولاً به یاد نیکی‌ها و خوبی‌هایش نمی‌افتیم و بعد هم همه نیکی‌ها را هم به یاد نمی‌آوریم/ در عین آن ‌که زمینۀ فعالیت و زندگی بی‌دردسر (در بعد از فارغ‌التحیصلی) از هر نظر در تهران برایش مهیا بود به تاکستان برگشت و در مدارس راهنمایی و دبیرستان‌های تاکستان به تدریس هنر پرداخت/ جناب سفیر به احترام شخصیت فرهنگی و آثار سیدحسینی (که مترجم آثار فرانسوی به فارسی بود) در این مجلس با نهایت تواضع حاضر شده بود و تا آخر مجلس هم حضور داشت. سفیر فرانسه متوجه بود که نباید از حضور در مراسم بزرگداشت چنین مترجمی غفلت کند/ تردیدم از این بود که چه کسانی این جملات را خواهند خواند....

احسان‌الله طاهری قزوینی و تاریخچه زندگی او  طلیعه هنر و هنرمندی در گوشه‌ای از ایران، به یاد زنده‌یاد احسان‌الله طاهری قزوینی (1328- 23 بهمن 1393) در سالروز درگذشت او

سال‌ها پیش روزی نزد یکی از استادان بسیار صاحب‌نام و فرهیختۀ فرهنگ و تاریخ و ادب ایران بودم. به مناسبتی صحبت از کتاب خاطرات مرحوم دکتر علی‌اکبر سیاسی شد (دکتر سیاسی سومین رئیس دانشگاه تهران و از شخصیت‌های فرهنگی و سیاسی وطن‌پرست و خوش‌نام دورۀ پهلوی بود). این استاد ضمن تعریف خاطره‌ای از آن کتاب، هرچه ذهنش را کاوید نتوانست عنوان دقیق کتاب را به یاد آورد. (عنوان کتاب خاطرات دکتر سیاسی، گزارش یک زندگی است؛ در آن روز این کتاب فقط در لندن منتشرشده بود. در سال 1386 انتشارات اختران گزارش یک زندگی را در ایران منتشر کرد). مخاطب من، کمی مکث کرد و بعد خندید و گفت عجب حکایتی است آقای طاهری و افزود می‌گویند شخص محترم و آبروداری به روان‌پزشک مراجعه کرد و با نهایت درماندگی گفت: آقای دکتر به دادم برسید! من مدت‌هاست عجیب دچار فراموشی شده‌ام. روان‌پزشک گفت نگران نباشید عزیزم چه مدت است؟ آن شخص در جواب گفت: ببخشید آقای دکتر چی چه مدت است؟!

من هر بار که در مجلس بزرگداشت عالمان قبیله هنر و ادب در تهران، یا جای دیگری از این سرزمین، حاضر شده‌ام به انحا و اسباب مختلف این حکایت باورنکردنی و حیرت‌انگیز فراموشی آن شخصِ شخیص را به یاد آورده‌ام. امروز هم به یاد همان ماجرا افتادم؛ البته نه به یاد فراموشی کسی! بلکه به یاد کُندحافظه‌گی بسیاری از مردمی افتاده‌ام که چقدر زود، بیشتر وقایع تاثیرگذار فرهنگی و نیز زحمات کسانی را که موجد شکوفایی و بالندگی در زمینه‌های گوناگون هنری و ادبی در دیارشان شده و خود آنان را نیز در همین سال‌های پیش به چشم خویش دیده از یاد برده‌اند.

ما مردمی هستیم که معمولاً تا کسی درنگذرد اولاً به یاد نیکی‌ها و خوبی‌هایش نمی‌افتیم و بعد هم همه نیکی‌ها را هم به یاد نمی‌آوریم. بعید می‌دانم از میان حاضران آن روز در مجلس بزرگداشت مرحوم احسان‌الله طاهری، یا از خیل انبوه رهگذران و ناظرانی که روز تشییع پیکر آن مرحوم به تماشا ایستاده بودند کسی هم به یاد داشت که او در سال 1358 (37 سال پیش) نمایشنامه چشم در برابر چشم (نوشته زنده‌یاد غلامحسین ساعدی) را در سالن پیشاهنگی تاکستان آن روزگاران به صحنه برد. من تردیدی ندارم که حتی امروز هم بسیاری از استادان و دبیرانی که در این شهر در کسوت استادی و معلمی ادبیات هستند هنوز با نام و آثار زنده‌یاد غلامحسین ساعدی هیچ آشنایی ندارند. یا کسانی به یاد می‌آوردند که او اولین مؤسس کارگاه آموزش هنر نقاشی و خوشنویسی و اولین برپادارندۀ نمایشگاه آثار هنری در این دیار بود و عنوان بدیع و بی‌سابقه «هنرگاه» را اولین بار او در این شهر بر کارگاه آموزشی خود نهاد؟

مرحوم احسان‌الله طاهری قزوینی، اولین کسی بود در تاکستان که سال‌ها پیش از انقلاب در رشته هنر از دانشسرای عالی هنرهای زیبا (در تهران) فارغ‌التحصیل شد و در عین آن ‌که زمینۀ فعالیت و زندگی بی‌دردسر (در بعد از فارغ‌التحیصلی) از هر نظر در تهران برایش مهیا بود به تاکستان برگشت و در مدارس راهنمایی و دبیرستان‌های تاکستان به تدریس هنر پرداخت.

همۀ هنرمندان امروز این شهر در عرصه‌های ادبیات نمایشی، خوشنویسی و نقاشی، دانسته‌های آغازین خود را مدیون کلاس‌ها و تلاش‌های او هستند (چه در مدارس و چه در کارگاه‌های آموزشی او در امور تربیتی اداره آموزش و پرورش و چه در هنرگاهش).

من نیز هم در مدرسه راهنمایی دکتر شریعتی و هم در کارگاه‌های آموزشی او، چند سالی شاگرد او در زمینه خوشنویسی و نقاشی بودم. نسل پیش‌تر از من و نیز بسیاری از نسل‌های بعد از من که به عرصه هنر ادبیات نمایشی و نقاشی و خوشنویسی در زادگاهم پاگذاشتند، تعابیر و اصطلاحات و کلماتی چون بوم، رنگ‌روغن، مداد کنته، پالت، کاردک، روغن بزرک، پودر سینکا، رنگ وینزر، قط‌زن، لیقه و نام‌هایی چون تعلیم خط و اطلس استاد حبیب‌الله فضائلی، استاد محمد سلحشور، استاد غلامحسین امیرخانی، استاد سیف‌الله یزدانی، برتولد برشت، ابوالقاسم جنتی عطایی، بهرام بیضایی و... را نخستین بار از زبان او شنیدیم همچنین سلائق نو و نگاه هنرمندانه او در آراستن محیط خانه و کار به انواع مظاهر جاندار و پرحس طبیعت، از نگه‌داری انواع پرنده گرفته تا پرورش گل تا نصب تابلوی نقاشی بر دیوار و... همواره برای شاگردان و دوستانش جذابیت داشت و انگیزه‌ای می‌شد تا آن‌ها نیز مانند او «رنگ» و «تنوع» و «احساس» را دریابند. نمی‌دانم مردم و مسئولین این شهر چقدر دانستن این مطالبی که اینجا نوشتم برایشان شنیدنی است و مهم. ما مردمی هستیم همیشه دچار غفلت!
خاطره‌ای به یادم افتاد. در مراسم بزرگداشت زنده‌یاد رضا سیدحسینی، مترجم نامدار ادبیات کلاسیک فرانسه به زبان فارسی، در خانقاه صفی‌علیشاه (حوالی میدان بهارستان) رئیس وقت فرهنگستان زبان و ادب فارسی سخنران مجلس بود. او در سخنرانی‌اش ضمن ستایش از فضل بی‌مانند و آثار قلمی ارزشمند مرحوم سیدحسینی با لحنی پوزشگرانه گفت ما از مرحوم سیدحسینی غفلت کردیم؛ از اینکه نتوانستیم در شورای فرهنگستان زبان و ادب فارسی از محضر او بیاموزیم. در این مجلس، من پشت سر سفیر وقت فرانسه در ایران نشسته بودم. جناب سفیر به احترام شخصیت فرهنگی و آثار سیدحسینی (که مترجم آثار فرانسوی به فارسی بود) در این مجلس با نهایت تواضع حاضر شده بود و تا آخر مجلس هم حضور داشت. سفیر فرانسه متوجه بود که نباید از حضور در مراسم بزرگداشت چنین مترجمی غفلت کند!

شب پیش از برگزاری مراسم بزرگداشت زنده‌یاد طاهری، یکی از اقوام نزدیک از من خواست چند جمله‌ای کوتاه برای درج در اعلامیه بزرگداشت بنویسم. من بی‌درنگ و در عین تردید نوشتم: طلیعه‌دار فرهنگ و هنر، نخستین معلمی که چراغ هنر و هنرمندی را در این دیار برافروخت و نامش، همواره یادآور درخشیدن بارقه‌های هنر در این شهر است!

تردیدم از این بود که چه کسانی این جملات را خواهند خواند؟ و آن‌ها که می‌خوانند چقدر در آن تأمل خواهند کرد. بعید می‌دانم چندان بدان توجه کرده باشند! ما مردمی هستیم همواره دچار غفلت و کُندحافظه‌گی!!

سایت الف

شنبه, 23 بهمن 1395 21:12 خوانده شده: 817 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + +9 0 --
فرهنگی 1395/11/23 - 23:30
بسیار عالی*****
پاسخ + +9 0 --
فرهنگی 1395/11/23 - 23:30
روح استاد و معلم بزرگ دیار تاکستان شاد و یادش گرامی....
پاسخ + +9 0 --
فرهنگی 1395/11/23 - 23:33
آقای فرهاد طاهری نویسنده یادداشت کاملا درست می گویند؛ ما مردمی فراموشکار هستیم....

البته صفت فراموشکاری هم خوبیها رو در بر می گیرد هم بدیها را.
پاسخ + +9 0 --
فرهنگی 1395/11/23 - 23:37
بعضی وقتا فراموش کردن بدرفتاریها و بدکرداریها و بند پنداریها عواقب سوئی برای مردم داشته است.
و صد البته فراموش کردن خوبیها و تاثیرگذاریها و اقدامات زیربنایی و زیرساختی در همه عرصه های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی عواقب بدتری در پی خواهد داشت....
پاسخ + +9 0 --
فرهنگی 1395/11/23 - 23:40
از مدیر محترم سایت صدای معلم به خاطر انتشار این یادداشت صمیمانه سپاسگزارم.

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

خیلی زیاد - 1.9%
زیاد - 0.9%
متوسط - 2.3%
کم - 2.5%
خیلی کم - 92.4%

مجموع آرا: 1986

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور