همواره تاخت و تاز گسترده موسسات خصوصي و افراد مختلف خارج از دستگاه آموزش و پرورش در مسايل آموزشي و حتي تربيتي جاي تامل بوده و گستردگي كار اين موسسات و افراد در حدي است كه بسياري از آن ها در شرايط امروزي تبديل به غول هاي بزرگ اقتصادي شده اند و گردش مالي آن ها خود گوياي بسياري از واقعيت هاست كه لازم است به صورت يك امر مهم، كانون چالش ها، بحث ها و چاره جويي هاي اساسي قرار گيرد؛ چرا كه تداوم اين امر مي تواند سبب از بين رفتن تدريجي بنيان هاي آموزش و پرورش شده و پيامدهاي ناميموني را متوجه جامعه سازد.
هميشه معضل فوق به عنوان يك دغدغه هميشگي براي نگارنده اين سطور مطرح بوده كه چندين اتفاق در چند روز اخير سبب گرديد كه نكاتي در اين ارتباط را به رشته تحرير در آورم.
چند روز پيش در اتوبوسBRT متوجه صحبت هاي دو دانشجو شدم كه گويا سال دوم دانشگاه بودند كه يكي از آن ها از طريق تلفن قصد داشت كلاس خصوصي خود را با چند دانش آموز كنكوري تنظيم كند و در ضمن مبلغ جلسه حق التدريس خود را سيصد هزار تومان اعلام مي كرد كه پس از اتمام مكالمه تلفني، آن ها شروع كردند به گفتن از تجارب خود در زمينه تدريس در كلاس هاي كنكور و اينكه در اين كلاس ها داراي درآمدهاي عالي هستند و يا اينكه در گذر از خيابان ها، چشم ها بر تصاوير افراد غير معلم در تابلوهاي تبليغاتي در جهت تبليغ كلاس هاي كنكور مي افتد و يا دانشجو و جواني با سن و تجربه كم خبر از كلاس هاي برنامه ريزي و مشاوره تحصيلي و حتي مهارت هاي زندگي مي كند و يا اينكه افراد خارج از آموزش و پرورش حتي با مدارك كمتر مي توانند نسبت به داير نمودن مدارس غير دولتي اقدام كنند و نمونه هاي ديگر...
نمونه هاي فوق در حقيقت زنگ هوشياري نه از حيث پيشگيري بلكه از نظر درمان مي باشد كه ادامه روند موجود مي تواند آموزش و پرورش جامعه را در مسير گمنام و نامطلوبي قرار دهد كه نتايج آن مطلوب جامعه و فرداي آن نخواهد بود.
در ادامه بحث جهت تمركز بر مسايل و مشكلات موجود به چند مورد مهم اشاره مي شود:
1. موسسه ها و آموزشگاه هاي كنكور و تيزهوشان:
اندك نگاه كوتاه مشخص مي سازد كه اين آموزشگاه ها با استفاده از شرايط قابل تامل كنكور، وضعيت نامناسبي را براي جامعه به وجود آورده و تبليغات گسترده و شديدشان، فرصت اختيار و تصميم گيري را از خانواده ها و دانش آموزان گرفته است و نيز مسير برنامه هاي آموزشي و پرورشي كشور را منحرف ساخته و حتي تعداد قابل توجهي از مدارس نيز عملكرد خود را در جهت استفاده بيشتر از آثار اين موسسه ها و آموزشگاه ها تبيين مي كنند و گاها كتاب هاي درسي به عنوان رسانه هاي آموزشي اصلي به حاشيه رانده شده و القاهاي آن ها براي خانواده ها طوري طرح مي شود كه گويا راه ديگري براي موفقيت فرزندان به غير از كلاس هاي اين موسسات وجود ندارد و مساله زماني پررنگ تر مي گردد كه رسانه هاي دولتي مانند صدا و سيما، وسيله تبليغي اين موسسات مي شود و هيچ زماني هم مورد ارزيابي و نظارت جدي چه از لحاظ شهريه و چه از نظر برنامه هاي آموزشي و پرورشي به صورت منظم قرار نمي گيرند و درآمدهاي برخي از اين موسسات در شكل كارتل هاي اقتصادي در زمينه برگزاري كلاس ها، فروش كتاب ها، برنامه هاي مشاوره، سمينارها و همايش ها و ...، صدها ميليارد تومان برآورد مي شود.
در ارتباط با موسسه هاي فوق، مطالب نوشتني، بسيار گسترده است؛ اما طرح چندين سوال شايد چالشي باشد در ذهن مسئولان و برنامه ريزان نظام آموزشي جامعه كه:
1. موسسه ها و آموزشگاه هاي كنكور و تيزهوشان مخصوصا عاملان غير آموزشي و پرورشي در راستاي چه اهداف آموزشي و پرورشي در جامعه ما فعاليت مي كنند و چه جايگاهي را در برنامه تحول بنيادين نظام آموزشي ما دارند؟
2. موسسه ها و آموزشگاه هاي كنكور و تيز هوشان مخصوصا عاملان غير آموزشي و پرورشي تا چه حد سبب تعميق جنبه هاي دانشي، فهمي، تحليلي، تركيبي و قضاوتي در دانش آموزان شده است؟
3. موسسه ها و آموزشگاه هاي كنكور مخصوصا عاملان غير آموزشي و پرورشي تا چه در جهت تقويت جنبه هاي تربيتي در دانش آموزان موفق بوده اند؟
4. موسسه ها و آموزشگاه هاي كنكور مخصوصا عاملان غير آموزشي و پرورشي تا چه حد هماهنگ با اهداف نظام آموزشي حركت مي كنند؟
5. گردانندگان اين موسسات مخصوصا عاملان غير آموزشي و پرورشي در سطح گسترده تا چه حد از صلاحيت هاي علمي و تربيتي برخوردار هستند؟
6. موسسه ها و آموزشگاه هاي كنكور مخصوصا عاملان غير آموزشي و پرورشي تا چه حد در زمينه تسهيل و يا تضعيف عدالت آموزشي موثر بوده اند؟
7. دغدغه هاي خانواده ها تا چه حد توسط اين موسسه ها و آموزشگاه ها مورد توجه جدي و صحيح قرار مي گيرد؟
و بسياري از سوالات ديگر ...
2. تدريس افراد غير معلم و آزاد در كلاس هاي كنكور
همواره براي هر كاري صلاحيت هاي علمي و حرفه ي در نظر گرفته شده و براي شغل معلمي و تدريس نيز چنين ضوابطي به صورت گسترده و عميق تعريف شده است؛ حال سوال اين است كه افرادي كه خارج از آموزش و پرورش وارد كار تدريس براي دانش آموزان اين جامعه(خارج از مدرسه) شده اند از چه ضوابطي در ارتباط با صلاحيت هاي آموزشي و پرورشي برخوردارند. اندك نگاهي هر چند ساده روشن مي سازد كه اين افراد از چنين صلاحيت هايي برخوردار نبوده و به صورت خودانگيخته و صرفا در راستاي منافع فردي و با توسل بر روش هاي تبليغي مغالطه اي و القايي وارد اين حرفه شده اند و نكته قابل تامل توجه بر اين امر مي باشد كه مكانيسم مشخصي براي نظارت بر اين افراد وجود نداشته و چنين افرادي حتي تبليغات گسترده خود را به صورت مجوز دار و گسترده انجام مي دهند.
3. تاسيس مدارس و آموزشگاه هاي غيردولتي توسط افراد خارج از آموزش و پرورش
مدرسه داري و مديريت بر آن مستلزم دانش تربيتي گسترده و مهارت هاي مديريتي عميق و دارا بودن رفتارهاي پداگوژيگي است و شايد به راحتي بتوان ادعا كرد كه هيچ كاري به اندازه مدرسه داري، داراي پيچيدگي، ظرافت و مشكل نمي باشد؛ چرا كه كاستي هاي آن پيامدهاي منفي را از نظر حساسيت هاي آموزشي و پرورشي براي جامعه به ارمغان خواهد آورد.
مساله قابل تاسف در اين ميان، اعطاي مجوز تاسيس مدارس و آموزشگاه ها به افراد غير آموزشي و پرورشي است و اين پديده زماني بغرنج تر مي شود كه هر فردي داراي مدرك ديپلم از هر صنفي مي تواند نسبت به تاسيس مدارس و آموزشگاه هاي غيردولتي اقدام كند؛ لذا در اين ميان توجه به چند نكته مهم مي باشد:
1. آيا مساله تعليم و تربيت دانش آموزان، آن قدر امري ساده و پيش پا افتاده شده است كه هر فردي صرفا با داشتن مدرك تحصيلي ديپلم مي تواند نسبت به تاسيس آن اقدام كند؟
2. آيا با صرف پوشش تحصيلي درصدي از دانش آموزان توسط چنين افرادي، مي توان به راحتي از استانداردهاي آموزشي و پرورشي فاصله گرفت؟
3. با توجه به چه ضمانتي مي توان نسبت به عملكردهاي چنين موسسيني در ارتباط با فرآيندهاي آموزشي و پرورشي دانش آموزان اميدوار شد؟
4. آيا چنين اقداماتي در آموزش و پرورش در راستاي گسترش فرهنگ تجاري سازي آموزشي قابل توجيه نمي باشد؟
5. آيا مناسب نيست در شرايط كنوني، مانع از گسترش چنين پديده نامباركي در جامعه باشيم؟
6. آيا مناسب نيست شرايطي فراهم شود كه تاسيس مدارس و آموزشگاه هاي غيردولتي صرفا به معلمان آموزش و پرورش داده شود و نيز تمهيدات و تسهيلاتي تدارك گردد كه معلمان چه به صورت فردي و چه به صورت گروهي و تعاوني نسبت به راه اندازي چنين مدارسي اقدام كنند؟ چرا كه معلمان هم از شايستگي كافي براي چنين كاري برخوردار بوده و هم اگر منافع مادي نيز از اين كار قابل تصور باشد؛ هيچ كسي به اندازه معلمان مستحقق اين امتياز نمي باشند.
4. انجام كلاس هاي مشاوره و برنامه ريزي تحصيلي توسط افراد غيرمتخصص خارج از آموزش و پرورش
نگاهي ساده بر فرآيند مشاوره و برنامه ريزي تحصيلي مشخص مي سازد كه چنين مكانيزمي در راستاي تقويت مهارت هاي فراشناختي و نيز توانايي هاي خودكارآمدي تحصيلي و خود كنترلي دانش آموزان مي باشد كه تخصص خاص خود را طلب مي كند و ضرورت دارد تا مشاوراني متخصص عهده دار چنين امري باشند. متاسفانه در شرايط كنوني مشخص مي گردد كه افراد غيرمتخصص با رشته هاي غيرمرتبط و حتي با مدارك تحصيلي پايين در راستاي درآمدزايي گسترده و با رويكرد تجاري صرف وارد اين جريان شده اند و مساله زماني پيچيده تر مي شود كه تعداد قابل توجهي از اين افراد توسط مديران مدارس با حق الزحمه هاي قابل توجه جهت سخنراني به مدارس دعوت مي شوند و مشاوران متخصص آموزش و پرورش در اين ميان به حاشيه رانده مي شوند.
با توجه به مطالب فوق ضرورت دارد تا مسئولان محترم آموزش و پرورش، مسايل فوق را در اولويت برنامه هاي خود قرار داده و نسبت به سامان دهي چنين برنامه هاي اقدام فوري نمايند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
راستش اول فکر می کردم این هیولای بی شاخ و دم و به قول خودم دجال یک چشم آموزش و معضلاتش برای من یک توهم است چون صدای کسی بلند نمی شود کم کم داشت باورم می شد من اشتباه می کنم
اما مطلب متقن و مستدل شما به شک من خط بطلان کشید دست مریزاد استاد
مگر آموزش و پرورش امر تخصصي نيست؟ مگر به صلاحيت هاي خاص نياز نداره؟ مگر هر كسي از هر گوشه و برزني بايد مدرسه تاسيس كنه؟ اين آش رو كي براي ما پخته؟
پس جسارتا استادی چون شما بهتراست جهت تنویر افکارعمومی کمی بااطلاعات بیشتر بتواند به اصلاح وپیشرفت کمک نماید .
باتشکر