فرض کنید یک منتقد این حرف ها را در مورد کانون بزند؟ به او ده ها انگ که کمترینش ارتباط با وزارت اطلاعات است می زنند .
متن حاضر بخش هایی از نامه حسین رمضانی سراجانی مسئول سابق تشکیلات کانون صنفی معلمان تهران است که مرداد ماه سال گذشته به صورت محدود درگروه های تلگرامی خطاب به افراد کُد 1 منتشر شد. در این نامه تصویری از رقابت ها و دعواهای درونی اعضای هیات مدیره کانون و فعالان صنفی ، کیفیت تشکیلات، ارزیابی تجمع خیابانی 31 تیر به عنوان یک فاجعه ، تسلط نیروهای اولترا رادیکال بر کانون از اردیبهشت 94، غیرقانونی بودن نحوه ورود افراد جدید از جمله دبیرکل کانون (اسماعیل عبدی) به هیات مدیره ، فقدان دبیرخانه و اطلاعات مدون، انحصار اطلاعات تشکل در سینه چند نفر از بزرگان ، چگونگی ورود کانون به اعتراضات سال 94 ، زیر پا گذاشتن تعهد اخلاقی کانون تهران به شورای هماهنگی و...نمایش داده شده است.
در جریان اعتراضات خیابانی سال 94، افراد کُد یک متشکل از حدود 20 نفر تصمیمات را درگروه های بسته تلگرامی می گرفتند و این تصمیمات را به هما ابلاغ می کردند.
هما ، مخفف عبارت "هیات مرکزی ادمین ها"بود. ادمین ها تصمیمات افراد کُد 1 را در گروه های تلگرامی خود ترویج می کردند و جا می انداختند. بقیه افراد گروه های تلگرامی هم سیاهی لشکر بودند که باید هورا می کشیدند و با تعصب از کُد یکم تبعیت می کردند. اگر کسی نظر مخالفی بیان می کرد او را از گروه بیرون می انداختند. معلمان غیرخودی را هم راه نمی دادند.
آقای رمضانی در توصیف جمع کانون از کلمه "محفل" استفاده کرده است . تشکل مدنی حول اساسنامه یا یک ایده شکل می گیرد ، اما "محفل" حول شخص و پاره ای منافع شخصی و گروهی و یا روابط دوستانه شکل می گیرد.معیار عضویت در محفل وفاداری به شخص یا داشتن ارتباطات خاص است.
نامه آقای رمضانی خطاب به افراد کُد یک کانون ها نگاشته شده و بعدا توسط نویسنده یا افراد کُد یک در فضای عمومی منتشر شد. مطالعه این نامه نشان می دهد که فضا ، مباحث و تحلیل افراد هیات مدیره با آنچه که در بیانیه های رسمی و تبلیغات بیرونی کانون ها عرضه می شود، بسیار متفاوت است. افراد کُد یک در عین حال که در برابر معلمان غیرخودی منافع مشترک دارند معمولا در قالب باندهای چند نفره دائما در حال ستیز با هم هستند. اما این ستیز از چشم سیاهی لشکرها پنهان نگه داشته می شود.
کانون در ابتدای تاسیس، قرار بود اتاق شیشه ای باشد و هنوز هم برخی ادعا می کنند که هیات مدیره کانون چیزی برای مخفی کردن از معلمان ندارد. اما انتشار بخش هایی از این نامه نشان می دهد که گردانندگان کانون فقط اطلاعات تبلیغاتی را در اختیار معلمان می گذارند و بخش های از مباحث واقعی را سانسور می کنند.
در شرایطی که برخی تئوریسین های کانون تصویری به غایت رمانتیک و ایدئولوژی زده از تجمع 31 تیر ارائه می دهند و آن را با لفاظی های شناخته شده ایدئولوژیک ، پرشورتر از کمون پاریس معرفی می کنند، نگاهی به نظرات مسئول تشکیلات کانون در آن مقطع که بلافاصله در روزهای بعد از 31 تیر 94 منتشر شده، نشان می دهد که نمای بیرونی و درونی کانون ها بسیار متفاوت است.
در مطلب حاضر مطالبی که در داخل گیومه ذکر شده است عینا نظرات آقای رمضانی سراجانی مسئول سابق تشکیلات کانون تهران است. در برخی پاراگراف ها هم نظر خود را برای ایضاح موضوع بیان کرده ام. انتشار بخش هایی از نامه در راستای گردش آزاد اطلاعات است.
تاکید من روی بخش های تحلیلی نامه است و اسامی افراد غیر معروف و برخی مسایل که جنبه تحلیلی ندارند ، عمدا حذف شده است.
توصیف مسئول تشکیلات کانون صنفی معلمان تهران، از کانون صنفی تهران در مرداد 94 یعنی یک سال پیش چنین است : "ساختاری شکسته بسته و بدون برنامه ریزی روشن و با یک تیم غیر آموزش دیده که حلقه اتصال آنها نه الزامات تشکیلاتی بلکه علایق و انگیزه های شخصی و پس زمینه های اجتماعی و صنفی خود آن ها بوده است" به اعتراف مسئول سابق تشکیلات ، وجود انگیزه های شخصی و پس زمینه های اجتماعی، افراد زا در هیات مدیره کانون گرد هم آورده است و نه الزامات تشکیلاتی! حتی به گفته او ، اکثریت اعضایی که اکنون عضو هیات مدیره هستند "از نظر قانونی عضو هیات مدیره به شمار نمی آیند!"
رمضانی بدون اشاره به تاریخ معینی ، می نویسد: "کانون تصمیم گرفت با رای هیات مدیره، افراد جدیدی را به عنوان هیات مدیره معرفی کند تا خلاء نیروهای جدید را در بدنه عموما بازنشسته کانون پر کند. از جمله این افراد می توان به نام آقایان محمد رضا نیک نژاد، اسماعیل عبدی، مهدی بهلولی ، حسین رمضانی سراجانی ، محمد حبیبی، محمد رضا رضا خواه اشاره کرد."
رمضانی در باره جایگاه قانونی این افراد اضافه می کند : "هرچند از نظر قانونی اینان عضو هیات مدیره به شمار نمی آیند اما آنچه اهمیت دارد عناوین و نشان افراد نیست بلکه کار و تلاشی است که در جهت پیش برد فعالیت های صنفی انجام می دهند." در واقع افراد ذکرشده نه با رای گروهی از معلمان بلکه با رای 7-8 نفر بقایای هیات مدیره منتخب وارد کانون شده اند و از نظر اساسنامه غیر قانونی هستند.
ارزیابی مسئول تشکیلات کانون از فضای سیاسی کشور بعد از انتخاب حسن روحانی رییس جمهور چنین است : "در دولت یازدهم هر چند با بازتر شدن فضای سیاسی کشور فعالیت تشکل های مردم نهاد گسترش یافت اما فضای امنیتی قضایی کشور همچنان منقبض باقی ماند. همین بازتر شدن فضای سیاسی باعث تشویق فضای انتقادی از دولت و توهم فضای امن سیاسی گردید." توهم فضای امن سیاسی !
بسیاری از فعالان صنفی کانون، مسایل حوزه آموزش و پرورش و فعالان صنفی و سیاسی و حتی روزنامه نگاران و منتقدان را با دید امنیتی رصد می کنند.
از دیدگاه افراد ایدئولوژیک و تندروکانون، معلمان دو دسته اند یا طرفدار کانون یا اطلاعاتی و وابسته به حکومت!
در سال های گذشته برچسب زدن در داخل هیات مدیره هم رایج بود و خیلی راحت رفقای خود را به صرف اختلاف شخصی یا اختلاف نظر به ارتباط با وزارت اطلاعات متهم می کردند. البته بعد مدتی جای اطلاعاتی ها عوض می شد.
وی درباره فعالیت های کانون از ابتدای دولت یازدهم تا دهم اسفند 93 می گوید: "در این دوره تحرک و تغییر خاصی در شرایط کانون ایجاد نشده هیات مدیره ... بر همان شرایط محفلی پیش از دولت یازدهم اصرار ورزید... هیات مدیره کانون پاسخ گویی و نقد درون گرا را به صورت جدی دنبال نکردند." مسئول تشکیلات، تغییر دبیرکل از آقای باغانی به آقای عبدی را به دلایل غیر ساختاری و غیر تشکیلاتی می داند و معتقد است که : " آقای عبدی با شعار گسترش کانون و فعالیت تشکیلاتی و استفاده حداکثری از بدنه کانون و پرهیز از فعالیت سیاسی ، به عنوان دبیر کل انتخاب گردید. توفیق کافی به دست نیاورد." مسئول سابق تشکیلات به درستی نتیجه می گیرد که جمع هیات مدیره کانون یک "محفل" است . کانون ویژگی های یک تشکل صنفی را ندارد. .
رمضانی در ادامه می نویسد : "با وجود اینکه کانون صنفی معلمان ایران در شورای هماهنگی تعهد اخلاقی ای سپرده بود که در دیگر مناطق کشور که کانون های فعال دارند ، فعالیت خود را گسترش ندهد، اما دفترهایی در مناطقی که برای دیگر کانون ها حساسیت بر انگیز نبود، از جمله در اهواز ، رباط کریم ، کرج ، شاهرود ، زرین دشت فارس، سبزوار و بروجرد ایجاد کرد." رمضانی می نویسد : "در استان خوزستان به مرکزیت اهواز به دبیر کلی آقای نامی شعبه ای فعال گردید. در شهرستان رباط کریم دفتری فعال شد که آقای رضایی و سنجابی با ذکر صلوات به عنوان مسولین پی گیری معرف شدند. در شهرستان پاکدشت به دبیر کلی آقای حامد شعبه ای فعال شد."
او می نویسد : "در همین دوران [؟] به جهت عدم حضور جناب ذاتی مسوولیت کمیته تشکیلات به صورت رسمی بر عهده اینجانب نهاده شد. " وی در سمت مسئول تشکیلات اولین تقاضایی که از هیات مدیره می کند دریافت اطلاعات کاملی در مورد شعبات و دفاتر کانون و اسامی و شماره دوستان عضو و مرتبط در سطح استان تهران و کل کشور بود. اما کسی به او اطلاعات نمی دهد . مسئول تشکیلات در نهایت به این نتیجه می رسد که : " کانون هیچ اطلاعات مدونی ندارد تمامی اطلاعات به صورت شخصی در اختیار افراد است."
به گفته رمضانی ، او با افراد قرار می گذارد بعضی به او اطلاعات شفاهی می دهند اما برخی "هیچ گاه پاسخ روشنی" به او نمی دهند. مسئول سابق تشکیلات کانون نوشت : "به طور مثال بنده در چند نوبت با آقای عبدی قرار گذاشتم و تماس تلفنی داشتم و اطلاعاتی که مورد نیاز بود و قسمتی از آن در بالا آمد را از ایشان به صورت شفاهی دریافت کردم و همین طور است اطلاعات مشخصی که از از اقای ایمان زاده درخواست شده است. از آقای بهشتی نیز بارهای به کرات درخواست شده است که هیچ گاه پاسخ روشنی داده نشده است."
مسئول تشکیلات کانون در ادامه می نویسد : "اعضای کارگروه مجازی از بی اعتنایی آقای بهشتی رنجیده شده بودند و از ایشان خواستند که در یکی از گروه های تشکیلات حاضر شوند و به سوالات دوستان پاسخ بگویند. ایشان در جلسه حاضر شدند و در مورد کل کار تشکیلات اظهار بی اطلاعی کردند و چنین وانمود کردند که اصلا هیچ گاه هیچ ارتباطی با تشکیلات نداشته اند. هر چند در همان گفت و گو شواهد غیر قابل انکاری از اطلاع دقیق آقای عبدی به عنوان دبیر کل از کارهای کارگروه و ارتباط های مستمر من و دیگر دوستان با ایشان ارائه گردید اما می توان تصور کرد که پس از اظهار بی اطلاعی آقای بهشتی و عدم همراهی ایشان به عنوان عضو تاثیر گذار کانون، چه میزان از انگیزه های اعضا کاسته شد و چگونه بسیاری از همراهان جدا شدند تا جایی که کار به مرحله خطر از هم پاشیدگی رسید."
رمضانی در باره دور جدید اعتراضات معلمان که از دی و بهمن 93 شروع شد می گوید : " هیات مدیره با شک و تردید به این جریانات نگریست و تعبیری سیاسی از جریانات تحصن های معلمان داشت اما پس از وقوع این تحصن دوروزه و استقبال چشم گیر معلمان سراسر کشور و سنگین شدن کفه صنفی این جریان، شاهد تغییر موضع جناح پیشرو کانون بودیم." جناح پیشرو کانون اشاره به افراد دارای گرایش چپ است که با ترمیم هیات مدیره کانون خارج از ترتیبات قانونی وارد هیات مدیره شدند. این گرایش اعتراضات صنفی معلمان را زیر مجموعه جنبش کارگری کشور می داند و برای توصیف معلمان و مدیران از اصطلاحات فرودست و فرادست استفاده کرده و معلمان را مزدبگیر خطاب می کنند.
وی می نویسد : "کانون علی رغم اتهام موج سواری طی بیانیه ای فراخوان گردهم آیی دهم اسفند را داد و مسولیت آن را بر عهده گرفت و به این شکل کانون و جنبش معلمان وارد مرحله جدیدی از فعالیت های خود گردید." کانون ابتدا برای برگزاری تجمع 10 اسفند درخواست رسمی می دهد . اما به رغم مخالفت وزارت کشور کانون این تجمع را برگزار می کند .
اینجا این سوال مطرح می شود که اگر کانون معتقد است که طبق اصل 27 قانون اساسی تجمع خیابانی آزاد است قاعدتا نباید دنبال گرفتن مجوز برود، اما اگر درخواست مجوز می کند منطقا در صورت مخالفت مسئولان و نهادهای ذیربط نباید تجمع خیابانی بدون مجوز برگزار کند.
مسئول سابق تشکیلات کانون با اشاره به بیانیه ده اسفند می نویسد : "کانون صنفی به عنوان یک تشکل پیشرو نوک پیکانی قرار گرفت که سرعت سرسام آوری داشت. سرعتی که پیش از این دو بار در تجمعات ابتدا و میانه دهه هشتاد تحربه کرده بود. تجربه هایی که هیچ گاه از آن ها نیاموخت. هجوم نیروهایی که اکثرا اولترا رادیکالیسم را فریاد می زدند و پنبه ی تمام تئوری های سیاسی اقتصادی را هر روز می زدند و در نظرشان طی یک اقدام انقلابی می توانستند یه سرعت به هدف خود دست یابند ." در همان زمان منتقدان در باره تندروی کانون و فراخوان های زنجیره ای هشدار می دادند اما جواب آنها اهانت و توهین و برچسب های امنیتی بود.ضمنا اگر اقای رمضانی با تاریخ فعالیت های صنفی آشنایی داشت می دانست که در تجمعات سال 80 کانون به عنوان تشکل حضور نداشت.
مسئول سابق تشکیلات کانون در ادامه می نویسد: "پس از بازداشت عبدی و رادیکالیزه شده فضا ، افراد نزدیک بینی بازیچه قرار گرفتند و در سیکلی وارد شدند که نتیجه ای جز تفریق و شکستن اتحاد مثال زدنی جنبش معلمان نداشت."
او توضیح نمی دهد که این افراد چه کسانی بودند و بازیچه دست چه جریانی قرار گرفتند؟ اما اضافه می کند : "تجمع 31 تیر یکی از نقاط تاریک جنبش فرهنگیان طی چند دهه اخیر تلقی می شوند ." قاعدتا آقای رمضانی شورای هماهنگی تشکل های صنفی که فراخوان تجمع 31 تیر را داده بودند را بازیچه و عامل شکست و تفرقه جنبش می داند. آقای رمضانی در شرایطی در بحث با کد 1 تجمع 31 تیر را یکی از نقاط تاریک جنبش فرهنگیان معرفی می کنند که در تبلیغات علنی آن را حماسه ای در ردیف کمون پاریس معرفی می کنند!
رمضانی در مورد سازماندهی تجمع 31 تیر می نویسد : "گروه هایی تشکیل شد و از سراسر کشور افرادی به عنوان نیروهای شاخص ، نمایندگی دعوت به تجمعی را در تهران پذیرفتند که با نام آزادی دبیر کل کانون صنفی معلمان ایران بود و کانون خود در هیچ یک از بیانیه های خود این مسولیت آن را نپذیرفته بود. تمامی این نیروها از سوی نیروهای امنیتی شهرستان ها شناسایی شدند و به شدت تحت فشار قرار گرفتند و این فشار مضاعف بدون هیچ عکس العملی از سوی کانون تهران باعث شد بسیاری از نیروهای فعال در تهران و شهرستان ها از سیکل نیروهای فعال کنار روند و یکی از بزرگترین ریزش نیروهای چند ساله اخیر کانون و جنبش را شاهد باشیم ."
مسئول سابق تشکیلات کانون، فراخوان افراد شهرستانی به تهران را "نابخردانه" می داند و می نویسد: " بی شک روش نابخردانه ی دعوت به تجمع در شهرستان و هر استان و پس از آن، فراخوان این نیروها به تهران راه را برای سرکوب و فشار بر این افراد به صورت منفرد هموار کرد."
وی در باره دستاورد تجمع 31 تیر می می افزاید : " دستاورد تجمع برای تشکیلات کانون جز یاس و ناامیدی و شک در درستی سخنان و نظرات برجستگان کانون نبود . بالا بردن هزینه کار صنفی بیش از پیش بر ترس بدنه ی پرتعداد معلمان بسیار معمولی که حاضر به هیچ حرکت متوسطی نیز نیستند، افزود و حمایت آنها را برای هر گونه فعالیت در سال تحصیلی جدید فرو کاست ."
او تجمع 31 تیر را فاجعه بار می داند و می نویسد : "گرچه کانون و فعالان کانون پس از تجمع از بازداشت شدگان قهرمانانه استقبال کردند و تبریک متقابل گفتند و از هم استقبال کردند اما شیوه شناسایی و دستگیری و برخورد نیروهای امنیتی و آزاد کردن افراد در روز تجمع و پس از آن تعقیب احضار و بازجویی مکرر نیروهای شهرستان ها که در نهایت به منفعل شدن بسیاری از نیروهای کیفی کانون انجامید، به روشنی نشان می دهد که حتی یک فعال کم تجربه اجتماعی نیز می توانست تشخیص دهد که تجمع با این شیوه به چه نتایج فاجعه باری برای جنبش ختم خواهد شد."
رمضانی در ادامه می نویسد : "بی شک قربانی کردن جنبش برای بریدن نوار دستگیری ها عملی نابخشودنی است که شورای مرکزی تشکل های صنفی سراسر کشور به نادرستی مسولیت آن را به جای کانون تهران عهده دار گردید. بازخوانی بیانیه کانون تهران و شورای مرکزی در این زمان که از تجمع گذر کرده ایم عدم درک صحیح از شرایط را در هر دو تشکل برای ما روشن تر می کند." احتمالا منظورش این است که فراخوان ماجراجویانه 31 تیر با این هدف صورت گرفت که با فشار به دستگاه امنیتی و قضایی، دستگیری فعالان صنفی را متوقف کند. اما به تعبیر آقای رمضانی این عمل باعث قربانی شدن جنبش معلمان شد. او معتقد است که هم کانون و هم شورای تشکل های صنفی درک صحیحی از شرایط نداشتند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
روحانی نیز فانی شد
من به شخصه برخی اوقات آنقدر از بعضی نوشته ها و نظرات شما دلخور میشم که شاید حتی نفرینتان کنم.
شما را بخدا اگر مرهم نه ای ... نمک هم نباش لطفاً
دلیل:
مهر96 بازنشسته میشوم.مستاجرم.ماشین ندارم.فقط دوچرخه پسرم بعضی وقتها دم دستمه.اگرمشکلی پیش بیاد برام50 هزار تومان پس انداز ندارم.
بس کنید لطفاً. ...
در رابطه با تجمع ۳۱تیر ,نقد خوب است اما با دو شرط,
یکی دادان راهکار بجهت جلوگیری از انجام خطای مجدد
دوم ایکاش بصورت شخصی و تخریب افراد انهم با ذکر نامهای چون ,بهشتی و عبدی ,شایسته نیست
خود نگارنده مقاله یک دست اورد خودشان را در جهت
رسیدن به خواسته های معلمان را ذکر کنند تا
من بظاهر بیخبر اگاه شوم