باور کنید کتاب خیلی چیز خوبی است ، کیمیائی است از معرفت و شناخت ؛ و تو اگر روزی روزگاری مثل من در تزاحم افکار مختلف ، سرگردان تراکم جمعیت شبح واری بودی که با حسی میان بودن و نبودن از دور و برت می گذرند ، کافی است یکی دو تا تقاطع را بگذرانی و آرام به یک کتاب فروشی پناه ببری . مثل همین الان که من به بودا نگاه می کنم و او می گوید به چه اندیشیدن مهم نیست ، چگونه اندیشیدن مهم است . این روزها خشنودی و نشاط فرهنگیان ایران مبتنی بر این نیست که چه جایگاه و پایگاهی دارند ، بلکه به این است که چگونه می اندیشند . ایدئولوژی و مرام آنهاست که باعث می شود تا ایستاده بمیرند . حتی اگر این تفکر توسط کسانی که به سیاق «انگلس» می روند کاذب شمرده شود و چون «آنتوان دو تراسی» بر کیسه های زر بنشینند و خویش را مبدع ایدئولوژی ما بنامند.
حتما شنیده اید که همین چند وقت پیش پزشکان و مهندسین و تعدادی از وکلای آلمان جلو دفتر آنگلا مرکل دست به اعتصاب زدند و گفتند که چرا حقوق عرفی آنان از حقوق معلمین کمتر است .و نیزحتما می دانید که فقط یک جمله این بانوی فیزیکدان و رهبر روشنفکر کافی بود تا همه اعتراض کنندگان بساط خویش برچینند و با زبانی قاصر از پاسخ گوئی راهی محل کار و منازل خویش شوند .
رهبر آلمان در پاسخ آنها گفته بود : از شما جماعت تحصیل کرده متعجبم که چگونه انتظار دارید حقوق شما به اندازه کسانی باشد که شما را تربیت کرده اند ؟
مسلما این تفکر فی البداهه و زائیده لحظه و فورس زمانی نیست بلکه به قول «کارل مانهایم» مبتنی بر پیش داوری یک نظام فکری آگاهانه است . امری که کشور ما در راستگی پسا فرهنگی خود بیش از کل تاریخ کشورهای اروپائی و غربی از آن بهره مند بوده است . مگر کل تاریخ مدنیت اروپا و غرب چقدر است ؟ و چه شده است که امروز این ایدئولوژی و تفکر تحت تأثیر اندیشه های انحرافی ، کاذب و غیر واقعی جلوه می کند ؟
در مملکت ما بر خلاف ممالک اروپائی سال هاست که مرام و مسلک و اندیشه معلمان به بازی گرفته شده است .
-مهم نیست که آنان به گواه سالنامه آماری محبوبیت صنوف (وزارت ارشاد ) در طی چندین سال نزدیک به 90 درصد اقبال و محبوبیت عمومی را کسب کرده اند و اساتید دانشگاه و ورزشکاران و پزشکان و کارمندان و روحانیون و قضات و بازاریان در رتبه های بعدی قرار گرفته اند .
* مهم نیست که حسن وجاهت و متانت و آراستگی کلام آنها زبان زد خاص و عام باشد و چون دهان بگشایند از کودک و پیرو جوان بفهمند که آنان معلم اند .
* مهم نیست که آنان سودای قدرت ندارند و به دنبال قدرت نیستند ، در صورتی که به زعم ریاست محترم جمهوری سابق ایران جناب آقای خاتمی سرمایه های گران سنگی هستند که بیش از همه بر منظر قدرت درخشندگی خواهند داشت .
* مهم نیست که آنان سال ها برای اعتلای نام ایران کوشیده اند .
* مهم نیست که آنان همیشه از قلت حقوق خویش رنج برده اند و زن و فرزند ، آرام بخش دل پر شکنج آنها بوده اند .
بلکه مهم این است که امروزه بدیهی ترین حقوق آنان قربانی دایره قدرت نگری ها و تنگ نظری ها می شود .
1- بانوی معلمی در مشهد غرق می شود و خانواده اش هنوز غرق ماتم او هستند تا دانش آموزش نجات یابد.
2- محمد رضا واعظی در نیشابور می سوزد و خانواده اش را در غم ازدست دادن خود می سوزاند تا دانش آموزانش نسوزند.
3- حسن امیدزاده در بیجار می سوزد و 17 بار عمل می شود تا خانواده اش مثل شمع آب شوند و دانش آموزانش زنده بمانند .
4- کبری زارع به خاطر دانش آموزانش می سوزد و با اهداء اعضاء هم به دیگران و هم به شاگردانش جان می بخشد .
5- علی بهاری به خاطر دانش آموزانش جان می دهد و اعضاء بدنش اهدا می شود .
6- شکر علی فرزاد به خاطر شاگردانش جان می دهد و اعضاء بدنش اهدا می شود تا خانواده اش دق مرگ شوند .
7-اکبر عابد می سوزد تا شاگردانش نسوزند .
8- خداکرم صفرزاده مدیر شبانه روزی که شاگردانش را زنده نگه می دارد تا خودش غرق شود و بچه هایش داغدار.
9- مرتضی اصغری در آذربایجان شرقی
10- موسی نظافتی در املش
11- محمد علی محمدیان در مریوان
12- عزیز محمدی منش در خرم آباد
13- کاظم صفرزاده در لرستان
14- و پدر فرهنگی که اعضاء دختر معلم و فداکارش را اهدا می کند و به گفته همسرش هرروز بر سر گذر کسانی که تکه پاره فرزندش را گرفته اند می ایستد تا بلکه این زخم روزی تمامش کند .
این ها مهم است که ندیده گرفته می شود و در لابه لای سکوت خبری رسانه های دولتی یا گم می شود یا اگر نیم گذری به این فداکاری ها می شود برای خالی نبودن عریضه است .
این ها مهم است و معلمانی که زندگی خود و خانواده را فروخته اند تا درمان دانش آموزان شان را به عهده بگیرند .
اگر بخواهم همان اندک را که می دانم برایتان سیاهه کنم کلیه ادارات آموزش و پرورش باید تندیس سیاست مداران از سر در خویش بردارند و تندیس این معلمان بگذارند .
این روزها تنبیه تعداد انگشت شماری از معلمین سهل انگار سبب شده است فضای رسانه ای کشور مالامال از نا مهربانی شود . نه نامهربانی مردمی که در آمارگیری 90 درصد رای محبوب خود را به نام معلمین ثبت کرده اند؛ بلکه نامهربانی مسئولینی که بدون توجه به تعهد اخلاقی خود به جامعه فرهنگی کشورو تحت تأثیر همین فضای مسموم ، یوسف به زر ناسره می فروشند .
تدوین قوانین خام و ناپخته و صدور بخشنامه های یک شبه ، سبب شده است که واژه نامیمون «معلم آزاری» باب روز مدارس شود .مسئولین یقین بدانند که قبل از صدور این بخشنامه ها ، تعهدات اخلاقی و وجدان فردی معلمین است که همین نیم بند آموزش + پرورش را سرپا نگاه داشته است و این رفتارها چیزی به جز توهین به شعور و شخصیت عموم فرهنگیان محترم نیست .
هدف من از طرح این همه ، تذکاری بود بر شهادت 4 تن از معلمین به دست گروه های تروریستی از ابتدای امسال.
گروه هائی که با پرداخت مبالغی بین 400 هزار تومان تا یک ملیون تومان به عوامل خود این عزیزان را به شهادت رساندند و متأسفانه آن قدرکه مسئولین محترم نسبت به کنش تنبیهات حساسیت به خرج دادند ، به این شهادت ها و فدا کاری ها واکنش نشان ندادند .
امیدواریم از این پس رفتارهای ناب و انسانی فرهنگیان قربانی غبار تبلیغات مسموم نشود و همه به این نتیجه قطعی و یقینی برسیم که نهادینه کردن اخلاق اجتماعی فقط با تکیه بر معلمین میسر می شود و بس .
نظرات بینندگان
یاران امام آمده اند تغییر نزدیک است
کاش مسئولین سخن معلم همین مقاله را به عنوان جواب مطلب روزنامه وطن امروزکه با خط درشت در صفحه اول مطلب کذب لایحه قانونی کردن تنبیه را آورده بود می فرستادند .
مطلبی که دیروز این روزنامه دروغ پراکن با خطوط درشت در صفحه اول خود منتشر کرده بود بیشتر جهت شبیخون به آموزش و پرورش بود . فرهنگیان کم معضل دارند که امثال این روزنامه هم بر معضلات اضافه می کنند
این مقاله بهترین جوابیه برای یاوه گویانی است که به قصد تخریب آموزش و پرورش و فرهنگیان تلاش بی وقفه خودشان را دارند به ثمر می رسانند واقعا حیف است که جواب اینها را ندهید
ولی چون ما با عتقاد قلبی جلو نمی ریم نتیجه میشه تربیت مدیرانی ریاکار که به حرفمون تره هم خورد نمی کنند اونا مرکل تربیت کردن ما هم اینا رو تربیت کردیم
من معلم نیستم ولی با خواندن زندگی فداکارانه این عزیزان دینی بیش از پیش به این عزیزان مدیونم فردا حتما به دیدن یکی از دبیران دوست داشتنی خودم می روم پیشنهاد می کنم شما هم بروید
تندیس خوب است اما نه هر تندیسی تندیس معلمان فداکاری که جان خودشان را داده اند به من انرژی می دهد ؛ تندیس دانشمندان باعث می شود من بیندیشم ، تندیس عالمان و حکما و عرفا به من راحت جان می دهد
اما تندیس بازیگران عرصه سیاست من را می آزارد دقیقا مثل شما خصوصا آنهائی که از دایره افراط و تفریط بیرون می آیند و به قولشان عمل نمی کنند
اگر دنیایت در تاریکی فرو رفت
مرا بسوزان
قول میدهم تا آخر بسوزم
آنقدر که همگان بگویند
خدایا
هنوز یک چراغ روشن داریم
از همه شما تشکر می کنم که سخن معلمان را به گوش های ناشنوا میرسانید
با تشکر - جمعی از معلمین صفی آباد