« خواب ديدم قيامت شده است.
هر قومي را داخل چاله ای عظيم انداخته و بر سر هر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاله ی ايرانيان.
خود را به عبيد زاكانی رساندم و پرسيدم: « عبيد اين چه حكايت است كه بر ما اعتماد كرده نگهبان نگمارده اند؟
گفت: می دانند كه به خود چنان مشغول شويم كه ندانيم در چاهيم يا چاله.
خواستم بپرسم: اگر باشد در ميان ما كسی كه بداند و عزم بالا رفتن كند...
نپرسيده گفت: گر كسی از ما، فيلش ياد هندوستان كند خود بهتر از هر نگهبانی لنگش كشيم و به تهِ چاله باز گردانيم ! »
کلیات عبید زاکانی
***
معلوم نبود در این حداقل سه سال گذشته کجا بودند ؟ به چه کاری مشغول بودند ؟
حتی یک یادداشت کوتاه در نقد عملکرد وضعیت موجود و دولت سیزدهم از او نمی بینی اما الان در کمیته ی انتخاب وزیر آموزش و پرورش غوغایی است .
از وضعیت سایر کار گروه ها اطلاعی ندارم اما با توجه به شناختی که از جامعه ی ایرانی دارم بعید به نظر می رسد که آن جا هم وضعیت بهتری از دستگاه تعلیم و تربیت داشته باشد .
آخانی کنش گر محیط زیست و استاد دانشگاه تهران در مورد عملکرد کارگروه برای انتخاب رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست چنین می نویسد : ( این جا )
« ما گرفتار سندرم تکراریم. تکرار می کنیم چون آدم های تکراری دست از سرمان بر نمی دارند. چون خودمان هم گرفتار تکراریم . در برابر تغییر سبک زندگی مان مقاومت می کنیم. تکرار برای کشوری که به خوردن منابع ثابت عادت دارد کیف دارد، زحمت نمی خواهد.
راستش را بگویم ؛ من نمی توانم از بین افرادی که خودشان را برای ریاست سازمان کاندید کرده اند، فردی را پیدا کنم که توانایی سکانداری تشکیلات محیط زیست کشور بحران زده ایران را داشته باشد. اگر نگویم همه، اما اکثر آن ها تکرارند.
دست روی هر کس می گذاری، سیاهه ی از نقاط منفی در کارنامه اش است. خیلی ها را خودم می شناسم. آنها را نیز که نمی شناسم و می پرسم، چیزی دستم را نمی گیرد.
در عالم خیال داشتم فکر می کردم مگر بنا نیست قول های آقای پزشکیان عملی شود. خوب بیایید آدم نو پیدا کنیم. اگر نبود برویم و از خارج بیاوریم. وقتی آدامس و چیپس و غذای سگ و گربه و میخ طویله مان از خارج می آید، چرا نمی توانیم رئیس محیط زیست یا متخصص محیط زیستی از خارج بیاوریم ؟ »
در سه سال گذشته و به طو مشخص در « صدای معلم » اکثریت مطالب آن توسط رسانه و معدود افراد فعال در آن نگارش می شد اما از زمانی که پزشکیان رئیس دولت چهاردهم شده است از همه سو مطلب می آید .
در هیچ کارگروهی نه دعوت شدم و نه تمایلی به حضور داشتم ( حوصله شنیدن و تاب آوری در مورد سخنان کسانی که به طور دائم درگیر بازی « من بهتر هستم » هستند را ندارم ) اما تا جایی که می دانم بیشترین حجم گزارش ها ، یادداشت ها و در مجموع مطالب انتقادی نسبت به « عملکرد دولت سیزدهم » در این رسانه ی مستقل نسبت به سایر رسانه ها و نیز افراد منتشر شده است .
تا قبل از افول جایگاه « محمدعلی نجفی » در این موارد معمولا مشکلی نبود .
بنا بر عملکرد نسبتا قابل قبول در بیشترین دوره وزارت در تاریخ آموزش و پرورش پس از انقلاب اسلامی و مهم تر از همه کاریزمای نجفی ، وی در این مواقع مدیریت حوزه عمومی آموزش و پرورش را بر عهده می گرفت .
اما با به محاق رفتن ایشان از عرصه سیاسی و اجتماعی ایران و در برابر این « خلاء » اکنون با تورم و ترافیک « نخبگان کوتوله » مواجه شده ایم .
بطحایی را در ابتدا رئیس کمیته فرهنگیان کردند اما فکر نکردند و یا نخواستند به این مساله بیندیشند که پایگاه و جایگاه او در میان بدنه ی آموزش و پرورش چگونه و کجا است ؟
پس از آن نوبت به « فاطمه مهاجرانی » رسید که گفته می شود در « شورای راهبردی » مسعود پزشکیان حضور دارد .
بیانیه ی صریح « گروه پرسش گران و کنش گران » و نام بردن آشکار از وی و نیز برجسته کردن نقش « علی اصغر فانی » که در نشست دوم پزشکیان با فرهنگیان حضور یافته و چالش ها و انتظارات و مطالبات را بیان کرده بود موجب شد تا نام و نقش فانی که پیش از این بیشتر صوری بود عیان شود . ( این جا )
نوشته بودیم :
« ما خرسندیم که مطالبه ما در بیانیه ی سوم مبنی شفاف شدن نقش آقای فانی در نشست دوم مسعود پزشکیان با فرهنگیان در برابر انظار همگان با بیان انتظارات حوزه آموزش و پرورش از دولت چهاردهم و قول اجرایی شدن آن ها توسط دکتر پزشکیان، امروز محقق شد. در دوران انتخابات از واژه ی « مطالبه گری » به صورت دائم سخن به میان می آمد بدون آن که در مفهوم و الزامات « مطالبه گری » تدقیقی صورت گرفته و روی آن توافق شود .
از طرفی اخبار غیر رسمی حاکی از ریاست فاطمه مهاجرانی رئیس سمپاد در دوران وزارت محمد بطحایی بر این کار گروه بود .
گفته می شود مهاجرانی از ریاست این کار گروه استعفا کرده اما نامش در شورای راهبری ظریف همچنان دیده می شود .
پرسش ما این است که خانم مهاجرانی در دولت گذشته دقیقا کجا بودند ؟
آیا به فرض ؛ حتی یادداشتی کوتاه در نقد عملکرد مدیریت ناکارآمد دولت قبلی نوشتند ؟ زمانی که برای فعالان صنفی و منتقدان آموزشی پرونده سازی می شد و فضای فرهنگ امنیتی حاکم بود، ایشان کجا بودند؟
خانم مهاجرانی و برخی مدیران آزمون پس داده و مرعوبی که با سکوت خودشان تفکر و عملکرد ضد توسعه ای دولت قبل را همراهی کردند با کدام پشتوانه و چگونه به خود اجازه می دهند برای معلمان و آموزش و پرورش اقدام به صدور مصوبه نموده و در جایگاه تصمیم گیری برای معلمان قرار گیرند؟ »
من هنوز نمی دانم که به فرض افرادی چون بطحایی ، مهاجرانی و سایر کسانی که برای جبه وزارت آموزش و پرورش زنبیل گذاشته و رزومه ی خود را به رخ دیگران می کشند و خود را برتر و بهتر و مجرب تر از دیگران می دانند ؛ در جایی نوشته و یا مکتوب کردند که در موسم انتخابات دقیقا به چه فردی رای داده اند ؟ اصلا رای دادند ؟
آیا تصاحب چند جایگاه ستادی که معلوم نیست چگونه می آیند ، چگونه می مانند و دست آخر کنار گذاشته می شوند می تواند دلیلی برای شایستگی و کارآمدی یک فرد باشد ؟
علی اصغر فانی با وجود چند سال فعالیت در شورای عالی آموزش و پرورش هنوز گزارشی از عملکرد خود در آن شورا را به افکار عمومی معلمان و جامعه ارائه نکرده اما بنا بر پیشینه وی و از جا که به لحاظ منطقی و اخلاقی متعهد به اجرای تک تک حرف ها و قول های داده شده در نشست انتخاباتی پزشکیان می باشد نمی توان و نباید فانی را از حوزه آموزش حذف کرد و یا آن را نادیده گرفت .
فعالیتی که مسعود پزشکیان و اتاق فکر او در زمینه ی چینش اعضای کابینه طراحی و اجرا کردند به نوعی پوشاندن خلاء « تحزب » و « کار گروهی » در جامعه ی افتان و خیزان ایران بود .
در کشورهای توسعه یافته و در این گونه موارد تکلیف اعضای دولت از پیش مشخص است . این که چه کسی و با کدام پیشینه قرار است در کجا « ایفای نقش » نماید و جامعه درگیر التهاب نمی شود اما در ایران طرف پس از این که رئیس جمهور می شود دنبال پر کردن کابینه و چینش آن می گردد .
بسیاری از مباحث هم در این موارد تکراری ، خسته کننده و فاقد اثربخشی و کارایی هستند .
و این دقیقا تفاوت میان ما و جوامع توسعه یافته است . این که برای امور برنامه دارند . افکار عمومی مهم است و در نهایت باید پاسخ گوی وعده ها و حرف های زده شده باشند .
رئیسجمهور منتخب در دیدار با ستادهای مردمی می گوید : ( 1 ) فعالیتی که مسعود پزشکیان و اتاق فکر او در زمینه ی چینش اعضای کابینه طراحی و اجرا کردند به نوعی پوشاندن خلاء « تحزب » و « کار گروهی » در جامعه ی افتان و خیزان ایران بود .
انتخاب مسئولان برای ما معضل شده است چون شعار دادیم انتخاب برتر میکنیم اما حالا به همه میگوییم کمک کنید، اما همه آدمهای خودشان را معرفی میکنند؛ نمیدانم باید چه کار کنیم .
از درون این جملات مسئولیت پذیری و تعهد اجتماعی بیرون نمی آید.
بیش تر بوی سهم خواهی ، منفعت طلبی ، روابط قبیله ای و عشیره ای ، بی اهمیت بودن و یا کم اهمیتی منافع ملی ، بی اعتمادی و در یک کلام « غایت کوتولگی » می دهد .
در دوران انتخابات از واژه ی « مطالبه گری » به صورت دائم سخن به میان می آمد بدون آن که در مفهوم و الزامات « مطالبه گری » تدقیقی صورت گرفته و روی آن توافق شود .
به احتمال زیاد ؛ پس از دعوا سر این که « چه کسی وزیر می شود » و ریزش و رویش کمیته های اولیه و ثانویه و... و وقایع بعدی که مهم ترین آن دعواها و بحث های درون مجلس خواهد بود و رای اعتماد این مجلس به کابینه پزشکیان ؛ فضای روزمرگی دوباره به آموزش و پرورش و نیز جامعه بر می گردد .
آن هایی که به بهانه ی مطالبه گری خودی نشان دادند و احتمالا پستی و مقامی گرفتند یواشکی به گوشه ای می خزند .
شاید گروه بزرگ « ناکامان » که کلید موفقیت و توسعه را فقط در عرض اندام یک شخص می پندارند و مسئولیتی برای خود در « چرخه ی پرسش گری و کنش گری » قائل نیستند در عادت تاریخی «سکوت » غوطه ور می شوند تا فرصتی دیگر .
و رستاخیزی دیگر .
البته اگر تا آن زمان ، میانی از کیان بر جای مانده باشد .
( 1 ) بخشی از سخنرانی مسعود پزشکیان :
نظرات بینندگان
تا فرهنگ منفعت طلبی، عدم صداقت، فقدان از خود گذشگی ، عدم توجه به متخصصین وغیره حاکم است به سرمنزل مقصود نخواهیم رسید از نظر من بهترین ودانا ترین افراد کسانی هستند که وارد وادی مدیریت نمی شوند وعزلت گزینی می کنند
بدون تردید فاصله ی ما با سایر جوامع توسعه یافته بسیار زیاد است .
اما مهم این است که نه اراده ای در جامعه و نه در حاکمیت برای کم کردن این فاصله دیده نمی شود .
البته راهش عزلت گزینی نیست .
بدترین چیز ممکن سکوت و درماندگی آموخته شده است .
بهترین آن نوشتن ، پرسش گری و کنش گری است .
پایدار باشید .
داستان شقشقیه است تا زمانی که انتصابی بود به اشتباه انتصابشان نمی کردند و نیش زبان حواله می کردند پس عزت نفس می ورزیدند و اعتراض نمی کردند
و اکنون که آزمون استخدامیست به دلیل واهی سن و سال رد می شوند و گاه در شایسته سالاری، عثمانها بیرون می آیند
حقا که جامعه امروز از این بابت ستمگرتر و جاهلتر از جامعه زمان امیرالمؤمنین(ع) است.
آدم خردمند به فرمایش شیخ اجل، دنبال پست و مقام نمی رود
آینه ای زلال در مقابل آموزش وپرورش قرار دادی.
نه با روان شدگان؛ در مسایل اموزش وپرورش تعارف داشتی نه با بر آمدگان شوخی.امیدوارم مسائل این وزارت خانه که جزیی از مشکلات عمومی کشور ما هست ؛باخرد جمعی وبهره مندی از علم ودانش حل وفصل شود.این وزارت خانه ی بنیادی حیف است که در میان گروه های مدعی اسباب هوا وهوس شود.
آقا / خانم خراسانی
سپاس از عنایت و مرحمت شما .
به واقع کار رسانه و روزنامه نگار جز این نیست .
رسانه رکن چهارم دموکراسی است نه بنگاه معاملات و خانه ی ترویج خرافات و منافع .
به امید برآمدن خرد و دانایی در کویر نادانی و بلاهت .
پایدار باشید .
با تغییر جهت باد ، تغییر می کنند
برای نمونه تا دیروز بعضی از همین خبرگزاری یا پایگاه خبری های به اصطلاح اصلاح طلب حرفی نمی زدند و حتی کوچکترین نقدی علیه حکومت وقت نمی کردند اما الان زبان بازکرده و اصلاح طلب شدند
بدبختی ما این آدم ها و گروه ها هستن
حالم از این جور آدم ها و گروه های منفعت طلب و بی ریشه به هم میخوره.
معیار سنجش
ننگ بر جامعه ای که چنین وضعی داره