انگار که نیستی، چو هستی خوش باش!
به مناسبت 28 اردیبهشت روز بزرگداشت خیام
شاید هیچ کس به اندازه خیام معنای زندگی را درک نکرده باشد. زندگی نه در گذشته است نه آینده، در همین حال است. همین "دم" که اگر آن را دریابیم یعنی این لحظه را زندگی کرده ایم. در "دم" نه افسوس است، نه حسرت و نه نگرانی. چرا باید در حال زندگی کنیم؟
پاسخ خیام روشن است:
پر کن قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم برآرم یا نه
اندیشه ی خیامی به هیچ عنوان ناامید کننده نیست بلکه امید بخش است و شورآفرین. وقتی انسان بداند هیچ فرصتی جز همین یک "دم" ندارد آن را هدر نمی دهد. آن را صرف فکر کردن به گذشته و آینده نمی کند. صرف دعوا بر سر آنکه از کجا آمده ایم و به کجا خواهیم رفت.
می نوش ندانی از کجا آمده ای
خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت
البته این ندانستن غم انگیز است. خیلی غم انگیز است که ندانیم چرا:
این کوزه گر دهر چنین جام لطیف
می سازد و باز بر زمین می زندش
اما از نظر خیام چون پاسخی برای این پرسش وجود ندارد باید برای فراموشی این غم به شراب پناه برد:
چندان بخورم شراب کاین بوی شراب
آید ز تراب چون روم زیر تراب
گر بر سر خاک من رسد مخموری
از بوی شراب من شود مست و خراب
مذهب خیام در همین جهان و با عناصر واقعی همین جهان فانی تعریف می شود. تعریف خیام از بهشت و جهنم، اوج تفکر روانشناسانه ی اوست:
دوزخ، شرری ز رنج بیهوده ی ماست
فردوس، دمی ز وقت آسوده ی ماست
او این لذت نقد را به لذت نسیه آن جهان ترجیح می دهد:
گویند بهشت با حور خوش است
من می گویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
آواز دهل شنیدن از دور خوش است
مذهب خیام، حیرانی است و نادانی:
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حرف معما نه تو خوانی و نه من
اما این ندانستن، آگاهانه است. چرا که این عمر گریز پای، چون سیماب است و فرصت دانستن به ما نمی دهد. به همین دلیل است که خیام، جدال بر سر دین را کاری عبث می داند:
قومی متفکرند در مذهب و دین
قومی متحیرند در شک و یقین
ناگاه برآورد منادی ز کمین
کای بی خبران راه نه آنست و نه این
خیام با طبیعت در صلح و آشتی است؛ چرا که خود را جزئی از طبیعت می داند. جای جای شعر خیام، ماه رویان و عاشقانی نشسته اند که در گذر ایام تبدیل به خاک و گل و سبزه شده اند:
این کوزه چو من عاشق زاری بوده ست
در بند رخ زلف نگاری بوده ست
این دسته که در گردن وی می بینی
دستی است که بر گردن یاری بوده ست
دیدگان ظریف و تیزبین خیام، همه ی آمدگان و رفتگان را در چرخه ی طبیعت نظاره می کند و به همین دلیل است که از نظر او باید حرمت طبیعت را نگاه داشت:
هر سبزه که بر کنار جوئی رسته ست
گویی ز لب فرشته خوئی رسته ست
پا بر سبزه تا به خواری ننهی
کاین سبزه ز خاک لاله روئی رسته ست
اما برخلاف سایر شاعران فارسی زبان که ناپایدار بودن دنیا را دلیل موجهی می دانستند برای بی توجهی به آن و توجه به جهان آخرت، تمام توجه خیام معطوف به لذت بردن از همین زندگی است و همین لحظه ای که در آن هستیم و این، بزرگترین تفاوت خیام با دیگر شاعران و عارفان است. او توجهی به جهان آخرت ندارد چون برخلاف فقها که اطلاعات بسیار دقیق و موثق از آن جهان دارند خیام چیزی از آن جهان نمی داند:
کس نامد از آن جهان که پرسم از وی
کاحوال مسافران عالم چون شد
( مجسمه فیلسوف، ریاضیدان و شاعر ایرانی، عمر خیّام نیشابوری در تاریخ 11 فروردین 95 در دانشگاه ایالتی اوکلاهاما رونمایی شده و از این تاریخ در این دانشگاه قرار گرفته است. این اقدام بیسابقه با حمایت دولتمردان ایرانی در آمریکا انجام شده است )
و البته نیازی هم به این دانستن وجود ندارد. شاید همین اندازه که دنیا را دریابیم و قدر لحظات را بدانیم کافی باشد:
با سرو قدی تازه تر از خرمن گل
از دست مده جام می و دامن گل
زان پیش که ناگه شود از باد اجل
پیراهن عمر تو چون پیراهن گل
خیام از این جهت استثنائی در تاریخ ادبیات ایران به شمار می رود. فیلسوف و شاعری که به این دنیا توجه دارد نه آن دنیا و برای ساختن این دنیا و لذت بردن از آن تلاش می کند و زندگی اش نیز موید نظراتش است. او فیلسوف، ریاضیدان، ستاره شناس و رباعی سرای دوره سلجوقی است. از برجسته ترین کارهای او اصلاح گاه شماری ایران در دوره سلطنت ملک شاه سلجوقی است. او در ریاضیات، علوم ادبی، دینی و تاریخی استاد بود. نقش خیام در حل معادلات درجه سوم و مطالعاتش درباره اصل پنجم اقلیدس، نام او را به عنوان ریاضی دانی برجسته در تاریخ علم ثبت کرده است.
خیام یکی از ارزشمند ترین گنجینه های فرهنگی این مرز و بوم است. او را باید از نو شناخت و به نسل جدید شناساند.
آشنایی با اندیشه ی خیامی، یکی از نیازهای امروز جامعه ی بحران زده ماست؛ جامعه ای که زندگی را فراموش کرده و زیستن در زمان حال را از دست داده است، جامعه ای که این زندگی ذلت بار و کسل کننده را به امید پاداش در جهانی دیگر تحمل می کند و نمی داند که به قول خیام:
امروز که با خودی ندانستی هیچ
فردا که ز خود روی چه خواهی دانست؟
جای خیام و رباعیات امید بخش او در کتابهای درسی خالی است.
کانال کانون صنفی معلمان ایران
نظرات بینندگان
واقعا جای تاسف دارد
دیگه جای تعجبی نیست در طی چندین قرن داستان های بدون مدرک و دلیل برای تفسیر عقاید بزرگان آورده نشه
خانم باقری بسیار زیبا نوشتند ، درضمن کسی به خدای شما حمله نکرده یا خود خیام خدایتان را رد نکرده بلکه از ابطال ناپذیری این موضوعات سخن گفته و رباعیات ایشان بر پایه پرسش است و پاسخ را بر عهده خواننده گذاشته است