برای نابود کردن یک فرهنگ؛ نیازی نیست کتاب ها را بسوزانید، کافی است کاری کنید مردم آنها را نخوانند.
ویکتور هوگو شاعر و داستان نویس فرانسوی ( 1855 - 1802 )
مقدمه
با مشاهده این جمله از ویکتور هوگو متوجه شدم که برخلاف تصور غالب، عوامل بسیاری باعث نابودی فرهنگ یک جامعه می گردد. اگر طبق تعریف تایلور، فرهنگ را شامل ارزشهای اجتماعی و هنجارهای موجود در جوامع بشری و همچنین مجموع دانش، ادبیات، باورها، هنرها، قوانین، آداب و رسوم، فلسفه و دین، تواناییها و عادتهای افراد بدانیم، (1) پس با ترفندهای گوناگون می توان در نابودی فرهنگ یک جامعه اقدام کرد.
جهت تضعیف یا نابودی فرهنگ یک جامعه نباید تهاجم فرهنگی را به عنوان متغیر واحد سیاسی - فرهنگی نام برد. بلکه از درون یک جامعه و آهسته آهسته نیز می توان بدین هدف دست یازید. گاه عامدانه این عمل انجام می شود و گاه جاهلانه و بدون آگاهی، نتیجه هر دو اضمحلال فرهنگی است. همان فرهنگی که تا دیروز منش و نگرش ما را به جهان هستی ترسیم می ساخت و ما از همراهی نَفَس خود با آن بسیار خرسند بودیم. در واقع در این شرایط، تنه فرهنگ ما از درون مبتلا به کرم خوردگی می شود که سمپاشی و آفت زُدایی آن با تبلیغات و شعار نیز غیرممکن می گردد. و با کمال تأسف مدام تکرار می کنیم که چرا مردم ما نمی فهمند؟ یا مردم ما چرا کمتر می فهمند؟ جملاتی است که بدون تعارف خیلی از ما بیشتر اوقات بری خود و یا دیگران بیان می کنیم. همه به جز من، فهمی ناقص و معیوب دارند که نشان از کج فرهنگی یا بی مایگی او از فرهنگ است!
راستی چرا ما معلمان را فرهنگی می نامند؟ تصور می کنم چون به طور متعارف می بایست ما معلمان مروّج دستمایه های فرهنگ کشور باشیم و یا سفیر فرهنگ هر کشوری معلمان هستند. اما اگر حساسیت خاصی از خود نشان ندهید باید گفت که ما فقط نام فرهنگ را با خود یدک می کشیم، کافی است به طور منصفانه سری به خاطرات کلاس درس خود بزنید.
تعریف ارزش
برای رسیدن به توافق انگاره ای از دو مفهوم ارزش و هنجار، ابتدا ترجیح می دهم تعریفی از هر دو مفهوم داشته باشم:
ارزش در اصطلاح دانش جامعهشناسی، عقایدی است که افراد یا گروههای انسانی درباره آنچه که مطلوب، مناسب، خوب یا بد است، دارند.
ارزشها زيربناى هنجارها، نهادها و ساخت اجتماعى را تشکيل مىدهند. چارچوبی هستند براى مشروع ساختن رفتارهاى انسانی. ارزشها به مفهوم فرهنگ در جامعه عمق و معنا مىبخشند و در قضاوت ارزشی و يا ارزشيابى اجتماعی توسط افراد گوناگون، عملاً مقايسه ميان بهتر و بدتر صورت مىگيرد.
تعدادی از ارزش ها جهانی هستند همانند: صداقت، احترام به حقوق ديگران، آزادى و دموکراسی، ازدواج، قدرت، سلامت، محبت، احترام، داشتن مهارت و دانش. و برخی گروهی و محدود به اقوامی خاص هستند مانند: دادن مهريه و جهيزيه به دختران ازدواج کرده، ازدواج در سنين پایین تر از سن قانونی ( زیر 14 سالگی ) که در بین مردم روستاها و مناطق محروم اجتماعی مرسوم می باشد. افرادی که از اجرای ارزش های اجتماعی و یا گروهی سر باز زنند، آنان ضدارزش خوانده می شوند و نظارت اجتماعی بر آنان فشار روحی - روانی وارد می سازد.
ارزش ها می توانند فردی و یا اجتماعی باشند. اصولا نظام های سیاسی مستبد و دیکتاتور با تلاش همه جانبه خود ارزش های فردی مدنظر خود را به تدریج به صورت ارزش های اجتماعی در می آورند و بدین طریق با عمومیت آنها بر اذهان مردم نفوذ می کنند.
تعریف هنجار
هنجار فرهنگی رفتار قابل قبول یک جامعه را تعیین میکند و به عنوان راهنمای نحوه رفتار، پوشش لباس، زبان، و حرکت در یک موقعیت خاص و همچنین انتظارات در یک گروه اجتماعی عمل میکند.
هنجارها در اصطلاح دانش جامعهشناسی به یک الگوی رفتاری گفته میشود که روابط و کنشهای اجتماعی را تنظیم میکند. اکثریت جامعه خود را به آن پای بند میدانند و در صورتی که شخصی آن را رعایت نکند هنجار شکنی کرده و جامعه او را مجازات میکند. هنجار با قانون کنترل میشود، در حالی که این حکم درباره ارزش صدق نمیکند. هنجارشکنی باعث از بین رفتن استحکام نظام اجتماعی میشود.
هنجارها اموری نسبی هستند و در جوامع مختلف، نگاه متفاوتی نسبت به آنها وجود دارد. مثلا سیگار کشیدن و آشغال به بیرون انداختن و نقاشی کردن یا نوشتن بر روی دیوار در کشور سنگاپور هنجارشکنی شمرده می شود و افراد با پرداخت جریمه مجازات می شوند، اما این امور در کشور ما رفتارهایی طبیعی و بلامانع شمرده می شوند لذا علیرغم ناهنجار بودن، هنجار هستند!
اگر به تعریف هر دو مفهوم از مصادیق فرهنگ، دقت نمایید شاید متوجه شوید که سازوکار هر یک در جامعه کنونی ما اثر بازدارندگی و کاربردی خود را از دست داده است. شاید بتوان گفت معیار هر یک در جامعه امروزی ما تابع منافع و تمایلات فردی یا گروه های خاصی شده است . و چون این افراد و گروه ها در بین همه مردم محبوبیت و مقبولیت ندارند، پس ما شاهد عدم رعایت آنها توسط افراد مختلف در جامعه هستیم. شاید بتوان گفت تعداد منصور حلاج های جامعه ما به قدری زیاد شده است که هر فرد خود را حق و معیار سنجش آن می داند. هنجارشکنی مردم به نوعی دهن کجی به همان افراد و گروه هاست اما متأسفانه به قیمت از بین رفتن اصول اخلاقی.
در گذشته افرادی که هنجارها و ارزش های مرسوم جامعه را در روابط اجتماعی خود رعایت نمی کردند مورد سرزنش و مذمت قرار می گرفتند و نظارت اجتماعی، مردم را وادار به تقیّد به اجرای هر یک می کرد. اما امروزه در جامعه ما نظارت اجتماعی یا تعهدی برای وفاداری حتمی به ارزش ها و هنجارها وجود ندارد و چون قانون در حتمیّت تحقق ارزش، نقشی ایفا نمی کند و رفتاری آرمانی و تمایلی است پس روز به روز بیشتر توسط مردم نادیده گرفته می شود. تا حدی که کمتر اثری از آنها در بین ما باقی مانده است. مثلا ارزش هایی همچون صداقت، احترام به حقوق ديگران و آزادى و دموکراسی دیگر حتی انتخاب برتر ویترین هیچ مغازه ای نیست تا چه رسد به یقین مردم. یا ریختن زباله بر زمین و بیرون انداختن آن از پنجره آپارتمان و اتومبیل، برای ما یک حس خوشایند روانی است. پس در تعریف فرهنگ، مفهوم ارزش و هنجار، کیمیای سعادتی دست نیازیدنی گردیده است.
ارزش ها و هنجارها باید آموزش داده شوند
ارزش ها و هنجارها، اموری اکتسابی هستند و نیاز به آموزش دارند. بعد از نهاد خانواده به عنوان نخستین نهاد اجتماعی، مدرسه این رسالت مهم را برعهده دارد تا به طور شفاهی با بیان معلمان و دیگر پرسنل مدرسه و به طور کتبی در لابه لای مفاهیم و مباحث کتاب های درسی، آموزش داده شوند. فرهنگ عمومی و رسمی هر جامعه ای نوع، شدّت و حدّت کاربرد ارزش ها و هنجارها را مشخص می سازد. اما در چندین سطر و پاراگراف و در کدامین کتاب درسی پایه های آموزشی ما و چگونه ارزش ها و هنجارهایی آموزش داده می شود؟ گویی سوزنی را در کاهدان بخواهیم جست و جو کنیم.
لذا کودکان با کمتر موردی از ارزش ها و هنجارهای لازم برای داشتن یک زندگی مطلوب آشنا می شوند. ابتدا آشنایی و سپس رعایت کردن هر ارزش و هنجاری، ما را به مرحله بسیار مهم و ارزنده ای به نام " اخلاق " هدایت می کند. ملتی که پای بند ارزش ها و هنجارهای رایج در جامعه خود هستند افرادی با اخلاق و با فرهنگ و برعکس آن ، افرادی هنجار شکن و ضدارزش نامیده می شوند. علیرغم این که دولت و ملت هر دو آخر تلخ بی اعتنایی خود را در این داستان می دانند اما آگاهانه یا ناخودآگاه، اهتمامی برای آموزش آنها در دوران کودکی، از خود نشان نمی دهند. آموزش ارزش ها و هنجارها در مرحله رشد سریع کودکان، به درونی شدن هر یک منجر می شود و او تا آخر عمر پایبند و وفادار به سازوکار هدایتی هر یک از آنها در جامعه باقی می ماند. بی اعتنایی به این دو عنصر مهم، از عمده ترین دلایل تضعیف یا مسکوت ماندن فرهنگ جامعه ایرانی است.
بی توجهی به دانش و نابودی فرهنگ
در تناسب دانش روز با پیشینه معلومات افراد، نوعی بی میلی و سستی موج می زند لذا جهت دسترسی به دانش روز سطح نیاز جامعه را در پذیرش فرد در دانشگاه و مدرک تحصیلی او خلاصه می کنند و این بخش فرهنگ نیز پویایی لازم برای اصل صیرورت را از دست می دهد.
امر آموزش از سنین پایین تر از 7 سالگی آغاز و تا اتمام دوران تحصیلات عمومی و رسمی ادامه می یابد. اگر فردی علاقه و یا ترجیحی برای ادامه تحصیل داشت در دانشگاه نیز به هدف خود ادامه می دهد. البته به طور طبیعی اهداف افراد در این مسیر متفاوت است. اما یک چیز برای غالب جمعیت ما یکسان است و آن خواندن که بهانه و شرط اصلی برای اجبار در تحصیل است یعنی حضور در کلاس درس. چون بعد از آن خود را فارغ التحصیل می نامند و فراموش می کنند که فقط مقطع خاصی از تحصیلات را به اتمام رسانده اند. و خیلی ها از آنها پس از آن، درگیر مشکلات گوناگون زندگی و جامعه می شوند و با ذکر بهانه وقت ندارم، دیگر اصلا کتابی جهت مطالعه به دست نمی گیرند. جالب آن که باز منتظر کلاسی برای حضور و خواندن هستند، یعنی توفیق شرکت در یک دوره آموزشی ضمن خدمت. لذا دسترسی به دانش روز در رشته ها و مشاغل گوناگون در جامعه ما، امری غیرممکن می گردد. دولت و سازمان های مختلف نیز به چنین اسرافی نیاز نمی بینند، پس همه از شرایط خود راضی هستند. ایشان کارشناس حیطه تحصیل خود شناخته می شود و دولت و سازمان هم بر خود مباهات می ورزد که تحصیل کرده ها را استخدام نموده است.
دیگر عناصر موجود در تعریف فرهنگ
* یک شاهکار ادبی مجموعه ای از ارزش ها و موضوعات خواندنی و قابل تأمل و تفحص هست. ادبیات منتقل کننده زبان و دستمایه ای از برجستگی های زندگی مردم و بزرگان اعصار گوناگون در یک جامعه هست. ادبیات هم ارزش خلق می کند و هم ارزش را به مردم اعصار گوناگون منتقل می سازد. ادبیات شکلی ممتاز و هنری در بیان روابط اجتماعی است. برای همین حائز اهمیت بسیار است و نادیده گرفتن آن با تقلیل محتوایی در دو بُعد کمی و کیفی، آسیب جدّی به فرهنگ اصیل یک ملت وارد می آورد. امروزه می توان این اثر تخریبی را در محتوای کتب درسی زبان فارسی مدارس خود ملاحظه و مشاهده کرد، که بهتر است اهل فن در این مورد سخن بگویند. ادبیات فقط حاوی شکل و نقاشی های متون آن نیست که با دستکاری و یا حذف و اضافه های دینی بدان، بخواهیم به اهداف ایدئولوژیک خود برسیم. مغزمایه ادبیات در عمق معنا و بیان بزرگان شهیر ادبیات ملی ایران نهفته است و ما با حذف متون و اشعار آنان در این کتاب بسیار ارزشمند، در واقع به نابودی فرهنگ خود کمر همّت بسته ایم. در چندین سطر و پاراگراف و در کدامین کتاب درسی پایه های آموزشی ما و چگونه ارزش ها و هنجارهایی آموزش داده می شود؟
* در جامعه ما، باورها بر اساس مصلحت گروهی انتخاب و تبلیغ می شود. مابقی در این جامعه کاربرد ندارد و میراث نیاکانی است که مورد تأیید نظام اجتماعی نیست. پس یک به یک آنها نیز کنار گذاشته می شوند و ناکارآمدترین بخش فرهنگی شمرده می شوند. اما در جوامع پیشرفته باورها با صلاحدید جمع، پذیرفته می شوند و با توجه و عمل کردن اکثر مردم بدان ها موجبات ترویج آنها را فراهم می سازند.
* بی اعتنایی یا صامت نگه داشتن صدای هنرمند و هنر او در موسیقی، نقاشی، پیکرتراشی و مجسمه سازی و........ بخشی از فرهنگ یک جامعه را نابود می سازد. مثلا مردم را با بلاتکلیف گذاشتن در تشخیص حلال و حرام بودن یک هنر، نسبت بدان بی میل می سازند. برخی از این مرز پا فراتر می گذارند و سازی به دست می گیرند و یا در کلاسی ثبت نام می کنند اما تعداد آنها به قدری ناکافی است که موجب ترویج این بخش از هنر و فرهنگ نمی گردد.
* قوانین به عنوان بخش دیگر فرهنگ، ناکارآمد و گاه متناقض با واقعیت های اجتماعی هستند و گاه توسط خود قانونگذار نقض یا نادیده گرفته می شوند. وقتی آنان قانون را رعایت نمی کنند رعایت آن توسط عموم مردم جدّی گرفته نمی شود. پس بی قانونی خود به شکلی از قانون پذیرفته شده در جامعه تبدیل می شود که کراهت آن از بین می رود. این بخش فرهنگ نیز خاموش باقی می ماند.
* آداب و رسوم که در گذشته نسل به نسل و سینه به سینه به ما منتقل می شد و انتظار می رود امروز، آموزش نیز در انتقال آن سهمی برعهده داشته باشد با برخورد سرد و بی اعتنایی بدان ها و خرافه آمیز تلقی کردن آنها، کم کم به فراموشی سپرده شده و دیگر جریان انتقال آن به نسل بعدی، دغدغه مردم نیست. گرانی و فاصله اجتماعی بسیار زیاد مردم نیز عامل فاصله گرفتن آنان از بیشتر آداب و رسوم ملی و محلی شمرده می شود، چون توانایی های مادی خود را از دست می دهند. پس این بخش فرهنگ نیز کم رنگ و بی رگ می گردد.
* بی عدالتی آموزشی و تضاد طبقاتی، اجازه نمی دهد تا توانایی های افراد در گروه های مختلف اجتماعی دیده شود. لذا دارایان در داخل و خارج از کشور با توسل به قدرت ثروت خود، امکانات را جهت ایجاد و تقویت توانایی های داشته و نداشته خود ، می خرند و تبدیل به عنصری می شوند که باور کردن آن دشوار است، چون او را از قبل می شناسید و سطح توانایی های ذاتی و اکتسابی او را می دانید. پس توانایی های اقشار محروم جامعه قابلیت تولید فرهنگ را از دست می دهد و این بخش لنگان لنگان و وابسته به ثروت چنین افرادی پیش می رود.
* عادت هایی که در روابط اجتماعی خود به وجود می آوریم تبدیل به بخشی از فرهنگ جامعه ما می گردد. مطلوب و نامطلوب بودن یا زشتی و زیبایی آنها، توسط خود ما به فرهنگ تزریق می شود. نباید هوشیاری و درایت خود را در انجام کاری با عادات غلط، از دست بدهیم. مثلا داشتن موبایل از شروط حتمی نیازهای دنیای معاصر شمرده می شود اما عادت بیش از اندازه بدان تا حدی که روابط خانوادگی یا دوستی ما از آن آسیب ببیند و یا ما را انجام امور مهم بازدارد، تبدیل به عادتی غلط و رایج شده است. چنین عاداتی گاه به طلاق زوجین منجر می شود و یا به سوءاستفاده های جنسی و کلاهبرداری می انجامد، یعنی به طور مستقیم بر نوع روابط اجتماعی ما اثر می گذارد که بیشتر به دلیل پنهان بودن هویت افراد، با شیطنت و آزادی بی قید و شرطی همراه می شود. انتخاب نوع عادت و تزریق آن به فرهنگ، توسط من و شما انجام می گیرد پس به رفتارهای فردی خود بیشتر توجه نمائیم.
* فلسفه و دین نیز بخشی از فرهنگ هر جامعه ای را تشکیل می دهد. برجسته ساختن این بخش نسبت به دیگر عناصر فرهنگی، شکل و ماهیت جامعه را تک بُعدی و تک ساحتی می سازد. هر دو عنصر، هویت اعتقادی یک جامعه را مشخص می سازد. تعریفی که از فلسفه و دین، در یک جامعه بر اساس مجموع اعتقادات ارائه می گردد، جهان بینی و نوع نگرش مردم را نسبت به مسائل حیات و ممات، اخلاقیات، اصول زندگی معنوی و.... را مشخص می سازد. این بخش در جامعه کنونی ما پر رنگ ترین بخش در فرهنگ را به نمایش می گذارد که باعث تضعیف و کم رنگ شدن سایر حیطه های فرهنگی می شود. بسیاری از مشکلات امروزی جامعه ما از جمله دوگانگی ارزشی یا مطلق گرایی از همین نگرش زائیده شده است.
سخن آخر
تصور می کنم پاسخ سئوال خود مبنی بر چگونه فرهنگ یک جامعه تضعیف و یا نابود می شود را دریافتیم. حال به جمله ویکتور هوگو برگردیم:
" برای نابود کردن یک فرهنگ، نیازی نیست کتاب ها را بسوزانید، کافی است کاری کنید مردم آنها را نخوانند."
امروز به عمد یا غیرعمد، کاری کرده اند که مردم یا کتاب نمی خوانند و یا بسیار کمتر از نیاز واقعی می خوانند. بهانه بیشتر ما برای عدم مطالعه، گرانی کتاب و نداشتن وقت با وجود مشکلات فراوان است. اما دلیل واقعی و اصلی ما برای عدم مطالعه، سهل الوصولی و گستره وسیع اطلاعات در اینترنت و فضای مجازی است. هر دو مورد دلیلی موجه هستند، اما آنچه که باعث حفظ فرهنگ یک جامعه می شود سنت انتخاب کتاب از کتابخانه خصوصی یا عمومی، سپس ورق زدن صفحات و مطالعه آن است. از کودکان خود شکایتی نداشته باشیم که الگوی رفتاری آنها، خود ما هستیم و چون ما این هنر را نداریم پس آنان نیز همانند خود ما غرق در گوشی، تبلت و لپ تاپ خود گردیده اند.
لابد شما هم هر روز تعداد زیادی از افراد موبایل به دست را مشاهده می کنید که هنگام عبور از خیابان یا از روی پل هوایی، هنگام رانندگی یا توقف کنار خیابان و در داخل اتومبیل، در اتوبوس و مترو، در صف خرید نان سنگک و..... تمامی حواس شان به صفحه گوشی خودشان است که علیرغم نادرست بودن رفتار، تبدیل به نوعی هنجار و فرهنگ عمومی شده است. اما در کشورهای دیگر آنچه که در اماکن عمومی برای استفاده بهینه از زمان، همراه و در دستان مردم هست کتاب است.
آری !
کنار گذاشتن عادت و سنت نیکوی کتابخوانی، به تدریج به نابودی فرهنگ رسمی یک جامعه منجر می شود.می توان نتیجه گرفت که مطالعه کتاب، آنچنان که تصور می کنیم یک رفتار فردی نیست. شاید برای همین در برخی از کشورها همچون ژاپن و کره جنوبی و آمریکا، ساعت مطالعه آزاد در مدارس یا خانه وجود دارد و از گروه های سنی مختلف به خصوص در دوره ابتدایی خواسته می شود که رأس ساعت معینی مطالعه کنند و خلاصه ای از آن را در کلاس برای همکلاسی های خود بخوانند تا دیگران نیز استفاده کنند. یعنی این کشورها سعی دارند علیرغم پیشتاز بودن در فضای مجازی، فرهنگ کشور خود را با سنت کتاب خوانی حفظ کنند.
در این جوامع یک فرد حتما می بایست چند صفحه ای از کتاب مورد نظر را قبل از خواب مطالعه کند تا بهانه وقت ندارم طی روز آنها، مانع از مطالعه آنان نگردد. یک عادتی نیکو که اگر بدان عمل نکنند نمی توانند شب را راحت بخوابند. پس یکی از منابع غنای فرهنگی آنان، پاسداشت همین بخش از فرهنگ است.
و برای همین است که آنان تولید کننده دانش و ره آوردهای آن هستند و ما مصرف کننده آن. امروز دغدغه آنان شتاب گرفتن برای چگونگی زندگی در کرات دیگر از جمله مریخ هست و دغدغه ما در صف مرغ ایستادن جهت بی پروتئین نماندن در ماه رمضان! راستی آنانی که در صف مرغ هستند، ماه های دیگر قمری مرغ و پروتئین مصرف نمی کنند؟
یا وقتی خبر فروش نقاشی از تصویر مسجد قرن دوازدهمی کوتوبیا در مراکش هنگام غروب آفتاب، با کوههای اطلسی رنگ در پس زمینه آن، در حراج کریستی لندن به قیمتی بیش از ۹.۵ میلیون یورو (۸.۲۵ میلیون پوند) را خواندم متعجب شدم که این مردم عقل ندارند. اما امروز می بینم که آنان با اهمیت قائل شدن به این نقاشی، فرهنگ اصالت و سیاست را در بین خود رواج می دهند. این نقاشی تنها اثر وینستون چرچیل است که در طول جنگ جهانی دوم در فاصله سالهای ۱۹۴۵-۱۹۳۹ به اتمام رسیده است. او این نقاشی را پس از کنفرانس ژانویه ۱۹۴۳ در کازابلانکا، جایی که نخست وزیر بریتانیا و رئیس جمهوری آمریکا، فرانکلین دی روزولت، برای شکست آلمان نازی برنامه ریزی میکردند، کشیده است. (2) از کودکان خود شکایتی نداشته باشیم که الگوی رفتاری آنها، خود ما هستیم .
ما کدام نقاشی را می کشیم یا کدام اثر هنری را می توانیم بخریم؟
قبول دارم همه نقاش نیستند اما اگر ما به هر زمینه ای از فرهنگ خود ، بی اعتنا باشیم به جز انباشتی از ماهیت نخ نما شده از آن، چیزی دیگر در دستان مان باقی نخواهد ماند که بخواهیم آنها را به عنوان میراث فرهنگی به فرزندان مان منتقل سازیم. خلق هنر به خالق هنر نیازمند هست. نمی توان فقط با اتکا به آثار گذشتگان زیست. باید هر زمان آثار هنری خاصی آفریده شود تا گویا و مشخصه آن زمان گردد.
مثلا صنایع دستی ارزش معنوی و فرهنگی بسیار بالاتری دارند که با تأثیر پذیری روز به روز آن از تورم موجود در جامعه ، قدرت خرید مردم خود را به صفر برسانیم و با صادرات آن فقط بخواهیم نفع مادی داشته باشیم. صِرف چنین نگاهی به هنر صنایع دستی شهرها و استان های مختلف، باعث از بین رفتن آن خواهد شد. صنایع دستی هر قوم و تبار ایرانی، هویت فرهنگی آنان را مشخص می سازد و با بی اعتنایی هر یک از ما و عدم شناساندن آن به دیگران و نبود مباحثی در این خصوص در کتب درسی، به نابودی آن منجر خواهد شد. اساتید هر هنر اگر شاگردانی برای پرورش نداشته باشند رو به نابودی خواهند رفت. هم استاد آن صنعت و هم هنر او.
حال هر یک از شما می توانید بدون هر نوع ارزشگذاری و یا پیشداوری نسبت به عناصر فرهنگی در کشور خود، قضاوت کنید که کدام بخش ها ضعیف یا قوی هستند، نیّت فردی یا اجتماعی مردم برای سهیم بودن در رشد و غنای فرهنگی تا چه اندازه قابل قبول و تأیید است؟ کدام سازمان ها و یا گروه های شغلی مسئولیت سنگین تری نسبت به مابقی در شناساندن فرهنگ دارند؟ هر یک از ما تا چه اندازه در این مهم احساس مسئولیت می نمائیم؟ اهداف فردی افراد در جامعه مهم هستند یا اهداف جمعی و عامه المنفعه؟ تا کی و کجا خودخواهی و فردگرایی در این جامعه بلعنده همه خوبی های لازم برای تحقق یک زندگی در خور انسانی خواهد بود؟ به خود آئیم قبل از آن که تضعیف یا نابودی فرهنگ ایرانی، ما را میان تهی سازد.
1) تعریف فرهنگ از ادوارد بارنت تایلور . (۱۹۱۷–۱۸۳۲) . ویکی پدیا . دانشنامه آزاد.
2) همشهری آنلاین. آنجلینا جولی نقاشی چرچیل را فروخت. کد خبر 588307 . 12 اسفند 1399.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
خبری در فضای مجازی با عنوان برچیده شدن این المان هنری در شهر اولینها و شهری که روزگاری مهد فرهنگ و هنر محسوب میشد، باعث دلسردی و ناراحتی جمعی از اهالی فرهنگ تبریز شد.
این المان به مناسبت عید نوروز و سال جدید در فلکه دانشگاه شهر و کنار حوضچهی آب نصب شده بود تا گامی برای ارتقای چهره فرهنگ و هنر شهر باشد. نصب المانهای نوروزی همچون تابلوفرش، سماور، رادیو و ... نیز معمولا هر ساله در ایام ابتدایی سال در نقاط مختلف شهر انجام میگیرد.
محمدباقر خوشنواز شهردار منطقه دو تبریز نیز در این راستا از جانمایی مجدد المان پیانو در بلوار ۲۹ بهمن تا ۴۸ ساعت آینده خبر داد.
وی اظهار کرد: المان پیانو در راستای زیباسازی و توجه به سیمای شهر نصب شده بود اما پس از جانمایی مشخص شد که محل انتخاب شده برای آن به لحاظ اینکه یک میدان پرتردد است و المان نیز دقیقا در مجاورت خط عابر پیاده واقع شده، مناسب نبود.
وی یادآور شد: علاوه بر این، خواه یا ناخواه توجه رانندگان به المان نیز جلب شده و امکان ایجاد خطر برای عابران پیاده وجود داشت، که به همین خاطر المان مذکور برداشته شد تا در ۴۸ ساعت آینده و پس از آماده سازی بسترهای مورد نیاز، در همان مسیر بلوار ۲۹ بهمن، حوالی راهنمایی مجددا نصب شود.
هراس تان شد ؟
مگر ابتدا بررسی و مطالعه و سپس اجرای طرح نمی کنید؟
آبروریزی نیست؟
اول اندیشه وانگهی عمل!
خبر آنلاین. کد خبر 1500051. ۱۱ فروردین ۱۴۰۰
پاسخ:
در سال ۱۳۱۷ ؛ نام وزارت معارف به وزارت فرهنگ تغییر یافت و برنامهریزی و نظارت بر امور آموزش و پرورش دورههای ابتدایی، متوسطه و عالی و امور فرهنگی کشور به این وزارتخانه واگذار شد
ممنونم از پاسخگویی تان.
لطفا بفرمایید در این واگذاری بجز آموزش محتوای کتب تعیین شده،
کدام فعالیتی در ترویج و تقویت فرهنگ توسط من و شما انجام گرفته
است؟
طی ۸۳ سال کدام هنجار و ارزش توسط فرهنگیان، خارج از متون کتب
درسی، آموزش داده شده است؟
خصوصا توسط دبیران علوم زیست و فیزیک و شیمی و ریاضی؟
و تقویت فرهنگ، موفقیت آمیز عمل
نموده است؟
نامیده شده؟
چون از برنامه ریزی و نظارت بر امور
آموزشی و پرورشی پایه های مختلف تحصیلی، خبری نیست
کشور دقیقه
فنلاند ۴۴
نروژ ۳۹
استونی ۳۶
آلمان ۳۴
هلند ۳۱
سوئد ۳۱
لاتویا ۲۶
لهستان ۲۵
بلژیک ۲۱
لیتوانی ۲۱
اسلونی ۲۲
انگلیس ۲۱
فرانسه ۲۰
استرالیا ۲۰
ژاپن ۱۷
ایتالیا ۱۶
بلغارستان ۱۵
ایران 2 تا 18
ویکی پدیا . دانشنامه آزاد. سرانه مطالعه . ۲۱ اکتبر ۲۰۱۹
۲ دقیقه (بدون زمان خواندن قرآن، مفاتیح و روزنامه)
و
اگر زمان درس خواندن را هم به آن اضافه کنیم 10 دقیقه
۷ دقیقه (در سال ۸۱)
۱۸ دقیقه و ۱۲ ثانیه (سال ۱۳۸۸ برای یک جامعه آماری با افراد ۱۲ سال به بالا)
یک جمله مفید نافذ بهتر از غیرنافذ
بجز کتبی که مطالعه آنها نتایج انحرافی دارد، که تصور
نمی کنم پرتعداد باشند، مطالعه هر پاراگراف و متنی ارزش یادگیری را دارد. فقط بایدخواند.
تنها ره رهایی از تمامی مصایب موجه و غیرموجه، خواندن و دانستن است. باید خواند و آگاه شد. و گرنه می توان تسلیم شرایط شد و بی اراده زندگی کرد.
فقط بخوانیم. کیفیت مطالعه را شعور و شخصیت و آگاهی من و شما رقم می زند. کسی حق تحمیل نظر خود به دیگری را ندارد، حتی به کودک و دانش آموز خود. فقط در حد راهنما حق دخالت و بیان نظر داریم.
پرویز ناتل خانلری: در راه پیشرفت فرهنگ باید کوشید و نخستین قدم، ترک کهنه پرستی است.
فریدریش نیچه : امروزه همه می دانند که تحمل انتقاد نشانه بارز فرهنگ است.
فردی که زیر خط فقر قرار دارد فرهنگ
را می خواهد چه کند. اول شکم او باید
سیر باشد.
این که دغدغه من و شما در تامین نیازهای اولیه باقی مانده است، انتخاب خود ما بوده است؟
اگر بلی، حق با شماست.
فرهنگ از رگ گردن به افراد نزدیک تر است و باید باشد
و فقیر و غنی هر کدام به تناسب شعور خود باید از آن
تبعیت کنند. دو دسته کردن فرهنگ به فرهنگ فقرا و ثروتمندان بار استثماری دارد. مردم به آگاهی نیازمندند.
بسیاری از افراد با شکم گرسنه نیز اصولی برای زندگی کردن خود دارند که هرگز دزدی نمی کنند، دست نیاز به سوی دیگران دراز نمی کنند و.......
گرسنگی شکم با قرص نانی خاموش می شود اما گرسنگی شعور و انسانیت، به فرهنگ نیاز دارد.
عناصرفرهنگی مشخص هستند ، هر کس در حد توانایی خود باید به آن چنگ بزند و در اعتلای آن بکوشد.
برداشتن تکه نان از زمین و کنار گذاشتن، احترام نهادن به برکت خداوند است. کاری کوچک است اما اثرگذاری آن بر همگان قابل تحسین.
اولین مسجد موزه کشور در یزد
راه اندازی شد.
در جهت ترویج فرهنگ دینی!!!!!!
فردای روز جهانی تئاتر، مدیران و کارکنان صحنه نمایش در اعلامیهای با استعانت از عنوانی که بهرام بیضایی به کار برد، نوشتند: خانهنشینی شغل ماست!
۱۴ فروردین ۱۴۰۰ - ۳ آوریل ۲۰۲۱
به نوشته آنان: روز جهانی تئاتر "کمابیش برایمان یادآور ناامیدیها و تلخیهاست و سالی که به فهرست آنها افزوده میشود؛ یادآور آثاری اجرا نشده، گروههای شکلنگرفته و عمری که بر باد شد. اکنون که مردمانی، روزهایی را به سبب هجوم ویروسی ناخوانده در خانه ماندهاند، بیشتر میتوانند حال ما را دریابند. بسیاری از ما سالهاست که در خانه ماندهایم؛ سالهایی که میتوانست بهترین سالهای شکوفایی و نوجویی ما و هنرمان باشد. سالهایی که میشد بر تجربههای زیسته و نوآوریهای تئاتر و مهمتر بر تجربههای تماشاگران از زندگی بیفزاییم.
بخشد.» عدم اطلاع نماینده بجستان از موقعیت جغرافیایی ایران و چین و استفاده از تشدید در واژه «قاره» از سوتیهای او در این توئیت چند خطی است. البته این نماینده بعد از این اشتباه توئیت خود را اصلاح کرد.
پس لرزه های غلط املایی و اطلاعات جغرافیایی نماینده مجلس در فضای مجازی.
چرا به جای کلمات فارسی، از معادل انگلیسی آن استفاده میکنیم؟
گسترش استفاده از فضای مجازی از یک سو، تضعیف فرهنگ استفاده از زبان فارسی از سوی دیگر سبب شده تا میزان توجه به این زبان در میان فارسیزبانان کمتر شود. این در حالی است که در دهههای گذشته تلاش شده تا با معادلسازی مناسب به ویژه در حوزه علوم، کاربرد کلمات فارسی بیشتر شود. با وجود این، برخی از کارشناسان معتقدند اگر میزان استفاده از این کلمات در میان محافل علمی کاربردی نشود، بیم آن میرود که زبان فارسی تنها محدود به امورات روزمره شود.
16 اثری که نماد ایران و مفاخر ایرانی در کشورهای خارجی هستند:
۱) چهار طاقی دانشمندانی ایرانی در وین، اتریش.
۲) سردیس داریوش در برلین، آلمان
۳) منشور کوروش در کالیفورنیا، آمریکا
۴) مجسمه و میدان فردوسی در رم، ایتالیا
۵) مجسمه خیام در اوکلاهاما آمریکا
۶) یادبود حافظ در وایمار، آلمان
۷) تندیس ابن سینا در مادرید، اسپانیا
۸) ستون تخت جمشید در بوئنوس آیرس، آرژانتین
۹) مجسمه خیام، آستراخان، روسیه
۱۰) سردیس 4 شاعر ایرانی در مسکو، روسیه. رودکی، سعدی، فردوسی، حافظ.
۱۱) از خیام تا کوروش، تاجیکستان
۱۲) مجسمه خیام در مادرید، اسپانیا
۱۳) تندیس هخامنشی در سیدنی، استرالیا.
۱۴) مجسمه خیام در بخارست، رومانی
۱۵) مجسمه ابن سینا آدانا، ترکیه (به عنوان شاعر ترک)!
۱۶) تندیس نظامی در رُم، ایتالیا (بهعنوان شاعر آذریایجانی).
فرهنگی که بخواهد انحصاری باشد، دوام نخواهد داشت.
مارکوس گاروی
مردمی بدون شناخت فرهنگ، اصلیت و تاریخ گذشته خود، مثل درختی بی ریشه هستند.
چه تیره روزند ، مردمی که سینما و موسیقی شان ، غم است و سیاهی ، بیچارگی و پلشتی ... نمی توان در مرداب به دنبال بوی خوش زندگی بود ... سینما باید فردایی زیباتر ، شادتر و بهتر را نشان دهد تا مردم برای رسیدن به آن ، کوشش کنند.
سینمای غم زده ، دشمن اقتصاد و بهره وری است.
سینمای نا امید و غم زده ، می تواند روان پاک یک کشور را نابود سازد.
هنری که گرفتار روزمرگی شد، دوامی ندارد فراگیر نمی شود و پاینده نیست.
هنر ، برآیند شناور بودن خرد ، در جهان احساس است.
ژاپن از مسنترین جمعیت جهان برخوردار است و حداقل ۲۷ درصد جمعیت آن بالای ۶۵ سال سن دارند.