جهان با سرعت شگفت انگیزش در حال حرکت است . چه بخواهیم و چه نخواهیم یا باید سوار بر ترن پرشتاب عصر تکنولوژی گشت و همرنگ جماعت شد و یا در ایستگاهی به نام ته دنیا و در گوشه ای پِرت از اقیانوس آرام با چشم های بادامی به تماشای جام جهان نما نشست و ملتی را به نام سنت به زنجیر کشید و یا اینکه در نهایت راه میانه ای یافت که ریشه ها در زمین بمانند و با استفاده از مصنوعات بشری آسمان ها را تسخیر کرد.مسیری که یحتمل منطقی تر به نظر می رسد . یعنی می شود سنت ها را نو نوار کرد و از کوچه پس کوچه های دهکده جهانی ، دنیا را امروزی دید. بستگی به خود ما دارد که چه راهی را برمی گزینیم اما مطمئن باشید؛
این نسل ؛ نسل بله قربان گوی دیروز نیست که با تَشری میدان را خالی کند.این نسل نه چوب فلک دیده و نه تَرکه ی استاد .
این نسل سرکش و طغیانگر است و در سرکشی بی پرواست . این نسل به خاطر خصلت های خودخواهانه ای که البته ریشه در سبک زندگی همه ی ماها دارد اهل تعظیم ، پا جمع کردن و دو زانو نشستن نیست ؟
او یادگرفته بامنیت و عصیان راحت تر به مقصود می رسد تا تعامل و صبوری .
این نسل، ویرانگر تابوها و بت شکن قهاری است و البته بخشی از این را هم از خانواده وجامعه به ارث برده است.جامعه ای پراز آرزوهای محقق نشده و پدر و مادری که رویای تخلیه ی ته نشست کمبودها و عقده ها را یک جا و در نسل بعدی می بینند ؛ در حالی که نمی دانند این نسل به بت بزرگ ،تابوی تمام قرن ها یعنی حرمت والدین نیز رحم نخواهد کرد .
اما این نسل با وجود همه سرکشی ها و خودخواهی ها، پاشنه آشیلی دارد که می شود با تمام طغیانگری هایش او را فهمید و فهماند ، منتها برای فهمیدنش باید شانه به شانه اش شد ؛ بلندتر که بودی می گوید درک اش نمی کنند؟ کوچک تر بودی اِعرابی از محل نزد آنها نخواهی داشت .فقط شانه به شانه شدن است که می شود طول وعرض بام این نسل را اندازه گرفت که نه از این ور بوم بیافتند و نه از آن طرف بوم!؟
علاوه بر سرکشی وخودخواهی ،این نسل تمایل شدیدی به دیده شدن دارد .میلی که گهگاه روح و روان وی را تسخیر می کند و از او موجودی می سازد مسخ شده که برای ابراز وجود از هیچ کاری دریغ نمی کند. مطمئنا این خصلتی همگانی که زمان و مکان خاصی نمی شناسد. اما میل به دیده شدن این نسل، زمین تا آسمان با نمایش ابراز وجود دهه های گذشته توفیر دارد.
حال سوال؛
کودک، نوجوان و جوان امروزی با شاخص هایی در نهایت آن مانند عصیانگری، خودخواهی و تمایل شدید به دیده شدن را به خودش واگذاریم یا هوشمندانه صحنه گردان ، نویسنده و کارگردان صحنه ی نمایش هنروری اش باشیم؟
البته وقتی از صحنه و هنروری حرف می زنیم منظور فقط عرصه هنر و موسیقی نیست بلکه عرصه هنروری این نسل می تواند گستره ای وسیع از حوزه های مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی ،علمی ،هنری و ورزشی وحتی مشاغل را در بر بگیرد.
آیا ساختار آموزشی و نظام تربیتی در کشور چنین ظرفیتی برای کشف استعدادها و شناسایی مهارتهای دانش آموزان در عرصه های مختلف رادارد؟
آیا فضای مدارس به گونه ای است که بشود صحنه ای خلاقانه برای هدایت هنروری دانش آموزان مستعد ترسیم کرد ؟
متاسفانه این روزها آموزش و پرورش به لحاظ ستادی و برنامه ریزی و تعیین راهبردها علاوه بر سیاست زدگی و سرگشتگی در اهداف و محتوا، در وسایل و ابزار نیز غرق روزمرگی شده است.البته به این سرگشتگی و روزمرگی ،سرانه ی ناچیز مدارس و مشکلات معیشتی معلمان را نیز اضافه کنید.
جای خالی کلاس های موسیقی، نقاشی، خطاطی، ورزش و مهمتر از همه مهارت های زندگی و شغلی و ....البته در معنای واقعی کلاس واقعا خالی است؟
هنوز فکرمی کنیم همه باید دکتر، مهندس و خلبان شوند. این جامعه به نقاش، خطاط، ورزشکار، بازیگر، نوازنده، خواننده ، فوتبالیست، والیبالیست،مکانیک، برقکار و.... نیز نیاز دارد.
جای خالی هنر درمعنای واقعی آن نه زنگی مانند بقیه زنگ ها؟جای خالی ورزش؟ جای خالی آموزش مشاغل ؟ جای خالی مهارت زیستن؟ جای خالی شهروند پروری ؟ باید کشف استعدادها در همه زمینه ها و آماده کردن دانش آموزان برای ایفای نقش یک شهروند مسئولیت پذیر و مطالبه گر به یک دغدغه عمومی در مدارس و نظام آموزشی ما تبدیل شود.
جای خالی....
جای خالی تک تک این زنگ ها و درس ها به مفهوم واقعی آن در آموزش و پرورش احساس می شود وگرنه سالهاست زنگ ورزش و هنر و....در مدارس تدریس می شود ولکن دخل وخرج با هم همخوانی ندارد.
وقتی دانش آموزی بعد از چندین سال نه در تئوری و نه در عمل نمی تواند حرفی برای گفتن در جامعه داشته باشد ؛ یعنی اینکه یک جای کار می لنگد. درحالی که همان دانش آموز در کمتر از یکسال و در قامت شاگرد مکانیک و برقکار و جوشکار برای خودش می شود استادکار!؟
روزگاری در اوج جنگ مسابقات ورزشی، سرود و تئاتر و... آموزشگاهها در شهرهای مختلف کشور برگزار می شد و از دل همین مسابقات استعدادهای بسیاری شکوفا می شدند. شایدبرخی بگویند الان هم برگزارمی شود اما این کجا وآن کجا !؟
جذابیت را از مدارس گرفته ایم. کتاب محوری افیونی شده و به جان مدارس افتاده و همه ی آنچه استعداد و هنر دانش آموز خوانده می شود را بلعیده است. شهروندپروری و مهارت های زندگی اولویت درجه چندم این نظام کتاب محور است.
این ساختاربیمار با ۵_۳_۴ و ۵_۳_ ۳و ۶__۳_۳ درمان نمی شود. درمان همین جاست و نه هیچ کجای دنیا !تا زمانی که چشم مسئولان عرصه تعلیم و تربیت به ژاپن، فرانسه و آمریکا و انگلیس است این چرخ به همین منوال می چرخد.
تا زمانی که هیچ یک از مسئولان در این مملکت پی نبرده اند که تنها و تنها و تنها گذرگاه توسعه و پیشرفت کشور توجه ویژه به آموزش و پرورش است اتفاق خاصی نخواهد افتاد. آموزش و پرورش نیازمند یک دگردیسی ساختارمند در عرصه شهروندپروری، برنامه ریزی آموزشی، تالیف کتب درسی و ایجاد سطح بندی جدیدی از حذف، اضافه،کم کردن و افزایش دروس و مبانی جدید بر پایه تعلیم و تربیت کاربردی و عملگرایانه در بسیاری از عرصه های آموزش از هنر و ورزش گرفته تا فراگیری مشاغل فنی در آموزش و پرورش است.
شفاف بگویم نباید همه هم و غم و هدف مدارس و آموزش و پرورش تنها تربیت دانش آموز برای نمره ۲۰ ریاضی و نمره ۱۹ علوم تجربی باشد که البته اینها بخشی از وظایف آموزش و پرورش است ولیکن باید کشف استعدادها در همه زمینه ها و آماده کردن دانش آموزان برای ایفای نقش یک شهروند مسئولیت پذیر و مطالبه گر به یک دغدغه عمومی در مدارس و نظام آموزشی ما تبدیل شود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
بار الهی !! سلام مرا به هر فردی که بینایی و شنوایی خدا او را کفایت میکند برسان !