وقتی وارد یک مدرسه روستایی شدم پر بود از دانش آموزانی که از بازگشایی مدرسه به شکلی خوشحال بودند اما به خوبی فاصله ها رعایت نشده بود، هر چند بسیاری ماسک زده بودند. شور و شوق را می توانستی در فضای مدرسه حس کرد. اما بیشتر از همه خود مدیر مدرسه به درستی ماسک را نمی زد و اصلا نمی دانست چه کار باید بکند.
امکانات بهداشتی و تهویه هوا و نظم به درستی وجود نداشت. روز اول وقتی دیدم مدیر نمی داند چه کار کند، مجبور شدم در داخل کلاس، دانش آموزان را که 25 نفر بودند با توجه به آشنایی آنها با یکدیگر گروه بندی کنم. باز هم اکثر دانش آموزان در کلاس حاضر شده بودند، کلاس را تقسیم به دو کلاس 12 نفری کرده بودم که هر کدام حدود 2 ساعت از شنبه تا چهارشنبه در مدرسه حاضر می شدند.
و به مرور نظم و رعایت نکات بهداشتی توسط افراد و دانش آموزان بهتر رعایت می شد. یکی از مشکلات اصلی معلم به خصوص و دانش آموز در مرحله بعد، نبود ماسک های بهینه و مناسب بودکه تنفس را تسهیل کند چرا که ماسک های فعلی را بیشتر از ربع ساعت باعث نفس تنگی و کمبود اکسیژن می شدند. جامعه ما بیش از پیش در منافع فردی غوطه ور شده است و منافع ملی و آینده نگرانه و جمعی به کناری نهاده شده است.
اما با تمام این مشکلات، روند مدیریت اوضاع توسط همه روز به روز بهتر می شد و عادت های بهداشتی جاگیر می شد.
و با اینکه روزهای اول و خود مدیر به آنها گفته بود حضور اختیاری هست و حتی خود من هم به آنها گفته بودم حضور اختیاری هست ؛ باز هم دانش آموزان حضور حداکثری داشتند و به جزء چند نفر که به خاطر فصل تابستان و کار در کنار پدر، در مدرسه حاضر نشده بودند.
در این بین جا دارد از نظارت اداره بهداشت هم یادی شود، در طول این هفته، تنها یک بار حضور پیدا کردند و کارشان این بود که می رفتند داخل کلاس ها چند تا عکس می گرفتند و چهار تا توصیه بهداشتی را که هزار بار در تلویزیون گفته شده بود را دوباره می گفتند و به همین سبک، نه سوالی از وضعیت ماسک ها و یا امکانات و ... هیچ نمی پرسیدند و نمی گفت و فقط می خواستند سریع جمع کنند و بروند .
در جایی مدیر به کنایه به یکی از کارکنان بهداشت گفت به جای این کارها، امکاناتی به ما دهید و آن کارمند بهداشت گفت به ما چیزی نمی دهند که به شما بدهیم.
اما در این وضعیت نکاتی نظر من را جلب کرد . یکی از آنها تلاش مدیر برای نیامدن دانش آموزان بود، یعنی شاید بتوانم بگویم از ناراضی ترین افراد در مدرسه هنگام بازگشایی مدرسه خود مدیر بود . مدیری که طبق روال مرسوم کنونی یکی از معلم های در شرف بازنشستگی بود که حال کار کردن و مدیریت نداشت و فقط می خواست که زودتر سال دیگری به پایان برسد و مرتب تاکید می کرد که به اولیا و دانش آموزان گفته شود که حضور در کلاس کاملا اختیاری هست و به این شکل تا آنجا که می شود اولیا از فرستادن فرزند خود امتناع کنند و این موضوع در حالی بود که خود او شاید نکات بهداشتی را در این وضع کمتر رعایت می کرد.
معلم ها نیز اکثرا شکایتی از بازگشایی مدرسه نداشتند، و این نوع وضعیت را به تدریس مجازی و مشکلات آن ترجیح می دادند و با توجه به این موضوع که به نظرم والدین و دانش آموز و معلم در بازگشایی مدارس، آن قدر حساسیت ندارند که برخی از مسئولان یا افراد دارند مانند این مدیر مدرسه ما که با کوچکترین خبری در مورد تعطیلی مدارس یا مجازی شدن آن اظهار خوشحالی می کرد.
البته وقتی فکر می کنم می بینم که اگر بازگشایی مدارس شامل دو گروه موافق یا مخالف باشد، عده ای را در بر می گیرد که هر کدام منافعی را برای خود متصور هستند. به طور مثال مدیر مدرسه ما، بسیار بیشتر از معلم و دانش آموز از تعطیلی سود خواهد برد چون، به شکلی حقوق مدیریت را که می گیرد و دیگر نه تدریس دارد و نه مدیریت و به راحتی سال تحصیلی را می گذارند و این موضوع نشان می دهد جامعه ما بیش از پیش در منافع فردی غوطه ور شده است و منافع ملی و آینده نگرانه و جمعی به کناری نهاده شده است. در این بین جا دارد از نظارت اداره بهداشت هم یادی شود، در طول این هفته، تنها یک بار حضور پیدا کردند و کارشان این بود که می رفتند داخل کلاس ها چند تا عکس می گرفتند و چهار تا توصیه بهداشتی را که هزار بار در تلویزیون گفته شده بود را دوباره می گفتند و به همین سبک، نه سوالی از وضعیت ماسک ها و یا امکانات و ... هیچ نمی پرسیدند و نمی گفت و فقط می خواستند سریع جمع کنند و بروند .
شاید به خاطر همین مفهوم عدم مشارکت جمعی در جامعه ایرانی و حس این رفتار در این جامعه باعث شده است که هر کس در برابر مشکلات، سازی برای خودش بزند از وزیر گرفته تا والدین و نماینده مجلس و مجری تلویزیون. به عبارتی ، تحلیل و منطق جای خود را به خرافات ، راحت طلبی ، سود و منافع شخصی داده است.
و به این ترتیب می توان گفت بحث کرونا و به خصوص موضوع بازگشایی مدارس در ایران بسیاری از معایب انسان ایرانی و جامعه ایرانی را به سطح آورده است تا مردم این سرزمین بیشتر با خود آشنا شوند و همینک در بحث بازگشایی مدارس مشخص شد که ما از کمترین اعتماد به یکدیگر و همدلی و مشارکت بین خود برخورداریم و نیاز هست ساختاری جدید پی بریزیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
دلیل می پرسی ، می گوید مال او از من قشنگ تر است.
با این فرهنگ ، آموزش حضوری یعنی
قتلگاه کودکان.
دقیقا در کلاس من هم همین اتفاق افتاد. در آخرین روز با توجه به گفته وزیر که آمار حاضرین کلاس کم شد وقتی آمار حاضرین را به مدیر میدادیم چقدر خوشحال میشد. رعایت بهداشت کاری ندارد اما از بس اوضاع اقتصاد و سیاست و همه چیز قاطی شده و بد شده کسی اصلا نمیخواهد کار کند کسی نمیخواهد زندگی کند. هدف شده فرار از کار و مسئولیت