متکلمین تمامی زبانهای موجود در دنیا حق خواندن و نوشتن به زبان خود را دارند زیرا تمامی مؤلفههای هویتی اجتماعات انسانی میراث بشری محسوب میشوند و هیچ گزینش و ترجیحی در حفاظت از این میراث کلان نه از منظر منطقی و نه از منظر اخلاقی صحیح نیست. بدیهی است که در میان این میراث عظیم، زبان بالاترین جایگاه را دارد و منشأ بسیاری از سایر ویژگیها و تفاوتهای فرهنگی بین ملل مختلف نیز زبان آنهاست. زبان پدیدهایست که با مکتوب شدن و ذخیرهی خزینهی لغات و ادبیات آن به عنوان پشتوانهی موجودیت، قدرت پایداری یافته و همچنین توانایی کاربرد در حوزههای مختلف دانش بشری مییابد اما متأسفانه برخوردهای گزینشی به بهانههایی مانند زبان رسمی، یکپارچگی کشور و امثال آنها به بیعدالتی و تبعیض زبانی به عنوان یکی از مهمترین تبعیضهای موجود در دنیا دامن زده و ضربات جبرانناپذیری به فرهنگ بسیاری از ملل جهان وارد آورده است. اگر چه صورت مکتوب یافتن یک زبان مهمترین شرط لازم برای حفظ و تقویت آن است؛ اما به هیچ وجه شرط کافی نیست. شرط کافی، تشکیل و تعریف یک صورت نوشتاری واحد برای آن است و تا زمانی که یک زبان رسمالخط و املای واحدی نیافته، پراکندگی اشکال کتابت یکی از موانع اصلی توسعه و آموزش روشمند آن خواهد بود.
نیز به خاطر داشته باشیم که رواج یک صورت املایی و رسمالخط واحد و یکسان برای یک زبان غیر رسمی بسیار مشکل است و تا زمانی که یک زبان حداقل به صورت منطقهای و محدود به رسمیت شناخته نشده و وارد سیستم آموزشی رسمی نشود و یک مرکز اجماع فکری و علمی نداشته باشد، در حالتی «حاشیهای» باقی مانده و این خاصیت «حاشیهای» موجب و موجد تعدد مراکز تصمیمگیرنده دربارهی آن و در نتیجه چندگانگی صورت نوشتاری این زبان غیر رسمی خواهد شد.
تمامی مشکلات و معضلات فوق دامنگیر زبان مادری ما یعنی زبان ترکی در ایران است. زبان ترکی رایج در ایران به ویژه در جغرافیای آذربایجان ، یکی از لهجههای شاخهی غربی خانوادهی بزرگ زبان ترکی است. ترکان ایران تنها گروه متکلم به زبان ترکی در معیار جمعیتی کلاناند که زبانشان هنوز رسمیت نیافته و دچار آسیبهای نگران کنندهایست. زبان ترکی رایج در تمامی کشورهایی که اکثریت جمعیتشان ترک بوده و یا جمعیت ترک دارند، زبان رسمی کل کشور بوده و یا حداقل به صورت منطقهای رسمیت یافته است. بدین ترتیب زبان رسمی کشورهای ترکیه، آذربایجان، ترکمنستان، قرقیزستان، قزاقستان و اوزبکستان، لهجههای مختلف زبان ترکی است. در کشورهای دارای اقلیت ترکزبان از جمله روسیه، چین و افغانستان، زبان ترکی به صورت منطقهای رسمیت دارد. در همهی این کشورها یا جمهوریهای خودمختار و مناطق ترکنشین، زبان ترکی رایج و رسمی دارای یک صورت املایی واحد و رسمی است.
منابع مکتوب زبان ترکی در مناطق مختلف ترکنشین آسیا عمدتاً پس از مسلمان شدن ترکان و به الفبای عربی نوشته شده است. در واقع پیش از استیلای مطلق چین و شوروی بر ترکستان و قفقاز و نیز تغییر رسمالخط و الفبای رسمی جمهوری ترکیه از الفبای عربی به لاتین، الفبای عربی، الفبای بینالمللی جوامع ترکزبان بوده و ارتباطات فرهنگی این جوامع پراکنده در یک جغرافیای وسیع را تسهیل میکرد اما پس از استیلای روسها بر ترکستان از سویی و تشکیل جمهوری جدید ترکیه از سوی دیگر، این ارتباط تاریخی- فرهنگی با تغییر الفبای رسمی جمهوریهای ترکنشین ترکستان و قفقاز از الفبای عربی به سیریلیک و تغییر الفبای ترکیه از الفبای عربی به لاتین قطع شد. در حال حاضر زبان ترکی رایج در ممالک ترکزبان یا دارای اقلیت ترک، به سه خط سیریلیک یا کریل (الفبای زبان روسی)، لاتین (الفبای زبانهای اروپایی) و عربی نوشته میشوند. پس از فروپاشی شوروی روند لاتینگردانی الفبای زبان ترکی در جمهوریهای ترکزبان رها شده از سلطهی روسها آغاز شده و پیشبینی میشود در آیندهای نه چندان دور تمامی جوامع ترکزبان الفبای خود را از سیریلیک یا عربی به لاتین تغییر دهند. مهمترین جنبهی مثبت این تحول، ایجاد و یا افزایش همگرایی و ارتباطات فرهنگی بین جوامع ترکزبان و به ویژه توانایی یافتن تحصیل کردگان این جوامع بر استفاده از نتایج تحقیقات و منابع علمی و فرهنگی غنی و ارزشمند حاصل شده در ترکیه خواهد بود. همچنین این تحول به هر چه نزدیکتر شدن جوامع ترک منطقه به یک لهجهی استاندارد بینالمللی کمک خواهد کرد و به نظر من این یک حق و ضرورت عاجل برای جوامع ترکزبان است که یک لهجهی معیار و استاندارد بینالمللی برای هر چه نزدیکتر شدن بین خود داشته باشند چرا که از دیدگاه من هر آنچه و هر عاملی که به نزدیکی و وحدت بینالمللی اقوام و ملل مسلمان مساعدت نماید، یک نیاز و ضرورت عاجل است و مادامی که جوامع مسلمان خاور میانه و خاور نزدیک با توسل به این عوامل قرابت و وحدت، به تقویت همگرایی و همدلی بین خود نکوشند، اوضاع سیاسی و اجتماعی ما سروسامان نخواهد یافت.
مهمترین جنبهی منفی این پدیده نیز انقطاع این جوامع از میراث فرهنگی مکتوب به الفبای عربی و نیز ایجاد یا افزایش شکاف فرهنگی و سیاسی این جوامع با دیگر جوامع جهان اسلام به ویژه با جهان عرب است و به نظر من جهت رفع این نقیصه نیز حفظ و آموزش الفبای عربی در جوامع و ملل ترک یک ضرورت تام و حتی آموزش زبان عربی به عنوان زبان بینالمللی جهان اسلام یک عامل بسیار مفید و موثر در جهت افزایش بیش از پیش همگرایی و وحدت منطقهای و اسلامی خواهد بود حتی اگر آنها بنا به نیازها و اقتضائات دوران، ناگزیر به تغییر الفبای خود از سیریلک و عربی به لاتین باشند. هم اکنون الفبای رایج در ترکیه و جمهوریهای آذربایجان و ترکمنستان الفبای لاتین بوده و سایر جمهوریهای ترک رها شده از استیلای روسها نیز دیر یا زود به جمع آنان خواهند پیوست. الفبای رایج در جمهوریهای خودمختار ترکزبان تابع فدراسیون روسیه نیز سیریلیک و رسمالخط رایج در منطقه خودمختار ترکستان شرقی (ایالت سین کیانگ چین) نیز الفبای عربی است. البته تمایل داوطلبانهی دول و ملل ترک به تغییر الفبای زبان ترکی از سیریلیک یا عربی به لاتین، دلایل موجه خود را دارد از جمله؛ پیشقراولی ترکیه در این عرصه و احساس نیاز سایر جوامع ترک به منابع علمی و فرهنگی آن کشور و سهولت استفاده از این خزینهی بزرگ تنها با تسلط بر الفبای لاتین رایج در ترکیه و جمهوری آذربایجان، سهولت کتابت و آموزش زبان ترکی به الفبای لاتین نسبت به الفبای عربی و سیریلیک، داشتن ظرفیت مناسب برای نگارش مصوتهای نُه گانهی زبان ترکی و هماهنگی و نزدیکی هر چه بیشتر با ممالک پیشرفتهی غربی. بدین ترتیب رسمالخط و الفبای همهی کشورهای ترکزبان به لاتین تغییر یافته و خواهد یافت و عجالتاً تنها بازماندگان از این قافله ترکهای ایران و چین میباشند. البته اوضاع زبان ترکی در بین ترکهای چین بسیار بهتر از ترکهای ایران است. ترکهای ساکن ایالت سین کیانگ چین (ترکستان شرقی) علیرغم اینکه از نظر دینی به شدت تحت فشار دولت کمونیست چین قرار دارند اما از نظر حقوق زبانی مشکلی نداشته و زبانشان به صورت منطقهای یک زبان رسمی است و هنوز هم به الفبای عربی نوشته میشود و جالب اینکه یکی از چند زبان رسمی مکتوب بر پول رسمی سراسر چین، زبان ترکی به الفبای عربی است. به عنوان بر مثال بر ظَهر اسکناس یک یوانی چین علاوه بر زبانهای رسمی دیگر، به ترکی نیز چنین نوشته شده است: بیر یوان چونگو خالق بانکاسی. اما ما ترکهای ایران از این حداقل نیز محروم بوده و علیرغم اکثریت بودن از نظر تعداد، زبانمان در اقلیت قرار داشته و رسمیتی ندارد.
با این حساب در حال حاضر تنها دو گروه از ترکان جهان زبان خود را به الفبای عربی مینویسند؛ ترکان اویغور ساکن ایالت خودمختار سین کیانگ چین و ترکان ایران. البته در چین به صورت رسمی در ایالت سین کیانگ با رسمالخط یکسان اما در ایران به صورتی غیر رسمی بدون رسمالخط یکسان. جا دارد به این نکته نیز اشاره کنیم که الفبای رایج در کتابت زبان فارسی و ترکی در ایران برخلاف تصور خیلیها، الفبای فارسی نیست بلکه الفبای عربی است. متأسفانه این تصور اشتباه، منشأ بسیاری از ادعاها، برداشتها و جدلهای بیمورد میشود چنان که یکی از اساتید تاریخ دانشگاه تبریز میفرمودند: در ایالت سین کیانگ چین دو زبان رسمی وجود دارد؛ چینی و فارسی. آنچه این استاد محترم زبان فارسی میخواندند همان ترکی اویغوری مکتوب به الفبای عربی است اما چون این استاد گرامی و امثال ایشان که از بحث تفاوت و تفکیک زبان و خط و منشأ الفبای رایج در کشورهای عربی و ایران و ایالت سین کیانگ چین بیاطلاع یا حداقل کماطلاعند، کلمات ترکی مکتوب به الفبای عربی در ایالت سین کیانگ را فارسی تصور کرده و از این جهت بر خود میبالیدند که زبان فارسی تا چین و ماچین رواج و رسمیت دارد.
نامطابق بودن خط و زبان یعنی استفادهی متکلمین به یک زبان از خطی غیر از خط آوانگاری خودِ آن زبان. این مسئله منشأ مشکلات زیادی در نگارش و املاست و در ممالک مختلف تدابیر بسیاری جهت تطبیق حداکثری خط و زبان از جمله وضع علائم جدید برای آواهای ویژهی هر زبان در الفباهای مختلف، اتخاذ شده است. دربارهی زبان ما نامطابق بودن زبان ترکی با خط عربی مشکلات عدیدهای ایجاد کرده است. الفبای لاتین پتانسیل هماهنگی بالایی برای آوانگاری زبان ترکی به ویژه مصوتهای نُه گانهی این زبان را داشته و یکی از مهمترین دلایل پیشگامی جمهوری آذربایجان و ترکیه برای تغییر الفبا نیز همین واقعیت بوده است و دیری است که ترکینویسی در ترکیه و آذربایجان از مرحلهی مسائل و مشکلات املا و نگارش گذشته و ادبیات ترکیه در مرحله تکامل و غنای ادبی در سطح جهانی است. با توجه به این تجارب تاریخی- فرهنگی است که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، در ممالک ترک زبان تحت سلطهی روسها نیز تمایل عمومی بسیاری جهت تغییر الفبا از سیریلیک به لاتین پدید آمده و این اتفاق دیر یا زود روی خواهد داد؛ اما ما ترکان ایران، زبان ترکی را به دلایل مختلف، مانند زبان فارسی به خط عربی مینویسیم و هنوز با مشکلات زیادی در امر املا و نگارش روبه رو هستیم. در ادامه مطلب به اهم این مشکلات اشاره میکنم.
⃰ عدم تطابق علائم نگارشی مصوتهای زبان عربی با مصوتهای موجود در زبان ترکی
در زبان عربی 6 مصوت وجود دارد و علائم آوانگاری آنها این گونه است: آ- اَ (فتحه)- اِ (کسره)- اُ (ضمه)- او (کشیده)- ایـ ای (کشیده). اما در زبان ترکی 9 مصوت وجود دارد بدین ترتیب سه مصوت زبان ترکی در صورت نگارش به خط عربی عملاً بی علامت میماند که ترکینویسان ما علائمی را برای آنها وضع کردهاند؛ اما این علائم قرار داد شده نیز به دلیل تداخل با مصوتهای دیگر و همچنین تداخل با صورت نوشتاری کلمات در زبان فارسی، مشکلات عدیدهای در نوشتن و خواندن ایجاد میکنند. مصوتهای زبان ترکی در خط عربی اینگونه نوشته میشوند: ائـ- ئـ به جای اِ(کسره)، اَ-ه- ـه به جای اَ (این مصوت منشأ مشکل عدیدهای در ترکینویسی است)، او به جای اُ، او (Ü مصوت ویژهی زبان ترکی که در زبان عربی و فارسی وجود ندارد)، اؤ (Ö مصوت ویژهی زبان ترکی که در زبان عربی و فارسی وجود ندارد) ایـ ظریف کوتاه (İ مصوت ویژهی زبان ترکی که در زبان عربی و فارسی وجود ندارد ، ایـ ضخیم کوتاه (I مصوت ویژهی زبان ترکی که در زبان عربی و فارسی وجود ندارد). هر چند ترکینویسان ما علائم نگارشی فوق را در خط عربی برای نگارش مصوتهای زبان ترکی وضع کردهاند اما علاوه بر مشکل عدیده و بلاتکلیفیای که در املای مصوت ـه-ه (اَ فتحه، ə در املای لاتین) در متون ترکی ایجاد میشود، درج نشانههای مصوتهای او، او، او، اؤ، ایـ و ایـ، بر روی آنها به این شکل نوشتاری؛ اوُ (U)، اوْ (O)، اؤ (Ö)، او (Ü)، ایـ (İ)، ايْـ (I)، علاوه بر مشکل بودن، متن را دچار آلودگی بصری کرده و از زیبایی آن میکاهد.
⃰ مشکل نگارش کلمات دخیل از زبان فارسی و عربی و تداخل ذهنی آنها با صورت املایی موجودشان در فارسی و عربی در صورت آوانگاری دقیق بر طبق اسلوب نگارشی زبان ترکی
همهی ترکان ایران سواد خواندن و نوشتن را به زبانی غیر از زبان مادری خود یعنی زبان فارسی با خط عربی یاد میگیرند و در دورهی متوسطه تحصیلی نیز تا حدی با زبان عربی آشنا شده و به این امر واقف میشوند که انبوهی از کلمات عربی دخیل در زبان فارسی وجود و کاربرد دارد و زبان فارسی بدون اینکه ظرفیت واقعی حروف عربی را داشته باشد، تنها به دلیل نیاز شدید به زبان عربی در جهت تأمین لغات و مفاهیم، ناگزیر حروف نگارشی آن را نیز به کار میگیرد در حالی که این حروف تلفظ معادل در زبان فارسی ندارند. به واقع میتوان گفت حروف: ط، ظ، ض، ذ، ث، ص، ح، غ، تلفظی در زبان فارسی ندارند و تنها نیاز شدید زبان فارسی به لغات عربی است که این حروف را وارد دستگاه نگارشی زبان فارسی کرده و زبانآموزی در فارسی را بسیار مشکل کردهاند. رضاخان و برخی از کارگزاران فرهنگیاش با توجه به این مشکلات و به تقلید از آتاتورک قصد تغییر الفبای زبان فارسی از عربی به لاتین را داشتند اما به خاطر مخالفت طیف از بزرگی روحانیون و سنتگرایان و همچنین برخی از سیاستمداران از جمله محمدعلی فروغی این قصد عملی نشد. دلیل مخالفت محمدعلی فروغی بسیار جالب توجه است. او که در این زمان سفیر ایران در ترکیه بود در نامهای به رضاخان گوشزد میکند که اخیراً کشور ترکیه الفبای خود را از عربی به لاتین تغییر داده و اگر در ایران نیز اتفاقی مشابه بیفتد و الفبای زبان فارسی از عربی به لاتین برگردانده شود، ترکان ایران قادر به مطالعهی متون ترکی چاپ شده در ترکیه شده و ارتباط فکری- فرهنگیشان با ترکیه بیش از پیش تقویت خواهد شد و این امر نیز به نوبهی خود آنها را از زبان فارسی دلسرد کرده و از تعلق خاطرشان به ایران خواهد کاست! سرانجام الفبای عربی با تغییراتی اندک به عنوان خط نوشتاری زبان فارسی باقی ماند و سیستم جدید آموزشی ناگزیر به کنار آمدن با مشکلات عدیدهی آن شد.
در وضعیتی که آموزش خواندن و نوشتن زبان فارسی به الفبای عربی برای کودکانی که زبان مادریشان فارسی است خود مشکلات عدیده دارد، تصور نمائید که همین آموزش برای کودکانی که زبان مادریشان فارسی نیست، تا چه حد میتواند برای آموزگار مشکل و برای نوآموز رنجآور و ظالمانه باشد! حال رنج مضاعف و دو طرفه اینجاست که زبان مادری خود آموزگار فارسی نباشد و نوآموزان نیز همزبان او نباشند. به عنوان مثال آموزگار تُرک باشد و نوآموز کُرد و زبانی که باید آموخته شود، زبان فارسی به الفبای عربی! ( 1 ) و خود من در دورهی ابتدایی تحصیلی این رنج جانفرسا را کاملاً تجربه کرده و تلخی آن هنوز هم در کامم باقی است. معلم گیلکی که خود نیز زبان فارسی را دقیق و درست نمیدانست به ما که غیر از زبان مادریمان یعنی زبان ترکی زبانی نمیدانستیم، هم محاوره و هم خواندن و نوشتن زبان فارسی به الفبای عربی را میآموخت و هر دو در عذابی الیم بودیم. ( 2 )
حال اگر بخواهیم به ترکزبانانی که بدین منوال و با این مصائب خواندن و نوشتن زبان فارسی را آموختهاند و از زبان مادری خود نیز تنها شکل شفاهی و محاورهای آن با لهجه محلیاش را میدانند، خواندن و نوشتن به زبان ترکی معیار با الفبای عربی بیاموزیم با مشکلات عدیدهی دیگری مواجه خواهیم شد. این مشکل عدیده زمانی رخ میدهد که ما به نوآموز این قانون زبان ترکی را گوشزد میکنیم که در زبان ترکی کلمات همانگونه که تلفظ میشوند نوشته میشوند مانند؛ آتا، آنا، آغاج و.... درست است که این قاعده، نوشتن و خواندن کلمات اصیل ترکی را بسیار آسان میکند اما دربارهی کلمات دخیل در زبان ترکی از زبانهای فارسی و عربی مشکل ایجاد خواهد کرد. به عنوان مثال نوآموز ما صورت املایی کلمات عربی ملت، اشتراک، کتاب، شاعر و امثال آنها را آنگونه که نوشتیم آموخته است حال اگر بخواهد این کلمات را بر اساس قانون آوانگاری (فونوتیک) زبان ترکی بنویسد به این شکل درخواهد آمد؛ میللت، ایشتیراک، کیتاب، شاعیر. و این دوگانگی در املای کلماتی که منشأ عربی یا احیاناً فارسی دارند، ذهن نوآموز را دچار دوگانگی و اختلال خواهد کرد. این مشکل مضاعف خواهد بود اگر ما کلمات عربی یا فارسی دخیل در یک متن ترکی را به صورت دوم یعنی طبق قانون آوانگاری زبان ترکی بنویسیم و مخاطب ما هم فردی آموزش ندیده به زبان مادری خود بوده و به سعی و کوشش خود بخواهد ترکیخوانی و ترکینویسی بیاموزد. چنین فردی دائماً از خود خواهد پرسید که چرا نویسنده «ملت» را «میللت»، یا «اشتراک» را «ایشتیراک» نوشته است و قس علی هذا!
به نظر میرسد نگارش کلمات فارسی و عربی دخیل در زبان ترکی بر اساس آوانگاری زبان ترکی، علاوه بر ایجاد این تضاد و دوگانگی و مشکل کردن خواندن و نوشتن برای نوآموز یا خودآموز، فهم معانی و زیبایی بصری متن نوشته شده به الفبای عربی را نیز مخدوش میکند. در بین دو گروه ترکزبانی که زبان خودشان را به الفبای عربی مینویسند (ترکهای ایران و ترکهای اویغور ساکن ترکستان شرقی یا همان ایالت سین کیانگ چین) ترکی اویغوری تنها با مشکل کاهش زیبایی بصری کلمات عربی یا فارسی دخیل در آن روبهروست زیرا آنها خواندن و نوشتن را به زبان خودشان یعنی ترکی اویغوری یاد میگیرند و با الفبای عربی نیز از کانال زبان مادری خود آشنا میشوند اما ترکهای ایران به سبب سوادآموزی به زبان فارسی با الفبای عربی، اگر بخواهند خواندن و نوشتن به زبان ترکی با الفبای عربی را به ویژه به حالتی خودآموز فرا بگیرند، دچار دوگانگی و تداخل ذهنی در خواندن و نوشتن کلمات عربی و فارسی دخیل در زبانشان مواجه میشوند. به عنوان مثال اگر یک ترک اویغور کلمه «میللت» را میبیند و میخواند، هیچ سؤال و دوگانگی برایش پیش نمیآید زیرا او به زبان مادری خود خواندن و نوشتن آموخته و برایش قاعده و اصل، آوانگاری زبان خودش است نه زبان عربی یا فارسی اما یک تُرک ایرانی به محض مشاهدهی کلمهی «میللت» ابتدائاً در خواندن آن درگیر میشود و پس از تفهیم نیز از خود یا نویسنده میپرسد چه لزومی دارد که «ملت» را «میللت» بنویسیم؟ حال راه چاره چیست؟
در بین آگاهان و صاحبنظران در این زمینه دو دیدگاه وجود دارد:
گروهی معتقدند باید قانون آوانگاری زبان ترکی را اصل قرار داده و خوانندهی ترکزبان را به این نوع خواندن و نوشتن عادت دهیم هر چند سخت باشد. همچنین دربارهی زیبایی بصری کلمات معتقدند چنین چیزی اساساً یک امر عَرَضی است و در واقع رسمالخط زشت یا زیبا وجود ندارد. گروه دوم معتقدند که نباید نوآموز و مخاطب را درگیر تضاد و دوگانگی نموده و با نوشتن کلمات دخیل فارسی و عربی با آوانگاری ترکی، وی را سردرگم و در روند تسهیل خواندن و نوشتن زبان ترکی به الفبای عربی، مانع و وقفه ایجاد کنیم، زیرا اگر ما کلمات دخیل عربی و فارسی در متون ترکی را به همان شکل موجودشان در عربی و فارسی بنویسیم، کمک زیادی در جهت تسهیل خواندن و نوشتن زبان ترکی به الفبای عربی نمودهایم. هم اکنون این اختلاف نظر عدیده موجب و موجد تفاوت در نوع نوشتار و رسمالخط متون ترکی به الفبای عربی شده و این تفاوت منشأ اختلافات لاینحلی نیز شده است از جملهی مهمترین این اختلافات نامطبوع؛ اختلاف در نوشتن کلمهی «آذربایجان» است که گروهی آن را به شکل مألوف؛ «آذربایجان» و گروهی نیز با بدعتی ناموجه و تنها با استناد به دلایل عناد آمیز، به شکل «آزربایجان» مینویسند. گروه سومی هم معتقدند این مشکل در صورت ادامهی نگارش زبان ترکی به الفبای عربی همیشه مستدام بوده و هیچگاه حل و فصل نخواهد شد. از نظر این گروه، تنها چارهی نهایی، تغییر الفبای زبان ترکی رایج در ایران از الفبای عربی به الفبای لاتین است که آن هم موانع خاص و شاق خود را دارد.
نظر گروه سوم منطقیترین نظر است اما حداقل فعلاً غیرممکن. نظر گروه دوم نیز از گروه اول منطقیتر است و اصول اورتوگرافی مصوب توسط مکتب «وارلیق» به ابتکار و رهبری مرحوم دکتر هیئت نیز بر اساس همین دیدگاه بوده است؛ اما متاسفانه بسیاری از افراد، گروهها و نشریات، مرجعیت مکتب «وارلیق» و اصول اورتوگرافی مصوب آن را قبول نکرده و تصمیمات و مصوبات آن را در ترکینویسی به مورد اجرا نگذاشتند و با ایجاد اختلاف و افتراق در شیوهی نگارش متون ترکی به الفبای عربی، سنتی ناپسند را بنیان گذاشتند که دامنهی آن هر روز افزونتر شد و تا بدانجا انجامید که اندکاندک بعد سیاسی نیز میگیرد. در نتیجهی این اختلاف و افتراق نامیمون، متون و آثار ترکیای که با الفبای عربی به صورتی چاپی یا اینترنتی منتشر میشوند، صورت املایی یکسانی نداشته و اعمال سلایق گروهی و شخصی، آشفتگی شدیدی در ترکینویسی پدید آورده است. این شرایط نامساعد، زبان ترکی در ایران را از اولیهترین اصل زبان معیار، یعنی «داشتن رسمالخط و صورت املایی واحد» محروم کرده است.
( 1 )
[1]. یکی از همکاران ما که خودش همزبان ما و تُرک بود و تحصیل کردهی زبان انگلیسی، جهت خدمت به منطقهی کردستان اعزام شده بود. با پایان سال تحصیلی و اعلان نتایج، هیچ یک از دانشآموزان او نمرهی قبولی در درس زبان انگلیسی نگرفته بودند و ایشان جهت استیضاح به اداره احضار شده بودند و در مقابل استیضاح اداره، جوابی کوبنده داده بودند بدین ترتیب؛ جناب رئیس! بنده تُرک هستم، دانشآموزانم کُرد. زبان رسمی مدرسه فارسی که نه دانشآموزانم و نه حتی خود من تسلط کافی و کامل بر آن نداریم، حال با این اوضاع انتظار دارید من به دانشآموزانم زبان انگلیسی بیاموزم و آنها نمرهی قبولی بگیرند؟؟ شما به جای من! چنین چیزی واقعاً معقول و ممکن است؟؟
( 2 )
. من این رنج را دوباره در مقام آموزگاری تجربه کردم، در سال تحصیلی 81-1380 که آموزگار روستای چایقشلاق در شهرستان ماهنشان بودم. شاگردانم زبان فارسی را حداقل به صورت شفاهی (آن چنان که اکثر کودکانمان در سایهی رسانههای پر شمار فارسیزبان میآموزند) نمیدانستند و مجبور بودنشان به یادگیری زبان فارسی هم به صورت شفاهی و هم به صورت مکتوب برایشان عذابی الیم بود. من از این وضعیت اسفناک بسیار متأثر بودم و هستم که یادگیری اجباری خواندن و نوشتن برایم در کودکی به نوعی عذابی دردناک بود و در عنفوان جوانی نیز آموختن اجباری خواندن و نوشتن به کودکان معصوم روستا به نوعی و عذابی دردناکتر. گاهی آنچنان درمانده میشدم که صورتم را از چشم دانشآموزانم برگردانده و پنهانی گریه میکردم و هیچگاه چهرهی نازنین و معصوم گنجشک کوچک؛ عبدالله روزبهاری؛ دانشآموز کلاس اولم را فراموش نمیکنم که با دیدن استیصال خود و من با چشمهای گرد و سیاهش در چشمهای پراندوه من زل میزد و برای تلطیف فضا میگفت؛ آقا اجازه! آنقورتا باخ آغاجدا. و من با خیره شدن به پرندهی زیبای آنقورت که بر درخت سیب کنار پنجره نشسته بود، عبدالله را به حال خود رها میکردم و نیز خودم را از این رنج و عذاب بینتیجه! و لعنت میفرستادم بر بنیانگذاران این سیستم ظالمانه و ظلم مطلق که فرهنگش نیز به زور چوب و شلاق است. به همین جهت از آموزگاری گریختم و تدریسم در مقطع ابتدایی همان یک سال بود. اما بزرگترین دریغم از اینست که هزاران معلم غیر فارس به ویژه همزبانِ من به کودکان معصوم همزبانشان اینچنین به ظلم و زور فارسی آموختهاند و میآموزند و کلمهای به انتقاد و اعتراض از آنها برنمیآید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
یا آموزگاری نماید؟
هر کدام مهارت و تخصص حیطه خود را داراست. مدعی بودن شایسته نیست.
عدم جایگزینی صحیح تخصص ها ، بیکاری پنهان نامیده می شود.
درهم تدریس کردن از معایب آموزش
جهان سومی است.
در ضمن، تعهد به زبان مادری یک اصل است، فراگیری زبان ملی ، اصلی دیگر.
آقای قاضی زاده نماینده ارومیه برای
همین ناتوانی، در مجلس قادر به بیان مساله نبودند و همراهان بیشتر می خندیدند تا گوش دادن.
به عنوان یک ترک ، هر ایرانی باید قادر باشد به زبان فارسی ، با فصاحت و بلاغت سخن بگوید.
هیچ نگران نباشید که زبان فارسی نیز در حال اضمحلال تدریجی است.
می توانید کتب درسی فارسی و ادبیات
را مروری بنمایید.
در حالت کلی به عنوان مثال ذکر شده است.
توصیه می کنم قدری اقتصاد و
جامعه شناسی مطالعه نمایید. چون
دبیر علوم اجتماعی هستید کارشناس ارشد تاریخ!!
اگر منظورتون فارسیه اون زبان رسمیه
زبان ملی، زبانی (یا زبانگونههایی مانند گویش) است که مردم صحبتکننده یک کشور یا قلمرو، ارتباطی غیررسمی دفاکتو یا دوژور با آن دارند. امکان بکارگیری این اصلاح، محدود است. ممکن است یک یا چند زبان که به عنوان زبان نخست مردم آن کشور یا قلمرو صحبت میشوند به صورت غیررسمی یا مشخص شده در قانون اساسی، به عنوان زبان ملی کشور در نظر گرفته شوند. بحث زبان ملی در قانون اساسی بیش از ۱۵۰ کشور جهان آورده شدهاست.
ویکی پدیا
در ایران، زبان فارسی به عنوان زبان ملی شناخته میشود.
ویکی پدیا
ممنونم که باعث شدید تا برای ملی بودن زبان فارسی ، منبع ذکر کنم.
با هم چیزی یاد گرفتیم جناب حسنی زنگان.
گویشها یک طیف کلی دارند
گویش، نوع خاصی از زبان است که یک محله یا اجتماع به آن صحبت میکنند. گویش معمولا ساختار گرامری، تلفظ، ترکیب و واژگان متفاوتی دارد. در کشور خودمان ایران، مردم شهرهای مختلف به گویشهای متفاوتی صحبت میکنند که از آنها میتوان به گویش گیلکی یا گویش کوردی اشاره کرد.
تاریخ انتشار :٢٣ مرداد ١٣٩٨
نویسنده :تحریریه ایرانمهر
پس شخصا متوجه می شوم که ترکی، یک گویش است که در مدارس آموزش داده نمی شود و سخنرانان و
دولت مردان بدان سخن نمی گویند.
و آن را نمی دانند.
راستی، من صدا و سیما دوران دانشجویی ، همکاری داشتم و از حساسیت ها نسبت به مدت زمان پخش برنامه ها به گویش ترکی، واقفم.
به نظر شما برای جبران ناتوانی کودکان
در یادگیری زبان ملی، که مرحوم صمد بهرنگی ، ابتدا بدان پرداخت ، نظام سیاسی دیروز یا امروز، اجازه می دهد تا آذری ها ، ترکی بنویسند و بخوانند؟
که نگارش و خوانش آن به مراتب سخت تر از فارسی است؟
تعاریف که چنین اجازه ای نمی دهد، مگر این که فردا که بدان اشاره نکردم، تاریخ، سرنوشت دیگری برای ما ترک ها
ترسیم سازد.
در نتیجهی این اختلاف و افتراق نامیمون، متون و آثار ترکیای که با الفبای عربی به صورتی چاپی یا اینترنتی منتشر میشوند، صورت املایی یکسانی نداشته و اعمال سلایق گروهی و شخصی، آشفتگی شدیدی در ترکینویسی پدید آورده است. این شرایط نامساعد، زبان ترکی در ایران را از اولیهترین اصل زبان معیار، یعنی «داشتن رسمالخط و صورت املایی واحد» محروم کرده است.
چون زبان رسمی یا ملی نیست و اگر رایج بود ، این دشواری ها هم نبود.
ما زبان فارسی را آن گونه که هست تلفظ می کنیم و می خوانیم و یا
می نویسیم، اما گویش ترکی را همانطور که بیان می کنیم حروف را
می چینیم. تفاوت مناطق ترک نشین ، نوشتار متفاوتی بوجود می آورد.
رسم الخط ، گفته شود.
استفاده از زبان عربی ، به عنوان یک
زبان واسط و یا مکمل ، اجتناب ناپذیر
است.
همان معتبرترین منبع ، اصل ۱۵ را عملیاتی نمی سازد.
رسمی یا ملی ، سطح خارجی موضوع
است و زیاد اهمیت ندارد، مهم متن و ذات آن است که نوشته شده است ولی
اجرا نمی شود.
یا آموزگاری نماید؟
هر کدام مهارت و تخصص حیطه خود را داراست. مدعی بودن شایسته نیست.
عدم جایگزینی صحیح تخصص ها ، بیکاری پنهان نامیده می شود.
درهم تدریس کردن از معایب آموزش
جهان سومی است.
در ضمن، تعهد به زبان مادری یک اصل است، فراگیری زبان ملی ، اصلی دیگر.
آقای قاضی زاده نماینده ارومیه برای
همین ناتوانی، در مجلس قادر به بیان مساله نبودند و همراهان بیشتر می خندیدند تا گوش دادن.
به عنوان یک ترک ، هر ایرانی باید قادر باشد به زبان فارسی ، با فصاحت و بلاغت سخن بگوید.
هیچ نگران نباشید که زبان فارسی نیز در حال اضمحلال تدریجی است.
می توانید کتب درسی فارسی و ادبیات
را مروری بنمایید.
هر ایرانی باید زبان مادری خود را در مدارس و مراکز اموزشی تحصیل کند این در قانون اساسی که برای هر ایرانی قابل احترام هست، عنوان شده.
نه اینکه بقول شما" هر ایرانی باید قادر باشد زبان فارسی را به فصاحت و بلاغت سخن بگوید"
این نهایت بی اتصافیست که میلیون ها هموطن را در مدارس از زبان مادری خود محروم کنیم ولی انتظار داشته باشیم که زبان فارسی را " به فصاحت و بلاغت سخن بگویند"
صدای معللم درگی سینده اولانلاردان چوخ تشککور ائليرم بو مقاله نی چاپ ائتدیکلرینه گوره
اللر وار قلمیز کسگین.
چوخ گؤزال و یئتر
اما ترسم از این است عواقب این مطالب باعث بشه که از امتیازات محروم بشی و از فردا برادر بزرگ ها دوربین مخفی در اتاق خوابت نصب کنند خودروی پرایدت را به آتش بکشند در روز روشن و بچه ات را بدزدند .... و در آخر مجبور بشی مهاجرت کنی ...
دورد بر جسارت و قلم تو!
بیز غیر فارس ملتلرین لاپ اولیه حقوقوموز اوز دیلیمیزی اورگنمکدیر سورا امکانی اولسا فارس دیلینی اولماسا امکانی لزونو یوخدور، فارس دیلینین هئچ جوره ارجحیتی یوخ،
دوباره تاکید می کنم این مردمی که دور او را گرفته بود. مگر بقیه نمایندگان در مایه های فاضی پور نیستند؟ نماینده ملکان عنوان دکترا را یدک می کشید. اما سیاهکاری هایش در رسانه های می بینیم.
انگلیسی صحبت کردن علی آبادی، احمدی نژاد و کفاشیان را همه دیده و شنیده ایم. آنها هم مشکل زبان داشتند همه زبان مادری خود را می توانند صحبت کنند اما ...
اعلام آمادگی قاضیپور برای حضور در انتخابات میان دورهای مجلس: شورای نگهبان شرعاً موظف است که من را دعوت کند!
نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی گفت: سال بعد در انتخابات میان دورهای تهران ثبت نام خواهم کرد.