شرایط دوران کرونا، یک فرصت مناسب برای مدیریت سازمان به ویژه مدیریت بحران بود و در این بین، وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی همراه با وزارت آموزش و پرورش بیشترین توجه شهروندان را به خود جلب کرده است.
وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی از اولین گزارش های خود با تشریح تلاش همه جانبه کادر پزشکی، کمبود امکانات مادی این مجموعه را یادآوری کرد و فرهنگ سپاس از کادر درمانی را در جامعه نهادینه کرد هر چند که مقام آنها بالاتر از حقوق مادی است ولی مردم به این باور رسیدند که باید قدردان جامعه پزشکی در همه سطوح آن باشند و این پیگیری ها منجر به تامین اعتبار و ردیف استخدامی سه هزار نفری شد.
اما وزارت آموزش و پرورش، از دوم اسفند گذشته، به روال همیشه، شرایط مدارس طبق بخشنامه و دستور از بالا گذشت و به همین علت جامعه تلاش شبانه روزی فرهنگیان را ندید و باور نخواهد کرد که معلمان این سرزمین حتی در روزهای تعطیل همه اداره ها و نهادها، برای آموزش فرزندان مظلوم ایران با تمام توان خود ایستادند و حتی افراد جامعه به معلمی خندیدند که از یخچال خانه خود برای آموزش بچه ها استفاده کرده بود و به جای تحسین به معلمی خندیدند که حتی در دوران بازنشستگی خود کمر به تحصیل بچههای این جامعه بسته بود. معلمان ایرانی با همتی خستگیناپذیر با هر چه در توان داشتند با هر ابزاری که توانستند به طور داوطلبانه به آموزش دانشآموزان پرداختند در حالی که هیچ کس شکوه خدمت آنها را ندید و زبان به تحسین آنها نگشود.
تفاوت تجلیل از یک گروه و مسخره کردن یک گروه در نگاه به منابع انسانی است. منابع انسانی قدر میبینند و بر صدر می نشینند، نظرشان مبنای تصمیمگیریها است و حقوقشان رعایت میشود و در مقابل آنها که نیروی کار هستند باید بر اساس بخشنامه های دستوری کار کنند و هر آنچه انجام می دهند وظیفه آنهاست.
وزیر بهداشت از مسیر ارتباط با همه ارکان سازمان توانست فرصتها و تهدیدها و نیز کمبود ها را شناسایی کرده و برای رفع آنها به نتیجه برسد در حالیکه آموزش و پرورش بیش از یک دهه است که با کمبود معلم روبه روست اما به جای راهکارهای اساسی برای شناسایی و حل مساله، همواره با بخشنامه های دستوری به تراکم کلاس ها افزوده است و برخلاف چارت سازمانی، مدیران و معاونان مدرسه را به تدریس وادار کرده است و از این رهگذر هم هزینه های مادی و معنوی را به سیستم وارد کرده و هم نهادهای برنامه ریزی مثل مجلس و سازمان برنامه و بودجه ، واقعیتهای نظام آموزشی و مشکلات مدارس را جدی نگرفتند در حالی که وزارت بهداشت به شناسایی کاربردهای سیستم خود میپردازد اما آموزش و پرورش همه تلاش خود را به کار بسته که معلمان و خانواده ها از شبکه داخلی استفاده کنند و گزارش می دهد که بزرگترین شبکه خاورمیانه راهاندازی کرده است .
به نظر میرسد آموزش و پرورش از بین موارد سی گانه اثربخشی استیفن رابینز فقط رویکرد رسیدن به هدف را مورد توجه قرار داده است که اثربخشی سازمانی باید بر حسب میزان تحقق اهداف آن سنجیده شود و به وسایل و امکانات و فرآیندهای به کار گرفته شده توجهی ندارد.
مینزبرگ بر این باور است که مدیرانی فعال در سطح سازماندهی افراد، به بینش های خلاقانه اتکا دارند و چشم اندازهای بدیع و جذابی را عرضه میکنند که از طرف کارکنان مورد استقبال قرار میگیرد. بنابراین تحول بنیادین یعنی اعتماد به معلمان و حرکت از نظام تکرار و عادت به نظام خلاقیت و حرکت .
اجرای نظریه هایی مثل تدریس کادر مدیریت مدارس، نه تنها اثربخش نیست، بلکه به علت مراجعه های مکرر خانوادهها و دانشآموزان و برگزاری جلسه های اداری، چالش بزرگی را در مدیریت و برنامه ریزی مدرسه ایجاد خواهد کرد و این واقعیتی است که قبلا آزموده شده و خطای آن بر همگان ثابت شده است.
گفته هایی مثل بیش از ۹۰درصد دانش آموزان و معلمان ابتدایی در «شاد» ثبت نام کردند و طرح شبکه آموزشی دانش آموزان میتواند بزرگترین طرح فناوری اطلاعات در خاورمیانه باشد، به اندازه تیتر خبر رسانه ها هم اثر ندارد. نظام آموزشی نیازمند تحول اساسی در نگرش مدیران آن است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان