صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

" آن پوست برچیده که به وضعیت‌های دستکاری‌شده حساس بود؛ آن اندام‌واره‌ی از شکل‌افتاده که نهادهای واسط میان سرِ حکمران و قلب عمومی را در خود داشت؛ آن رگ بریده‌ که از سرمایه‌های اجتماعی خود خالی شد؛ آن نبض منجمد که در احساس تعلق به خاک‌اش می‌تپید، تجزیه‌ی جامعه‌ای‌ست که با تمامیتِ پیوندهای اساسی‌اش از نفس افتاده؛ و در شکل ذره‌ای شده‌اش، اعتماد عمومی را وانهاده است‌ "

در قربانگاه اعتماد؛ چطور "کرونا"، جنازه‌ی قلمرو عمومی را تشییع کرد؟

آرزو رضایی مجاز/ شاعر ، معلم و روزنامه نگار

کرونا و بحران اعتماد عمومی و ضعف حوزه عمومی

"مارسیاس" در اسطوره‌های یونان، نوازنده‌ی فلوت بوده است؛ او که به روایتی، نیِ دور انداخته‌‌شده‌ی "آتنا" (ایزدبانو) را می‌یابد، چنان در نواختن‌اش اهتمام می‌ورزد که روزی تصمیم می‌گیرد با داوری الهگان موسیقی، با آپولون رقابت کند. اما این مسابقه، مارسیاس را به کام مرگ می‌فرستد؛ او از خدای المپ‌نشین شکست می‌خورد.

شکل مرگ او، تجسد رنج است؛ به‌عبارتی، او طوری می‌میرد که گویی قرار است هر بار در روایتی از شکنجه‌اش احضار شود. در این کارناوال مرگ، "پی‌جویی لذت‌های خصوصی" را به‌خوبی می‌توان دید؛ زیرا پیش‌تر، تعهد، درگیری‌های مدنی و مشارکت اجتماعی در مسلخ قلمرو عمومی جان سپرده‌اند .

آپولون، پوست مارسیاس را می‌کَند و او را در جریان آرام مثله‌شدن، به مرگی شدت‌مند محکوم می‌کند؛ سرنوشتی که در هر روایت، بایستی حاضر شود تا دوباره پوست‌کنده و در احتضاری طولانی، نفس‌بُر گردد. اما مرگ او را پایانی نیست؛ چرا که رود "ماروساس" که از خون‌اش سرچشمه گرفته؛ مرگ او را نیز به حیاتی ابدی محکوم کرده است‌!

جیمز جورج فریزر در کتاب "شاخه‌ی زرین"، از این مرگ مدید، در توضیح مناسک آیینی که تا دوران تاریخی به‌طول انجامیده؛ کار می‌کشد. وی معتقد است در اوایل دسامبر، هنگام آماده‌سازیِ زمین برای کِشت، زمان قربانی‌کردن برده‌ای نیز بوده؛ درواقع قربانی را به‌عنوان تاوان سال خوبی که سپری‌شده و تضمین برکت سال آینده، پوست می‌کندند. جنازه‌های تکه‌پاره، که با به‌راه انداختن حمام خون، ضمانتی برای آینده‌ای پربرکت بودند، گویی زمین را با وعده‌ی طراوت بهار، از گناه جنایت می‌شستند!

کرونا و بحران اعتماد عمومی و ضعف حوزه عمومی

این تنگه‌ی باریک رستگاری در مغاک، که خون را منادی بهار می‌دانست، به دوران بدوی و جوامع ابتدایی محدود نشد و به شکل اندیشه‌ای اسطوره‌ای، گریبان روزگار ما را نیز گرفته است. چیزهای زیادی را می‌توان برشمرد که ذبح می‌شوند و با رگ و پی بریده، در خدمت برقراری دوباره‌ی یک نظم پیشینِ از دست‌شده، نفس به نفسِ مرگ می‌دهند؛ گویی زندگیِ "وضع موجود" دقیقن به قربانی‌کردن آن‌ها وابسته است؛ به‌عنوان مثال: فقط نظری به "اعتماد عمومی" بیندازید!

جامعه‌ای که به ساختارِ حکومت-دولت معتمد است، مشارکت می‌کند؛ نقش خود را به‌عنوان حاکم بر سرنوشت خود می‌فهمد، نسبت به تعلیق سازوکارها در اداره‌ی امور حساس است و با زندگی در هوای این اعتماد، "قلمرو عمومی" را به‌مثابه‌ی میدان گفت‌وگو با گفتمان رسمی، خالی نمی‌گذارد؛ پس درست این‌جا، اندیشه‌ی اسطوره‌ای در سیستم حاکم، به لب تشنه‌اش اشاره می‌کند؛ او برای سیراب‌شدن، خون می‌خواهد تا "برقراری" ممکن شود!

دهه‌هاست که "اعتماد عمومی"، قربانی‌ای‌ست که بایستی به درخت بلوطِ وضعیتِ حاکم چهارمیخ گردد؛ چرا که ادامه‌ی کار به روال، به "بی‌حسیِ" ناشی از مرگ آن محتاج است؛ اعتماد باید قلع و قمع شود تا توازی‌های ساختاری میان بدنه‌ی اجتماعی و گفتمان رسمی از کار بیفتد؛ تا نهاد قدرت -به‌مثابه‌ی تنها صدایی که حق زندگی دارد- برای شاخه‌های فرتوت آینده، شکوفه‌های مصنوعی بادام برسازد!

این روزها که وزارت بهداشت، مدام از عدم همکاری ایرانی‌ها می‌گوید و برخی از ما به خیابان‌های خلوت اروپایی و چگونگی مجاب‌کردن شهروندان به قرنطینه‌ی خانگی با حسرت نگاه می‌کنیم؛ به جاده‌های نفس‌بریده‌ی گیلان چشم می‌دوزیم و "بی‌شعوری" را دم‌دستی‌ترین صفت آن‌ها که تن به آب بلا زده‌اند، و در دریای مرگ رو به شمال پارو می‌زنند، عنوان می‌کنیم؛ پیش از هر چیز باید به "قربانگاه" روی بگردانیم.آنچه قربانی شده، همواره امکان احیا ندارد‌!

آن پوست برچیده که به وضعیت‌های دستکاری‌شده حساس بود؛ آن اندام‌واره‌ی از شکل‌افتاده که نهادهای واسط میان سرِ حکمران و قلب عمومی را در خود داشت؛ آن رگ بریده‌ که از سرمایه‌های اجتماعی خود خالی شد؛ آن نبض منجمد که در احساس تعلق به خاک‌اش می‌تپید، تجزیه‌ی جامعه‌ای‌ست که با تمامیتِ پیوندهای اساسی‌اش از نفس افتاده؛ و در شکل ذره‌ای شده‌اش، اعتماد عمومی را وانهاده است‌.

به‌تعبیری، اگر خوب نگاه کنیم؛ شقایق‌ها همیشه با این پیام نمی‌رویند که: خاک، کشتگان‌اش را بازپَس داده است! گاهی مرگ چنان قطعی‌ست که امید به رستاخیز را درست در آخرین نفس‌اش می‌بُرد؛ امری که به‌خوبی در جاده‌های پرتردد، عریان شده و "میل به ویرانی" را به نمایش گذاشته است؛ در حالی‌که جسد پوسیده‌ی "قلمرو عمومی" را به‌عنوان نمادی از جامعه‌ی مرده، روی دست تشییع می‌کند.

در این کارناوال مرگ، "پی‌جویی لذت‌های خصوصی" را به‌خوبی می‌توان دید؛ زیرا پیش‌تر، تعهد، درگیری‌های مدنی و مشارکت اجتماعی در مسلخ قلمرو عمومی جان سپرده‌اند؛ مرگی در طول چند دهه که امکان احیای آن، ضمن الگوی تک‌واحدیِ عملِ دستگاه قدرت وجود ندارد؛ درواقع ایجاد وابستگی متقابل در یک جامعه‌ی ذره‌ای‌شده، رؤیای دوردستی‌ است که واجد قابلیت تحقق نیست؛ و بزنگاه بحران اخیر نیز، برای ساختن بدیل‌ سرمایه‌های از دست‌رفته‌ی اجتماعی، فرصتی نمی‌دهد.

کانال صور ما


کرونا و بحران اعتماد عمومی و ضعف حوزه عمومی

یکشنبه, 03 فروردين 1399 10:42 خوانده شده: 576 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + +4 0 --
سید رضا حسینی 1399/01/03 - 12:13
ملت به چه کسی اعتماد کند؟! به گرگ هایی که لباس میش پوشیده اند؟! ...
پاسخ + +1 -2 --
پرسطوسی اسلامی 1399/01/03 - 12:16
بیایید به همه چیز خوش بین باشیم و صبر و مدارا پیشه کنیم. حیات طیبه یعنی این.
پاسخ + +1 -1 --
ناشناس 1399/01/03 - 14:07
در کشورهای دیگر هم مردم بی ملاحظه حضور دارند ولی با جرایم نقدی و کنترل رفت آمد این معضل حل شد ،بخشی از جامعه منافع جمع را بر خوشی های خود ترجیح می دهند و مشکل ساز نیستند برای بخش دیگر با نصیحت و التماس تصنعی نمی توان کاری از پیش برد فقط قوه قهریه لازم است تا این افراد را ملزم به رعایت حقوق دیگران نمایند
پاسخ + 0 0 --
ناشناس 1399/01/03 - 19:47
مردم که حیوان نیستند با قوه قهریه تسخیرشان کنید! - روی سرتان خراب می شوند....
پاسخ + 0 0 --
سینا 1399/01/03 - 19:48
بیشتر از این در عذاب الهی خودتان را غرق نکنید.
پاسخ + +4 0 --
ناشناس 1399/01/03 - 17:55
اینهمه آسمان ریسمان بافتن ندارد فرهنگ و اعتماد غربی ها را در هجوم به فروشگاهها دیدیم . در آن کشورها با اجرای دقیق قانون ووضع جریمه و نشان دادن اقتدار حکومت است که خیابان ها خلوت شده وسفرهای غیر ضروری انجام نمی شود ولی اینجا ها سال ها برخی مثلا روشنقکران با گفتن حق با مردم است حق با مردم است هرچه مردم انجام دهند درست است اقتداری برای حکومت باقی نگذاشته اند
پاسخ + 0 0 --
ناشناس 1399/01/03 - 20:25
آنهایی که فکر و باطنی نازیبا دارند به دنبال کلام و چهره زیبا هستند

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

خیلی زیاد - 1.9%
زیاد - 0.9%
متوسط - 2.3%
کم - 2.5%
خیلی کم - 92.4%

مجموع آرا: 1986

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور