نظام آموزشی ما مثل نظام اسلامی ما، مثل خودش هست و شبیه هیچ یک از نظام هایی که می شناسیم، نیست. جایی که ما هستیم نه فقط دیانت ما که آموزش ما نیز عین سیاست ماست .
الان بابزرگ شدن این وزارتخانه، مشکلات آن نیز بزرگ و به روز گشته و در شرایط فعلی دچار یک رکود در نفوذ اجتماعی شده است. از آن میان ، تعیین تکلیف قطعی امور تربیتی ، یکی از درد سرهای نظام آموزشی بوده است.
این معاونت که با پیروزی انقلاب تشکیل شد، در این همه سال تجربه های مختلف؛ ایجاد، ادغام، امحا و احیا را با ظهور دولت های گوناگون از سرگذرانده است که همین بلا تکلیفی در تضعیف ثبات نظام آموزشی بی اثر نبوده است.
مراد از تربیت در تکوین امور تربیتی، به مفهوم علمی وبه اصطلاح پرورشی اش نبود ، بلکه به تاسی از حماسه بهمن 57 ماهیت انقلابی و شیعی داشت . در این چنین وضعیتی ، مربیان و دانش آموزان پیش از آنکه خود را دارای حق تحلیل و انتخاب بشمارند به آسانی خود را مکلف به انجام یک سری برنامه ها و طرح ها می دیدند. مشکل از وقتی شروع شد که با پایان یافتن جنگ تحمیلی، روحیه «دفاع»، جای خودش را به «رفاه » داد. عصر «حماسه» پایان پذیرفته بود و طوفان «توسعه» با شتاب بسیار در راه بود.
سال های بعد از شدت وحدت روحیات انقلابی مربیان کاسته شد به عبارت دیگر امور تربیتی که می رفت درواقع یک نهضت در بطن نظام آموزشی ایجاد کند ، خود در آن هضم شد . بی آنکه بخواهیم عملکردهای مطلوب آن همه مربیان دلسوز را نادیده بگیریم، باید گفت که امور تربیتی موجود فرزند خلفی برای مادر تربیت مطلوب نبود . در ایجاد امور تربیتی ، مفاهیم تربیتی که خود به مثابه ی دریایی هست ، باخوش باوری تمام در کوزه ی امور تربیتی ریخته شد و پر واضح است که در یک کوزه ، قسمت چند روزه و چند ساله ای بیشتر نمی گنجد .
اضافه بر اداره امور صبحگاه ، نمازجماعت، مناسبت ها مسابقات نهج البلاغه ، احکام شرعی، مسابقات چندگانه و برخی برنامه های دیگر اهم فعالیت های امور تربیتی در مدارس بوده اند. انجام این امور قبل از آنکه در حکم وسیله ای برای رسیدن به اهداف تربیتی باشند ، درواقع خود هدف به حساب می آمده اند . یعنی امور تربیتی برای امور تربیتی و نه چیز دیگر . در این روند و روال، مربیان تربیتی، در واقع مجریان یک سری امور فوق برنامه شدند که اغلب کلیشه ای و دیکته شده از بالا بودند. دانش آموزان نیز با علاقه و شوق بسیار در این فضا فعالیت می کردند. این وضع تا پایان دوره دفاع هشت ساله، نه تنها چالش برانگیز نبود بلکه برای حفظ روحیه دفاعی ، بسیار شایسته و کارآمد هم بود.
مشکل از وقتی شروع شد که با پایان یافتن جنگ تحمیلی، روحیه «دفاع»، جای خودش را به «رفاه » داد. عصر «حماسه» پایان پذیرفته بود و طوفان «توسعه» با شتاب بسیار در راه بود. در این اوضاع خانواده بزرگ آموزش و پرورش در مواجه با امور تربیتی ، خود را وارث میراثی می داند که در حرام و حلال بودن آن ، مانده است . فهم این ادعا در نوع برخورد دولت ها با آن راحت تر است که یکی به ادغام و دیگری به احیای آن کمر می بندد.
اولیا و معلمان نیز به امور تربیتی چنان نمی نگرند که به امور آموزشی توجه می کنند . یکی از علل موثر در این امر شاید دراین بوده است که تشکیل امور تربیتی مربوط به دوران تأسیس و گذر نظام سیاسی کشور بوده است. نه نسل کودک و نوجوان الان مثل نسل سال های قبل، به این امور وابسته است و نه مربیان حاضر نظیر مربیان پیشین، دلبسته است و ... نقطه، سرخط!
نظرات بینندگان
بیایید منصفانه نظری بیاندازیم به مربیان تربیتی در مدارس ببینیم چه کار می کنند ...
با تمام آنها نفوذ روحانیون و تربیتی ها در آموزش و پرورش هر روز بیشتر می شود. فراموش نکنیم که وزیر جدید چه کسانی را بر پست های کلیدی مانند سازمان پژوهش و برنامه ریزی و ... گمارده است.
چرا اندکی از این وضعیت قرون وسطایی مدرن فاصله نمی گیریم؟