هر چند تمامی واقعیت های زندگی و دنیا زشت و غیرقابل تحمل نیستند ، اما قابلیت و بی حد و مرزی مانور هوش و مغز انسانها برای رسیدن به اهداف فردی ، سلامت خواسته های اجتماعی را به مخاطره می اندازد و دهشت خانمان براندازی بر روابط و تعاملات اجتماعی ، سایه می افکند. سلایق و اهداف و دیدگاه های گوناگون بشری اجتناب ناپذیر و سرکش است و رقص شلّاق منیّت مقتدران ، واقعیت زندگی را تلخ و غیر قابل تحمل می سازد.
در این هنگامه احساس نیاز به تلطیف کننده ای جذاب ، ظریف ، حسّاس و ملایم ، بشر را به سوی هنر رهنمون می سازد. لفّافه ای که چون حریر نرم و لطیف است و در استتار واقعیت های تلخ دنیا ، دیدگان را آزار نمی دهد.
آری آن خلاقِ آفرینندۀ زیبایی ها ، همان هنرمند و هنر اوست. برای همین هنرمند ، محبوب دردمندان روزگار است. چون آنان محرومیت ها و بی عدالتی های جامعه بر علیه خود را در آثار نقاشان و مجسمه سازان و پیکرتراشان و موسیقیدانان و کاریکاتوریست ها ، عکاسان ، نویسندگان و شاعران ، بازیگران تئاتر و سینما و .... درمی یابند و با تماشا و یا شنیدن ترنّم زندگی در لابلای آنها ، به آرامشی کوتاه مدت اما اثرگذار دست می یابند.
ظاهرا برنارد شاو که جمله عنوان این متن از اوست ، ماهیتِ زشتیِ دیگری را لمس نکرده است و آن این که هنر نیز توسط همان عاملان و خالقان پلشتی واقعیت های دنیا ، خریداری شده و به کلکسیون هایی گرانبها تبدیل می گردند که گاه بهای به دست آوردن آنها بوی خون می دهد. همین افراد هستند که به استماع سمفونی های یوزف هایدن ، ولفگانگ آمادئوس موتسارت ، و لودویگ فان بتهوون ، می روند و با صدای بلند آن ، گناهان خود را به فراموشی می سپارند.
اگر از نظام آموزشی خود هر دائم انتظار و تمنّای همراهی درس هنر در مدارس را داریم ، برای تحقق همین نقش اصیل استتار زشتی واقعیت های پیرامون مان توسط هنر است تا شاید روح لطیف و بِکر کودکان و نوجوانان نیز در این میان با ترکیب لطافت هنر ، به آرامش و شادمانی نسبی دست یازند.
هنر و هنرمندِ متعهد ، از اصالت و نجابت وصف ناپذیری در بین مردم جوامع مختلف برخوردار است که با سطحی اندیشی های جاری در برخی از مدارس نیز به بدنامی ، محکوم نمی شود.
جایگاه رقص در مدارس نیست که عده ای آن را بهانه شادمانی معنی کرده و سعی دارند واقعیت هنر را لکه دار سازند. رقص اگر خود هنر نامیده می شود ، محل اجرای آن سر صف مدارس آن هم بیشتر در دوره ابتدایی نیست . مدیران بزرگوار با دقت در این مهم ، از تکرار این پدیده نابه جا در مدارس خود جلوگیری نمایند و بجای آن به رشد و اعتلای هنر واقعی از جمله خوشنویسی و نقاشی و موسیقی و.... با ایجاد هماهنگی و کسب مجوز کتبی لازم از اداره مربوطه ، اقدام نمایند. که اگر اجرای این مهم رسالت وزارتخانه بود ، تحمل این دردسر هم لازم نبود. هنر تسهیل کننده آموزش است و این دو مکمل یکدیگرند.
ترس از هنر و فوبیای ترویج آن ظاهرا در بین مسئولان آموزش و پرورش ، بازدارندۀ زمینه سازی آن در بین مواد درسی است ، اما تصور دنیای بدون هنر و هنرمند و تلخی مشاهده و لمس و تحمل کردن زشتی واقعیت های زندگی ، نتایجی چون پوچی و افسردگی و بیماری های روحی - روانی بیشتری در بر خواهد داشت. زمان و مکان جامعه پذیری و آموزش ، در ایام کودکی و مدارس ماست.
امروز منِ معلم بازنشسته ، کمتر کششی برای نگاه هنرمندانه و انجام فعل هنری دارم. چون زشتی واقعیت های زندگی من ، از آستانه تحمل ام فراتر رفته است . اما این ظلم را در حق کودکان کشورمان روا ندانیم .
ایران سربلند در طول اعصار گوناگون ، مهد هنر و هنرمندانی سرشناس بوده است که ذکر نام اندی از آنان ، معرفی ناقص و ابتری خواهد بود که نشان از ناتوانی من خواهد بود. آنان بزرگند ، بسیارند و ما وظیفه داریم که زندگی نامه آنان را بخوانیم ، بشناسیم ، آثارشان را دریابیم و آگاهی خود را در این حیطه به دیگران نیز منتقل سازیم .
هنر فرآیندی سرایت شونده است اما برای رسیدن به این مهم ، می بایست برنامه ای جهت آموزش آن در مدارس ، داشته باشیم . هنر یعنی ابداع و نوآوری و وقتی دانش آموزان بدان می پردازند با فراغت خاطر ، به خلاقیت بیشتری قادر خواهند بود و همچنین دروس خود را در آرامش خیال ، یاد خواهند گرفت .
هنر تسهیل کننده آموزش است و این دو مکمل یکدیگرند. جوانان ما به جهت دهی معلمان و مسئولان خود نیازمندند و هنر ، شاخص ترین عنصر برای پیشگیری از پرخاشگری و عصیان و جرم و بِزه نوجوانان است .
با اضافه ساختن دروس هنر و تربیت معلمانی کارشناس برای این منظور ، در آموزش و پرورش کشور ، روح نشاط و امید دمیده خواهد شد. هنر با هر عنصری قدرت ترکیب دارد با دین و مذهب ، جنگ و صلح ، فقر و غنا و..... باید نگاه هنرمندانه و هنردوستی داشته باشیم تا قدر و منزلت آن را با انتقاداتی ویرانگر و یا شبه هنرمندانی سطحی نگر ، به حاشیه نبریم .
تدریس هنر توسط معلمانی که برای آن مهارت ندارند و به عنوان مبصر در کلاس هنر حاضر می شوند ، بی ارزش ساختن هنر و اهانت به آن است که خودِ معلمان پذیرنده این نقش بدون داشتن قابلیت های لازم ، مقصرند. آنان نیز به هنر و هنرمند دهن کجی می کنند و مستحق سرزنش اند. اگر قرار باشد ما هم خطای مکرّر کسانی را تکرار کنیم که سزاوار قرار گرفتن در جایگاه فعلی نیستند ، جرم منِ معلم بسیار بیشتر خواهد بود چون من سمبل دانایی جامعه هستم و یا باید باشم.
بیان یک جمله نیز به پردازش ادبی و هنری محتاج است. معلمان زبان و ادبیات فارسی ، به هنگام تدریس خود می بایست روح هنری را با صوت خود تلفیق سازند تا صدای آنان و محتوای درس ملال آور نباشد. دیگر معلمان نیز باید در هر رفتار خود ، هنرمندانه برخورد نمایند تا مبادا لطافت روح دانش آموزی آسیبی ماندگار ببیند و خاطره تلخ آن برای همیشه در ضمیر ناخودآگاه او حفظ شود. چون معلمی ترکیب فن و هنر است تا با سوز و عشق درهم آمیزد و مهربانی متولد شود.
هنرمند و هنر او جاودانه است ، نام شان بر جریده عالم ثبت است . با شناساندن آنان به کودکانِ خود راهشان را پر رهرو سازیم و سلامت آیندگان را هموار و از شدّت و حدّت رفتارهای ناشایست و مخرب در جامعه بکاهیم .
بهترین و سالم ترین الگو برای کودکان و نوجوانان ، معرفی و شناساندن هنرمندان ایرانی و سراسر جهان است ، چون آنان فرا ملی هستند . ارزش ذاتی هنر و هنرمند را نه زیاد و نه کم ، اما در حد توانایی ها و اثرگذاری های واقعی آنان ، پاس بداریم . هنر زبان شجاعت فراموش شده است . هنر بیان چهره کریه ظلم و ستم است. هنر ترسیم عکسی از یک واقعیت تلخ و شیرین است . هنر تثبیت همسان خاطره کشف و اختراع یک دانشمند است .
هنر همچون راز لبخند ژکوند در تابلوی داوینچی چیست . هنر عظمت آفرینش در نگاه هنرمند است. وینسنت ونگوگ نقاش هلندی می گوید : وقتی شدیدا احتیاج به دین و مذهب دارم ، بیرون می روم و ستارگان را نقاشی می کنم . هنر و هنرمندان را دریابیم قبل از آن که با فراموشی آنان خود را بیشتر ببازیم و سرگشته دنیای عصیانگر شویم . بیایید دنیای غیرقابل تحمل را با هنر ، تلطیف سازیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
میخواستم بگویم که اکثر معلمان به خاطر طرح معلم تمام وقت به ناچار دروس غیر مرتبط با رشته تحصیلی خود را گرفته اند و حقوق آنها افزایش یافت و من فریب این رسانه صدای معلم (صدای خیالی) را خوردم و با نوشته های کاذب آن و آن نتیجه گیری ثبت نام نکردم و گفتم شرافت معلمی ام می خواهم امروز با حقوق یک میلییون و پانصد در شهری پر جمعیت و مرکز استان جز شر و آفت برایم چیزی نمانده .
این کلمات دیگر معنا و ارزش ندارند وقتی شما به جای سرزنش باعث و بانی این کار و شرایط نیروی انسانی استثمار شده را سرزنش می کنید.
مشکل برخی این است یا کمال گرا هستند و یا گرفتار سندرم باکستر.
فقط در آرمان ها و رویا های خیالی غرق شده اند و از زندگی واقعی به دور.
یعنی قبل از این طرح ما معلمان دروس غیرمرتبط
تدریس نمی کردیم؟
بهانه هایمان عبارت بود:
تدریس در مدرسه ای واحد
داشتن اضافه تدریس و اضافه درآمد
ترس چو منی از معلم تمام وقت، تثبیت ۳۶ ساعت
اجباری در نظام آموزشی بوده است. می توانستند همانند گذشته اجازه دهند هر معلمی که مایل است
اضافه تدریس نماید، لزومی به چنان تله ای نبود.
نگران نباشید همکار محترم ، وصله های زندگی معلمان با چنین طرح هایی التیام نمی یابد، تا از سطح حقوق دیگر شاغلان فاصله قابل توجهی داریم، درد ما درمان نخواهد پذیرفت.
طرح معلم تمام وقت و یا رتبه بندی انحراف معیار
همین واقعیت است، یک دلگرمی سطحی......
اندازه کافی مذمت کرده ام، منتهی به قول همکارمان افق، تا خم نشوید کسی سوارتان
نمی شود. ما خود با قبول تدریس غیررشته ای،
شرایط استثمار خود را فراهم می سازیم.
بنده کمال گرا نیستم ، برعکس به تبعیت از رشته تحصیلی، واقع گرا هم هستم. یعنی بیان شرایط مطلوب، تمنّای قلبی مان است نه یک نگاه
ایده آلیستی. زندگی بی هنر، یعنی روزمرگی
بی روح و معنا. یعنی بوی متعفن آب یکجا مانده.
اما سندرم باکستر، واقعیتی است که دوران خدمت مبتلا به آن بودم، چون هر همکار دیوار چینی نفوذ ناپذیری بودند که امکان همفکری و همکاری و..... نبود، پس مثل همان اسب من نیز سرم به کار خودم بود و سخت کار می کردم اما بی اعتنا به همراهی.
بنده سعی می کنم تصویری از مطلوبیت را به نمایش بگذارم و در زندگی خود هرگز آرمان گرا
نبوده ام. چیزی را هدف تعیین می کنم که حتما قدرت رسیدن به آن را داشته باشم.
حال علیرغم دلخوری شما که دلخوری همه معلمان است یعنی نداشتن معیشت مناسب، خود شما ضرورت تدریس هنر را در مدارس قبول دارید یا خیر؟ تشکر
"بدون هنر ، زشتی واقعیت ، دنیا را غیر قابل تحمل
می سازد. "
که در اول پاراگراف سوم ، بدان اشاره شده است.
از تمثیل هنر خط فراموش کردید، هنری مظلومتر !
پیامبر اسلام(ص) از خط خوش برای وضوح حق تمجید نمودند!
سلام بر آنانی که با هزاران صفحه خط خوانا و واضح، مظلومانی را در دادگاه ها حمایت کردند.
و سلام بر آنانی که با خط زیبا، بر زیبایی های مراسمی افزودند و نوجوانانی را به تفریح دلنشینی راغب کردند؛ ده ها همایش با خط آنان برگزار شد و دهها مسجد از نوجونان پر شد!
ولی چه راحت با وجود و بقای توهّم رانده شدند و رها کننده را رها کردند !! و خداوند برترین حاکم است.
از چیزهای دیگر مدفون شده است. اگر هنرمند
هم هست، اعتنایی به او و هنرش نیست تا خود مدفون گردد.
همه دانش آموزان آماده جنگ با دشمن باشند.
این خود هنر نیست؟!!
طی هفته های اخیر تعداد هنرمندانی که پشتوانه
هنر مملکت بودند یک به یک به دیار باقی
می شتابند. این چندمین موسیقی دان ته مانده
ذخیره از گذشته است، آینده موسیقی ایرانی به
دستان چه کسانی سپرده خواهد شد؟
شهلا ریاحی، ولی اله شیراندامی و....... از دیگر رفتگان عرصه بازیگری هستند، از جانشینی و ادامه هنر هنرمندان پرمغز بجای آنان نگرانم، شما چطور؟!
یک به یک خاموش می شوند اما دریغ از پاسداشت و بزرگداشت و.......