" هدف تعلیم و تربیت باید آن باشد که در مردم " آزادی فکری " بپروراند و آنان را چنان بار بیاورد که با رغبت به بحث های دیگران گوش کنند و چنان چه یا بحث ها به نتایجی که مورد دلبستگی آنان نیست منتهی گردید ،؛ خشمگین نگردند .
هر جا " تعصبات عمومی " حکمفرما باشد ، اعم از تعصبات ملی و نژادی و تنگ نظری های مذهبی ، مدرسه ها باید آگاهانه کوشش خود را مصروف تعدیل و رفع این تعصبات کنند . " ( 1 )
پیش از ورود به بحث لازم است مقدمه ای را تشریح کنم .
برخی از همکاران در برخوردهای چهره به چهره و یا مکتوب بیان می کنند که این چیزهایی که شما مطالبه می کنید متعلق به کشورهای پیشرفته و آن ور آبی است .
ما جهان سوم هستیم و این جا ایران است . از نظر افکار عمومی ، معلمی یک حرفه تخصصی نیست . مهم ترین دلیل برای این مدعا دخالت اضلاعی مانند اولیاء دانش آموزان و نیز مدیر مدرسه ، معاون مدرسه و... در کار و فعالیت های معلمان است .
بدترین وضعیت و حالتی که می توان متصور شد همین است که جماعتی و یا گروهی به وضعیت موجود تن دهند و تلاشی برای بهبود و یا اصلاح آن از خود نشان ندهند .
این جماعت فرقی با مردگان ( متحرک ) ندارند که البته ماشین " توجیه " در درون شان چون " ساعت " در حال فعالیت است و مرتبا به روز رسانی می شود .
و اما فراتر از این موضوع آن است که باید تکلیف نهایی خود را با مدرنیته و مظاهر مدرنیسم مشخص کنیم .
نمی شود ظاهر و لوازم شخصی و زندگی خود را مطابق با مد روز تطابق دهیم اما زمانی که به فرهنگ " مدرنیته " و " استلزامات " آن می رسد خویش را همرنگ جماعت و پیشینه تاریخی آن جا بزنیم .
داستان " رتبه بندی معلمان " پایان تلخ توام با هجوی داشت .
زمانی که آقایان پشت درهای بسته و بدون حضور و مشارکت معلمان کنش گر نسخه برای صلاحیت های حرفه ای و تعیین مصداق " معلم حرفه ای " می نوشتند کم تر کسی تصور می کرد که یک معلم بتواند مطابق این شیوه نامه با چند ساعت آموزش ضمن خدمت که نسخه بدیلی در کشورهای توسعه یافته ندارد و نیز یک آزمون من درآوردی ، عنوان " معلم حرفه ای " را به خود اختصاص دهد .
پس از ابلاغ شیوه نامه رتبه بندی معلمان شاید تنها رسانه و گروه معلمی که به این دستور العمل واکنش شفاف و صریح داشت و حتی به وزارت متولی این امر " هشدار " دارد تنها " صدای معلم " بود .
انتظار می رفت تشکل های متصف به صفت " صنفی " و " غیرصنفی و به عبارتی سیاسی " در مورد این موضوع " راهبردی " مواضع خویش را بیان کنند اما انتظار بیهوده ای بود .
تاسف آورتر از این مساله ، سکوت و انفعال " گروه های آموزشی " در سراسر کشور نسبت به بازی نگرفتن در موضوعی بود که ارتباط مستقیم و خطی با " معلمان " داشت .
هر چند این موضع مسبوق به سابقه در موضوع " حذف زبان انگلیسی از مدارس دولتی " بود اما جمع این دو مقوله نقطه سیاهی در کارنامه " گروه های آموزشی " در آموزش و پرورش ارزیابی می گردد .
در کار گروه های ممیزی که در 3 سطح منطقه ، اداره کل و وزارتخانه در شیوه نامه تعریف و تببین شده بود هیچ اثر و یا حضوری از گروه های آموزشی دیده نمی شد .
این به نظر من بزرگ ترین توهین و به سخره گرفتن جایگاه " معلمان " حداقل در تصمیم گیری در موضوعات مربوط به خودشان است .
عملکرد غیرقابل دفاع و منفعلانه گروه های آموزشی در این موارد موید این مدعاست که این گروه ها کارکرد مشخص و یا مثبتی در سیستم ندارند و به نوعی " کلنی های " بی مصرف وفایده برای پُز دادن مدیران در شعار توجه به " معلم " تبدیل شده اند . نهادی که به عنوان " گزینش " برای این سیستم تعریف شده است ؛ آیا با الزامات معلم حرفه ای و صلاحیت های حرفه ای هم خوانی و تجانس دارد ؟
دو راه بیشتر نمانده است .
یا باید گروه های آموزشی مطابق ماده 5 آیین نامه های گروه های آموزشی و تربیتی ، انتخابی شوند و یا آن که منحل شوند .
هر چند تجاربی مانند انتخاب و کارکرد نماینده معلمان و ارکانی مانند شورای معلمان در مدرسه نشان از غلبه روزمرگی و خودمداری در رویکردها دارد اما مهم آن است که معلمان باید بدانند و متوجه شوند که مسیر تعریف جایگاه برای آنان از همین جا آغاز می شود .
نمی شود معلمان در حقوق و مزایا خود را با ممالک مترقی و توسعه یافته مقایسه کنند اما فرآیند انتخاب معلم در آن گونه سیستم ها را نادیده بگیرند و یا کم اهمیت بشمارند .
این تضاد و نیز تعارضی است که در مقدمه بحث نیز به آن اشارتی گردید .
در نشست های متعددی که با مسئولان وزارت آموزش و پرورش داشته ام و آخرین آن گفت و گو با رئیس مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش بود بر این نکته مهم تاکید کرده ام که توجه به معلمان و جایگاه آن باید در " عمل " باشد .
نمی شود در مجالس و محافل دائما از معلمان تعریف و تمجید کنیم اما فرضا ارزشی برای گروه های آموزشی و قانون قائل نباشیم ، حتی نماینده معلمان را به شورای معاونین منطقه راه ندهیم ، نشست شورای معاونین وزارت آموزش و پرورش برای بررسی عملکرد ستاد بزرگداشت " مقام معلم " برگزار گردد اما اما هیچ معلم و یا نماینده ای از آنان دعوت نشود ، سند تحول بنیادین بنویسیم اما از هیچ معلم و یا کارشناس معلمی نظرش را جویا نشویم و بعد دائما نق بزنیم و گلایه کنیم که چرا سند تحول به " کف مدرسه " نرسیده است .
از این موارد فراوان می توان ذکر کرد .
به نظر می رسد از نظر افکار عمومی ، معلمی یک حرفه تخصصی نیست . مهم ترین دلیل برای این مدعا دخالت اضلاعی مانند اولیاء دانش آموزان و نیز مدیر مدرسه ، معاون مدرسه و... در کار و فعالیت های معلمان است .
تاکید می کنم دخالت عناصر خارج از تعلیم و تربیت در کار معلم بدون شکل گیری هویت حرفه ای معلم امری طبیعی است و اگر این کار در برخی موارد صورت می گیرد برخورد کنشی معلمان با این موضوع کمکی به " حل مساله " نخواهد کرد .
این موضوعی مهم و قابل تامل است و تعریف این جایگاه و قائل شدن هویت حرفه ای برای معلمان یک گام آنان را به سوی " تشکل پذیری " و هم افزایی برای حصول مطالبات قانونی و مدنی نزدیک خواهد کرد .
نگارنده از زمانی که بحث رتبه بندی معلمان آغاز شد و حتی پیش از آن در زمانی که موضوع " ارتقای شغلی معلمان " از سوی مقامات اداری مطرح شد بر لزوم و ضرورت تاسیس " سازمان نظام معلمی " پای فشرده ام .
همیشه بر اطلاق و دلالت صفت و خصیصه " استقلال " بر این تشکیلات تاکید کرده ام چرا که در جامعه ما نیروی گریز از مرکز نیز به سوی " مرکزیت " تمایل و گرایش دارد .
استقلال حرفه ای سازمان نظام معلمی مهم ترین شرط برای تعریف معلم حرفه ای است . پس از ابلاغ شیوه نامه رتبه بندی معلمان شاید تنها رسانه و گروه معلمی که به این دستور العمل واکنش شفاف و صریح داشت و حتی به وزارت متولی این امر " هشدار " دارد تنها " صدای معلم " بود .
اما در این پروسه تعریف و تعیین صلاحیت های حرفه ای معلمی به هیچ وجه مدیران و در هر سطحی نباید دخالت کنند .
« یدالله سعید نیا » مؤسس اولین مدرسه انسان گرای ایران و مدرس بین المللی روش آموزشی در سمینار تخصصی « شناخت روش آموزش فنلاندی » می گوید : ( این جا )
" دانشگاه مسئول آموزش و انتخاب معلم است و بخش دیگری دخالت ندارد. معلم به هیچ کس جز دانشگاه و دانشگاه به شهرداری پاسخگو نیست. ارزشیابی آنجا برای معلم و دانش آموز حمایت کننده است. به عنوان ابزار قضاوت استفاده نمی کنند. اصل قضیه تربیت معلم آن جا این است که مدیرها به کار معلم کار ندارند . از مدیری پرسیدم که چه طور متوجه می شوی معلم کارش را درست انجام می دهد؟ گفت : نمی دانم و وظیفه ی من نیست. معلم ها توسط دانشگاه انتخاب می شوند. آنجا یک مرکز تربیت معلم دارند و مدیر تنها می تواند از میان معلمان انتخاب کند ولی بعد از آن در کار وی هیچ دخالتی ندارد. مدیرها خودشان اغلب آموزشی نیستند. معلم مدیر خودش است. معلم ها به شدت در روش آموزش خودمختارند . اگر مشکلی پیش بیاید شهرداری ها از مدارس می خواهند که گزارش بدهند. آنقدر اعتماد به معلم دارند که در کار وی دخالت نمی کنند. معلم شدن در فنلاند سخت و پیچیده است. شهرداری ها آموزش معلم را به تربیت معلم سپرده اند و ارتباطش با مدیر را کم کرده اند. دانشگاه باید بابت بد بودن معلم پاسخگو باشد. "
در این سیستم چه کسی مسئول پایش کیفیت آموزشی است ؟
اگر دانشگاه فرهنگیان را به عنوان تنها و اصلی ترین منبع تامین معلم برای آموزش و پرورش در نظر بگیریم ؛ آیا پارادایم های فکری مسلط بر این دانشگاه ، سطح علمی و مهم تر از آن استقلال آن اجازه حصول این منظور داده خواهد شد ؟
آیا اساسا این دانشگاه مسئولیتی جز تامین فله ای نیرو برای گذار از بحران " کمبود معلم " برای خویش قائل است ؟
از سوی دیگر ؛ نهادی که به عنوان " گزینش " برای این سیستم تعریف شده است ؛ آیا با الزامات معلم حرفه ای و صلاحیت های حرفه ای هم خوانی و تجانس دارد ؟
( البته سخن گفتن در این مبحث مجالی دیگر می طلبد اما نظر نگارنده بر این است که نهاد گزینش هم از نظر خاستگاه و پیشینه تاریخی و هم از لحاظ کارکردهای نهادی که نقش بنیادین در شکل گیری آموزش ایدئولوژیک در این نظام آموزشی داشته است از نظر ادامه فعالیت بلاموضوع است و باید فکری اساسی برای آن اندیشیده شود )
فرآیند جذب و ورود معلم برای نظام آموزشی ما از همان ابتدا باید شفاف ، علمی و پاسخ گو باشد . زمانی که این معلم در پروسه فعالیت قرار می گیرد می باید صلاحیت های حرفه ای بر اساس ساز و کاری که شرح آن رفت مورد پایش مستمر قرار گیرد .
برای رهایی از ناکارآمدی سیستم نهاد دانشگاه که خروجی های آموزش و پرورش را جذب می کند و نیز معلمان نخبه و کنش گر باید از لاک " بی تفاوتی " خارج شده و برای تحول دانش بنیاد در این سیستم وارد حوزه تئوری و عمل شوند .
افزایش اندک مبلغی به حقوق ناچیز معلمان از مسیری که نام رتبه بندی معلمان بر آن نهاده شده است به همراه تبلیغات سهمگین و پروپاگدنای فراگیر ممکن است برای طیق قابل توجهی از معلمان تا حدودی رضایت بخش باشد اما در بلند مدت تغییری در وضعیت ایجاد نخواهد کرد .
( 1 )
حقیقت و افسانه ، برتراند راسل ، ترجمه : م . منصور ، انتشارات فرانکلین ، 1347 ، صص 89 - 88
نظرات بینندگان
واقعی خود نمی رسیم. ابدالدهر زیر ۴ میلیون حق
این معلمان به مرگ راضی است.
دوما: نظام پزشکی و یا نظام مهندسی یک تشکیلات غیردولتی در راستای حمایت از مشاغل غیردولتی است و نظام پرستاری هم که با تقلید از آنها درست شده بنابر دولتی بودن اکثر پرستاران عملا فاقد کارایی است.
سوما: جذب معلم مثل جذب اساتید و کا مندان باید از طریق آزمون و ازبین فارغ التحصیلان دانشگاهی و تشکیل مرکز جذب صورت گرفته و آموزش های بدو خدمت و ضمن خدمت در اختیار دانشگاه فرهنگیان(که خودش باید به مرکز آموزش و پژوهش تبدیل شود) باشد.
چهارما: رتبه بندی و ارتقای فرهنگیان طبق ضوابط مدون و مصوب صورت گیرد.و حداقل رتبه های فعلی مزایای بیشتری را شامل شود
پیشنهاد باید عملی باشد یا در حد مطالبه،
شما سلاخی کردید پیشنهاد ندادید .
دستورات مطلق خود را آنجا صادر نمایید .
چه خبره ، همه کارشناس ترکیب و تفکیک
شده اید!!
بعد پیشرو ایده آلیست شوید. اونها هنوز نر را
می دوشند!
من شاغل در اداره زنان وزارتخانه هستم. مدیرکل این اداره توان اداره اتاقش را تدارد و فقط از طریق لابی کردن به اینجا رسیده و هنری عم ندارد و شخصیت هم ندارد و از اخلاق حرفه ای سر در نمی آورد.
شما از این افراد انتظار دارید چه کاری انجام دهند؟؟؟
شاعر :
دعا نویسِ دهی عشقِ کدخدایی داشت
چی هست؟ خوردنیه؟ یا پوشیدنی؟
یه چیزی بگید که بتونیم بفهمیم. مثلا بگید:
هیچی نگو!
چشم قربان!
هرچی شما بفرمایید.
سایه شما مستدام.
گوش ما رو با دروغهاتون بنوازید.
گوش و هوش و عقل و شعور ما دربست در خدمت شما.