بالاخره ورزشگاه آزادی، در بازی تیم ملی فوتبال مردان ایران و کامبوج، میزبان زنان فوتبال دوستی خواهد بود، که سالها مطالبه ورود به ورزشگاه داشته اند اما همواره با مخالفت روبه رو می شدند، تا امروز که با فشار های فدارسیون جهانی فوتبال ( فیفا)،زنان حق ورود به ورزشگاه،ان هم به صورت محدود یافتند. و متن کتاب درسی مدرسه ات هم این را ثابت می کند که مانند تمام سالهای گذشته اگر سکوت کنی ،و به دنبال حقوقت هرچند بدیهی نروی، آن وقت کم کم حق های دیگرت نادیده گرفته می شود و وقتی حق ها نادیده گرفته شود، توحذف می شوی ،حتی اگر نیمی از جمعیت کشور ایران، تو باشی.
اینکه چراز نان این سرزمین باید برای رسیدن به بدیهی ترین حقوق خود، سالها وقت و انرژی بگذارند ؟
اینکه چرا رسیدن به یک حق بدیهی، با پیگیری مطالبات عمومی صورت نمی گیرد و وجود فشاری خارج از مرزهای یک کشور سبب احقاق آن می شود ؟
اینکه چرا این پرسش در میان بعضی افراد مطرح می شود که_ آیا تمام دغدغه های یک زن ورزشگاه رفتن یا نرفتن است ؟و اصلاچه دردی درمان خواهد شد که این گونه پی گیر این مطالبه هستید؟
پاسخ به این چراها و هزاران چرای دیگر را می توانید در متن آمده در عکس زیر مشاهده کنید.
لطفا عکس را دوباره بخوانید.
این نوشته از یک تجربه و خاطره مشترک بین نسلی حکایت دارد.
راوی این متن می گوید : با پدرش به ورزشگاه رفته است و هر آنچه دیده، روایت می کند .
اما چرا این متن می تواند مهم باشد و پاسخگوی پرسش های بیشمار در خصوص چرایی تلاش زنان برای رسیدن به مطالبات جمعی آنان؟
زیرا این متن بخشی از درس سوم کتاب جامعه شناسی پایه دوازدهم رشته ی انسانی ست .
مولفین کتاب درسی که احتمالا کارشناسانی از حوزه علوم اجتماعی هستند، برای تعریف مبحث نظم اجتماعی ، از بی نظمی مشاهده شده توسط راوی خاطره ،کمک می گیرند.
اما قبل از انکه درس نظم اجتماعی آغاز شود ،مولفین کتاب ناخواسته واقعیت های دردناکی از جامعه را به دانش آموزان این مقطع تحصیلی نشان می دهند.
واقعیتی به نام حذف شدن.
کتاب درس جامعه شناسی ۳ مقطع متوسطه دوم با آگاهی به این موضوع که زنان اجازه ورود به ورزشگاه را ندارند به روایت این خاطره می پردازند، خاطره ای که راوی آن مطئنن نمی تواند یک دختر باشد.
اما کتاب این گونه القا می کند که من (پسر) و تو (دختر) نداریم، خاطره و تجربه ی من (پسر) خاطره و تجربه ی تو(دختر).
و باز یادآور می شودکه این تجربه ، تجربه خوبی نبود.
چون جز شلوغی و بی نظمی ، زباله و ناسزا در ورزشگاه، هیچ ندیدم و نشنیدم، پس به خانه برمی گردیم.
این متن حتی، حکم آخر را صادر می کند ،که حتی اگر حق ورود هم داشته باشید باز هم ورزشگاه نمی تواند جای مناسبی باشد برای حضور شما.
با توجه به متن کتاب درسی جامعه شناسی ۳ یک سوال مهم می توان مطرح کرد.
اینکه چرا زنان برای رسیدن به حقوق خود از حق ورود به ورزشگاه شروع کرده اند؟
شاید چون این حق ،از بدیهی ترین حقوق ها است.
و متن کتاب درسی مدرسه ات هم این را ثابت می کند که مانند تمام سالهای گذشته اگر سکوت کنی ،و به دنبال حقوقت هرچند بدیهی نروی، آن وقت کم کم حق های دیگرت نادیده گرفته می شود و وقتی حق ها نادیده گرفته شود، توحذف می شوی ،حتی اگر نیمی از جمعیت کشور ایران، تو باشی.
و وقتی حذف بشوی حق انتخاب نخواهی داشت و زندگی را تجربه نخواهی کرد و بعد خاطره ای نخواهی ساخت .
آن گاه به جای تو انتخاب می کنند، به جای تو زندگی می کنند ،به جای تو تجربه می کنند و به جای تو خاطره می سازند.
و تو تجربه ها و خاطره های آنان را مجبوری به تن کنی هر چند عاریه ای و بدقواره.
متن بالا برگرفته از کتاب جامعه شناسی۳ مقطع متوسطه دوم است ،کتابی که باید آینه تمام نمای جامعه خود باشد و به راستی که آینه ی تمام قد و راستگویی ست.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان