بهمن ماه سال97 در خانه اندیشمندان علوم انسانی مراسمی با عنوان نکوداشت دکتر محمود مهرمحمدی (سرپرست تازه برکنار شده دانشگاه فرهنگیان) برگزار شد که «دکتر نعمت الله فاضلی» یکی از سخنرانان اصلی آن بود. محور سخنرانی طوفانی و گزنده دکتر فاضلی که به سرعت در فضای مجازی دست به دست شد و صدها هزار بازدید داشت، اشاره به پدیده لوث شدن عناوین دانشگاهی چون: دکتر، استاد، مقاله ، پژوهش و ... و به حقارت افتادن این عناوین بود. وی در بخشی از سخنرانی خود که بازخوانی آن خالی از لطف نیست، گفته بود:
« کتابی در مورد استادان منتشر شده است با عنوان «مطالعه دگرگونی فرهنگی در سه نسل دانشگاهی». در این پژوهش، سه نسل از اساتید دانشگاه هایی مثل تهران، علامه طباطبایی، شهید بهشتی، تربیت مدرس و مانند آن مطالعه شده اند. خلاصة این پژوهش این است که هر چقدر به امروز نزدیک می شویم، سرمایه های فرهنگی و جنبه های منشی و اخلاقی استادان از جهات گوناگون بدتر می شود. [...] به خوبی به قوانین و قواعد و فوت و فن های استاد شدن آشنا هستند به گونه ای که هنوز چهل سالشان نشده، استاد تمام می شوند، روزمه های بزرگ دارند! پر از کتاب و مقاله! آت و آشغال ها را ریخته اند در رزومه هایشان! به هر کس نگاه می کنید رزومه ای دارد به طول پنجاه متر، پانصد مقاله دارد، هفتصد مقاله دارد و هنوز چهل و پنج سالش نشده استاد تمام می شود. [...] بروید بخوانید و ببینید این ایین نامه ارتقا و این سیستم پاداش دهی و کنترل کیفیتی که ایجاد کرده ایم چه جور استاد و معلمی را پرورش می دهد. اگر از بسیاری از اساتیدی که کتاب نوشته اند بخواهیم یک صفحه خلاقانه بنویسند، توانش را ندارند. توان و آمادگی خواندن یک فصل از یک رمان را ندارند. اگر بگوییم یک ساعت بنشین، گوش کن، تمرکز کن، دقت کن، آمادگیاش را ندارد. چرا لقب استاد و دکتر را رایگان به این و آن اهدا می کنیم؟ [...]دانشگاه فقط متن نیست، منش هم هست! علما، روحانیون، استادان بیدار شوید! دزدی کردن هنجار دانشگاه است! استثمار دانشجو هنجار دانشگاه است! قانون است! استادی که هیچ سهمی در نوشتن مقاله ندارد در نهایت بی شرمی نام خودش را بر روی مقاله و کتاب می آورد! [...] خاک بر سر آن استاد دانشگاه که رزومه آن لاین گذاشته است با 200، 300، 400 مقاله!»
اشاره دکتر فاضلی به بخشهایی از آیین نامه ارتقای اساتید دانشگاه است که استاد را ملزم به ارایه تعداد معینی مقاله و کتاب و... می کند که هرچند بابت ارزشیابی اساتید بسیار هم لازم است؛ اما هیچ ساز و کار موثری جهت جست و جو و کشف تقلب های رخ داده در این مسیر: از ملزم کردن دانشجویان به ارایه مقاله مشترک با استاد گرفته تا سفارش و خرید مقاله و کتاب و ... ندارد. وضعیت بسیاری از مجلات تخصصی و پژوهشی هم بهتر نیست؛ چراکه عمده آنها متهم به باندی عمل کردن و نان قرض دادن به همدیگر هستند. در این بلبشو وضعیت مقالاتی که توسط عده ای رند به عنوان مقالات isi یا isc به جماعت حریص نام و عنوان قالب می شود و به نامشان در ژورنال های خارجی چاپ و یا در همایش های ظاهرا بین المللی پذیرش می شوند هم حکایتی است پرآب چشم!
جماعتی که کار علمی کرده اند، تحقیقشان براساس متدهای علمی پیش رفته، منابع و پیشینه موضوع پژوهش را دیده و بررسی انتقادی کرده اند، آزمایش و اعتبار سنجی و راستی آزمایی کرده اند و ... به خوبی می دانند که می بایست پروسه ای طولانی و حداقل چندماهه طی شود تا مقاله ای تولید و یا کتابی نوشته شود. این بخش سوای از پروسه ارسال، داوری، پذیرش و چاپ مقاله در یک مجله معتبر است که آن را هم می بایست به این سیر زمانی اضافه کرد. طبیعی است فلان دانشجویی که فقط در فکر اخذ مدرک و فارغ التحصیلی است و یا بهمان استادی! که تمام هم و غمش ارتقا از سطح استادیاری به دانشیاری و سپس استاد تمامی (بلکه هم بالاتر!!) نه حوصله و وقت چنین کار پر از زحمت و دردسری را داشته باشد و نه اساسا مایه علمی و پژوهشی اش را! بنابراین راه راحت تر را انتخاب می کند: به سراغ افراد و موسساتی می رود که کارشان نوشتن مقاله و کتاب و فروش «محصول آماده» به متقاضیان است و یا با استفاده از قدرت اداری و سازمانی خود، دانشجو یا کارمندش را چونان کارگر روزمزد، وادار به نوشتن یا ترجمه مقاله و کتاب و سپس چاپ آن به نام ارجمند! استاد یا صاحب کارش می کند!
متاسفانه این شیوه غیراخلاقی و غیرعلمی که به «پخته خواری» یا «رزومه سازی» معروف است تا اندازه ای قبح خود را از دست داده است که استاد! مربوطه نه تنها اهمیتی به ناحق بودن امتیازهای مادی و معنوی و پست های اداری و رتبه های آکادمیک به دست آمده از این راه نمی دهد بلکه حتی از افشای این حجم از دروغگویی و تقلب هم شرمی نمی کند. چه بسا در موارد عدیده ای هم به مثال «لاف در غریبی» در جمعی که از شیوه های ناپسند دزدی و تقلب ایشان و چگونگی صعود برق آسایشان از قله های علم و دانش! بی اطلاعند، فخر بفروشد و رزومه خود را به رخ حاضرین بکشد!
بخش کمدی - تراژیک ماجرا آنجاست که عده ای از همین جماعت ، سقف بی شرمی را می شکافند و مرزهای وقاحت را در می نوردند تا بر سر کلاس های درس دانشجویانی حاضر شوند که بناست به آنها «روش تحقیق» بیاموزند!؟
تاسف آور آنکه همگان می دانند که به ویژه در حوزه علوم انسانی، ارائه مقاله با نام مشترک تقریبا بی معناست و به جز نویسنده اصلی (دانشجوی یک لا قبا!) باقی اسامی اساتید معظم و معزز برای تضمین چاپ یا پذیرش مقاله آورده می شود. اساتید هم خیالشان راحت است که آیین نامه چاپ مقالات در مجلات علمی-پژوهشی از قبل چنین حق و امتیازی را برای آنها قایل شده و از آن مهمتر دانشجوی فلک زده بدون چاپ مقاله در چنان مجلاتی، اصلا فرصت دفاع و فارغ التحصیلی نخواهد داشت! همین است که در کمتر از چند سال، استاد مزبور صاحب رزومه ای طولانی از مقالات خواهد شد که هرچند برای آشنایان به این داستان پر از مصیبت، پشیزی هم ارزش ندارد اما به کار مشهور شدن و بالا رفتنش از مدارج اداری و دانشگاهی و در کنارش چنگ زدن به اعتبارات پژوهشی مراکز علمی و دانشگاهی می آید که البته برای استاد! داستان ما هم تنها همین بخش ماجرا اهمیت دارد.
چاپ مقاله در ژورنال های خارجی هم بخش دیگری از ای طنز تلخ است. از آنجا که حرص شناخته شدن به عنوان یکی از اهالی علم و تحقیق، مختص استادان ایرانی دانشگاهها نیست، موسساتی چون isi به رتبه بندی و اعتبار سنجی مجلاتی که مدعی اند مقالات و پژوهش های علمی را منتشر می کنند مشغول هستند. چه بسیار مجلاتی که به دنبال شکار چنین جماعت حریص و متقلبی هستند تا ازین بازار آشفته نان خود را به دست آورند. مجلات یا همایش هایی با نام هایی دهان پرکن که کارشان دریافت مبلغ نسبتا هنگفتی بابت پذیرش و انتشار مقاله است. معمولا پروسه داوری هم در چنین نشریاتی یا تشریفاتی است و یا اساسا وجود ندارد، به گونه ای که ارسال مقاله با پذیرش آن برابر است!!؟ آشکار است که در این چرخه فساد سروکله رندانی پیدا خواهد شد تا مقالات کپی-پیست و آبکی خود را به فرد مشتاق داشتن تعداد بیشتری مقاله isi عرضه کنند و به او وعده دهند که در ازای پرداخت فلان مبلغ، آنها را صاحب مقاله ای با این درجه و اعتبار خواهند کرد و چه بسیار به ظاهر پژوهشگران و خودعلامه پندارانی که نمی توانند جلوی طمع و شهوت شهرت خود را بگیرند و چنین مبالغی را می پردازند تا نهایتا مقاله مزبور به نام ایشان در مجله ای که اصلاحا «فیک» (بدلی) خوانده می شود چاپ و منتشر گردد. معامله جالبی به نظر می رسد: رندان پول علامه! را می خورند، چرخهای مجله ( البته عمدتا آنلاین هستند تا حتی پول کاغذ راهم ندهند!) می چرخد و جناب علامه! هم پز مقاله ای با عنوان انگلیسی در مجله ای انگلیسی زبان را می دهد!
وفور این سایتها و مجلات که عمده مشتریانش را ایرانی ها، اردنی ها، پاکستانی ها و امثالهم تشکیل می دهند باعث شده تا وزارت علوم و تحقیقات هرساله فهرست مجلات بی اعتبار یا به اصطلاح بلک لیست (Black List) خود را اعلام کرده و در اختیار عموم بگذارد. قید مهمی که در اعلام این فهرست آورده شده به این شرح است:
« با توجه به متفاوت بودن ماهیت نشریات جعلی، زمان ورود این نشریات به سیاهه مطرح نبوده و از این رو، در مقابل نشـریات جعلی هیـچ تاریخی که نشان دهنـدة زمان ورود این نشـریات به سیاهه باشد درج نشده است. لذا ضروري است تمامی مقالات منتشر شده در این نوع نشریات، نامعتبر محسوب شوند.» به عبارتی اگر مقاله یاد شده در سال 2103 در مجله ای با ادعای گرید isi منتشر شود و نام این به ظاهر نشریه در سال 2015 وارد بلک لیست وزارت علوم شود، همه مقالات پیشینی آن مجله نیز بی اعتبار و فاقد ارزش دانسته خواهند شد.
به آغاز سخن برگردیم!
دکتر نعمت الله فاضلی با اشاره به همین گردش اقتصادی فاسد و خانمان برانداز بود که تعبیر«خاک بر سر آن استاد دانشگاه» را درباره جماعتی به کار برد که به رغم « آت و آشغال هایی که به نام مجله و کتاب منتشر کرده و رزومه ای به طول پنجاه متر حاوی پانصد و هفتصد مقاله دست و پا کرده اند و هنوز چهل و پنج سالشان نشده استاد تمام شده اند؛ اما حتی اندکی هم قابلیت تفکر انتقادی، گوش دادن، شنیدن، صحبت کردن، صداقت، و ارزش های وجودی یک انسان دانشگاهی را ندارند! » ادعایی که به ویژه به هنگام مواجهه با یک اعتقاد و یا انتقادی که به مذاق این دسته خوش نمی آید به خوبی قابل راستی آزمایی است!
8 ماه بعد از به کار رفتن تعبیر یاد شده در جلسه نکوداشت رییس برکنار شده دانشگاه فرهنگیان، شیرزاد عبداللهی روزنامه نگاری که به صداقت و صریح اللهجه بودن مشهور است در مطلبی با اشاره به بیانیه سراسر تهدید و تکفیر و به دور از ادبیات و بینش یک فرد دانشگاهی (که از قضا جانشین دکتر مهرمحمدی نیز شد ) آن هم علیه بانویی فرهیخته و از خانواده معظم شهدا، نوشت: « خاک بر سر ما برای داشتن این چنین استادان و محققان و مولفان حوزه تعلیم و تربیت»!
نگارنده معتقد است کامنت جناب عبداللهی جاافتادگی مهمی داشت و درست تر آن بود که نوشته می شد: « خاک بر سر ما برای داشتن این چنین [مدعیان] استادی و محققی و مولفی حوزه تعلیم و تربیت»
**تصویر مربوط به رزومه رییس فعلی دانشگاه فرهنگیان از نظر اعتبار مجله و یا انتشار مقالات با نام مشترک (پخته خواری) است! پر واضح است که این تعداد مقاله تنها یک صفحه از رزومه طولانی ارایه شده است!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
چه راحت رد می شوی و چه راحت ، آموزش و پرورش نیز به جرم عبور از سن 40 سالگی و فوق لیسانس بودن و یا عبور از 45 سالگی و دکتری نبودن تو را آدم مفید حساب نکرده ولی با بهره گیری فی سبیل الله تو گاهاً موافق است!؟!؟
بسياري از اساتيد(حتي اساتيد نام آشنا) با پژوهش هاي فيك(بدلي) و دستكاريهاي شخصي به داده ها متاسفانه گزارش هاي پژوهشي را ارائه ميدهند كه تنها چيزي كه ميتوان برروي آن نام نهاد دزدي پنهان است. خطر اين اساتيد از آنان كه مقالات را خريده و رزومه سازي ميكنند بيشتر است. وزارت علوم بايد راهي براي مساله بيابد.