چهاردهمین وزیر آموزش و پرورش پس از انقلاب هم رأی اعتماد گرفت. این تعداد بدون محاسبهی سرپرستهایی است که در برزخ استیضاح و معرفی، عهدهدار این وزارتخانه بودهاند. به این ترتیب عمر متوسط هر وزیر آموزش و پرورش در این چهاردهه کمتر از سه سال بوده است.
اکنون تصور کنید: از چند وزیر اوایل انقلاب که بگذریم، چند هفتهی اولِ معرفی وزیر، به تودیع و معارفه و ماچ و بوسه و تقدیم هدایا به قبلی و آرزوی بهترین توفیقات برای فعلی و این قبیل تعارفجات گذشته و میگذرد. چند ماهی به پالایش و پیرایش و نقل و انتقالات و جابهجایی از بالا به پایین و بالعکس یا آرزوی موفقیت در سنگری دیگر! ...و بالاخره عمر وزارت که به نیمه میرسد، تازه طرح و برنامهها به روی میز میآید؛ همه هم دوباره از سرنو تحولات بنیادین(!)، از نوشتن سندهای جدید و روکردن چشماندازهای آیندهای ناکِیآباد و لایروبی از کتب درسی و تألیفات جدید؛ ...و البته پای ثابت همهی دورانهای وزارت، ضرورت کتب کمک درسی و فشارهای هنجاری و تبلیغی مؤسسات برای تزریق این کتب به مدارس و تحمیلش به دانشآموزان. کی نوبت به «اصل مطلب» میرسد؟ باش تا صبح دولتش بدمد!...و اما «اصل مطلب»، ناگفته پیداست که خیل میلیونی دانشآموزاناند و لشکر چندصدهزار نفرهی کادر آموزشی و اداری؛ بیشترین عائله در یک وزارتخانه که با هیچ وزارتخانهی دیگری قابل قیاس نیست.
سخن از سریال بیپایان و خستهکنندهای است که یک سکانسش مدارس کپری و کلاسهای آغلی است و سکانس دیگرش در روزگار تحریم، اردوهای پاریس و ژنو و میانپردههای این سریال، المپیادها و دوپینگهای آموزشی، و پایان هندیاش، کنکور.
حال تصورتان را عوض کنید:
صحنهی آموزش و پرورشی که سهمش از درآمد ناخالص ملی و نیز دیگر مواهب مادی این سرزمین، مطابق با شئون انسانی معلمان و دانشآموزان و نیز ضرورتهای توسعهی علمی است. برنامههایش مطابق با تفاوتهای فردی و همگام با استعدادهای گونهگون است. از میانهی دبیرستان، فن و حرفه و هنر و مهارت، جایگزین تئوری و حفظ و تست میشود. معلم، لااقل همپای دیگر کارشناسان و کارمندان دیگر وزارتخانهها امکانات بازآموزی و مهارتافزایی، قبل و حین خدمتش را مییابد و نیز هموزن دیگر کارمندان از امکانات رفاهی و آسودگیهای زندگی برخوردار میشود. محیط مدارس، از میدان مسابقه میان برتر و کهتر، به محیط رفاقت و همدلی و همکاری میان دانشآموزان بدل میشود. نشاط و شادی و ورزش و بهرهوری از انرژی کودکی و نوجوانی، بر خمودی و تکیدگی و گوژپشتی ناشی از تستزنی فائق میآید. دست دلالان «حفظفروش» و خلاقیتکُش از دامان مدارس کوتاه میشود و کتابخانههای مدرسهها دوباره پر میشود از قصههای «حسنک کجایی» و «امیرارسلان نامدار» و «حسین کرد شبستری»، یا « کلیله و دمنه» و « گلستان سعدیِ»جان؛ یا «بینوایان» و «چرم ساغری» و «جنگ و صلح» و «سپیددندان»؛ یا « هشت کتاب» و « اشعار نیما»؛ یا «به من بگو چرا؟»ی آیزاک آسیموف و... .افسوس، که بچههای ما، نه قصه میخوانند و اگر هم میخوانند، یا «بنتن» است یا «ارباب حلقهها» و در بهترین حالتش، «هاریپاتر»؛ و نه مطالعهی کتب علمی میکنند؛ و مگر کتابهای رنگبهرنگ طبقهبندیشدهی تست و حفظ، هوش و حواس و اعصابی برایشان گذاشته تا اصلا بدانند مطالعه یعنی چه؟
القصه، حالا مثلاً وزیر محترم جدید میخواهد چه کند؟ که پیشینیانش با عِده و عُدههای خاص خود نتوانستند؟! البته من بچهی امیدواری هستم از قضا!
به دلم میآورم که این بار، این، آن کند که همهی آنان نکردند یا نتوانستند!
روزنامه اطلاعات
نظرات بینندگان