سرپرست محترم وزارت آموزش و پرورش اخیراً در بخشی از سخنان خود گفته است: «️معتقدم باید جهتگیریها را از اصلاح نامها شروع کنیم. لذا یکی از نامهایی که باید اصلاح شود نام آموزش و پرورش است، زیرا بر اساس آیات قرآن تربیت بر تعلیم مقدم است». اما چه بسیار مؤسساتی که با نامها و عناوین قشنگ، بدترین کارکرد را در کارنامهٔ خود به ثبت رسانده اند؛ ذیل تابلوهای مزین به اسماء حسنی به امانات مردم خیانت کرده اند و اعتماد شان را نسبت به تمام دست آوردهای مثبت بشری از بین برده اند! چه بسیار مدیرانی که با شعارهای زیبا و طرح های فریبا بزرگترین ضربه ها را به زیر مجموعه های خود وارد کرده اند! و چه بسیار زیرکانی که برای جلب نظر فرادستان و فرودستان جامعه، نام خانوادگی خود را با صفات و اسامی خوش آهنگی که بار علمی و معنوی دارند، جایگزین نموده و در نیل به اهداف شخصی کامیاب شده اند!
لطفاً برای این وزارتخانه درمانده و مسکین هزینه تراشی نکنید!
به یاد آورید که وزارت تحت تصدی تان سالهاست که سرانه ای به مدارس نداده است! دهه هاست که توانایی مرمت فضاهای آموزشی فرسوده را ندارد! از پرداخت به موقع حقوق و دستمزد معلمان حق التدریس و پاداش بازنشستگان و ... عاجز مانده است و همواره بدهکار معلمان نجیب و زحمتکش بوده و بدهی بر بدهی انباشته است!
جناب حسینی!
اگر خدای نکرده بر اجرایی شدن این حرف تان پافشاری کنید، هزاران تابلوی مدرسه و اداره پایین کشیده خواهد شد و لابد، هزاران تابلو دیگر به جای آنها نصب خواهد گشت که مسلزم صرف وقت و هزینه های بسیار گزاف خواهد بود. هزاران مهر مدرسه و اداره و سازمان و ... برای پس و پیش شدن دو واژه یا جایگزین کردن آنها با واژه های دیگر باطل و دور ریخته خواهد شد و هزینهٔ دیگری روی دست مدارس خواهد گذاشت و وانگهی این هزینه ها از جیب اولیای دانش آموزان پرداخت خواهد شد!
لطفاً به عنوان سکاندار نهاد تعلیم و تربیت کشور، به جای صرف وقت انرژی خود و تیم همراه تان برای تغییر نامها، قدمی برای اصلاح محتوا بردارید. برنامهٔ درسی را تنُک کنید. از هر پایهٔ تحصیلی حداقل دو مادهٔ درسی غیر ضرور و برنامه پرکن و سرگیجه آور را حذف و وقت و هزینهٔ آنها را به مواد آموزشی مفید و کاربردی اختصاص دهید. گامی برای بهبود فضاهای آموزشی بردارید؛ به فاصلهٔ میان سرانه فضای آموزشی با میانگین جهانی آن بنگرید و به عنوان مسئول و مقام ارشد این دستگاه، بزرگان مملکت را مجاب کنید که به فکر مدرسه سازی باشند. آنها را قانع کنید که به توسعهٔ فضاهای آموزشی بیندیشند و به این مقوله حداقل به اندازهٔ ندامتگاهها و زندانها اهمیت دهند. مشی حاکم بر سیستم آموزشی را تغییر دهید و تدبیری بیندیشید که آنچه به عنوان سبک آموزش و تربیت در عالم واقع در کارگاه ها و کارخانه ها و مزارع و واحدهای صنعتی و تولیدی و خدماتی وجود دارد، وارد نظام آموزشی کشور شود. از فرصتی که در اختیارتان قرار گرفته استفاده کنید و به دست اندرکاران نظام تعلیم و تربیت کشور یادآوری نمایید که اهداف آموزشی و پرورشی را بر مبنای نیازهای واقعی زندگی ببینند نه بر اساس آرمانهای فرازمینی دست نیافتنی. این فرصت را برای فرزندان ایران زمین به وجود بیاورید که وقتی قدم به مدرسه می گذارند، بتوانند فارغ از دعواهای سیاسی و ایدئولوژیکی، به تحصیل علم و تجربه بپردازند و توش هنر بیندوزند و حدیث زندگی بیاموزند.
گامی در جهت از بین بردن تبعیض ها و گسترش عدالت آموزشی بردارید؛ حتما مثل همگان مستحضرید که رتبه های برتر کنکور ۹۸ سر از مدارس خاص تهران و چند شهر برخوردار در آورده اند و سهم مدارس دولتی از این افتخارات صفر مطلق است!
جناب سرپرست!
مهمتر از همهٔ اینها، خطای تصور شما از مقولهٔ تربیت است.
چرا تصور می کنید که دو واژهٔ "آموزش" و "پرورش" دو مأموریت جداگانه دارند و دومی بر اولی مقدم تر است؟ چرا فکر می کنید اگر واژه ها پس و پیش شوند کار دستگاه تحت تصدی تان به سامان می شود؟ صرفاً به این دلیل که در قرآن واژهٔ "یزکیهم" قبل از واژهٔ "یعلمهم" آمده است؟
جناب سرپرست!
تربیت، نتیجهٔ تعلیم است. پرورش، حاصل و ثمره و میوهٔ آموزش است. راه پرورش از کوچه باغ آموزش می گذرد. اگر آموزش های ما حاصلی ندارد، اگر تعالیم ما بی ثمر است، اگر تدابیر آموزشی ما منجر به تربیت نیروی کار مطلوب و شهروند خوب نمی شود، به این دلیل نیست که مشخصاً به امر تربیت نپرداخته ایم و یا تعلیم را بر تربیت مقدم داشته ایم بلکه به این دلیل است که زیرساخت های آموزش راستین را فراهم نکرده ایم که ما را به سرمنزل تربیت برساند. "تربیت" حاصل "تعلیم مستمر" است.
"تکرار تعالیم و آموزه ها" ، منجر به "تربیت" می شود.
آنچه کارشناسان عرصهٔ تربیت در آسیب شناسی ها از آن غافل مانده اند این است که برای دو واژهٔ "تعلیم" و "تربیت" دو مأموریت جداگانه تعریف می کنند. البته بخشی از ماجرا به مافیای بازار تربیت و "دکانداری تربیت" مربوط می شود یعنی عده ای با بازی با الفاظ مقدس و واژه های روانشناسی و آیه و حدیث چنین وانمود می کنند که کار تربیتی می کنند و مهم اند و نقش شان در امر تربیت، کلیدی و مهم است. در حالی که؛
۱) اگر هر مطلب و موضوع و مقوله ای به قدر کافی تکرار و تمرین شود، بر ذهن می نشیند و تبدیل به ملکه می شود و عادی سازی صورت می گیرد و به مهارت تبدیل می گردد. این یعنی تربیت.
۲) اگر کار آموزشی در مدارس از بیراههٔ حافظه محوری به راه راستین مهارت محوری برگردد و دانش آموزان از زیر بار حجم عظیم مطالب متعدد و بی مصرف این همه کتاب درسی نجات پیدا کنند و چند هدف محدود اما مفید و مورد علاقه را عملأ دنبال کنند و در همان زمینه ها به تکرار و تمرین و ممارست بپردازند، تربیت، محقق می شود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
وزارت پرورش و آموزش!
پروضح است که مدیر اداره بیشتر برای خوشایند امام جمعه و نهادهای مذهبی و امنیتی و تثبیت موقعیت خودش این کار را کرده اند.
ولی گوش شنوایی برای نظرات و انتقاد وجود ندارد.
در بند آخر مقاله، لب کلام را گفتی
من بعد ۲۵ سال خدمت در ۵ شهرستان و دستکم ۱۵ مدرسه حیرانم که اولا چرا اکثر معلمان مدارس اعم از دبستان و راهنمایی و دبیرستان از رشته ی علوم انسانی بوده و اصولا فاقد کمترین مهارت عملی مفید هستند و بعبارتی با علوم تجربی و فنی که اساس پیشرفت همه ی کشورهاست بکلی بیگانه اند. فقط یک صندلی می خواهند که در کلاس بر آن تکیه زده و آنقدر متکلم وحده نطق کنند (آموزش منبری) که نهایتا شاگرد از درس و از معلم و از مدرسه بیزار شود
دوما چرا اکثر ساعات تدریس باز هم به علوم انسانی اختصاص پیدا کرده؟ از آنسو حضرات مسوولین می نالتد که چرا فارغ التحصیلان مدارس ما فاقد مهارت عملی هستند؟! باید از این حضرات پرسید با کدام کلاس عملی و مهارتی و آزمایشگاه و کارگاه و ابزار و ساعت تدریس آن؟ از ساعات تدریس علوم و فناوری زده اند و باز هم به ساعات دروس علوم انسانی افزوده اند و نالان اند!
سوما بنظر می رسدهدف آقایان با چنین نظام آموزشی صرفا آموزش خواندن و نوشتن و مدرک دادن است. هر چه مدرک بالاتر بهتر. لذا ملاحظه می کنیم اکثر افرادیکه تحصیلات تکمیلی در کشور، در بدنه ی آ.پ، و در مدارس دارند نه در رشته های علمی و فنی ، بلکه باز هم در رشته های مربوط به علوم انسانی می باشند. چرا؟ چون هدف نظام آموزشی ما چنانکه گفته شد مدرک دادن به قصد افزایش حقوق است پس چه اهمیتی دارد طرف با حفظ کردن چند جزوه در حوزه ی علوم انسانی، دکترا گرفته است و یا مغزش را رشته های علمی و فنی مهندسی و در کارگاهها و آزمایشگاهها خسته کرده است. و اینست که می بینید حضرات مسوولین دکترا دار نه تنها خودشان هیچ مهارت بدردبخوری ندارند بلکه فکر و ذهنشان بدنبال مهملات و نقش ایوان است
و اینجاست که تازه می فهمیم چرا وقتی به مدارس به اصطلاح نوساز می نگریم تنها چند اتاق و میز و صندلی را می بینیم نه کارگاه ها و آزمایشگاه های مجهز و مرتب که قدن نخست برای مهارت آموزی است..
از اینکه نکات قابل توجه و در خور تاملی را در تکمیل یادداشت بنده بیان فرمودید، سپاسگزارم.