اگر فکر می کنید پزشکی از بلای افزایش ظرفیت ها به سلامت رسته است، باید بگویم سخت در اشتباه هستید! چرا که هم اکنون تعداد پزشکان کشور به حدود ۱۲۰ هزار نفر رسیده و این به معنای حضور یک پزشک برای هر ۷۰۰ نفر جمعیت کشور است! (معاونت محترم وزیر بهداشت و درمان).
پذیرش سالیانه رشته پزشکی در سال های قبل از اتفاقِ موسوم به "انقلاب فرهنگی" حدود ۷۰۰ نفر بود که در سال ۶۴ به ناگاه به ۴۰۰۰ نفر و بعد از آن به ۵۰۰۰ نفر افزایش یافت و خلاصه آنکه در آن سالها هر نماینده مجلسی که قهر می کرد، روز بعد یک سهمیه دانشکده پزشکی به عنوان "آشتی کنان" به او اهدا می شد! شهرهایی مانند بیرجند، جهرم، ایلام، خرم آباد، سنندج، فسا، رفسنجان و ....دهها شهر دیگر که بعضاً هنوز یک یا دو متخصص در سطح شهر نداشتند،صاحب دانشکده پزشکی و ردیف بودجه شدند.
به زودی دانشگاه آزاد هم با سرعت تمام شروع به فعالیت کرد و واحدهای ریز و درشت بسیاری در کشور تاسیس شد. بهتر است از اطناب کلام بپرهیزم و قضاوت را در مورد کیفیت آموزش در بعضی از این واحدهای آموزشی به خواننده ارجمند واگذارم.
رشته های فنی مهندسی شاهد فاجعه ای عظیم بود و هم اکنون شما هم از میان چند نفر راننده" اسنپ "می توانید مدرک یکی دونفر آنها را دوستانه بپرسید، قطعاً مهندسان عمران و برق و صنایع و ...در میان آنها به فراوانی وجود دارند و تازه این بخش "در دسترس" ماجراست و اگر به فراخوان شرکت ها برای دربانی و منشی گری و سرایداری دقت کنید، دارندگان مدارک رنگارنگ مهندسی، لیست طولانی و جالبی را عرضه خواهند کرد.
رشته های تحصیلی علوم انسانی همانند حقوق و حسابداری و مدیریت و ....چنان وضعیتی دارند که دیگر نمی توان آنها را دانشگاهی نامید! بسیاری از آنها تا پایان تحصیلات رنگ استاد و کلاس را نمی بینند و بعضی از آنها نیز از محتوای رشته تحصیلی و پایان نامه و مفاد درسی آن به کلی بی خبرند.(از جمله مورد چند روز پیش که یکی از مردان صاحب منصب و طالب مدرک، در پایان نامه خود از حاملگی خویش اظهار بی اطلاعی کرده بود!!).
مدارکِ ساخته شده به صورت "زیراکسی" زیر بغل خواهان مدرک که عموما یک جوان گرفتار و خسته است قرار می گیرد و او را به امید آینده ای که هیچ تعریفی برای آن نشده به خدا می سپارند.
روزگاری درجات نظامی هم ابهت داشت.حسین فردوست، ارتشبد زمان "طاغوت" از کیفیت بسیار بالای نظامیان ارشد نوشته و اینکه دستیابی به مدارج بالای نظامی مستلزم دانستن زبان دوم و تحصیل در یکی از رشته های فنی و نیز گذراندن دوره بسیار سنگین "ستاد" بود. تلاش بسیاری صورت گرفت و همه ما دیدیم که ناگهان درجه "سرهنگی" به قدری نازل شد که گروهی از عزیزان ما زیر بار آن نمی رفتند!
باور می کنید حتی "روحانیون" هم کیفیت بالایی داشتند؟ در یک شهر متوسط چند روحانی زندگی می کردند که وعظ و خطابه و سواد آنها با آنچه که امروز می بینیم تفاوتی فاحش داشت.حوزه های علمیه در شهرهای مذهبی، شاهد حضور اساتید به نام و شناخته شده بود و به همین دلیل شاگردان نیز از لحاظ علمی از سطحی قابل قبول برخوردار بودند.
و اما سوال:
چرا بی اعتبار سازی از صنوف و حِرَف مرجع در کشور ما با این شدت در حال اجرا یا برنامه ریزی است؟
اگر گمان می کنید که هدف "رفع محدودیت ها" و یا دسترسی ساده تر به این افراد و اصناف است،باید عرض کنم که کاملا در اشتباهید چرا که همین حالا تعداد "دکترهای" حقوق، کارشناسان ارشد مهندسی و فارغ التحصیلان مدیریت و حسابداری و ...چندین برابر نیاز کشور است.بسیاری از دانشجویان و پزشکان فارغ التحصیل در کشور ما از حضور اساتید مجرب، امکانات آموزشی مناسب،خوابگاه و حتی تغذیه مناسب و حداقلی برخوردار نیستند. تعداد بسیاری از پزشکان و متخصصان کشور، مدارک خود را برای کشورهایی ارسال می کنند که تا چند سال پیش تامین کننده نیروی کار ارزان قیمت در کشور ما بودند!
اگر بناست تعداد پذیرش پزشکی را فله ای افزایش دهیم بی تردید پزشکان مجرب و با سواد کشور فرصت و انگیزه بیش تری برای خروج از کشور خواهند داشت و این معادله یک جواب واضح خواهد داشت: تولید انبوه پزشکان کم سواد و ناکارآمد و آسیب جدی بخش سلامت در کشور که همین الان هم "تیر خورده" و نیمه جان است..
بسم الله ..بفرمایید عزیزان!
آخرین سنگرها را هم فتح کنید و بعداً با افتخار اعلام کنید که در یک سال بیست هزار "پلی کپی" پزشک! به جامعه تحویل داده ایم.
در پایان:
بنده از نمایندگان محترم امضاء کننده طرح افزایش ظرفیت پزشکی درخواست می کنم که مدتی فرزندان و نوه های "منتظر کنکور" خودشان را همراه چند نفر پزشک عمومی یا متخصص، به یکی از مراکز درمانی بفرستند، شاید بعد از یک یا چند هفته و با اعلام "برائت" آن جگرگوشه گان دُردانه، در این تصمیم خطرناک و بدیمن تجدید نظر کنند.
دکتر بهروز صادقی - یادداشت ها
نظرات بینندگان
در هر گام به ظن پیشرفت در سقوط پلکانی خود
پیش می رود .آه ایران من، یزدان به مردان قدرت سرزمینم گوشی برای شنیدن و چشمی برای دیدن وخِردی برای درک زخم هایت دهاد.