در میان تهرانیهای قدیم، ضربالمثلی بود که میگفت: «هرکه آب تهران را بخورد، دیگر از این شهر نمیرود!». البته آب تهران قدیم، فراوانتر و سالمتر و شیرینتر از امروز بود.
من در استقبال از این ضربالمثل گویم: «گویا هرکه نان دولت را بخورد، دیگر از دولتمردی دل نمیکنَد!».
در این هفته نوشتهای دیدم از روزنامهنگاری خوشقلم و نسبتاً پرکار، (م.خ!)؛ که در مورد وزیر محترم مستعفی آموزش و پرورش نوشته بود:
«کاش ایشان مدیر یک مدرسه شده بود»؛ اما ایشان ترجیح دادند در یک سمت اجرایی نهچندان پایینتر از وزارت، در معاونتی از دانشگاه آزاد درآیند.
چرا افرادی که دارای ایدههایی نوین و جرئتطلبانه هستند، بعد از چند مصاحبه و سخنرانی و ایدهپردازی، به این سرعت جای را خالی میکنند و نه از تاک نشان میگذارند و نه از تاکنِشان؟! مشکل کجاست؟ بدهبستانهای سیاسی و فشارهای نامرئی در برابر ایدههای اصلاحگرانه، چرا باید اینهمه هزینه برای حل و رفع مشکلات برجای گذارَد؟
آیا داستان معروف «مشقشب» موجب شد تا یک طرح نو و نقد نو در نطفه خاموش شود؟ آیا هیولای کنکوریان و مافیای کمکدرسیان، این بار هم صحنه را تصاحب کرد؟ آیا آموزش و پرورش همچنان باید بر مدار قرارهای غیر آموزشی-پرورشی بگردد و این خانوادهی بزرگ با ارادهی یکیدو پدرسالار و خانداداش اداره شود؟
سریال تابستانهی تخلیهی مدارس استیجاری، ترکتازی مدارس غیردولتی، نابودسازی زمان فراغت و بازی و تفریح و آرامش بچهها در رقابتهای اضافهکاری تابستانی و اموری از این دست، همچنان نیازمند ارادهای قوی و جرئتی قویتر است؛ دریغ، هر وزیری میآید و میرود، این معضلات، نه تنها مرتفع نمیشود، که گرهی جدید در روند بهبود آموزش وپ رورش پدید میآید.
اگر بازار صنعت و خودرو و ارز و پروژههای بزرگ «مال!» و دهها مورد دیگر از پدیدههای اقتصادی، در تودرتوی هزاران اتفاق، هرروز به روزی و روزگاری دچارند، آخر، آموزش و پرورش دیگر چرا؟!
این که وزیرِ نانِ دولتخورده، حقّ نمک نگه داشت و همچنان در دولتی دیگر فرانشست، به خودش مربوط است و تصمیمش؛ اما این که بالاخره آموزش و پرورش از این «کشتیشکستگی» و «بهگلنشستگی» درآید نیز البته به تصمیم ما مردم مربوط میشود:
یک پویش اجتماعی برای نجات فرزندانمان از کنکورمحوری و حفظخوانی، برای ایرانی که فردایی نیز دارد.
در قانون اساسی کشورمان، تحصیل در تمام مقاطع، رایگان پیشبینی و تقویم شده است. این رایگانیِ اتوپیایی و خیالی، امروز در چنبرهی کمتر از ده درصد مدارس (غیردولتی)، مجال را بر مدارس دولتی تنگ کرده است. هرکه پولش بیش، بامش از برف مدارس تکناز پولپرداز انبوهتر است؛ کویر بیآب مدارس دولتی در وانفسای رقابتی ناهمگون، لَهلَه میزند؛ در این وانفسا وزیران میآیند و میروند، آبی از این چاه بر نمیآید؛ گرچه نانها در تنور تجارت فرهنگی داغِ داغ است.
روزنامه اطلاعات
نظرات بینندگان