دکتر محمود سریع القلم سی ویژگی برای عدم اعتماد به یکدیگر را نام برده اند ، در اینجا قصد دارم برخی از آنها را بیشتر باز نمایم ، چون اهمیت هر یک در زندگی ما بسیار بیشتر از مطالعۀ گُذرای آنهاست. تعدادی از این ویژگی ها با ضرب المثل هایی انطباق داده شده است که گویای اهمیت تجارب ارزشمند روابط اجتماعی گذشتگان ماست. آنان به طور تجربی در مابین خود ، این جملات پندآمیز را دریافته اند و نسل به نسل و سینه به سینه برای ما منتقل ساخته اند.
هنگام مطالعه قیود غالبا و برخی را فراموش ننمائید ، چون به طور کلی ، تمامی افراد جامعه منظور نظر نیست. در ضمن ویژگی های زیر را در گروه خانواده و دوستی و محیط های اجتماعی دیگراز جمله هم محله ، همسایه ، همکار ، هم واحد در آپارتمانی و... می توان مشاهده کرد.
1 - به شخصی که به ما محبت کرده و احترام گذاشته ، لطمه می زنیم و یا خیلی زود محبتِ دیگران را فراموش می کنیم.
ما گاه برخی از افراد را در حد و سطحی کمتر از خود در تمامی جنبه ها ارزشگذاری و یا باور می کنیم و از لحاظ اقتصادی ، سطح سواد ، عقل و درایت و شعور و شخصیت اجتماعی و..... خود را برتر از آنان می بینیم ، لذا این خود بزرگ بینی باعث می شود تا از تقدیم محبت خالص و صمیمانۀ خود به دیگران دریغ کنیم و محبت دیگران را نسبت به خود خنثی و یا حذف نمائیم. چنین افرادی کمتر قدرت درک محبت و یا ظرفیت جذب آن را دارند. ما با رفتار نامهربانۀ خود ، عاملان به رفتار توأم با محبت و احترام را پشیمان کرده و اصولا آنان را در تکرار رفتار محبت آمیز به دیگران به تردید و انصراف وا می داریم . برای همین شاید امروز به چنین نتیجه گیری از رفتار اجتماعی رایج در جامعه می رسیم :
مردم چقدر بی عاطفه و نمک نشناس شده اند ، ظرفیت هیچ چیز را ندارند ، بعد از این من نیز چون آنان عمل خواهم کرد .... لذا آنچه که این وسط در روابط اجتماعی افراد رنگ می بازد احترام گذاشتن و محبت کردن به یکدیگراست .
از تکبر و غرور و بی اعتنایی افراد در قبال تلاش خود برای برقراری روابط توأم با احترام و محبت ، بیزار می گردیم و ترک رفتار پسندیده را بهترین انتقام برای آنها می شماریم ، اما در این بین خودِ ما نیز از دنیای منزّه انسانیت فاصله می گیریم . یعنی در یک جامعه ، رفتار غیرانسانی برخی از افراد، باعث حذف رفتارهای ارزشمند تعدادی دیگر از انسانها می شود که در واقع نوعی ممانعت برای ترویج اخلاق حَسنه در جامعه محسوب می شود.
در این شرایط ، رفتن در لاک بی تفاوتی و بی اعتنایی مرسوم می گردد و یک جامعه ، این چنین ایزوله (منزوی ) می شود. بدترین چیز در یک جامعه ، توبۀ افراد برای محبت کردن و یا احترام گذاشتن به دیگران است. چون برخی ظرفیت چنین رفتاری را ندارند ، مابقی افراد نیز از دریافت احترام و محبت همنوع خود محروم باقی می مانند. لطمه ما به اشخاص ، فیزیکی و سطحی نیست ، بلکه روحی ، روانی و عمقی است.
اصولا بشر خاطرات بد را در ضمیر ناخودآگاه خود دفن می کند تا از یادآوری آنها مکدّر نشود ، اما برخی به جای فراموش کردن بدی گفتار و کردار و حوادث ناگوار، محبت و نیکی دیگران را در حق خود فراموش می کنند. ضرب المثل نمک خورده ، نمکدان شکسته ، در همین مواقع کاربرد دارد.
2 - با یک ویژگی منفی ، کلیتِ یک فرد را تخطئه میکنیم .
دیدن نیمه خالی لیوان ، برخی اوقات در مسیر امیال نازیبای ما ، منافع ما را تأمین می کند. بسیاری از اختلافات کوچک یک زن و شوهر، در سایۀ بزرگنمایی یک ویژگی و یا صفت منفی و ناخوشایند همسر به طلاق منجر می شود. منفی بینی و یا منفی انگاری نسبت به نوع رفتار و شخصیت طرف مقابل ، باعث انفصال روابط اجتماعی و ترویج بدبینی در ما می گردد. منفی بینی ناخواسته اما مؤذیانه ، خیلی زود جزوی از خمیرمایۀ شخصیتی ما می گردد.
مثلا فردی مجموعه ای از رفتارهای فردی و یا اجتماعی را در خود دارد ، اما ما او را فقط با یک ویژگی منفی چون صفت رِندی می شناسیم و ترجیح می دهیم او را به دیگران چنین معرفی کنیم . او در اجتماع ، پدری مهربان برای فرزندانش ، همسری دلسوز برای زنش ، فردی با گذشت و داوطلب کمک به هر کسی است ، او در محیط کارِ خود فردی کوشا و مقرراتی است و..... حال در واقعیت و یا برخاسته از تصور و نوع برداشت ما ، او اگر فردی رند و به تعبیری حیله باز و زیرک است ، کلیت او را نادیده گرفتن ، بی انصافی است. ما فقط پای فیل را تفسیر کرده ایم و از تفسیر مابقی اندام های فیل ، عاجز مانده ایم . ندیدن و یا نفهمیدن و درک نکردن ما به منزلۀ ، انکار واقعیت نیست. هر کس و هر چیز می تواند مجموعه ای از ویژگی ها و صفات متضاد را در خود داشته باشد ، اما شرایطی که متناقض یکدیگر نیستند بلکه همدیگر را کامل می سازند ، مثل جاذبه ها و دافعه های حضرت علی "ع" .
پیشداوری ، قضاوت عجولانه ، دهن بین بودن و یا قبول هر نوع شنیده ای بدون کنکاش و..... از جمله بِسترهای مساعد برای بزرگنمایی یک ویژگی منفی و یا ناشایست برای حذف کلی یک فرد و یا تخریب او ، محسوب می شود. چنین نگرشی به ما اجازه نمی دهد تا به دیگران اعتماد کنیم و در عین حال ، دیگران نیز به ما اعتماد نمی ورزند چون افق دید و نگرش سطحی داریم. لذا برای مجموعه افراد جامعه و خودمان بهتر است به هنگام قضاوت در مورد رفتار و شخصیت افراد ، قدری واقع بین و محتاط باشیم.
3 - ظاهر و باطنِ ما در دوستی ، بسیار فاصله دارد و آدابِ دوستی و مراقبت از دوستی را ، در نوجوانی نیاموختهایم.
رُل بازی کردن در زندگی اجتماعی که خود صحنۀ نمایش خوانده می شود ، توسط خیلی از افراد در روابط اجتماعی و یا شغلی انجام می گیرد، شاید یکی از دلایل سست بنیانی روابط اجتماعی ما ایرانیان در این روزها ، همین تفاوت بیش از 180 درجه ای رفتار ظاهری و باطنی ما هست. متأسفانه تظاهرات گفتاری و یا رفتاری برخی ، برای رسیدن به سرمنزل مقصود و اهداف ایده آل خود از محیط اجتماعی به محیط خانواده و روابط صمیمی و چهره به چهرۀ اعضای خانواده نیز ، سرایت یافته است. دیگر از صفا و یگرنگی کمتر خبر هست. هر چند برخی از افراد در همسان سازی فرهنگی - اجتماعی خود با جامعه برای رسیدن به اهداف فردی ، مجبور و یا ناچار به بازی در نقشی غیرواقعی و غیر منطبق با باطن واقعی خود شده اند ، اما متأسفانه انسان موجودی است که به سرایت رفتار از جز به کل و یا برعکس ، مبتلاست و قدرتی در تعیین مرزبندی و یا تفکیک نوع رفتار در محیط های گوناگون را ندارد. ، پس به زودی تظاهرات ناپسند رفتاری ، جزئی از عادات ناخواستۀ او می گردد و تبدیل به رویۀ رفتاری می گردد.
دوستی ها برای بالا رفتن از پله های ترقی آرزوهای ما بنا گذاشته نمی شود. عالم دوستی خالص ترین و صمیمی ترین نوع ارتباط فرحبخش در روابط اجتماعی است ، با آلوده ساختن آن به تضاد شخصیتی خود ، ساختار دوستی ها را ویران می سازیم و آنگاه اعتماد دیگران را نسبت به برقراری دوستی های جدید سلب می کنیم. شاید تصورعده ای از افراد این است که دوستی ها برای پر کردن خلاهای زندگی فردی و اجتماعی ما تشکیل می شود. اگر با پدر و مادر و یا خواهر و برادرم ، اگر با معلمم و یا در کل مدرسه ام ، اگر با رئیس و یا کارمند هم اتاقم و....مشکل دارم و در فشار هستم ، دوستم تنها کسی است که با او بودن و حرف زدن ، آرامم می سازد. هر چند این درمان شاید با ارزش باشد اما به نظر می رسد نوعی استفادۀ سودجویانه و یا ابزاری صورت گرفته است ، خصوصا اگر وقتی که او هم گرفتار و دردمند باشد و ما او را همراهی نکنیم.
به کودکان خود یاد بدهیم که در انتخاب دوست حسّاس باشند و دقت بیشتری بکنند چون اساس شخصیت آنان پی ریزی می شود، همان ضرب المثل معروف : تو اول بگو با كيان زيستی من آن گه بگويم كه تو كيستی .
سه نکته را هم در این خصوص فراموش نکنیم :
* بهترین دوست و مؤنس هر کس ، کتاب است.
* بهترین دوست هر کس باید پدر و مادر و دیگر اعضای خانواده اش باشد.
* ترجیح وقت گذرانی نوجوان و جوان با دوست به جای اعضای خانواده ، همیشه به معنای اجتماعی شدن او نیست ، می تواند زنگ خطری برای تغییر رفتارهای ریسک آمیز باشد. ما به جای آموزش کودکان خود به وقت لازم ، انتظار داریم آنان در طول زندگی و با بزرگ شدن ، همه چیز را یاد بگیرند. اما متأسفانه وقتی که شخصیت افراد شکل می گیرد آنان کمتر راضی به تغییر رفتار خود می شوند و در ضمن همۀ افراد توانایی درک و استنباط برای یادگیری در سنین بالا را ندارند و یا شهامت و قدرت " باز اجتماعی شدن " RESOCIALIZATION را ندارند. پس انتخاب دوست، وفاداری به دوست ، همراهی دوست و.... همگی به آموزش و راهنمایی بزرگترها از جمله والدین و معلمین نیاز دارد ، زمان را برای آموزش رفتار مناسب از دست ندهیم.
البته هر دوستی نشاید ، صفای دوستِ صمیمی باید حفظ شود ، اعتماد به دوست بستگی به نحوۀ گزینش ما در دوستی دارد. دوستی همانند یک کالای با ارزش و یا عتیقه ای است که نیاز به نگاه تحسین برانگیز و مراقبت و نگهداری دارد. در جریان دوستی باید آئینه بود و از گفتن واقعیت اِبایی نداشت. فراموش نکنیم که دشمن از جلو و دوست از پشت خنجر می زند ، پس در انتخاب دوست و عمق اعتماد خود به او ، هوشیار باشیم.
جملۀ زیر از خواجه عبدا... انصاری است :
بدی را بدی کردن ، سگ ساری است ، نیکی را نیکی کردن خرکاری است و بدی را نیکی کردن کار خواجه عبدا... انصاری است.
4 - روزی چندین بار حرفمان را تغییر می دهیم.
ثبات رأی و نظر ، از یک شخصیت پایدار بر می خیزد. مصلحت اندیشی و یا حفظ حریم منفعت شخصی ، قول و فعل ما را متزلزل و متغیرمی سازد. بیشتر مواقع ما خود متوجه تضاد آشکار مابین گفته های خود نیستیم . گاه آنها را انکار و یا استتار می سازیم. متأسفانه وقتی این عمل از حریم گفتگوهای محاوره ای بین چند نفر خارج و به روابط شغلی و اجتماعی تسرّی می یابد ، هر نوع احتمال اعتماد به ما از سوی دیگران را حذف می کند. در چنین مواردی اصولا ما می گوئیم : من ! من کی گفتم ؟ تو اشتباهی فهمیده ای ؟ در معاملات و مبادلات اقتصادی نیز این تزلزل گفتاری ، صادق است. در شرایط فعلی می توان به عدم ثبات قیمت دلار و سکه و خودرو و مسکن در جامعه اشاره کرد که نه تناسبی بین گفته های یک روز فرد مسئول خاصی وجود دارد و نه در بین گفته های مدیران متفاوت . که گویای عدم هماهنگی و مدیریت سیستماتیک است.
مراقب دو امر مهم باشیم :
* تزلزل در گفتار به تزلزل در عمل تبدیل نشود و به حیطۀ روابط صمیمی ما با اعضای خانواده و خویشاوندان سرایت نیابد که با نابودی اعتماد اجتماعی ، اعتماد مابین خود با افراد نزدیک را نیز از دست می دهیم.
* کسی که گفته هایش نسبت به هم تناسب ارزشی و عقلی ندارد ، یقین در عمل هم چنین خواهد بود.
5 - تا می توانیم از گفتنِ " اشتباه کردم " فرار می کنیم.
غرور ، جهل ، حماقت ، خودخواهی ، خود برتربینی از جمله دلایل عدم اقرار به اشتباه و خطایی است که از سوی ما انجام می گیرد. از مهم ترین عوامل تقویت روابط اجتماعی و اعتماد به یکدیگر ، قبول خطا و اِبراز آن به طرف مقابل است. حال نسبت به یک نفر و یا چند نفر و یا کل جمعیت یک کشور . خیلی از رفتارهای مورد انتظار ما پدیده ای تربیتی است ، در جوامع پیشرفته جامعه پذیری و تربیت قبل از تعلیم اهمیت دارد. وقتی در روابط خانوادگی خود با کودکان که آئینه رفتار متقابل آنان برای الگوجویی هستیم ، هرگز شهامت و جسارت و شعور اقرار به اشتباه کردم را نداریم ، کودک ما نیز چنین رفتاری را فرا نخواهد گرفت و یقین متعاقب آن عذرخواهی کردن را هم بَلد نخواهد شد. ما در خانواده اصولا عادت داریم که کودکان را وادار به حرمت نهی کور به بزرگترها بنمائیم اما محتوای رفتار خود را برای بجا آوردن دلخواستۀ این واکنش ، جاذب و اثرگذارنمی نمائیم . اقرار به اشتباه کردن در فرهنگ ما ایرانی ها یعنی قبول شکست و زیر سلطه رفتن طرف و طرف های مقابل و نادیده گرفتن غرور . اما معنای واقعی آن یعنی من به با تو بودن محتاجم ، نفهمیده و بدون در نظر گرفتن روحیات و تمنّاهای تو ، خطا کردم ، ببخش تا بتوانیم به با هم بودن در مسیر زندگی ادامه دهیم. من بی تو هیچم.
6 - خود را دَه برابرِ آنچه که هستیم نشان می دهیم.
بزرگنمایی و برجسته کردن گفتار و کردار از جمله ویژگی های عده ای است که خودباوری ضعیفی دارند و باز ضرب المثلی دیگر : مُشک آنست که خود ببوید ، نه آن که عطّار بگوید.
از سویی دیگر منیّت در افرادی که تلاشگر هستند اما دیده نمی شوند ، بیشتر است و این افراد نیز سعی بر معرّفی خود دارند. اما من من کردن آنها ، ارزش کارشان را از بین می برد و گاه خود را خلاف آنچه که هستند ، نشان می دهند. برعکس سیاستمداران و مدیرانی که بیشتر جاه طلبند ، میل به نمایش چهره ای قهرمانه و اسطوره ای از خود دارند. گاه کل فعالیت آنها فقط در یک عمل مفید و مؤثر خلاصه می شود و همیشه در پی برجسته کردن آن هستند. آنان کمتر با واقعیت خود منطبق اند و اصولا چندین برابر منِ واقعی خودشان ، هستند.
برای یافتن شغل و یا هنگام ازدواج ، جهت جلب رضایت طرف مقابل و برای رسیدن به اهداف خود ، برخی لازم می بینند که خود را ده برابر بیشتر از واقعیت ها نشان دهند و متأسفانه عده ای ظاهر جو ، دروغ های چنین افرادی را می پذیرند و به خطاهای جبران ناپذیری چون قربانی کردن خوشبختی دختر خویش هنگام ازدواج ، مرتکب می شوند. در این بین فرد خاطی برای بزرگنمایی و یا دروغ هایی که بیان داشته است ، به تنهایی مقصر نیست ، من سادۀ زود باورِ خوش بینِ متظاهر ، نیز خطاکار و مسبّب بلایم.
من و شما در صداقت آنچه که هستیم ارزشمندیم نه در زراندود کردن رفتارهای نیکوی خود به بدی. باور کنیم که هر کس در حد و اندازۀ خود لایق زندگی اجتماعی و انسانی است و نیازی به رنگ آمیزیوجود ندارد. من اگر خودم به خویشتن خود احترام و ارزش قائل نشوم و با آن روراست نباشم ، هیچکس این من را در نخواهد یافت .
7- به هر موضوع ریزُ و درشت ، واکنش نشان می دهیم.
یکی از آفات فضای مجازی و اینترنت ، قرار گرفتن افراد جامعه در برابر طوفان اخبار گوناگون واقعی و غیرواقعی است. تسخیر افکار و سلایق افراد توسط این معجزۀ اطلاعاتی صورت می گیرد. دیگر از ایام تأثیر گذاری جعبۀ جادویی گذشته است و همه جا ، سر سفره و محل کار و در پارک و ایستگاه وسایل نقلیه عمومی درون و بین شهری و..... همه جا افراد یک موبایل به دست دارند که با آن مشغولند و در این وسط جریان سریع ، بدون تفکر و تأمل و تأنی تا تأیید صحت و سقم خبر از منبع اصلی ، در بین همۀ گروه های سنی و شغلی و جنسی ، واکنش ما نسبت به خبر ، واقعیتی غیرقابل کنترل و گاه جریانی غیرانسانی است. پیشداوری و قضاوت عجولانه از آفات این عُجوبۀ قرن هست. شاید به دلیل سرعت انتشار خبر افراد محکوم به قضاوت و واکنش سریع هستند ، چون منطق و عقل و اعتماد در برابر این سرعت انتقال ، مَفلوج می گردد. لازم به ذکر است که در شرایط تکذیب خبر ، اعتماد افراد نسبت به گویندگان آن و فضای خبر و نسبت به صداقت و راستی ، متزلزل می گردد.
در همین سایت صدای معلم ، ما معلمان برحسب عادت ، مشتاقانه در انتظار دریافت اخبار مختص خود هستیم . حتی این وابستگی به حدی است که سراغ دیگر سایت های اختصاصی آموزش و پرورش هم نمی رویم و بدان اعتماد کرده منتظر درج گزارش و یادداشت و اخبار می مانیم. حتی بدون شناخت و اطمینان ، وارد عرصۀ حق الناس شده و در مورد شخصیت فردی افراد نیز قضاوت می کنیم ، خرده می گیریم و یا جانبداری می کنیم و واکنش ما احساسی و عاطفی و یا تخصصی و حرفه ای و یا انفجاری از خشم فرو خورده هست. لزومی ندارد نسبت به همه چیز و همه کس واکنش نشان دهیم و بهتر است در قضاوت خود قدری محتاط باشیم.
لازم نیست نسبت به موارد ریزی چون راه رفتن دختر همسایه در فلان خیابان و یا گفتگوی دو نفر در گوشه ای از محله و یا ماشین و خانۀ جدید همسایه خود و .... هم واکنش نشان دهیم و خود را در گرداب غیبت کردن بیندازیم که یقین پسندیده نیست. واکنش ما نسبت به مسایل انسانی چون مصدوم شدن یک دوچرخه سوار و یا زمین خوردن کودکی و.... در حد کمک و یاری ، امری نیکوست اما در حد اِبراز نظر در هر امری مذموم.
8 - این که در چه جغرافیایی ، چه سخنی را باید بگوییم یا نگوییم ، آموزش ندیدهایم .
ضرب المثل : هر سخنی جایی و هر نکته مکانی دارد.، گویای این ویژگی است . بی مهابا ، بی ملاحظه و بدون دوراندیشی و شتاب زده سخن گفتن که متأسفانه پشیمانی سودی ندارد. قلبی را می شکنیم ، حرمت و پیوندی را تخریب و عِرض و آبرویی را بر باد می دهیم .
عدم تشخیص تفاوت محیط های گوناگون و عدم شناخت ما از نوع بینش و نگرش فرهنگی مثلا مناطق شهری و روستایی ، یا داخل و خارج کشور و ..... برای بیان جمله ای جهت برقراری ارتباط و یا انتقال احساسی ، از مشکلات انتقال پیام ماست. وقتی در فضای شوخی قرار داریم و جغرافیا برای طنز و خنده مساعد است ، جدّی و یا خشن سخن گفتن ما ، ارتباط را قطع می سازد ، و یا در جغرافیای سیاست ، مدام مزاح کردن نیز ابهت فرد را از بین می برد.
ما با تشخیص ضرورت کم گوی و گزیده گوی و تلاش برای شناخت مخاطب و انتظارات او در برقراری ارتباط و شناخت جغرافیای گفت و گو ، در واقع به برقراری اعتماد مابین او و خود کمک می کنیم.
خیلی از مهارتهای زندگی ، اکتسابی است ، امروز اگر ما به فرزندان و دانش آموزان خود آئین معاشرت اجتماعی و رفتار اجتماعی را به عنوان یک مهارت لازم برای زندگی ارزشمند ، فرا ندهیم ، فردا برای یاد گرفتن آنان دیر خواهد بود و از سویی دیگر خودِ ما محکوم به تحمل رفتارهایی که عامل سلب اعتماد نسبت به یکدیگر می شود ، توسط همان فرزندان و دانش آموز ان خواهیم بود.
اعتماد را نباید در رفتار افراد متقابل خود جست و ما نمی توانیم دیگران را به غیر قابل اعتماد بودن متهم سازیم ، چون من نیز باید شرایطی مطمئن و قابل احترام برای برقراری اعتماد فراهم سازم. اعتماد زمانی به وجود می آید که صداقت در گفتار و عمل داشته باشیم . با خیانت به اعتماد دیگران ، روابط انسانی و اجتماعی را به مخاطره و انزوا رهنمون نسازیم. اعتماد ورزیدن به یکدیگر در هر جامعه ای از درون گروه های کوچکتر به بزرگتر سرایت می کند.
شما چطور ؟ فردی قابل اعتماد هستید و یا آن را در دیگران جست و جو می کنید؟ صداقت در گفتار و شفافیت در عمل یعنی شروع اعتماد دیگران به شما .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
در عمل ، بتوانند اعتماد را در ما معلمان بوجود
آورند.
یعنی در جامعه ما صداقت می تواند شرط توافق
در روابط اجتماعی باشد؟
جز فردی مثل من
که تمام ارتباطاتم از طریق رو در رو یا کامپیوتر است
و زود قضاوت نمی کنم
و ...