مقدمه
داستان زیر برای ما انسانها چنین پیام می دهد که زندگی کردن به همّت والا ، به برخاستن و حرکت کردن ، به رفتن و جست و جو کردن و به نیّت خالص ، به اراده و پشتکار و نومید نشدن و به صبر و شکیبایی برای رسیدن به سرمنزل مقصود نیاز دارد.
داستان زیر می گوید قدم اولیه را باید کوچک برداشت و هرگز زیاده خواه نبود چون می توان با کمترین داشته ، کاری را انجام داد و حاصل آن را تبدیل به دارایی و سرمایه ای بزرگ نمود.
داستان زیر قدرت یک ارادۀ بدون ادّعا را به تصویر می کشاند.
در هر جامعه ای برخی از افراد بیکار اصولا زیاده خواه هستند ، شتاب در نیل به هدف دارند ، پلۀ اول را بالا نرفته انتظار رسیدن به رأس هِرم را دارند، به درآمد کم راضی نیستند، تنبلند و از کار سخت و طاقت فرسا بیزارند ، خود را با زندگی اشخاصی که 20 -30 سال زحمت کشیده اند مقایسه می کنند و از واقعیت موقعیت ابتدا به ساکن خود غافلند، بدون حرکت انتظار معجزه دارند، هر روز به جای جست و جوی کار ، دعا می کنند ، مسیر یافتن شغل را آشنا و بلد نیستند و به هر کسی رو می اندازند، در پی یافتن یک پارتی پرجرب و با نفوذ هستند ، هر شغلی را در خور شأن خود نمی بینند چون خود بزرگ بینند و ....
اگر ایمیل ندارید ، یعنی شما وجود خارجی ندارید!
مرد بیکاری برای سِمَتِ آبدارچی در مایکروسافت تقاضا داد. رئیس هیئت مدیره با او مصاحبه کرد و تمیز کردن زمینش را به عنوان نمونۀ کار دید و گفت: شما استخدام شدید، آدرس ایمیل تان را بدهید تا فرم های مربوطه رو برای پر کردن به شما بفرستم و همین طور تاریخی که باید کار رو شروع کنید. مرد جواب داد: اما من کامپیوتر ندارم، ایمیل هم ندارم!
رئیس هیئت مدیره گفت: متأسفم . اگر ایمیل ندارید، یعنی شما وجود خارجی ندارید و کسی که وجود خارجی ندارد، شغل هم نمی تواند داشته باشد.
مرد در کمال نومیدی آنجا را ترک کرد. نمی دانست با تنها ۱۰ دلاری که در جیبش داشت چه کار کند. تصمیم گرفت به سوپرمارکتی برود و یک صندوق ۱۰ کیلویی گوجه فرنگی بخرد. بعد خانه به خانه گشت و گوجه فرنگی ها رو فروخت. در کمتر از دو ساعت، توانست سرمایه اش را دو برابر کند. این عمل را سه بار تکرار کرد و با ۶۰ دلار به خونه برگشت. مرد فهمید می تواند به این طریق زندگی اش را بگذراند و شروع کرد به این که هر روز زودتر برود و دیرتر به خانه برگردد. در نتیجه پولش هر روز دو یا سه برابر می شد. به زودی یه گاری خرید، بعد یک کامیون و بعد از مدتی ناوگان خودش را در خط ترانزیت (پخش محصولات) راه اندازی کرد!
پنج سال بعد، او یکی از بزرگترین عمده فروشان امریکا شد. شروع کرد تا برای آینده خانواده اش برنامه ریزی کند و تصمیم گرفت بیمه عمر بگیرد. به یک نمایندگی بیمه زنگ زد و سرویسی را انتخاب کرد. وقتی صحبت شان به نتیجه رسید، نماینده بیمه از آدرس ایمیل مرد پرسید. مرد جواب داد: من ایمیل ندارم. نماینده بیمه با کنجکاوی پرسید: شما ایمیل ندارید، ولی با این حال توانستید یک امپراطوری در شغل خودتان به وجود بیاورید؟ می توانید فکر کنید به کجاها می رسیدید اگر یک ایمیل هم داشتید؟
مرد برای مدتی فکر کرد و گفت: آره احتمالاً می شدم یک آبدارچی در شرکت مایکروسافت!
آری !
او می توانست بعد نه شنیدن از شرکت مایکروسافت ، با 10 دلار خود مشروب بخرد و بخورد و بد مستی کند و بر مدیر مایکروسافت و زمانه و ... فحش و ناسزا بگوید و فردا دست از پا درازتر ، به بی نصیبی خود از زندگی اجتماعی ادامه دهد و محرومیت خویش را تداوم بخشد! اما او در سایۀ یک جرقۀ فکری بِکر، برای زایش 10 دلار خویش ، به موفقیت رسید. پول زاینده است و فقط در سایۀ فعالیت اقتصادی و تولید افزایش می یابد. البته کانال های ناسالم دیگری برای افزایش پول و تبدیل آن به سرمایه عظیم وجود دارد اما آنچه که به نفع جامعه است تولید و فعالیت اقتصادی است که قدرمسلم برای تضمین سلامتی خود فرد نیز مفید است.
من و شما با 10دلار و یا 140 هزارتومان برابر آن ، راضی هستیم کار او را انجام دهیم و یا معتقد هستیم که : هر گردویی گِرده ، اما هر گِردی گردو نیست ؟
سخن آخر
بهتر است معنای آیه 216 از سورۀ بقره را همیشه مدنظر داشته باشیم :
" عَسي أن تكرَهوا شَيئاً وهو خيرٌ لكم وَعسي أن تُحِبّوا شيئاً وهو شَرٌّ لكم… "
" چه بسا چيزی را خوش نداشته باشيد ، حال آن كه خير شما در آن است و يا چيزی را دوست داشته باشيد ، حال آن كه شرّ شما در آن است."
موقعیت امروز او کجا و اگر آبدارچی شرکت مایکروسافت می شد کجا ؟! پس از تو حرکت از خدا برکت. آنچه که حائز اهمیت است ، توسل به عمل به جای سخن گفتن و نالیدن است که معجزه می کند، به قول اندیشمندی ، صدای عمل از صدای گفتن ، بلندتر است، چون نتایج عملی آن بسیار ارزشمند ، مفید و مؤثر و همه گیر است. در کشور ما میلیونها انسان ، دستفروشی می کنند اما کمتر کسی چون شهید رجایی ، رئیس جمهور می شود! پس همّت و حرکت و تعقیب ایده و هدف شرط لازم هست اما برای تحرک اجتماعی به برخورداری از هوش و درایت و منطق و عقل نیز به عنوان شرط کافی نیازمندیم و شاید کمی شانس ، اگر بدان معتقدیم. آنانی که به کم قانع هستند و قصد پیشرفت در موقعیت شغلی خود ندارند مادام العمر دستفروش و یا سیگارفروش سرچهارراه ها باقی می مانند. آنان از اشتغال کاذب خود راضی اند چون چرخ زندگی آنان با درآمد چنین مشاغلی می چرخد اما خاص بودن ، متفاوت بودن را می طلبد.
اهمیت تولید در جامعه و اثرات فردی - اجتماعی آن ، واقعیتی انکار ناپذیر است. حاصل تولید ، بهره و منفعتی است که برای خود فرد و دیگران به ارمغان می آورد. گِره کور رکود درهر جامعه ای در میزان تلاش و کوشش و فعالیت اقتصادی افراد نهفته است ، تولید حرف اول و آخر زندگی را می زند. اما قرار نیست همه مدیر کل و مدیرعامل شرکت و مؤسسه و واحد تولیدی شوند ، مهم آن است که همّتی والا و ایده ای ناب داشته باشیم . مهم آن است که فقط فکر نکنیم ، بلکه به فکر خود جامۀ عمل نیز بپوشانیم . مبادا با بی اعتنایی و بی تفاوتی و تنبلی ، خودمان و فکرمان ، ابدالدهر رنجور بماند.
1) سایت پرورش افکار ، داستان کوتاه و جالب آبدارچی شرکت مایکروسافت ،27 آذر 1395.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
متن شما کاملاً خوانده شد 90% + 10%- نمره الف
مطلب خیلی جالبی بود خانم امامی ممنون از شما
متاسفانه ما عادت کردیم در مقابل مشکلات پا پس بکشیم و تلاشی نکنیم و هیچ ایده ای برای انجام کارهای جدید نداریم
می شود ، هر چه فکر می کنم که من قادرم یک
جعبه گوجه فرنگی بخرم و به دم در مردم برای
فروش بروم ، عقلم یاری نمی کند. راستی مردم
شهر من مثل مردم آمریکا در خود را به روی من
باز می کنند؟ یا از من خرید می کنند ؟
ما راه را طی نکرده سنگلاخ های آن را حدس
می زنیم و شاید برای همین هرگز به حرکت
نمی اندیشیم. تشکر از نویسنده متن ، تامل انگیز
بود.
اینکه نتیجه چه خواهد شد توکل کردن دل به خدا بستن از او
یاری خواستن فکر نکردن به اینکه فلانی چه عکسالعملی خواهد
داشت متمرکز شدن به نیت قلبی و خواست خود به نیروی خود
اعتماد کردن واز نتیجه هراس نداشتن و یاد گیری تجدید کردن
نیروی حرکت در دل و وصل شدن به نیروی لایتناهی الهی .