از سال 1390 تاکنون ، آموزش و پرورش در برزخ به سر می برد ، یا بهتر است گفته شود آموزش و پرورش تاوان به هم ریختگی نظم سازمانی خود را پس می دهد. بر هم زدن روال عادی و تغییرات غیرعادی و ناموزون آن ، اگر در سه دهۀ نخست آغاز تغییرات ، مشهود و قابل حس و ادراک نبوده ، کاملا طبیعی است ، چون تغییرات اجتماعی برای نمایش و تعمیم نتایج خود در بین عموم مردم ، به عامل زمان به عنوان متغیر پیوسته نیاز دارد. دهۀ 1390 ، زمان برداشت محصول کِشته هایمان بوده است ، اثرپذیری از شوک هایی که با عنوان طرح ، بی امان و بدون توجه به ظرفیت عوامل موجود در آن ، به طور متواتر بر پیکر و بطن آموزش و پرورش فرود آمده است.
از سال 1390 تاکنون به جای داشتن دو وزیر در حالت طبیعی ، ما 4 وزیر و یک سرپرست در شرایط فعلی داریم ، که خود گواهی بر آشفتگی اوضاع است ، 9 وزیر از سال 1357 تا سال 1388 یعنی 31 سال ، و 5 وزیر برای مدت 8 سال !
( حمید رضا حاجی بابایی ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۲ ) (علی اصغر فانی ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۵ ) (فخرالدین احمدی دانش آشتیانی ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۶ ) ( سید محمد بطحایی ۱۳۹۶ تا ۱۳۹۸ ) ( سید جواد حسینی (سرپرست) ۱۳۹۸ تاکنون )
افزایش جمعیت دانش آموزی ، دولت و مجلس و وزرای آموزش و پرورش را واداشت تا ترکیب ساده و یکنواخت و نظم حاکم بر آن را بر هم زنند و یک درهم ریختگی نامتقارن به وجود آورند. دولت مسئولیت آموزش کودکان و نوجوانان را رسما بر دوش مردم نهاد ، چندگانگی آموزشی مرسوم گردید و 18 نوع مدرسه متفاوت ، جهت پاسخگویی به نیازهای رو به تزاید مردم و امکانات محدود دولت ها ، به وجود آمد. آموزش و پرورش مردمی از نوعِ برداشت آزاد از جیب اولیا تبدیل گشت و به طور نمونه چه نام با مسمائی بر آن گذاشتند : مدارس غیرانتفاعی ! که عین انتفاعی بودند. و چون این مدارس و دانش آموزان در حال افزایش ، نیاز به نیروی انسانی و فضای آموزشی و سرمایه داشت ، پس هر رهگذری نام معلم بر خود گرفت ، هر خانه ای تابلوی مدرسه بر سر درب خود نهاد و....... همۀ عوامل موجود در آموزش و پرورش سرمایه بر بود ، اعم از مکان آموزشی ، هزینه های آموزش ، هزینه های تربیت و جذب معلم و..... اما ناکامی در تأمین بهینۀ امکانات هویدا بود. پس به سادگی هر فردی توانست وارد حریم امن دیروز و ناامن امروز مدارس شود. روابط اجتماعی اصولا در مضروب پیچیدگی تفاوت های فردی ، رو به تزاید است. پس در هم تنیدگی مسایل و مشکلات آموزش و پرورش روز به روز بیشتر و بیشتر شد. داستان این تلخکامی را حداقل ما معلمان و حتی اولیا نیک می دانند، پس اشاره ای به تنوع افسارگسختگی بی نظمی در آموزش و پرورش نمی کنم.
یکی از این دردهای خارج از کنترل ، انتخاب وزرای آموزش و پرورش بود. تا زمان سید محمد بطحایی ، همۀ وزرا کمترین و آخرین رأی آور در مجلس ، جهت تأیید وزارت بودند. در مورد رأی بیشتر بطحائی ، تصور می رفت با تکیه بر این پوئن ویژه ، ایشان متفاوت عمل کنند ! اما چنین نشد و منحنی بی نظمی و بی حاصلی از تصمیمات وزیر آموزش و پرورش به ضرر فرهنگیان ، همچنان به سیر صعودی خود ادامه داد. اوضاع بدترِ بدتر شد. نارضایتی افزایش یافت ، تعداد تجمعات بیشتر شد و شدت عصیان فرهنگیان به مرحلۀ تحصن غیرمعمول ، نیز رسید. چون شباهتی با هیچ تحصنی در هیچ جا و زمانی نداشت. شاید بهتر بود جامعه شناسان نامی دیگر بر آن می گذاشتند مثلا : ترجیح صلاحدید و محافظه کاری در تحصن . البته در همان اندازه هم معلمان گل کاشتند چون ناجوانمردانه آنان را ترسو می خواندند. اما ترس آنان برای نان بخور و نمیری بود که خانواده خود را اداره می کردند نه از بی آگاهی و جهل.
در هر جامعه ای اگر امتیاز دهی و امتیاز بندی شاغلین متفاوت و با فاصلۀ بسیار از هم باشد نارضایتی حکفرما می شود. نارضایتی فرهنگیان نتیجۀ بی عدالتی و تبعیض قوانین حق و حقوق و استخدام بود. تفاوت ها اگر تا قبل از سال 1390، مستتر بود بعد این سال مشهود گردید و یکی از دلایل افزایش موج اعتراضات هم همین عامل بود. افزایش تورم و نابرابری اجتماعی که سیاست های به ظاهر حمایتی - رفاهی چون پرداخت نقدی یارانه و سهام عدالت نیز برای تعدیل آن ، موفقیت آمیز نبود، لذا صدای اعتراض فرهنگیان از دو ناحیه شدت و حدّت گرفت : تفاوت های موجود مابین مشاغل گوناگون با آنها و افزایش تضاد طبقاتی در جامعه در سایۀ تداوم سیر صعودی تورم.
پس اعتراضات فرهنگیان ، اوج گرفت . تاکنون حاصلی برای این فریادها نبوده است و هیچ نوع حرکتی با تأثیر مثبت صورت نگرفته است تا آنان را خشنود سازد. آنان همچنان در برزخ تفاوت و بی عدالتی و سوء مدیریت و یا مدیریت سیاسی به جای آموزشی ، بلاتکلیفند.
سید محمد بطحایی حال برای شرکت جستن در انتخابات ، که بعید است ردای وزارت را برای نمایندگی مجلس داوطلبانه کنار نهد ، یا عدم کفایت در وزارت ، و یا هر دلیل موجه و غیر موجه ، آشکار و غیر آشکار و..... رفت و اگر برخلاف استعفای نوبخت که با طنازی و با تقاضای ریاست جمهور در جای خود ثابت ماند ، استعفای بطحائی به سهولت پذیرفته شد. تعداد زیادی از اهالی فرهنگ ، به طور ضمنی خوشحال شدند و برخی باز به طور ضمنی ناراحت. حسی غیر قابل بیان . روز و ماجرای استعفا هم خود شبه برانگیز بود.
به هر ترتیب باز نوبت انتخابی دیگر بود. این بار ریاست جمهور دنبال فردی رفت که نامزد وزارت از سوی ایشان قبل از بطحائی بوده است ، که قبلا پاسخ منفی برای وزارت داده بودند. حال به چه دلیل ، خود جای کنجکاوی و تأمل دارد.
سپرست جدید آموزش و پرورش دکتر حسینی
تا معرفی وزیر ، ظاهرا رئیس جمهور سه ماه فرصت دارد. هر چند احتمال ابقای حسینی بسیار زیاد است و در این مدت کمتر از نصف باقی مانده از زمان دولت ، پیدا کردن فردی مورد اعتماد ریاست جمهور و مورد تأیید مجلس ، کاری ساده نیست. سه ماه فرصتی مناسب برای حسینی است تا به آشوب های وزارتخانه و نارضایتی فرهنگیان ، رنگ و بویی مسالمت آمیز بدهد. با توجه به رشتۀ تحصیلی ایشان که از بابت رشته حداقل جامعه شناسان نیمه آسوده اند ( رأی بیشتر بطحائی چاره ساز نبود ، لذا در ایران نمی توان به چنین ملاک ها دل بست ) ، اما جامعه فرهنگیان و همان جامعه شناسان از بابت نقش های سیاسی بسیار ایشان قبل از سرپرستی وزارت آموزش و پرورش شدیدا نگرانند. تجمع اعتراض آمیز فرهنگیان مشهد ، همشهریان ایشان را ، حال به هر دلیلی در خاطر داریم .
شاید انتخاب حسینی ، پاتکی زیرکانه به باور سیاست زدگی آموزش و پرورش بوده است. نوعی حرکت که مهرۀ شاه را محصور احتمالات کیش و مات می سازد. از یک سو جو به دلیل سیاسی بودن حسینی ، قدری به سوی آرامش و مبهوتی سیر کرده است و از سویی قلم ها دیگر همانند زمان بطحائی به شِکوه نمی نگارد ، همه گوئی در آرامش بعد طوفان شگفت زده مانده اند اما از آتش زیر خاکستر بی خبریم .
حرکت حسینی در کمتر از یک ماه سرپرستی نیز بیشتر از هر بُعد دیگر ، سیاسی بوده است ، شتابان ، سریع ، و فعلا بدون اثر وعده های زیر را داده اند :
تشکیل جلسه با نمایندگان تشکل ها ، تشکیل پارلمان اولیا ! ، تشکیل سازمان نظام معلمی ، از هر گونه ارجاع اختلاف با اصحاب رسانه به نهادهای قضایی جلوگیری به عمل آید ، برای حفظ استقلال آموزش و پرورش تلاش خواهم کرد ؛ دیوار معلم بالاترین دیوارهاست و..... منتظر دوام نقش شما با عنوان وزارت می مانیم تا واقعی بودن این گفته برای جامعه فرهنگیان و رسانه ها به ویژه رسانه های تخصصی چون سایت صدای معلم ، اثبات شود. لابد از شکایات انجام شده علیه این سایت به دلیل بیان شفاف واقعیات محرز و مطالبات همکاران ، واقفید!
تشکیل جلسه با نمایندگان تشکل ها
البته این وعده نبود و اجرا شد. در زمان قدیم وقتی ما کودک بودیم برخلاف امروز ، اگر خویشاوندی خصوصا صاحب منصبی ممتاز چون پزشک و وکیل و...... ، به منزل مهمان می آمد کودکان نابالغ و حتی نوجوان و جوان را از نشستن در جمع و یا شرکت در گفت و گوی جمع ، محروم می گذاشتند. کودک هم تکلیف خود می دانست و دنبال بازی خود می رفت و کنجکاو و معترض نمی شد. حداقل ما چنین دست و پا بسته بودیم.
امروز هم ماجرای نشست شما با این نمایندگان برای ما معلمان به همان مثابۀ نابالغ بودن است. با پوزش از جسارت به همکاران بزرگوار ، ما که نفهمیدیم چی شد ؟ چی گفته شد ؟ یا قراره چی بشود ؟ البته ما را لایق این فهمیدن کسی ندید و ندانست و شرح ماوقع در همان جلسه ، طبق معمول مستتر بماند.
تشکیل پارلمان اولیا
اولیا امروز بیشتر از معلمان در بطن آموزش و پرورش اند چون مدارس با سرمایه های آنها می چرخد. چگونه است در جامعه ای که برای تقویت مهارت نقش سیاسی ، مجلس دانش آموزی ، تشکل مدنی بسیار با اهمیتی شمرده می شود و در هیچ کجای دنیا حتی با آموزش برتر ، چنین تشکلی وجود ندارد ، ضرورتی برای پارلمان فرهنگیان احساس نمی شود ؟
اگر قرار باشد برای هر عضو این جامعه ، پارلمانی ویژه تشکیل شود ، آن هم عضوی خارج از ردۀ حرفه ای ، آیا سنگ روی سنگ بند می شود و یا چنین حرکتی خود میل به سوی دموکراسی است ؟
ما چون بدون تجربۀ جهانی ، چنین قدم بزرگی برنمی داریم ، لذا بهتر نیست به همان وجود تشکل و سندیکای صنفی رضایت دهیم و اوضاع را بیشتر از شرایط فعلی ، درهم نپیچیم ؟ !!
سرپرست محترم ،
دردمند وزارتخانه من معلمم ، طرد شدۀ جامعه من معلمم ، محروم و مورد تبعیض قرار گرفته شده وزارتخانه من معلمم ، بی نصیب از هر نوع رفاه درخور همانند دیگر کارکنان کشور من معلمم ، زیر خط فقر در حال استیصال مطلق من معلمم و.... و شما با دَم مسیحایی خود پارلمان اولیا تشکیل می دهید ؟ مگر غیر از این است این حرکت در راستای تقویت نیروی کمک دهی آنان برای آموزش و پرورش و ساپورت مالی مدارس است ؟ شما که از یک سو جامعه شناسید و از سوی دیگر مرد سیاست ، بهتر از هر کس می دانید قرص بودن زیر پای وزارت یعنی تضمین امنیت اقتصادی و سیاسی آن !
تشکیل سازمان نظام معلمی
حسرت فرهنگیان برای وجود تشکل مدنی ، عمری به درازای تاریخچۀ آموزش و پرورش در ایران دارد. اگر معلمان چنین تشکلی را می طلبند ، برخاسته از خردمندی و دوراندیشی آنان است. آنان از اعتراضات جزیره ای همکاران خود امروز در تهران ، فردا در تبریز و اصفهان و.... خسته اند ، نومیدند . آنان به نیکی می دانند که چنین حرکت های تکه تکه و بدون رهبری اهداف ، همچنان بی نتیجه خواهد ماند. تا حال ما با هیچ تجمع و تحصنی ، امتیاز مثبتی از مجلس و دولت و وزارت آموزش و پرورش و حتی مقام رهبری نگرفته ایم. ما فقط خواهان بهبود اوضاع زندگی خود نیستیم ، ما از کم و کیف آموزش و پرورش کشور ، نیز بسیار نگرانیم ، ما از ترکستان رفتن مسیر فعلی پریشان خاطریم ، ما از یدک کشیدن عنوان مسبّب تمامی دردهای جامعه بیزاریم ، معلمان اگر به دنبال تشکل سازمان نظام معلمی هستند ، برای حرکت در جهت قانون و نظم و امنیت شغلی است. برای مشروعیت عمل و بیان تجارب حرفه ای است. برای هدفمندی و تعلیم و تربیت معلمانی باسواد ، متخصص و کارآمد است. یعنی پیش به سوی توسعۀ آموزشی . یعنی پویایی و دینامیک ساختن ساز و کار آموزش و....
از هر گونه ارجاع اختلاف با اصحاب رسانه به نهادهای قضایی جلوگیری به عمل آید
منتظر دوام نقش شما با عنوان وزارت می مانیم تا واقعی بودن این گفته برای جامعه فرهنگیان و رسانه ها به ویژه رسانه های تخصصی چون سایت صدای معلم ، اثبات شود. لابد از شکایات انجام شده علیه این سایت به دلیل بیان شفاف واقعیات محرز و مطالبات همکاران ، واقفید!
برای حفظ استقلال آموزش و پرورش تلاش خواهم کرد ؛ دیوار معلم بالاترین دیوارهاست !
آری ؛ دیوار آموزش و پرورش کوتاه است . همان دیوار کوتاهی که حتی مواد فروش ها نیز موفق شده اند از آن بالا روند و دانش آموزان را آلوده سازند و یا فردی که خود را خواننده ای زیرزمینی نام نهاده است با موسیقی کوچه بازاری خود دخترکان بی گناه را در مسند مجرم بودن قرار داده است. باور کنید دیوار آموزش و پرورش فقط با قول شما بالا نمی رود ، برای نیل به هدف فعل شما باید مکمل قول تان باشد ، یعنی با حلوا گفتن ، دهن کسی شیرین نمی شود.
استاد محترم جامعه شناسی ، به این بیندیشید که برای ساختن دیواری بالاتر در آموزش و پرورش ، چه تمهیداتی به عنوان شرط لازم و کافی نیازمندیم ؟ تصور نمی کنم با فرض بلندترین دیوار برای آموزش و پرورش ، دیگر هیچ نوع تهدیدی برای مدارس باقی نماند.
مدرسه مَقرّ نمایش مناسبت ها و روزهایی است که به خود مدرسه ربطی ندارد.
می دانم که در حال جامعه پذیری دانش آموزان هستید ، اما قرار نیست ما با کاستن از ساعات آموزشی و با خسته کردن پاهای نحیف و کم طاقت کودکان در سر صف های طولانی زیر آفتاب داغ و روی برف سرد و... در پی جامعه پذیری صِرف به هر بهایی باشیم . ثانیه ها و دقایق کلاس درس فقط و فقط به معلم و آموزش تعلق دارد تا با هم و برای همه سازندگی را بیاموزند. اما در روال فعلی ما آنها خسته ، بی میل و مدرسه گریز می شوند . هر برنامه ای از لحظۀ ورود به مدرسه تا خروج از آن فقط و فقط باید مربوط به امر آموزش و پرورش باشد . قاطعیت و جدّیت ما دلبستگی دانش آموزان را برای کسب علم و خدمت به وطن تشویق می سازد. اجازه ندهیم چنین برنامه ها ، بهانه های آشکار دانش آموزان برای فرار از مدرسه باشد. و باز دیوار آموزش و پرورش کوتاه است ، آن هم به دلیل دخالت مستقیم سیاست در انتخاب مدیران کل و حتی مدیران مدارس ، خصوصا در مدارس خاص .
دیوار آموزش و پرورش آنقدر کوتاه است که حتی وزیرش برای شرکت در انتخابات استعفا می دهد ، یا مدیر کل اش !! که البته ابتدا خبر استعفای وزیر و مدیر کل مثلا استان آذربایجان شرقی ، ظاهراندیشان بسیاری را خوشحال و دوراندیشان را غمگین می سازد ، چون اگر با او در این سِمت مخالفتی آشکار است در مَسند نمایندگی که باید بیشتر نگران بود ! او قرار است به تصویب و یا رد قوانین ، رأی دهد. و امروز استعفای این مدیرکل تکذیب می شود و در یک نگاه معجزه آسا می بینی که بر جای خود استوار تکیه زده است.
شما هر قدر هم عَلَم شعار بلند بودن دیوار آموزش و پرورش را بر فراز بلندترین کوه ایران و حتی جهان ، برافرازید ، متأسفانه نافذان دخول بر محتوا و کمیت و کیفیت آموزش و پرورش و تمامی عوامل و عناصر مربوط به آن ، قهّارانه بر آن خواهند تاخت تا به ثبات منافع خویش دست یازند.
برخلاف باور غالب ، آموزش و پرورش در کشور ما عمری به درازای یک قرنی ندارد ، و برای ملتی که تاریخ پرافتخاری برای آموزش مهارت ها در جهان دارد ، نگاه معامله گرانه و بنگاه گردانی ، ضربه ای مهلک بر پیکر آن وارد ساخته است. " مادها در حدود هفتصد سال پیش از میلاد در سرزمینهای غرب ایران چیره شدند و دولت ماد را بنیان گذاشتند. در دورهٔ مادها، کودکان و نوجوانان راه و رسم زندگانی و کار و جنگاوری را در خانه و ایل میآموختند. و بعد در دوره هخامنشی و ساسانیان و ...... آموزش در ایران مرسوم بوده است. " (1)
آموزش و پرورش به عنوان دومین و مهمترین نهاد جامعه پذیری کودکان ، دارای سازمانهای زیر است :
سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی ؛ سازمان نوسازی و توسعه و تجهیز مدارس کشور؛ سازمان آموزش و پرورش استثنایی ؛ سازمان دانش آموزی ؛ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ؛ سازمان مدارس غیردولتی و مشارکتهای مردمی و خانواده ؛ سازمان نهضت سواد آموزی ؛ دانشگاه شهید رجایی ؛ دانشگاه فرهنگیان .
یعنی بر اساس نیاز به مرور زمان و با توجه به سیاست های نظام سیاسی ، سازمانهایی در دل آموزش و پرورش به وجود آمده اند که فعالیت هر کدام مکمل بقای دیگری است و یک نظام اجتماعی برای تداوم خود به حیات هر کدام نیازمند است. اما در سایۀ بی تدبیری و یا شتاب زدگی حاصل از بی اعتنایی به عواقب تصمیم گیری ، هر یک از این سازمانها در کارکرد خود دچار عدم تعادل گردیده اند که امید می رود سرپرست جدید ، علیرغم خارج بودن از دایرۀ آموزش و پرورش به دلیل داشتن نقش سیاسی تاکنون ، امروز به دلیل قرار گرفتن در مرکزیت نقطۀ این وزارتخانه ، از تلفیق و ترکیب برخی از آنها مطّلع هستید ، که مهمترین آن تلفیق و یا تغییر کارکردی سازمان پژوهش و برنامه ریزی و تألیف کتابهای درسی است.
اما شما که رشته تحصیلی مقطع لیسانس تان پژوهشگری علوم اجتماعی است ، نیک می دانید که امر پژوهش هستۀ مرکزی تمامی واحدها و بخش ها و سازمان های وزارت آموزش و پرورش و یا هر وزارتخانۀ دیگر است و نمی توان آن را به حیطه ای خاص محدود ساخت. داده های خام و پردازش شده برای هر نوع طرح و برنامه ای اعم از پیش مطالعه یا pilot study و یا انجام تحقیقات پیمایشی .
وقتی حجت الاسلام علی ذوعلم ، رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی شد ، دکتر محرم آقازاده که دکترای برنامه ریزی درسی دارند ، در مقاله ای تحت این عنوان نوشتند : زلزله ای به قدرت 7 ریشتر در قلبِ آموزش و پرورش! چرا حجت الاسلام علی ذوعلم زلزله ای برای آموزش و پرورش است؟ (2) از برهم زده شدن نظم ساختاری سخن گفت.
جناب آقای دکتر حسینی ،
فقط یک مورد از صد مورد به یادگار مانده از نتایج عملکردی وزرای سابق بالاخص وزارت بطحائی ، برای حضرتعالی یادآور شدم . به نظر بنده با شما علیرغم سیاسی بودن نقش های قبلی تان ، به راحتی می توان سخن گفت ، نمی دانم شاید به دلیل هم رشته بودن احساس همزبانی می کنم . آموزش و پرورش نیاز عمیق ، حیاتی و مبرم به حضور و همفکری و مشورت با تحصیل کردگان علوم تربیتی ، روانشناسی ، جامعه شناسی ، اقتصاد و تعلیم و تربیت دارد. ساختار اداری و محتوایی آموزش و پرورش ، در دستان توانمند تجارب فرهیختگان کشور در این حیطه هاست. پس امیدوارم ابتدا شایستگی لازم برای تثبیت وزارت را داشته باشید و سپس بیشتر از موفقیت خودتان ، سرآمدی مادر رشته ها یعنی علم جامعه شناسی را به اثبات برسانید .
اگر سرپرستی را پذیرفته اید ، یقین از تارو پود در هم فرو رفته و نابسامانی بی نهایت ساختاری و عملکردی در برنامه ریزی و تدوین کتب و تنوع مدارس و.... همه چیز با اطلاعید. رمز موفقیت شما به شناخت درست از اوضاع فعلی آموزش و پرورش و توجه به مشارکت خود معلمان و فرهنگیان در ادارۀ امور بستگی دارد. تا سال 1400 ، زمان زیادی برای اصلاح امور باقی است ، هر چند زمان به سرعت باد می گذرد اما کرده های ما اثرات خود را آرام آرام و عمیق برجای می گذارد.
از شما انتظار سامان امور می رود. از شما انتظار پاسخ به وعده ها می رود ، از شما انتظار پرداخت دیون که به نامروتی نام مطالبات بر خود گرفته است ، می رود ، انتظار هموارسازی ادامه تحصیل فرهنگیان و بهبود شرایط رفاهی و حقوقی فرهنگیان با مدارک بالاتر می رود، انتظار همسان سازی حقوق فرهنگیان با کارمندان سایر وزارتخانه ها می رود ، انتظار همسان سازی حقوق بازنشستگان با شاغلین می رود ، انتظار حل مشکل مسکن و بیمه خدمات درمانی و تکمیلی می رود و......
گناه ما نیست که شما یک وزارتخانۀ ورشکسته را قبول سرپرستی و یا در آینده ای نزدیک ، وزارت آن را متعهد خواهید شد ، گناه ما نیست که زیر پای بی کفایتی وزرای سابق و مدیران کل سابق و حال ، به استحاله ای تدریجی محکوم گردیده ایم ، گناه ما نیست که کمتر از دو سال زمان برای حل طومار مشکلات یک قرنی ، پیش روی شماست ، گناه ما نیست که در این وزارتخانه جای معلول و علت ، به غلط عوض می شود و علت العلل همیشه دست های نامرئی تخریب اوضاعند ، گناه ما نیست که برخلاف تمامی کشورهای برتر آموزشی جهان ، سیاست ما عین آموزش و پرورش ما گردیده است و چنان در هم آمیخته شده اند که تفکیک و جداسازی آن غیرممکن به نظر می رسد و....
از شما چند چیز را به صراحت و قاطعیت برای مؤثر و مفید و محبوب بودن تان در مدت کمتر از دو سال باقی مانده می خواهیم :
* تبعیت از رسم نیکوی مدیران سابق و تغییر تمامی معاونان وزارتخانه .
* تغییر مدیران کلی که آوازۀ ظلم و جور و ستم و استبداد آنها در برخی از استانها گوش فلک را کر ساخته است و در دل حکومتی واحد ، برای خود حکومتی ساخته اند.
* مانع به تأخیر افتادن هر نوع پرداختی فرهنگیان از این به بعد بشوید.
* به تشکلات فرهنگیان نظم و نظامی ببخشید.
* از تجارب خود فرهنگیان استفاده کنید.
* به تجارت ناشی از اسکان فرهنگیان در مدارس خاتمه بخشید و قداست مدارس را نگهبانی لایق باشید و امکانات رفاهی آنان را در مراوده با سایر وزارتخانه ها تأمین نمایید.
* برای جذب بودجۀ بیشتر از دیگر سازمانها و نهادهای تولیدی و خدماتی کشور و حتی بخش خصوصی ، رایزنی داشته باشید.
بدترین روز هر معلم ، روز بازنشستگی اوست . برای تکریم این روز چه تصمیم ارزشمندی می توانید بگیرید ؟
اینها فقط مواردی است که طی دو سال می توانید انجام دهید ، مابقی به قدرت اجرایی و خلاقیت و ابتکار و هوشمندی حضرتعالی ، بستگی دارد. در انتظار تفکرات ارزندۀ شما برای ایجاد تغییرات مثبت ، بی صبرانه و کنجکاوانه می نشینیم. انتظار تابستانی با حال و هوای دیگر برای دانش آموزان و انتظار سال تحصیلی متفاوت برای تمامی خانوادۀ آموزش و پرورش پیش رو داریم. امید با فوت معمول سه ماهۀ تابستان ، همۀ امور مدارس به اواخر شهریور ماه نماند.
جناب آقای حسینی ، سرپرست محترم آموزش و پرورش ،
وزرای قبلی ، ما معلمان را ندیدند محکوم به شکست و ورشکستگی شدند ، شما چطور عمل خواهید نمود ؟
1) ویکی پدیا ، دانشنامۀ آزاد. آموزش در ایران باستان.
2) پایگاه خبری - تحلیلی سازمان معلمان ایران ، چرا حجت الاسلام علی ذوعلم زلزله ای برای آموزش وپرورش است؟ دهم بهمن 1397 .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
و از عمل خبری نیست!! گویی متنی را
پیش رو دارد و روخوانی می کند که
کسی نگوید فرد غیر آموزش و پرورشی ،
چگونه وزیر خواهد شد؟!
امیدوارم متنی که بدان اشاره نموده اید اگر صحت
داشته باشد توسط خود جناب سرپرست با دغدغۀ مسئولیت پذیری نگاشته شود. برای قضاوت هر چند
زود هست ، اما همۀ ما انتظار دریافت بخشنامه ها و
آئین نامه های اجرایی از ایشان را در جهت بهبود اوضاع داریم. ما بسیار شنیده ایم و مشتاقانه توقع عمل مفید و اثر گذار را داریم.تشکر
همکار ارجمند ، جناب آقای غلامی،
بهتر بود همین نکته را خطاب به سرپرست جدید
آموزش و پرورش می نوشتید.
حداقل امید است مطالب مندرج در چنین سایت
اختصاصی را اگر متقابلا پاسخ نمی دهند، مطالعه
نموده و مد نظر داشته باشند. تشکر
از جایی که مانده ، خود یعنی اعلام
شکست!
ایشان باید در عمل نشان دهند که
تافته ای جدا بافته اند. آموزش و
پرورش به مرد عمل و خوش فکر
نیاز دارد.
اگر طریق قبل پیموده شود و یا روی همان کاستی ها مانور داده شود ، بجایی مطلوب و ایده آل نخواهیم رسید.
فکر و هوایی تازه باید به آموزش و پرورش تزریق شود.
یک مسیری جدید و احیاگر برای اصلاح امور لازم هست.
تفکری جدید که کمتر تخریبی در پی داشته باشد. تشکر
کدام تغییر شایسته ملموس برای من معلم و مدرسه
اجرایی شده است؟
ما فرهنگیان واقعا خسته و ملولیم. فقط به یک جُو
عمل نیاز داریم. عملی متفاوت اما همه گیر و تحول زا.
چرا یک همه پرسی مابین فرهنگیان از طریق اینترنت
انجام نشود ؟ این همه ادعا ، من شخصا چه طرح اجرایی می توانم برای بهبود اوضاع ارائه دهم ؟ تشکر
تشکر و سپاس از همکار خوش قلم سرکار امامی عزیز
انشاا...مورد توجه تیم جدید وزارت قرار گیرد
امید که انتظارات ما در جهت پیشبرد امر آموزش
درست تعریف شود. تشکر
قدیم یکسری غلط های مصطلح داشتیم و امروز
در سایه موبایل ، غلط های ناخواسته داریم.
و همه ناخواسته کمابیش مرتکب آن می شویم . تشکر
احسن
سپاس از همراهی تان.
روابط عمومی کمافی السابق بنا به تصمیم سرپرست آموزش و پرورش اشاره ای ننموده ام.