(((آموزش و پرورش، "فرزند تنی" یا "فرزند یا ناتنی" نظام ؟!)))
در پاسخ به این پرسش باید مقام عمل و مقام نظر را از هم جدا کرد. چرا که متاسفانه در این باب مصداق بارز "لم تقولون مالا تفعلون؟" هستیم. در نظر آموزش و پرورش را به عرش اعلی می بریم ولی در عمل از آن مرتبه اعلی نشانی نیست که نیست! نیر نیک می دانیم که بر اساس این شریفه مرتکب خطا و گناه بزرگی هم می شویم که ظاهرا عنایتی نداریم ، در عین حالی که آثار آن را در زندگی فردی و اجتماعی و در ابعاد اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی با تمام وجود حس می کنیم. مثلا اگر آموزش و پرورش به اندازه فرزند تنی، در میان فرزندان ریز و درشت دیگری که همان دستگاه های اجرایی کشور هستند، جایگاه می داشت وزیران سابق و اسبق آن باید اینگونه با بی مهری و در نتیجه سرخوردگی مواجه می شدند؟ واقعا چرا حوزه فرهنگ و به ویژه آموزش و پرورش را بگونه ای تر وخشک می کنیم که به ناظر عادل و منصف حس "فرزند ناتنی" دست دهد؟ لازم است با بستر سازی مناسب توسط اجزاء حاکمیت و به ویژه دولت، نهادهای مدنی، بخش عمومی و بخش خصوصی در همایشی هارمونیک و سازوار با درگیری سازنده و معنادار خود با امر حیاتی آموزش و پرورش، صدای آن را در جای جای جامعه طنین انداز کنند. این صدا هرگز نباید از طنین بیفتد. حتی اگر طنین حاوی نقدهای تند و گزنده باشد...
بیاییم به این غفلت هولناک از مصالح حقیقی مردم و کشور پایان دهیم. این اتفاق الزاما به منزله تزریق منابع بیشتر هم نیست. و اتفاقا آموزش و پرورش با شنیده شدن، دیده شدن ، نقد شدن و اگر اقتضاء بکند تحسین و تمجید هم ارج و قرب پیدا می کند.
آموزش و پرورش ما نیاز به هوای تازه دارد نه الزاما و منحصرا منابع مالی تازه. این هوای تازه را پس از ۴۰ سال تجربه سیاست ها و برنامه های بی بازده یا کم بازده و به مدد عقول نخبگان و دلسوزان از کشور و فرزندانش دریغ نکنیم.
باور کنیم که درهای آموزش و پرورش اولا باید باز باشد و ثانیا باید بر پاشنه دیگری بچرخد و گرنه در ۴۰ سال آینده هم آش همین آش خواهد بود و کاسه همین کاسه!
اشتباه نشود، نیت های پاک و خدمت صادق در این ۴۰ سال کم نبوده است و خدا را به خاطر این نعمت باید سپاس گذاشت. اما هم می توانیم و هم باید بر عمق و وسعت این نیت ها و خدمت ها به طرز محسوسی بیفزائیم. تا این اتفاق رخ ندهد، نمی توانیم واقع بینانه در انتظار آینده روشن و دلخواه باشیم. برای این منظور لازم است با بستر سازی مناسب توسط اجزاء حاکمیت و به ویژه دولت، نهادهای مدنی، بخش عمومی و بخش خصوصی در همایشی هارمونیک و سازوار با درگیری سازنده و معنادار خود با امر حیاتی آموزش و پرورش، صدای آن را در جای جای جامعه طنین انداز کنند. این صدا هرگز نباید از طنین بیفتد. حتی اگر طنین حاوی نقدهای تند و گزنده باشد. مهم این است که باشد. در این شرایط است که می توان گفت نشانه های خروج از وضعیت فرزند ناتنی و ارتقاء به مرتبه فرزند تنی نظام به چشم خواهد نشست و امید به آینده در کشور نه در مقام شعار و سخن، بلکه در مقام حقیقت و عمل افزایش خواهد یافت.
وزیر آموزش و پرورش باید چنین جایگاهی را هدف بگیرد و محیط درون و بیرون آموزش و پرورش را برای نیل به آن آماده سازد. قرار بود مهم ترین کارکرد سند تحول همین باشد. اما هر چه اسلاف تلاش کردند نشد که نشد! اکنون برای این منظور شاید نیازمند اهرم دیگری باشیم.
به عبارت دیگر شاید جست و جو برای تم ها یا راهبردهای برانگیزاننده، وحدت بخش و تحریک کننده حساسیت های عموم مردم ، دولتیان، فرهنگیان و نخبگان در خدمت تعالی آموزش و پرورش ضرورت امروز آموزش و پرورش باشد. این سخن هم به معنای عبور از سند تحول نیست. چرا که در این مسیر از مضامین والای آن می توان بهره جست.
با آرزوی فرجامی نیکو برای آموزش و پرورش کشور و توفیق دکتر حسینی در کمک به تحقق آن
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
آقای دکتر قبل از اینکه متن ادبی تنظیم کنند، ابتدا بفرمایند راهکارهای عملیاتی ایشان در دوره مدیریتیشان برای بهبود وضعیت چه بوده و بعد گزارشی از اجرای آن و نتایجش ارائه دهند تا همه در مورد نظریات و عملکردشان قضاوت کنند...
تاریخ قضاوت خواهد کرد که مهرمحمدی معمار تربیت معلم ایران بود.
مهرمحمدی از جنس همان ایده آل های فکری و شخصیتی است که من و شما احتمالاً همواره برای دستیابی به چنین ایده آلی در وجود خودمان در تلاش هستیم.
ارائه گزارش مستند و واقعی از عملکرد یک مسئول در پایان دوره مسئولیتش انتظاری کاملاً معقول از هر مدیر و مسئولی است و آنجاست که معلوم میشود ایشان برای دانشگاه فرهنگیان چه کردند، با گفتن این جمله که «مهرمحمدی معمار تربیت معلم ایران بود.»، چیزی ثابت نخواهد شد...
فرزند حلال زاده
حق مطلب را خوب ادا کرده اید و من که در دانشگاه فرهنگیان هستم، همه اینها را که گفته اید، در زمان آقای دکتر مهرمحمدی دیدم و اکنون متأسفانه افول همه اینها را در اثر توجه نکردن مسئولین فعلی می بینم.
دانشگاه فرهنگیان به دلایل متعدد از جمله افزایش ظرفیت بدون توجه به ساختارهای فیزیکی(کلاس، خوابگاه و ... ) و هیئت علمی واجد شرایط، امروزه حتی از یک مدرسه عادی هم پایین تر آمده است چرا که در مدرسه حداقل دانش آموزان برای کنکور و موفقیت تلاش می کنند، اما در دانشگاه فرهنگیان همین حداقل تلاش نیز نیست.