تا زمانی که توده مردم برای بهبود حال یکدیگر احساس مسئولیت نکنند، عدالت اجتماعی تحقق نمی یابد. ( هِلن کِلر ) ( 1 )
گاه یک واقعیت کوچک و پنهان ، سرنخ بسیاری از ناکامی های ماست. اما غفلت و یا جهل ما نسبت بدان ، باعث می گردد که ما همچنان دور خود بچرخیم و بدون هر نوع تغییر و تحول در نگرش و باور و پنداشت خویش ، در جای خود ناتوانِ ناتوان ، سال های متمادی ، ثابت بمانیم.
من و شمای معلم ، دیروز و امروز ، همین وضع را برای خود خواسته و یا ناخواسته ، آگاهانه و یا ناآگاهانه ، ترسیم ساخته ایم . هر چند تلاش برای رهایی از این شرایط بحرانی و رخوت آمیز داریم و با قلم و یا بیان نظرات و دیدگاه خود و یا تحصن و تجمع ، قصد خروج از آن را داریم ، اما به دلیل نادیده گرفتن و یا عدم شناخت یکی از آن واقعیات به عنوان سرنخی مهم ، همچنان اظهار عجز و ناتوانی می کنیم و یا هم تکلیف را از گردن خود ساقط نموده و تمامی تقصیرات را بر دوش نقش های مقابل خود یعنی عوامل اجرایی می اندازیم . هر چند این نیز بخشی از ذات همان واقعیت است ، اما نباید نقش بی مسئولیتی خود را در عدم تحقق عدالت اجتماعی انکار کنیم. به قول هلن کلر ، تا زمانی که من و شما برای بهبود حال یکدیگر ، احساس مسئولیت نکنیم ، عدالت اجتماعی تحقق نمی یابد. نکته ای که در این جمله حائز اهمیت است این که ما غالبا تصور می کنیم که فقط در سایۀ توزیع عادلانۀ ثروت و یا ایجاد فرصت های برابر تحصیلی – شغلی ، می توانیم از عدالت اجتماعی برخوردار گردیم ، در حالی که با قبول و پذیرش مسئولیت خویش نسبت به موقعیت ها و شرایط پیرامون خود نیز می توانیم به عدالت اجتماعی ، دست یابیم.
شاید دیگران در عدم موفقیت ما در شرایط امروز ، مقصر باشند ، اما انداختن تمامی بار مسئولیت آن بر دوش دیگران ، یعنی برون افکنی واقعیت و ساختن نقش قربانی برای خود جهت برانگیختن حس دلسوزی و ترحّم افراد پیرامون خود. مثلا ادامۀ تحصیلات عالی برای کسب دانش و مهارت بیشتر و یا برخورداری از موقعیت های ممتاز اجتماعی – اقتصادی ، فرآیندی خوشایند و مطلوب برای خیلی از افراد ساعی است ، اما اگر بنا به دلایلی چون ازدواج و یا اشتغال زودتر از موعد و یا گرفتاری های ریز و درشت زندگی ، از این مهم بازمانده ایم ، نباید فقط وزارت آموزش و پرورش و یا شرط سن و جنس را ، مقصر بدانیم . هر چند این موارد هم بی تأثیر نیستند اما باید واقع بینانه برای هر عامل مؤثر ، درصدی عادلانه قائل شد و مسئولیت غفلت خود را نیز قبول کرد. افرادی که اراده ای فولادین دارند همانند قطراتی ریز از برف و بارانند که حرکت خود را از دل کوه آغاز می نمایند و در مسیری نه چندان هموار ، در حالی که سنگ و کلوخی بسیار مانع حرکت آنهاست ، خود را با تغییر مسیر و امیدواری برای نیل به هدف ، به رودخانه می رسانند چون :
قطره دریاست ، اگر با دریاست
ورنه او قطره و دریا ، دریاست
بزرگان و اندیشمندان و دانشمندان همان قطره بودند که امروز نام و اثری جاودانه از خود بجای گذاشته اند و دوام و نام شان ثبت است بر جریدۀ عالَم . اگر بیوگرافی و یا زندگی نامۀ این افراد را مطالعه کنید و یا توفیق تماشای فیلم ارادۀ آنان برای رسیدن به اهداف ممتاز را داشته باشید ، این معنا را در زندگی همۀ آنان چون هِلن کِلر ِکر و لال ، ادیسون کُودن از نظر معلمان ، مادام کوری ، پاستور ، بوعلی سینا و.... در خواهید یافت.
امروز من و شمای معلم ، اگر نمی توانیم در جایگاه مورد انتظار و یا در موقعیت همانند سایر شاغلین ، قرار بگیریم ، خودمان نیز مسئولیم. ما با سکوت و عدم همدلی و بی اعتنایی خود نسبت به نتایج گفته ها و کرده های ستادی ها و وزرا ، مسئول شرایط امروز خود هستیم. ما با اسکان در مدارس ، با جدایی پرورش از آموزش ، با تحقیر رشته های غیر تجربی و ریاضی ، با قبول تحمیل فقر و فلاکت و ناتوانی در برآورد سازی نیازهای معمول زندگی به طور نسبی در جامعه و... مسئول وخامت اوضاع زندگی خود و خانوادۀ خودیم . شاید باید گفت : معلم و دبیر گرامی ، ما متهیم !
البته این بدان معنا نیست که اشخاص صاحب منصب در این میان ، نفسی به آسودگی کِشند و خیال خویش از بابت مجموع جرائم بدون کیفر خود ، برهانند. بلکه فقط می خواهیم قبول کنیم که در نرسیدن قطرات تلاش و زحمات خود به اقیانوس رفاه و آرامش و آسایش و اعتلای نظام آموزشی ، ما هم مسئولیت داریم . مسئولیت آنان زد و بند سیاسی و ندید گرفتن حق و حقوق 16 میلیون نفر از جمعیت کشور است و مسئولیت ما سکوت و تحمل ظلم و تبعیض و بی عدالتی است.
حال برای مرور مفهوم مسئولیت پذیری ، بعد طرح این قصۀ پر غصه ، به تعریف و نتایج آن نیم نگاهی بیندازیم :
اگر می خواهیم در زندگی به مراتب بالاتر برسیم و از زندگی کردن لذت ببریم ، باید مسئولیت پذیر باشیم
تعریف مسئولیت پذیری
" مسئولیت پذیر بودن یعنی پاسخگو بودن در برابر خودمان ، کسی یا چیزی . مسئولیت پذیری به عنوان يک الزام و تعهد درونی از سوی فرد برای انجام مطلوب همه فعاليتهايی که برعهدۀ او گذاشته شده است ، تعريف میشود که از درون فرد سرچشمه میگيرد. "
نتایج مسئولیت پذیری
1 - افراد مسئولیت پذیر در رویارویی با مشکلات دچار سردرگمی نمیشوند.
2 - این گونه افراد به خاطر انعطاف پذیر بودن ، تغییرات زندگی را پذیرفته و مشکلات را با صبر و حوصله از سر راه خود بر میدارند.
3 - افراد مسئولیت پذیر با اطرافیان و محیط سازگاری بیشتری دارند چون با کسب این مهارت به استقلال رسیدهاند.
4 - رشد فکری شخص و شکوفایی استعدادها از دیگر نتایج مسئولیت پذیری است.
5 - افراد مسئولیت پذیر توان بالایی برای انجام درست و به موقع کارها دارند.
6 - بسیاری از بینظمیها و به هم ریختگی برنامهها ، به خاطر عدم مسئولیتپذیری افراد است.
7 - افراد مسئولیت پذیر دارای اعتماد به نفس بوده و فعال و پویا میباشند.
8 - افراد مسئولیت پذیر به جای مقصر دانستن دیگران یا توجیه شکست ، آن را میپذیرند.
9 - افراد مسئولیت پذیر برای جبران ناکامیها تلاش کرده و نسبت به امور محوله پاسخگو هستند.
10 - مسئولیت پذیری موجب هدفمند کردن فعالیتها و برنامه ریزی برای دسترسی به اهداف از قبل تعیین شده میشود. (1)
پس مسئولیت پذیری یعنی قبول نقش خود در هر رخداد و فرآیندی که حاصل فعالیت فردی و یا جمعی است و حتی در سطح ملی . به یاد داشته باشیم که یک طرف قضیه در هر جریانی ، خود ما هستیم . مثلا طرح معلم تمام وقت ، من شخصا بیش از چهار یادداشت در خصوص دلایل و شرایط لازم برای عدم قبول طرح نگاشتم و نمی خواهم بگویم مسئولیت خود را به طور کامل انجام داده ام ، اما نباید فراموش کنیم که تمامی فرهنگیان سایت صدای معلم را مطالعه نمی کنند و یا تمامی فرهنگیان هر روز اخبار و تصمیمات داغِ داغِ وزارتخانه را در طَبق تجزیه و تحلیل جهت رسیدن به رأی موافق نمی گذارند ، یا تمامی فرهنگیان همّ و غم سنجش زوایای آشکار و پنهان هر طرح و برنامۀ وزارت آموزش و پرورش را ندارند ، و یا اولویت های فکری و عملی تمام فرهنگیان کشور واحد نیست و.... لذا عده ای قابل توجه در دام این طرح افتاده اند ، به نظر شما فردا وقتی وزارت به وعده های خود نتواند عمل کند و قانون طرح را اجرا نکرده زیر پا بگذارد ، مسئولیت پذیرش طرح توسط شمای همکار برعهدۀ چه کس و یا نهاد و سازمانی است؟! خود شما تا چه اندازه در این رخداد مسئولیت دارید ؟!
امروز این روایتی از داستان طرح معلم تمام وقت است و دیروز داستان طرح های ارزشیابی توصیفی و جابر و شهاب و .....یا چه کسی امروز مسئول عدم پرداخت دیون چندین سالۀ فرهنگیان است ؟! فقط وزرا ؟ پس سهم من و شما در عدم اعتراض اولیه و به موقع نسبت به این دیرکرد ، که آن را تبدیل به غول چراغ جادوی وزارتخانه نموده است و امروز هیچ مقامی ، مسئولیت و قابلیت و ضرورت پاسخگویی بر خواسته های برحق من و شما را نمی پذیرد ، برعهدۀ کیست ؟! به یاد داشته باشیم که یک ایده و طرح ، قبل از آن که در قالب اجرایی و تثبیت شده ای قوام بگیرد ، می بایست مورد تدقیق نظر و نقد واقع شود ، و گر نه اثرات ماندگاری و مثبت و منفی آن در تارو پود زندگی ما رسوبی لاینحل خواهد داشت.
من معلم و دبیر ، وقتی اواسط دهه 80 اضافه تدریس حذف شد و تبدیل به حق التدریس با ساعات محدود برای هر همکار گردید و به جای پرداخت حتمی آن در خرداد و یا اسفند هر سال ، با بی اعتنایی و سکوتم ، مجوز ثبت و ضبط آن را به دولت دادم ، تا دیون نام خود را به مطالبات ، تغییر دهد ، چرا نباید مسئولیت اِهمال خود را بپذیرم و با انداختن تمامی بار خطا بر دوش نقش های مقابل خود ، موقعیت قربانی به خود بگیرم و از دلسوزی و ترحم آنان لذت ببرم؟
به یاد دارید نتیجۀ این تصمیم ، کم کاری عده ای از معلمان و دبیران در کلاس درس شد و تدریس خصوصی برخی از آنان در منازل دانش آموزان و یا در برخی از آموزشگاه ها ، اوج گرفت و از ساعتی 20 – 30 هزار تومان به بالای صد هزار تومان ، خصوصا برای آنانی که با تدریس در آموزشگاه های کنکور ، شهرتی در بین خاص و عام ، کسب کرده بودند ، رسید !
هر یک از ما باید مسئولیت فردی و اجتماعی خود را چه در خصوص پای بندی و اجرای قوانین و ارزش ها و هنجارها ، و چه در قِبال رفتارهای ضد قانون و ارزش و هنجار توسط خود و دیگران را بپذیریم و واقع بین و دوراندیش بوده در سنجش و تجزیه و تحلیل عوامل مخرب و مؤثر هر پدیده و رخداد ، سهم خود را نادیده نگیریم.
اگر می خواهیم در زندگی به مراتب بالاتر برسیم و از زندگی کردن لذت ببریم ، باید مسئولیت پذیر باشیم. اگر تسلیم هر نوع شرایط زندگی شویم، اتفاقات گذشته باعث از بین رفتن آینده خواهد شد. اگر به جای پذیرش مسئولیت خود در هر جریانی ، به دنبال افرادی مقصر بگردیم ، انرژی ، جوانی و عمر خود را بر باد خواهیم داد. ما برای تحقق این مهم ، به یک تعهدی پایدار نسبت به زندگی خود و دیگران نیاز داریم . اگر هر کس در حدِ اثر خود ، مسئولیت رفتار و تصمیم اش را بپذیرد ، مشکلات بر روی هم انباشته نمی گردد و برخی و یا همۀ آنها لاینحل باقی نمی ماند.
همۀ ما در قِبال نحوه و میزان پای بندی به اخلاق و رفتار و افکار و باورها و نگرش های خود مسئولیم . نریختن زباله بر زمین ، رعایت نوبت در هر صفی ، نپذیرفتن استثنا برای پیشبرد اهداف فردی یا پذیرش رابطه مداری ، ندادن و نگرفتن رشوه ، رعایت نظم و انضباط در کوی و برزن و محل کار و...... همگی یعنی پذیرش مسئولیت اجتماعی . من و شما باید برای بهبود حال همدیگر ، احساس مسئولیت کنیم ، چون ما به تنهایی زندگی نمی کنیم و سعادت و خوشبختی من ، منوط به سعادت و خوشبختی شمای همکار و هموطن است.
راستی مسئولیت فردی و یا اجتماعی ما فرهنگیان در بیداد بی عدالتی چیست ؟
به قول خبرگزاری تسنیم ، " بیداد کده ای " است این دنیا که برخی "دهکده جهانی" می خوانندش! جایی که ثروت تنها 8 نفر معادل نیمی از جمعیت جهان یعنی 3 میلیارد و 600 میلیون نفر است. (2)
و هلن کلر چه نیکو می گوید : ما به هر کاری که اراده کنیم تواناییم ، اگر آن گونه که سزاوار است پیگیر باشیم.(3)
1) سایت ستاره - مسئولیت پذیری چیست و چگونه فردی مسئولیت پذیر باشیم ؟ کد خبر: 12517 - 4 شهريور 1397-
2) https://tn.ai/1299932 - خبر گزاری تسنیم - 19 دی ماه 1395 .
3) سایت طومار - سخنان بزرگان : هلن کلر - 7 اردیبهشت 1397.
( 1 )
هلن آدامز کِلِر (به انگلیسی: Helen Adams Keller) (زاده ۲۷ ژوئن، ۱۸۸۰، تاسکامبیا، آلاباما - درگذشته ۱ ژوئن، ۱۹۶۸، ایستن، کنتیکت) نویسنده نابینا و ناشنوا و فعال سوسیالیست آمریکایی بود.
زندگینامه
کودکی
هلن کلر، در ۲۷ ژوئن ۱۸۸۰ در «تاسکامبیا» در ایالت آلاباما، متولد شد. او هنگامی که ۱۸ ماه بیشتر از زندگیاش نمیگذشت، در اثر ابتلا به بیماری مننژیت ،بینایی و شنوایی خود را از دست داد و ارتباطش با دنیای بیرون قطع شد. هنگامی که کلر شش سال داشت، او را به الکساندر گراهام بل نشان دادند و گراهام بل پس از معاینه، یک معلم ۲۰ ساله به نام آن سالیوان (میسی) را که در مؤسسهٔ آموزش نابینایان پرکینز در بوستون فعالیت میکرد، برای آموزش او فرستاد. چنانکه کلر بعدها دربارهٔ خود مینویسد، زندگی واقعی او در یک روز از ماه مارس سال ۱۸۸۷ وقتی که تقریباً ۷ ساله بود، با ورود معلمش به زندگی او آغاز شد. او از این روز به عنوان مهمترین روزی که در زندگی به خاطر دارد، یاد میکند. سالیوان معلمی سخت کوش و فوقالعاده بود که از مارس ۱۸۸۷ تا پایان عمر خود در اکتبر ۱۹۳۶، در کنار کلر ماند.سالیوان با فشار دادن علاماتی توسط انگشتان خود، به عنوان حروف، بر کف دست هلن با او ارتباط برقرار میکرد و از این راه برای آموزش کلمات به او استفاده مینمود. در عرض چند ماه کلر فرا گرفت که چگونه اشیایی را که لمس میکند، به آن حروف ربط دهد و آنها را هجی کند. او همچنین، موفق شد تا به وسیله لمس کارتهایی که حروف برجسته بر آنها نوشته شده بود، جملههایی را بخواند و با کنار هم چیدن حروف در یک لوح، خود جمله بسازد. بین سالهای ۱۸۸۸ و ۱۸۹۰، کلر زمستانها را در مؤسسه پرکینز، برای آموزش خط بریل گذراند، سپس زیر نظر «سارا فولر» در بوستون، برای آموختن صحبت کردن، دورهای آموزشی و تدریجی را آغاز کرد. او همچنین لبخوانی از طریق لمس دهان و گلوی شخص صحبتکننده را فرا گرفت.
تحصیلات
هلن حتی وقتی که دخترک کوچکی بود بسیار مشتاق ورود به دانشگاه بود. در سن ۱۴ سالگی، وی در یک مدرسه ناشنوایان در نیویورک ثبت نام کرد و در ۱۶ سالگی به «مدرسه کمبریج بانوان جوان» در ماساچوست راه یافت. کلر در سال ۱۹۰۰ توسط کالج رادکلیف پذیرفته شد و ۴ سال پس از آن، به کمک آنی سالیوان معلم خود، که سخنرانیها را در کف دست او مینوشت، از آنجا فارغالتحصیل شد. در این مدت او توانست با فشار دادن انگشت بر گلوی آنی و تقلید ارتعاشات صوتی او صحبت کردن را بیاموزد؛ بنابراین او اولین فرد نابینا- ناشنوایی بود که از دانشگاه فارغالتحصیل شد.
نویسندگی
هلن کلر از زمانی که در دانشگاه «رادکلیف» دانشجو بود، نگارش را آغاز کرد و این حرفه را ۵۰ سال ادامه داد. علاوه بر «زندگی من»، ۱۱ کتاب و مقالات بیشماری در زمینه نابینایی، ناشنوایی، مسائل اجتماعی و حقوق زنان به رشته تحریر درآورده است.
فعالیتهای اجتماعی و سالهای پایانی
هلن کلر هرگز نیاز نابینایان و نابینا- ناشنوایان دیگر را از نظر دور نمیکرد. او از دوستان دکتر «پیتر سالمون»، مدیر اجرایی خدمات هلن کلر برای نابینایان بود و او را در تأسیس مرکزی یاری نمود که به عنوان مرکز ملی هلن کلر برای جوانان و بزرگسالان نابینا- ناشنوا نام گرفت.هلن کلر عضو حزب سوسیالیست آمریکا بود و در چندین انتخابات پیاپی از نامزدی یوجین دبس، چهرهٔ معروف کمونیست و سوسیالیست، حمایت میکرد. او در زمینهٔ حقوق زنان نیز فعال بود و از کنترل بارداری و حق رأی برای زنان حمایت میکرد. او در ضمن عضو اتحادیهٔ کارگری چپ «کارگران صنعتی جهان» بود و در مطلبی به نام چرا به کارگران صنعتی جهان پیوستم؟ توضیح میدهد که چطور تحت تأثیر اعتصاب لارنس به عضویت این اتحادیه درآمده.هلن کلر از طرفداران انقلاب روسیه بود و در مطالبی چون به روسیهٔ شوروی کمک کنید و روح لنین به این قضیه میپردازد.در سال ۱۹۳۶، هلن کلر به «ایستن، کنتیکت» رفت و تا پایان عمر در آنجا ساکن بود. او در ۱ ژوئن ۱۹۶۸ در سن ۸۷ سالگی درگذشت.( ویکی پدیا )
نظرات بینندگان
به آنها واگذار می کنند لذا هم زمان با بزرگـ
شدن بجز وابستگی و اجرای دستورات آنها
کاری دیگر یاد نمی گیرند.
تربیت ما در خانواده اغلب امر و نهی در انجام امور
است ، فرآیندی که فرصت تجربه و خطا و آزمون را
از آنان سلب می کند و فقط بکن و نکن ها حاکمیت
دارد. خیلی از والدین حتی کلاس ها و ورزش هایی
که خود ترجیح می دهند و یا مصلحت می بینند ثبت نام می کنند. باز قدیم کودکان در جامعه قدری
امنیت داشتند که برای خرید تنهایی سر کوچه بروند، الان این تنها دلخوشی نیز از آنان دریغ می شود. تشکر
شدهبه دانش آموزان مبصری کلاس است.
حداقل دهه ها چنین بوده ، برای شورا و
مجلس دانش آموزی هم فقط تیپ های خاص بسیجیو فرزندان شهدا و انجمن اسلامی ، مسولیت
داده می شود. و مصلحت اندیشی خانواده ها
برای ورود به دانشگاه و امتیاز گرفتن از نظام
این مسولیت نمایشی را برای عده ای از
دانش آموزان به ارمغان آورده است.
شاید برای همین مسئولان ما مسئولیت پذیر
نیستند. تشکر
اگر به کودکان مسولیت انجام کارهای
گوناگون را بدهیم فردا وقتی مدیریت
سازمانی را برعهده می گیرند مسولیت
انجام کارهای خود را می پذیرند.
اگر چنین اتفاقی بیفتد مشکلات نیز
کاهش می یابد.
ظاهرا ما یاد دادن و یاد گرفتن خیلی از مفاهیم
را به کودکان خود فراموش کرده ایم. هر موضوع
در زندگی نیاز به آموزش و کسب مهارت دارد اما
اما ظاهرا ما ایرانی ها همه فن حریف هستیم و از
هنگام تولد همه چیز بلدیم. تشکر
مقام زدگی ، مسئولیت زدگی ، جاه طلبی و.....
بیماری رایج در جامعه ماست . متن بیشتر روی
مسئولیت من و شما سخن می گوید. ما که از این
بیماری مصون هستیم چقدر در قبال کرده ها و
نکرده های فردی و اجتماعی، مسئولیم؟! تشکر
اتفاقا آدم عاقل باید مسئولیت بپذیرد تا هم افراد
ناشایست فرصت مدیریت نیابند و هم مردم و جامعه به صراط مصلحت هدایت شود .تشکر