خلاصه آنچه که وزیر آموزش و پرورش درباره این طرح به رسانه ها اعلام کرد:
"هماکنون ۶ ساعت اضافهتدریس در حکم معلمان لحاظ میشود که امتیاز خوبی برای آنهاست و در سوابق خدمتی لحاظ و از سایر امتیازات بهرهمند خواهند شد. طرحی را داریم که به تدریج به سمت تماموقت شدن معلمان حرکت کنیم، البته در گام نخست باید اعتبار مورد نیاز و انگیزههای لازم در معلمان تامین شود. البته نمیتوانیم به معلمان اجبار کنیم به جای ۲۴ ساعت در هفته، ۳۶ ساعت در مدرسه حضور داشته باشند بلکه با ایجاد انگیزههای لازم باید هرکدام از معلمها به اختیار تماموقت شوند".
در خصوص انگیزه ها و آینده این طرح، چند نکته قابل ذکر و چند سوال اساسی قابل طرح است:
۱. عنوان طرح حاوی بار معنایی منفی علیه معلمان و یادآور و مقوم کنایه ها و کلیشه های منفی در میان بعضی از گروه های جامعه مبنی بر پاره وقت بودن شغل معلمی است، معلوم نیست جناب وزیر با تطبیق میزان کار معلمان ایران با کدام سیستم مترقی تعلیم و تربیت در دنیا به چنین نتیجه گیری و متعاقبا دستپاچگی برای رفع این ایراد رسیده است؟!
۲. وزیر آموزش و پرورش جهت تهییج و تشویق معلمان با مقایسه حقوق و مزایای ناشی از تمام وقت کردن معلمان! و مقایسه آن با همان مقدار ساعات کاری به صورت اضافه کار می گوید که بر خلاف اضافه کار این مبلغ دوازده ماه و بدون تاخیر به معلمان پرداخت می شود، گویی متولی پرداخت اضافه کاری و مقصر تاخیرهای چندماهه در پرداخت آن نهادی غیر از آموزش و پرورش است که اکنون آموزش و پرورش با طرح معلم تمام وقت برای رقابت با آن به میدان آمده است!
۳. در کلام وزیر و معاون وی (الهیار ترکمن) نوعی سردرگمی و ابهام در ساختار، محتوا و کم و کیف اجرای آن طرح در آینده دیده شده و انگیزه اساسی طراحان آن هم تصریحاً اعلام نمی شود(لحن احتیاطی ) ، به نظر می رسد که این پنهان کاری نیز شگردی برای اجرای آهسته و مرحله ای و نهایتا قرار دادن معلمان در عمل انجام شده باشد، وگرنه چگونه ممکن است طرحی به این مهمی و در این سطح از دغدغه، بدون ساز و کار مشخص، جزئیات تعیین کننده و چشمانداز نهایی در دستور کار قرار بگیرد و مولفه های اصلی وسرنوشت نهایی آن به آینده ای نامشخص موکول شود؟
۴. تجربه معلمان از طرح های مشابه که اغلب برای تعدیل نیرو و تن ندادن به اصلاح ساختاری و سرمایه گذاری اصولی در آموزش و پرورش حکایت داشت مانند اختصاص ساعات تدریس به مدیر و معاونان، افزایش سقف تعداد دانش آموز در یک کلاس، راه اندازی طرح خرید خدمات و... معلمان را نسبت به این طرح نیز بسیار بدبین می کند به ویژه که مسئولان آموزش و پرورش مرتبا هشدار می دهند در آستانه سونامی بازنشستگی در آموزش و پرورش قرار داریم.
۵. آنچه که ترغیب ها و تشویق های مرتبط با این طرح را بیشتر به فریب و دست درازی بیشتر به حقوق معلمان شبیه می کند، عملکرد همیشگی مسولان آموزش و پرورش در مواجه با مشکلات معیشتی معلمان است؛ چگونه می شود که مسولانی که اخیرا سختی کار معلمان را حذف کرده، سهم بیمه تکمیلی آنها را یا پرداخت نمی کند یا با تاخیر چندماهه باعث بی خاصیت شدن آن شده، حق الزحمه های فصلی همکاران را با ماهها و سالها تاخیر و کسری قابل توجه پرداخت می کند، در این طرح می تواند مورد اعتماد معلمان قرار گیرد؟
در واقع در هیچ کدام از طرح های پرطمطراق سنوات گذشته مثل سند تحول، خدمات کشوری، جایگزینی تناوبی نظام های جدید و قدیم و...مشکلات معیشتی معلمان محلی از اعراب نداشته و جهت گیری تصمیم گیرندگان متوجه موضوعاتی غیر از علایق و اولویت های معلمان بوده است.
۶. آنچه که از زوایای پیدا و پنهان این طرح استنباط می شود این است که ، طرح مذکور گرچه ممکن است ابتدائا با مشوق های صوری ارائه شود و با دست گذاشتن روی پاشنه آشیل جامعه فرهنگی که همانا مشکلات معیشتی فوری می باشد افرادی را جذب کند؛ در ادامه باعث شکل گیری جامعه فرهنگی قشربندی شده به صورت تمام وقت و پاره وقت شده ، و معلمان را زیر فشار داغ ننگ مرتبط با این برچسب ناچار به پذیرش طرح مذکور کنند.
نتیجه اینکه به دلیل شکاف ساختاری بین جامعه فرهنگیان و مسئولان تصمیم ساز که باعث بی اعتمادی معلمان به مسئولان از حیث استیفای حقوق آنان شده است، این طرح از بالا و غیر مشارکتی نیز بیش از آنکه خوشبینی آنان را در پی داشته باشد، طرحی ضربتی برای جبران کمبود نیرو و بارکردن فشار مضاعف بر دوش معلمان و مغایر با منافع آنان تلقی می شود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان