جناب وزیر ، به جای معماری نیم دایره ای مدارس و یا بر زمین نشاندن معلم و دانش آموز ، یا رنگ آمیزی سحرانگیز برای یادگیری معجزه آسای دانش آموزان ، یا انتخاب فضای سبزی دخیل در یادگیری دانش آموزان ، تقاضا دارم :
1- همانند تمامی وزارتخانه ها برای اولیای مدارس ، خصوصا معلمان ، حق لباس آن هم بر اساس فصل ، تقدیم دارید تا لباس کهنه و عهد عتیق آنان ، چشم های معصوم و مظلوم دانش آموزان را به درد نیاورد. یادش به خیر، در کلاس چهارم متوسطه دبیر ادبیاتی داشتیم که بر اساس رنگ چشم ، سه سال تمام فقط یک دست کت و شلواری سبز رنگ می پوشیدند.
سال آخر بعد عید نوروز ، یکی از همکلاسی ها شرط بندی کرد که اگر دبیرمان کت و شلوار خود را عوض کند برای کل کلاس ساندویچ بخرد. بی صبرانه در انتظار بودیم که ناگه دبیر ادبیاتمان با کت و شلواری جدید اما باز سبز رنگ وارد کلاس شد و دوست همکلاسی مان چون رنگ کت و شلوار ثابت بود از خرید ساندویچ امتناع ورزید. آری حسرت دانش آموزان تا شرط بندی ها هم کشیده می شود. لباس ثابت و نه زیاد تازۀ معلمان زن یا مرد ، برای دانش آموزان کسل کننده و صحنه ای بدون هیجان برانگیز است که بر یادگیری او اثرات مضرّی می گذارد و شما از تناسب رنگ آمیزی فضای مدارس با میزان یادگیری دانش آموزان سخن می گوئید!
2 - نمی دانم در کجای دین مبین اسلام رهاشدگی و آشفتگی و ژولیدگی آورده شده است که معلمان را با ظاهری اصلاح نشده و ریش و سیبلی ناخواسته و کت و شلواری کهنه و یا مانتو و مقنعه هایی سیاه و تیره آمیخته به چرک و...... می خواهید. ترجیحِ فردی برای نوع آراستگی ظاهری اختیاری است که اجبار نمی پسندد، اما اجبارهای زیرچشمی و انتظارات مکتبی بودن و فضای رُعب انگیز از همدیگر ، از آنان افرادی بی توجه به آراستگی ساخته است. ابتدا زیبایی را در ظاهر وجودی معلمان تعبیه نمایید بعد در فکر صحنه آرایی مدارس برآئید. هر چند هر دو با هم لازم و ملزوم یکدیگرند اما ظاهر معلمان سرزمین ما با تظاهرات اداری ، ناموزون تر گردیده است.
3 - ابتدا بیایید شیشه های شکسته و نداری مدیران در نصب شیشۀ جدید مدارس شهری – روستایی را قوت بخشید یا بخاری های نفتی و گازی و مَنقلی را حذف کنید و یا درهای خرابی که پاک کن لای آن هوش و حواسی در کلاس برای کسی باقی نمی گذارد یا دستشویی های سنتی کثیف را بهداشتی تر سازید. یا محوطۀ مدارس را برای بازی و ورزش دانش آموزان بهینه سازی کنید. یا میز و صندلی شکستۀ معلمان و دانش آموزان را تعمیر کنید و.... تا سپس روی زمین و در کلاس نیم دایره درس بخوانیم !
4 - آنچه که در مدارسِ فرنگ می بینید و ظاهری خوشایند برای مقلّد بودن در شما را برانگیخته است ، پشت صحنۀ پرمَلاتی برای خود دارد. یکی از زمینه های شادی و نشاط و سلامتی ، خوردن مرتب صبحانه در مدارس است. ما که در دادن یک لیوان شیر آب رفته پروندۀ خجالت آوری داریم ، بر اساس تضاد طبقاتی نجومی موجود ، چگونه می خواهیم به انگیزش شادی و نشاط دانش آموزان برسیم ؟ چیزهای زیبا و قشنگی که مطالعه نموده و قصد پیاده سازی آنها را دارید در سایۀ خوردن صبحانه و ناهار در مدارس به طور رایگان یا با دریافت ژتون دانش آموزی و در هر وعده 45 دقیقه فرصت زنگ تفریح ، تأمین می شود.
5 - زنگ تفریح ده دقیقه ای که گاه توسط برخی مدیران و معاونان با جلو کشیده شدن عمدی ساعت ، به پنج دقیقه هم نمی رسد باعث خستگی متزاید معلم و دانش آموز می شود و برخی از معلمان هم با دیر رفتن به کلاس از زمین و آسمان انتقام می گیرند، انتقامی که به منزلۀ حق کُشی دانش آموزان تمام می شود. معلمان مبصران مدارس نیستند که اولیای دانش آموزان و یا مدارس ، انتظار آن را از معلم دارند. کلاس رفتن معلم و دانش آموز به کلاس درس یعنی برقراری آرامش و آسایش در مدارس . همان فریاد مشهور جناب داروغه : شهر در امن و امان است ، آسوده باشید!! پس اگر قرار به فکری متناسب با فرهنگ خودی است و قراین و شواهد اجازۀ آن را می دهد، فکری به زنگ تفریح مدارس بنمائید تا افراد حاضر در آن قادر به بازیابی انرژی خود باشند.
6 - چرا از زمینه سازی هنر در مدارس و برنامه هفتگی آنان اجتناب می ورزید؟ روزگاری بسیاری از استعداد ها در بطن همین برنامه های هنری مدارس ، در شاخه هایی چون نقاشی و خوشنویسی و گلدوزی و موسیقی و.... افرادی شایسته و هنرمند برای وطن شده اند. هر چند باور گناه بودن موسیقی فقط در مدارس ما کاربرد دارد و در زنگ های تفریح نیز از ریکاوری همزمان روح و جسم و مغز جمعیت حاضر در مدرسه اِبا داریم یا از ورزش همگانی !!پریدن و جهیدن و هیجان زده شدن . پتانسیل و قوای درونی را به فعلیت درآوردن ، هنری است که آموزش و پرورش ما اصلا ندارد!
7 - از زنگ اسباب بازی برای کلاس های اول تا سوم ابتدایی سخن گفته اید !
اول آن که از جنس اسباب بازی های کشور چین نباشد که بی کیفیت است و موجب بیماری های گوناگون می شود. دوم آن که تا 18 سالگی دانش آموز کودک محسوب می شود پس چرا تا کلاس سوم ؟
سوم آن که همانند آزمایشگاه و کتابخانه و اتاق سمعی و بصری مدارس فعلی ، اتاق اسباب بازی هم قفل خواهد بود و یا کودک هر وقت از آموزش آزاد بود و اراده کرد و ذوق بازی داشت می تواند بازی کند ؟ و یا زنگ خاص بازی خواهید داشت؟ پیشنهاد می دهم زنگ اول باشد تا روحیه ای شاد بیابند و زنگ های بعدی پرانرژی باشند.
چهارم آن که اسباب بازی ها تنوع خواهد داشت و یا بودجه نیست و امکان رشد خلاقیت آنان را سانسور خواهید کرد؟
پنجم آن که تفکیک جنسی در نوع اسباب بازی دخیل خواهد بود و یا اجازه خواهید داد علایق کودکان انتخاب گر باشد؟
ششم آن که در تمامی مدارس ابتدایی سراسر کشور زنگ اسباب بازی خواهد بود و یا در مدارس خاصی که از حمایت مالی والدین ساپورت می شوند و باز ادامۀ داستان تبعیض ها !
8 - در کدام کشور دیگر در جهان ، همسطح افراد دهک پایین جامعه به معلمان بستۀ حمایتی می دهند؟ قصدم اهانت و تحقیر اقشاری خاص نیست چون واقعیت آن است که درصد قابل توجهی از جمعیت کشور در قاعدۀ هرم و در فقر و نداری غوطه ورند. شما چگونه خردمند و یا اُسوۀ آموزش کشور را دو دستی در همین قاعدۀ محرومیت قرار می دهید! هر چند اعترافی غیرمستقیم از سوی شما و دولت و مجلس به جایگاهی است که معلمان را در آن نهاده اید و همان بهتر که جهانیان با چنین نمایش هایی از اوضاع وخیم معلمان ایرانی مطّلع گردند. شما ابتدا جایگاه حقیقی معلمان را مشخص سازید و با تعریف منطقی از آن ، عزت و اعتلای لازم را به آنان هدیه بخشید و سپس کلاس ها را نیم دایره و یا بیضی کنید. من معلم ایرانی در کجای هرم درآمدی کشور قرار دارم ؟ ابتدا این موقعیت امتیازی بنده را مشخص سازید بعد اروپایی بیندیشید. قبل از تصویب نهایی بودجۀ سال 98 – هر چند برای سال 97 نیز مطالبه کردیم – بروید مجلس و اعتراض کنید. معترض شرایط موجود باشید. بروید مجلس و بگوئید اگر حقوق معلم من همسطح دیگر کارمندان نخواهد بود بنده استعفا می دهم
9 - من معلم بدون بیمۀ درمانی مناسب ، در بیدادِ گرانی ، قدرت پزشک رفتن خود و اهل و عیال را به کل از دست داده ام ، شمایی که از نالۀ معلمان هنگام خم شدن برای برداشتن گچ و خودکارش نالان هستید ، چگونه راضی می شوید که هزار درد قابل درمان به مرور شدت یافته و به درد بی درمان تبدیل گردد؟ در هر شهر و استان تعدادی دندانپزشک مشخص سازید تا معلمان به درمان حیاتی ترین و ارزشمندترین نعمت الهی خود یعنی دندان هایشان بپردازند. بالاخره تکلیف بیمه تکمیلی ما بخت برگشتگان چی شد؟ نکند معلّق بودن بیمه تکمیلی به دلیل افزایش جمعیت بیمه شدگان ( معلمان ایثارگر و جانباز ) است و چنین بازی برای ابراز ناتوانی وزارتخانه جهت پذیرش آنهاست ؟ شما با جابه جایی یک آجر از بنای آموزش و پرورش ، ریسک و خطر ریزش کل ساختمان را افزایش می دهید.( Sos)
10- حقوق 10 تا 12 میلیون تومان سایر کارمندان با دریافتی من بازنشسته زیر دو میلیون تومان ، همخوانی دارد یا تناسب ؟! عین عدالت است و یا ضعیف کُشی ! تصور نکنید مدیریت جدیدی برای اقتصاد خانواده از سوی کشورهای پیشرفته برای ما معلمان ، تدوین و یا نظریه پردازی شده است و ما به طور معجزه آسایی در سایۀ آن خردمندی ها ، همانند و همسطح شما و یا دیگر کارمندان که دریافتی معقولی دارند ، زندگی می کنیم ! ما با حذف خیلی از ضرورت های زندگی سر پا هستیم ، به همراه ما معلمان همسر و فرزندان و نوه ها و عروس و دامادهای ما هم از سفرۀ بی نصیبی ، مستفیض می شوند. شما تصور کنید برای یک فرزند خود ماهانه 2 میلیون تومان پول تو جیبی می دهید و به دیگری 12 میلیون تومان ، انتظار چگونه برخوردی از دو جگر گوشۀ خود دارید ؟! یکسان و همانند یا خصمانه و پر از کین و نفرت !
11 - مگر استیضاح یک وزیر در قبال عملکرد ناخوشایند او چه ارزشی دارد؟ به نظر من هیچ . یعنی من معلم اگر نمی توانم کلاسدار ماهر و خلّاقی باشم و نتیجۀ عملکردم مفید و مؤثر نیست، همان بهتر که از حقوق اجتماعی خود محروم گردم . هر کس در سطح و عیار خود موظف است کارکردی مفید و ارزنده نسبت به جامعه و کشور و مردم خود داشته باشد. پس قبل از تصویب نهایی بودجۀ سال 98 – هر چند برای سال 97 نیز مطالبه کردیم – بروید مجلس و اعتراض کنید. معترض شرایط موجود باشید. بروید مجلس و بگوئید اگر حقوق معلم من همسطح دیگر کارمندان نخواهد بود بنده استعفا می دهم . هیچ می دانید چرا داستان محرومیت فرهنگیان سریالی ادامه دارد ؟! چون شما خاموش هستید. باور کنید ما در جامعۀ کج مدار خود به این جسارتها و بزرگواری ها خیلی نیاز داریم. سنسورهای وجدان جمعی ملت به بازی سیاسی و یا ساخت و پاخت ها بسیار حسّاس است پس ما یک حرکت جوانمردانۀ حقیقی می خواهیم نه نمایش سیاسی. لذا حقوق من معلم را همانند مابقی کارمندان ، بالای خط فقر و همزمان با افزایش سنوات خدمت تا 10 – 12 میلیون برسانید. این یک سرویس ویژه نیست این حق قانونی و عرفی من معلم است که سالها پیش ، خصوصا طی 40 سال آتی از من مضایقه شده است. ربطی به تمام وقت شدن و یا ناقص بودن ساعت کاری بنده ندارد. استاندارد ساعت تدریس هفتگی در جهان بیشتر از آنچه که فعلا هست ، نیست پس دنبال بهانه ها نباشیم که بهشت را به بها می دهند نه به بهانه ها . ظاهرا هر چه سنگه مالِ پایِ لنگه.
و....
جناب وزیر،
هر انشای نگاشته شده می تواند پر از فصاحت و بلاغت کلام باشد اما هیچ یک از آنها بند و تبصرۀ قوانین جامعۀ ما را تشکیل نمی دهد و زیبایی نگارش آنها در همان یک برگ ، مستتر باقی می ماند و زمان ، آن را به فراموشی می سپارد . اما انتظار می رود هر کلام شما به عنوان یکی از بازوان اجرایی دولت قابلیت و توانایی تبدیل شدن به قوانین مفید و مؤثر را داشته باشد. پس تقلید از ظواهر مدارس اروپایی ها بدون داشتن بِستری متناسب و فرهنگ سازی و هموارسازی باورها و اندیشه ها و شرایط و امکانات موجود ، گفتمانی نشدنی است که از سوی هیچ معلمی نمرۀ قبولی نمی گیرد. ما معلمان بیشتر می پسندیم تا با واقعیت های ملموس ، عرض اندام کنیم. ما معلمان به نگارش انشایی از سوی شما نیازمندیم که قابلیت تبدیل به بندها و تبصره های قانونی لازم الاجرا را داشته باشد و توانایی زدودن سنگلاخ های حقیقی زندگی مان را در بطن خود داشته باشد. ما واقع بینی و واقع گرایی وزیر خود را همانند سایر وزرا می خواهیم و نگران هستیم مبادا با آرمان گرایی وزیرمان از حقایق موجود فاصلۀ نجومی بگیریم. فصل ربودن بودجه یا تخصیص بودجه برای هزار و یک طرح و برنامۀ وزارتخانه هاست و شما خاموش در استرس استیضاح خود، سکوت اختیار کرده اید. بودجه ، سفره ای است که هر وزیر بر اساس کفایت عقلانی و زَبردستی خود از آن بهره مند می شود. حق شما از این سفره باز کسری بودجه در ابتدای ماه سال 98 خواهد بود یا اطمینان و آسودگی هزینه کرد آن تا آخرین روز اسفند ماه سال 98 ؟
وزیر محترم ،
چگونه ولی نعمتی هستید که به فلاکت و بدبختی معلمان راضی می شوید و از نابود شدن در قعر چاه تنها عناصران نجات بخش جامعه واهمه ندارید ؟ چرا عزت نفس ما معلمان را بیش از پیش در لابلای اهانت و محرومیت خوار و ذلیل می سازید ؟ شغل دوم و اضافه تدریس و یا طرح معلم تمام وقت ، مراتبی است که توانایی های معلمان را تقلیل می بخشد و کارآیی آنان را نزدیک صفر می سازد. ظلم به معلم فقط در حق او نیست ، شوربختانه تمامی خانوارهای ریز و درشت ایرانی از این ضعف و ظلم ،مستفیض می شوند. آیا حسرت اعتلای فرهنگیان در زمان شما عملی خواهد شد و یا ما معلمان با صبر ایوب خود به انتظار ناجی دیگری بنشینیم ؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
تانگرددکودک حلوا فروش
دیگ بخشایش نمی آید به جوش
درود برمردم فرانسه که باوردارند سرنوشت آن ها دردست خودشان است دنبال ناجی نیستند وتلاش می کنند زندگی بهتری رابرای خود رقم بزنند
ولی مادنبال ناجی می گردیم که هیچ وقت پیدا نمی شود
وزیر ومسئول هم از بین عده ای محافظه کاربرای این کار انتخاب شده اند اول از خود شروع کنیم وپشت پا به همه ی بیگاری دادن ها بزنیم ودربرابر ظلم بایستیم تا مسئولان به حرکت درآیند وگرنه اتفاقی نخواهد افتاد
مردم فرانسه در سرزمین خود با فرهنگ سیاسی - اجتماعی خود معترض شدند و یقین به نتیجه هم خواهند رسید و ما با فرهنگ خاص خود در انتظار ناجی هستیم!!!!
اما جناب آقای شهاب،
هر چند کار شق القمری انجام نمی دهم اما بجای کارهای عادی و روزمرۀ دیگر بازنشستگان، حداقل در جهت تهییج همکارانی چون شما و یا گاه اطلاع - رسانی از اخبار و حوادث با جوشش کلمات ، فعالیتی انجام می دهم . اگر این سایت و مطالعۀ این مطالب نبود چگونه می جوشیدید؟ شما همیشه از ایستادن در برابر ظلم و نپذیرفتن هیچ فعالیتی اضافه بر تدریس موظف ، سخن می گوئید ، اما نه خودتان حرکتی یا جنبشی انجام می دهید همانندجناب آقای رحمتی ، و نه ظاهرا از اوضاع سخت زندگی افرادی که در بدتر از شرایط شما هستند همچون پر اولاد بودن و یا مستأجر بودن و یا زندگی با پدر و مادر پیر و مریض خود و......... اطلاعی دارید.
من و شما هر قدر اَدای مردم فرانسه را درآوریم اینجا ایران است و سخن آخر را قانون و وزیر و وکیل می زند.
حداقل ما هم فشار می آوریم که در جهت منافع جمعی فرهنگیان عمل کنند. در نبردتان پیروز باشید.
تا نگرید طفل کی جوشد لبن
(جوشد صحیح است)
تا نگرید طفل کی نوشد لبن
( جوشد و یا نوشد هر دو صحیح است و در اصطلاح نسخه بدل می گویند.)
تا نگرید طفل کی نوشد لبن ( یا جوشد)
تا نگرید کودک حلوا فروش
دیگ بخشایش نمی آید بجوش
(مولوی)
من اگردرخواست نپذیرفتن کارهای غیرموظف را از همکاران دارم قبلا به تنهایی این کار را انجام داده ام وامروز هم که این مطلب را می نویسم انجام می دهم
مدیریت ومعاونت مدرسه را تاکنون باوجود پیشنهادمسئولان نپذیرفته ونخواهم پذیرفت چون باید از مردم پول گرفت وبرخلاف قانون اساسی است ومن نمی پذیرم
درموردمردم فرانسه خیلی موضوع را پیچانده اید مردم فرانسه برای زندگی بهتر متحدانه تلاش می کنند تا حاکمان زورگو را به پایین بکشند این چه ربطی به مسائل فرهنگی وفرهنگ یک جامعه دارد ولی ملت ایران در برابر اختلاس مسئولان ودروغگویی مسئولان و...سکوت اختیارکرد ومنتظر منجی هستند آیا اینگونه باورها از نظر هیچ ملت وانسانی قابل پذیرش است
درمورد فرهنگیان که بخشی از این جامعه هستند نیزاین موضوع صادق است
ونمی توان هم خدارا خواست وهم خرمارا
درپایان اگر اعتصاب وتحصن بنده باعث وحدت فرهنگیان می شود تا خود را از زیربارستم بیرون بکشند من حاضرم این کاررا انجام دهم
ولی راه های عاقلانه چنین راههایی نیست راههایی است که در آن ها تناقض عمل وحرف نباشد
جناب آقای شهاب ، بنده هم می دانم خیلی از حرکات اعتراضی
مصلحت نیست و قبلا هم گفته ام چرا مخالفم. اما خودتان می گویید
در برابر ظلم باید بایستیم!!!!
من هرگز هم خدا و هم خرما را یک جا نخواسته ام آدم فرصت طلبی
هم نیستم.اما معتقدم یکی از راهها تنویر افکار عمومی و تقویت
همدلی است. من بازنشسته به دور از آتش بلایا ، فعلا همین از
دستم برمی آید. هرگز کسی را تشویق به هیچ نوع حرکت اعتراضی
هم نکرده ام. منتظر ناجی بودن نیز نوعی کنایه از بی تدبیری است.تشکر
تحلیل سیاسی نیاز به سواد سیاسی دارد، لذا زیاد بر خود فشار نمی آورم ، اما نمی دانم همکاران چرا با چپ و راست مقایسه های غیرعلمی می نمایند؟ مقایسه هم برای خود قوانینی دارد. نمی توان یک فاکتور را برگزید و بدون توجه به سایر ساختارها ، کشورها را با هم مقایسه نمود. در ضمن تورم 1 درصدی برای دو کشوری که بحران های سخت سیاسی - اقتصادی و حتی فرهنگی و اجتماعی
دارند و درگیر جنگ های جسته و گریخته با داعش یا تروریسم و یا نفوذ آمریکا و روسیه و...... هستند ،قدری
دشوار می باشد. تشکر
فعالیت های وزیر بهداشت انکارناپذیر است ، اما اگر دقت کنید همانند سال های اول وزارتش، باز تند و تیز عمل نمی نمایند.چون ما اصرار بر مدیریت واحد و ثابت داریم اما عمر خلاقیت در ایران بیش از یکی دو سال نیست. لذا تعویض مدیریت ها خصوصا در حد کلان، کلی در مسیر توسعه مؤثر خواهد بود. تشکر
هنر خوشنویسی چه زیباست خصوصاً زمانی که به مطلب زیبایی نیز آراسته گردد! و چه زشت است زمانی که خوشنویسی که به قلم خود موجب رفع مشکل صدها نفر شده ! او را هنگام نشستن بر صندلی آزمون استخدامی مسخره کنند، که چرا با ریش سفید آزمون میدهی! مگر آن فرهنگی بیفرهنگ که فرهنگ را فقط در آپ جستجو کرده نمیداند که امیر ابواب علم فرموده: که "غم و غصه نیمی از پیر شدن است"؛ چگونه قلم میتوانسته بیتفاوت باشد در حالی که حرکت خود را در متن مؤثر از فرد بیتفاوت نمیگیرد!!
و هنر خوشنویسی چه مفید است هنگامی که راستی الف ثلثت را در اولین خط جوشت مینهی!
همکار محترم ، لطفا هنگام نوشتن نظر، دایرة المعارف
خود را نیز ضمیمه کنید تا توان فهم آن ممکن گردد.
اما از قلم خوشنویسی به طعنه سخن گفتید و چون تا حدودی با آن آشنایم عرض کنم که اصولا خطاط برای
انتخاب متن جهت نگارش ، به معنا و زیبایی کلام نیز در تحریر ، توجه می کند.
هنر خوشنویسی را به آفات بوروکراسی و رابطه مندی آلوده نسازید که دنیایی مباح ، مقدس و معنوی دارد. تشکر
ما ملتی هستیم که سایه را دعوت می کنیم اما حرکت کردن
و تحمل زحمت رفتن بسوی سایه در معدود آدم هاست.