به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، سیدمحمد بطحایی در مراسم آغاز سال تحصیلی دانشجویان جدید دانشگاه فرهنگیان، اظهار کرد:
این دانشگاه باید هیئت اندیشه ورز برای آموزش و پرورش باشد. مسیر تحول در آموزش و پرورش به دلایل مختلف از جمله اینکه مخاطبان آن انسانها هستند، لایتناهی است. وی افزود: از آن جهت که مخاطبان آموزش و پرورش انسانها هستند نمیتوانیم هیچ گاه ادعا کنیم که تحول در آموزش و پرورش پایان یافته است. این وزارتخانه باید همواره به دنبال یافتن روشهای جدید با هدف انطباق نیازهای فردی و اجتماعی دانشآموزان باشد و یکی از سخت ترین کارها در دانشگاه فرهنگیان برای پاسخگویی به نیازهای آموزش و پرورش، به روز شدن منابع و استفاده از یافته های جدید علمی است. وزیر آموزش و پرورش با تأکید بر اینکه روشهای مدارس ما از دنیای امروز ۶۰ تا ۷۰ سال عقب تر است ، گفت : اگر یک فرد بدون داشتن مهارتهای معلمی علامه دَهر هم باشد، معلم موفقی نخواهد بود. (1)
ما با کشورهای پیشرفته از نظر رشد علوم و فنون و پیشرفت تکنولوژی و صنعت و مهارت ، فاصلۀ زیادی داریم در یک نیم نگاهی به ماهیت امور فرهنگی – اجتماعی و حتی آموزشی کشور قدرمسلم این فاصله 70 - 60 سال نیست، اگر این میزان بود اوضاع قابل تحمل بود اما چون مسئولان امروز ما از روی کارکرد و تفکرات مسئولان دیروز فقط به نوشتن مشقی بدون اراده مشغولند لذا ما کمتر تحول و تغییری را شاهد هستیم. اگر مسئولان امروز به تجزیه و تحلیل محاسبات ناموفق گذشتگان می پرداختند و توانایی های حل مسأله را با ذکاوتی قابل تحسین در خود داشتند ما به تکرار مکرّات اشتباهات گذشتگان مبتلا نمی شدیم. در جامعه ما مشق نوشتن یعنی ممارست نوشتاری و امری لازم هست اما نیک می دانیم که برای یادگیری و کسب توانایی جهت عمل کردن ، کافی نیست. خطای عمدۀ وزرای آموزش و پرورش به تبعیت از این عمده تکلیف دوران تحصیل ، رونویسی از اشتباهات و غلط های املایی و کارکردی گذشتگان است. لذا ساختار نظام آموزشی ما دچار شرایط تورمی – رکودی است.
عدم مدیریت صحیح در جذب و به کارگیری نیروهایی که لازم داریم گاه همانند دهه 80 - 70موجب تورم و مازاد نیروها در رشته علوم انسانی می گردد که همین امر موجب رکود در رشته های علوم و زبان خارجی می شود. لذا برای جبران ، برخی دبیران بیکار در اختیار دفتر قرار می گیرند و در برخی رشته ها که کمبود نیرو وجود دارد ،مجبور می شوند به جای چند دبیر ، تدریس نمایند. اگر توانایی ادغام دو کارکرد اصلی معلم را که اول انقلاب مجزا گشته است را داشته باشید کلی از مشکلات و حتی معضلات مدارس ما حل خواهد گشت
جناب وزیر،
اتفاقا در قبال تمامی ناکارآمدی های نظام آموزشی ، مدارس کشور را ، علّامۀ دَهری معلمان سرپا نگه داشته است ما معلمان با تحمل نابه جای همۀ کاستی های کمی و کیفی نظام آموزشی کشور، دهه ها کلاس درس و مدارس را فقط با همین علامۀ دهری خود ، سرپا نگه داشته ایم که اشتباه بزرگی کرده ایم. از همین جا بر اساس تجربه داد می زنم هر کس در هر جایگاهی هنگام برخورد با قانون ضعیف ، ناقص و غلط ، قبل نهادی شدن آن ، وظیفه دارد عصیان کند. قلم به دست شود و واقعیت ها و نقصان های طرح جدید را قبل اجرایی شدن و ماندگاری فریاد برآورد. و امروز فریاد ما علیه تمام وقت شدن معلمان است.
تحول که هیچ وقت در هیچ مقطعی پایان نمی یابد وحتی تصور توقف آن در آموزش و پرورش فاجعه است. تحول یعنی دگرگونی . امروز سرعت خلق علوم و تکمیل کاستی ها بوسیله شعور و تفکر بشر، فوق العاده زیاد است و اگر آموزش و پرورش در تمامی رشته ها انطباقی با این سرعت نداشته باشد عقب ماندگی که سهل است، ما آنگاه به عنوان سمبلی نمایشی از قرون گذشته برای آیندگان جهت آشنایی با تاریخ محسوب خواهیم شد. نظام آموزشی و به تبع آن اجتماعی ما ماکِتی از شرایط سنتی و نیاکانمان خواهد بود. در قبال این توقف و مقاومت در برابر دگرگونی های دانش بشری ، مدارس را علامه دهری معلمان به پا نگه داشته است.
معلم را شما و دانشگاه فرهنگیان شما آموزش می دهید، بیایید شفاف تر سخن بگوئیم ، آیا مهارت های آموزشی برای معلمان با دانش روز تناسب دارد ؟
ما هنوز بعد این همه سالِ سپری شده از عمر تربیت معلم ساختار فیزیکی سنتی آن را از گذشته یادگار نگه داشته ایم و همانند یک بنای تاریخی مراقب هستیم تا گچ و آجر آن فرو نریزد. بدون حاکمیت هر نوع روح جمعی. سکوت کُشنده ای که بوی حیات و سرزندگی در آن نیست. ترس از همنوع دیگری یعنی ترس دانشجو از دانشجو و یا استاد از استاد و دانشجو از استاد و استاد از دانشجو. در مکانی که ترس حاکمیت داشته باشد انتظار باروری و رشد اندیشه و عمل ، بیهوده است.
استفاده از اساتیدی که برای تعلیم و تربیت معلم ، آموزش نیافته اند و یا چون به طور رسمی به کار گرفته نمی شوند و حق التدریسند ، امنیت ماندگاری در موقعیت شغلی خود را ندارند لذا بدون انگیزه اند. ارائه دروس مشخص و ثابت.عدم وجود روحیه تحقیق و تفحص و پژوهش. نبود فرصت های نقد و گفتگو و مباحثه. فراموش نکنیم که طلبه ها را هر چند به طور تخصصی در حیطه مذهب و دین ، اما مباحثه ، توانمند و سخنور می سازد. اما در سیستم تربیت معلم استاد کسی است که 90 دقیقه سخن می گوید و دانشجو برای گرفتن نمرۀ قبولی می بایست نت برداری سریعی همانند خبرنگاران دیروز داشته باشد. که متأسفانه رفتار غالب سایر دانشگاه هایمان نیز هست.
هیچ می دانید چرا معلمان و دبیران دو سه دهه پیش توانمندتر از امروز بوده اند؟
چون اکثر آنان فارغ التحصیلان دانشگاه های سراسری بوده اند حال در رشته دبیری و یا غیر دبیری . شما می بایست تفاوت های مابین دانشگاه فرهنگیان و سراسری را در میزان رضایت دانشجو و استاد، تحقیق و بررسی نمایید و بدون افتادن در گرداب مشق نویسی یا کپی برداری تمام و کمال ، انطباقی با نیازها و واجبات تربیت معلم ، خلق نمایید. ما از خلق کردن واهمه داریم و همین امر ما را به روزمرگی رخوت آمیزی گرفتار می نماید. چون ثبات موقعیت فعلی یعنی آرامش خاطر مدیران . چون در ثبات احتمال ریسک پذیری نیست. حاکمیت سکون از نظر چنین مدیران یعنی موفقیت در مدیریت. برخورد با اندیشه و موقعیت های جدید یعنی روبرو شدن با چیزهایی که مهارت آن در چنین مدیرانی وجود ندارد.
آری ؛ مدارس ما را علامه دهری معلمان با ترکیب توانایی های فردی و اکتسابی شان ، سرپا نگه داشته است. و گر نه آموزش مهارت و یادگیری مهارت ، مقوله ای است که حداقل آموزش و پرورش ما با آن بیگانه است. معلمان با سعه صدر و صبوری ، با بکارگیری حداقل امکانات ، دانش آموزان را پیش می برند اما چون سطح دانش ما در این نهاد به روز نیست لذا در پیش بردن آن ناتوانیم.
مسئولان امروز ما از روی کارکرد و تفکرات مسئولان دیروز فقط به نوشتن مشقی بدون اراده مشغولند لذا ما کمتر تحول و تغییری را شاهد هستیم پیشنهاداتی برای وزیر آموزش و پرورش
1) ابتدا تعریفی برای معلم یا دبیر در آموزش و پرورش ، ارائه دهید. ما بالاخره نفهمیدیم همتراز اساتید دانشگاهیم یا کارمندان ادارات. که قدرمسلم از هر حیث جزئی از هیچ کدام نیستیم. نه منزلت اجتماعی و نه میزان حقوق و یا سایر فاکتورهای رفاهی ما با هیچیک ، تناسبی ندارد. در دورۀ ساسانیان دبیران جزو طبقات ممتاز بودند کارکرد آنان اصلا تناسبی با دبیران امروزی ندارد ، اما آنان ممتاز بودند و ما از هر حیث در قعر چاهیم. حتی جایگاه اداری ما هم تعریف مشخصی برای خود ندارد. لطفا معلم و دبیر وزارتخانۀ خود را تعریف نمائید. نداشتن جایگاه مشخص یکی از عوامل دیوار کوتاهی ماست که خود شما بیشتر از همه به عوامل پشت این دیوار کم لطف اید!
2) شما معلمان کشور ، خصوصا بازنشستگان را به جای هم سطح کردن با اساتید دانشگاه و یا کارشناسان ادارات گوناگون ، با اقشار کم درآمد نیازمند به کمک هایی چون بسته حمایتی اخیر اعلام می دارید و این همان ارزش واقعی اما اسفباری است که شما برای زیر مجموعه خود قائل هستید!
برای عدم اهانت به این افراد ، نامی از آنان نمی برم اما فردا در صف دریافت کالاهای محدود از فروشگاههایی معین ، برچسب پیشانی من دبیر بازنشسته ، تساوی ارزشی است با آنان که برخلاف آیات قرآن کریم است یعنی برابری آنهایی که می دانند با آنهایی که نمی دانند. شما انتظار دارید من چگونه سینه سپر سازم و به معلم بودن خود افتخار کنم وقتی که از سوی وزیرم چنین هدایت می شوم؟ یعنی نمی توانستید در جلسه هیئت دولت ابراز نظر نمائید و بگوئید معلم من همسنگ.... نیست لذا با این کمک های مقطعی ناکافی ، مشکلات آنان حل و فصل نمی شود . من می خواهم برای معلمم فکری اساسی و ماندگارتری بکنم ! این حداقل را لابد قدرتش را دارید اما چون معلم را ناتوانی می بینید که تا خم می شود گچ و یا خودکار خود را بردارد آه و ناله می کند و یا افسرده و حال ندار است پس اوج خفت را بر او روا می بینید.
شما نسبت به جامعه معلمان معتقد به نظریه اصلاح نژادی نیچه و... هستید. یعنی معلم فردی است که باید دارای قدی بلند ، دارای 32 دندان سالم ، جذاب و خوش تیپ و.... باشد. شما من معلم را آنقدر خوار می بینید که می گوئید : یک فرد بدون داشتن مهارتهای معلمی علّامۀ دَهر هم باشد، معلم موفقی نخواهد بود. یعنی من معلم آنقدر در قعر چاه ( زیر خط فقر ) از نظر شما قرار دارم که دانش و معلوماتم نیز مرا از این عمق رذالت نجات نمی دهد. برای اصلاح امور فرهنگیان ، پیشنهاد می دهم دیدگاه خود را نسبت به این قشر تغییر دهید و آنان را دوست بدارید و در هر سخنرانی خود در بین عام و خاص ، آنان را بیش از این میازرید.
3) اگر توانایی ادغام دو کارکرد اصلی معلم را که اول انقلاب مجزا گشته است را داشته باشید کلی از مشکلات و حتی معضلات مدارس ما حل خواهد گشت. ترکیب آموزش با پرورش و حذف دبیران پرورشی با کارکرد فعلی . آنان روح را از کالبد آموزش بیرون کشیده اند لذا توانمندی و نفوذ معنوی معلم با حذف کارکرد پرورش و تربیت از آموزش و تعلیم ، فاجعه های اخلاقی – رفتاری بسیاری را در مدارس و متعاقب آن جامعه به وجود آورده است. در هیچ کشوری دو کارکرد اساسی معلمان از هم جدا نیست الّا ایران. هر چند این امر در تقویت اهداف نظام سیاسی صورت گرفته است ، اما نظام آموزشی خود به خود این رویکرد یعنی آموزش در راستای نظام سیاسی را عملی می سازد و نیازی به نقش دبیران پرورشی نیست. معلم می بایست تمامی وجود دانش آموز را در اختیار داشته باشد تا ارج و نفوذ کلام و عمل خود را اثبات سازد.
4) مدیران و معاونان را از بین فارغ التحصیلان رشته های مدیریت انتخاب نمایید و حتی در تربیت معلم ، با دروسی مشترک و مجزا با معلمان، به تربیت مدیر و معاون مدارس بپردازید. انتخاب معاون و یا با عطر و بوی قدیمی آن ناظم برای مدارس بر اساس باری به هر جهت ، خود عامل بی نظمی و تشدید معضلات رفتاری و اخلاقی است . او نیز باید برای این مهم تربیت شود.
5) کادر اداری خود را از بین فارغ التحصیلان رشته های گوناگون تحصیلی و به تناسب نیاز ، به غیر از جامعه آماری معلمان و دبیران ، انتخاب نمایید و با آموزش چندین ساعته آنان را به انجام امور مربوطه آماده سازید.
6) آموزش ضمن خدمت در کشورهای پیشرفته حتی برای کارگر ساده نیز ارائه می گردد، هر چند در این کشورها همه افراد تحصیل کرده اند حتی مشاغل دون پایه. آموزش ضمن خدمت باید تخصصی ، به روز و جاذب باشد و در پی القای مفاهیم ایدئولوژیک و مذهبی صِرف نباشد. دبیران علوم محض در حیطه خود و مابقی در راستای تخصص خود چون تاریخ و ادبیات و جغرافیا و.... هدف از آموزش ضمن خدمت ، ترکیب و همفکری در مجموع دانسته ها هم هست و ما باید با آموزش ضمن خدمت ، قابلیت همفکری و تبادل تجربه و مهارت های تدریس همکاران را هم صمیمانه و عاشقانه داشته باشیم. بدین طریق آموزش ضمن خدمت فقط با یک گواهی برای کسب امتیاز جهت رسیدن به هدفی دیگر تعریف نگردد. بلکه برای تقویت انگیزه ها و انگیزش ها ، می توان به مجموع ساعات آموزشی طول خدمت معلمان و دبیران مثلا تا سقف 200 ساعت، یک طبقه ارفاقی قائل شد.
7 ) علم مدیریت بعد انقلاب صنعتی شکل گرفت. زمانی که برای ارزان تمام شدن محصولات از کودکان و زنان برای انجام کارها در کارگاههای تولیدی استفاده می شد و مردان معترض، پشت درهای بسته فریاد می کشیدند چون بیکار بودند. بالا بودن ساعات کار و شبانه روزی بودن آن برای افزایش تولید و کسب سود بیشتر بود و نیروی کار در دو تا سه شیفت ، ثابت بود و چرخشی برای تغییر کارگران انجام نمی گرفت. تیلور به مرور مشاهده کرد که ریسک و احتمال خطر برای نیروی کار خسته از کار زیاد دیروز بیشتر و بیشتر است و تعداد افرادی که در زیر دستگاهها به دلیل کاهش تمرکز ناشی از خستگی ، اعضای بدن خود را از دست می دهند بیشتر و بیشتر است. لذا نیروی انسانی بیشتر برای چرخش ساعت کار بکار گرفتند ، ساعات کار را کاهش دادند ، فرصت صرف صبحانه و ناهار را برای آنان فراهم ساختند و در این ساعات گفتگو و همدلی و پیوند مابین کارگران بیشتر گردید و در نهایت سطح تولید و میزان سود کارفرمایان افزایش یافت.
و شما امروز علیرغم اطلاع از فرساینده بودن شغل معلمی در ایران با شرایطی که از هر حیث برای آنان فراهم است، قصد افزایش ساعات کار معلمان را در دستور کار خود دارید! یعنی ما به اوایل قرن 18 سقوط می کنیم؟! حتی اگر امروز حقوق دریافتی من معلم با سایر کارمندان همسطح هم گردد ، باز چنین پتانسیلی برای معلمان وجود ندارد. معلمی برخلاف سایر مشاغل ، عبارت از حضور فیزیکی در محل کار در ساعاتی معین نیست ، معلمان با حساس ترین و آسیب پذیرترین گروه های سنی جامعه در ارتباطند که مجبورند با استفاده از تمامی قوای روحی – روانی خود در تعلیم و تربیت و هدایت آنان بکوشند.آن هم با شرایط اقتصادی تحمیلی موجود که امکان تغذیه مناسب و درمان لازم در آن ، امری محال است. تغذیه رایگان قبل انقلاب در همین راستا برای تقویت قوای جسمانی معلم و دانش آموز ، ارائه می گردید. شما یک شیر آب رفته را هم از مدارس دریغ می دارید. امروز شما ساعات تدریس را می افزایید و فردا وزیری دیگر آن را حذف خواهد نمود. طرحی ارائه دهید که باقیّات صالحات آن ماندگار باشد. یعنی ثبت کنید بر جریدۀ عالَم دوام خود را. تخریب بر روی تخریب عین زلزله 8 ریشتری در شهر کاه گِلی است.
8) کلاس ششم را با توجه به کاهش سن بلوغ در کشور ، به دوره متوسطه منتقل سازید. سه دورۀ تحصیلی سابق ( ابتدایی - راهنمایی - متوسطه ه تقلید از کشور فرانسه ) روی اصول روانشناسی و جامعه شناسی بنا شده بود و همگنی نیازهای فکری – جسمی کودکان و یا نوجوانان با یکدیگر ، تناسبی منطقی داشت. اما دانش آموزان کلاس ششم در دورۀ ابتدایی خصوصا برای دختران که سن بلوغ شان پایین تر از پسران است ، دقیقا نامناسب است. شاید اثرات چنین ترکیبی امروز زیاد به چشم نیاید اما در سنوات آتی بر روی رفتارهای دانش آموزان ، می تواند اثرات سوئی بجا بگذارد.
9) از خیر کسب درآمد اسکان فرهنگیان و مردمان عادی در مدارس ، درگذرید و صلابت و استواری دژ محکم قداست مدارس را با اهتزاز سربلندانۀ پرچم ایران را در آن ممکن سازید. یکی از عوامل بسیار مؤثر کاهندۀ اعتبار و منزلت و ارزش معلمان ، همین اسکان مدارس است. محل کار من معلم به لحاظ عبدسازی آموزش دیدگان ، ارزشی بسیار والاتر از تصور افراد است. این حیثیت از دست رفته را به روح در احتضار مدارس بازگردانید.
10) موضوعات پژوهش آموزش و پرورش را نظام اداری ولو خود پژوهشکده ی آموزش و پرورش ، ارائه ندهید. پژوهش یعنی مشاهده و درک مشکل و مسأله. اجازه دهید محققان واقعی خودشان درد را دیده و عناوین آنها را ردیف سازند. محققان واقعی و دلسوز را از اشخاصی که به دنبال منابع مالی و کسب درآمدند تفکیک دهید و امر پژوهش را به درستی هدایت نمایید. پژوهش با اهداف پولی به اتمام نرسیده ، نتیجه اش مشخص است. امر پژوهش را به اهل فن بسپارید نه هر مدعی .
جناب وزیر ، یقین داشته باشید امروز شما اگر فقط بند 1 از 10 پیشنهاد داده شده را عملی سازید، کلی از مشکلات آموزش و پرورش در یک حرکت دومینویی ، حل و فصل خواهد شد. شاید معلمان تنها شاغلان این سرزمین هستند که تعریف مشخصی از خود جهت برخورداری از نتایج شغلی خود ندارند. آحاد جامعه اعم از افراد خاص و عام ، تعریفی مشخص و همانند از معلم ندارند. همان تمثیل پای فیل در شعر مولوی و یا برداشت عنب و انگور و ..... ما از واقعیتی واحد.
فقط از شما انتظار می رود همانند دیگر وزرا ، پشتگرمی شایسته برای معلمان کشور باشید. اعتلای آموزش و پرورش اعتلای معلم و اعتلای هر دو عزت و سربلندی ایران عزیز را ممکن خواهد ساخت.
http://tn.ai/1839959 (1 - هفتم مهر 1397.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
شما لطف دارید ، سپاسگزارم.
سوال: چرا آموزش وپرورش از اولویتهای حکومت ما نیست؟ همگی به وضوح شاهد بی توجهی به نظام تعلیم وتربیت کشور هستیم. چرا چنین است؟آیا به عمد است؟ آیا از سر نادانی است؟ آیا خیانتی در کار است؟...
در یادداشت بعدی که هم اکنون مشغول نوشتن آن هستم ، شاید پاسخی برای سئوالات تان بیابید. سپاسگزارم.
من به تنهایی مسئول زندگی خودم هستم و شاید قدری اعضای خانواده ام چون دو نوع مسئولیت داریم فردی و اجتماعی، اما آنان مسئولیت تمامی افراد زیر مجموعه خود را اعم از حق معلم و حق دانش آموز و حتی اولیا و جامعه ، را بر دوش خود دارند، لذا کوتاهی آنان با
کرام الکاتبین است. سپاسگزارم.
اگرمعلم تعریف خاصی پیدا کند دیگرچنین افرادی وزیر نخواهند شد ووزارتشان به خطرخواهد افتاد
فعلااینگونه سیاست کرده اند انسان های آگاه به حقوق اجتماعی سیاسی و... نداشته باشیم
تامرتب به آن ها ظلم شود
امیدوارم معلم قدرخودش را بداند وباتحمل سختی ها وعدم پذیرش حقارت دین خودش را به خود وآ.پ ادانماید
معلم در وادی تحرکات سیاسی، ارزشی فراموش شده است که باعث گردیده تا کارکرد اصلی خود را یا فراموش کند و یا از دست بدهد. انتظار جامعه امروز از معلم زود تند سریع رساندن کودک دیروز به اسکناس چاپ کن امروز است تا فرزندشان سریعا از پله های ترقی مالی بالا رود.دریغ از ارزشگذاری های ماندگار که میراث فرهنگی خوانده می شود. دقت کنید تنها از تعداد کتاب خوان کم نشده است از تولید کنندگان کتاب نیز کاسته شده است چون به تولید فرهنگ و ادب کمتر راغبیم. سپاسگزارم.
متأسفانه این طرح از دهه 80 به جهت افزایش حقوق معلمان زیر لیسانس صورت گرفت ، کسی صدایش درنیامد و نعمتی چون سایت صدای معلم هم نبود ، معلمان به دلیل نداشتن وفاق شغلی در چنین شرایطی به موقع اعتراض نمی کنند و قانون غلط رویۀ عادی می شود.
طبق آیه قرآن هم عادلانه نیست( آنان که می دانند با آنانی که نمی دانند برابرند؟)
اگر اطلاعات کافی در دسترس داشتم تلاش می کنم در این خصوص ولو کوتاه ، مطلبی بنویسم. بی عدالتی آشکار است. موفق و مؤید باشد. سپاس.
نوشته اید. بسیار فصیح و روان نوشته شده و عین واقعیت. کاش دیگر
سایت ها هم این یادداشت را استفاده
کنند.