ما ایرانی ها شاید پای بند فرهنگ نباشیم اما بی تربیت نیستیم. در یادداشت های همین هفته و بارها ، اشاره کرده ام که مسئولین ما از بین تمامی ابعاد فرهنگ فقط بُعد مذهب را برای جامعه پذیری کودکان ترجیح داده اند و می دهند لذا سایر ابعاد فرهنگ در حاشیه مانده است یا فراموش گردیده است همانند : اخلاقیات ، آداب و رسوم ، هنر و موسیقی ، ارزش ها و باورها ، سنن دیرین و.... لذا تلقی بی تربیت برای ملت ایران ، دور از شأن ملی است. اصولا هر موجود انسانی توسط هر نوع خانواده اعم از فقیر و غنی ، رفتارهای مرسوم و معمول اجتماعی را فرا می گیرد.
می دانیم که دو نهاد خانواده و مدرسه وظیفۀ جامعه پذیری و درونی شدن ارزش ها را در وجود کودک برعهده دارد. یادگیری ارزشمندترین پدیدۀ خلقت هم به صورت تقلید و هم از طریق شنیداری و گفتاری و دیداری ، انجام می شود. برخی در بِستر فرهنگی مناسب و برخی نامناسب ، برخی با شدت و عمق بیشتر و برخی کمتر ، موارد لازم برای زیستن در محیط اجتماعی و قلمرو سرزمینی یعنی کشور را فرا می گیرند.
این نکته که امروز من معلم بازنشسته در سن خاص به آنچه که یاد گرفته ام عمل می نمایم یا خیر ، هم به محتوای یادگیری هایم برمی گردد ، هم به تعصب و وابستگی ام نسبت به ایرانی بودنم و هم به عکس العمل های سیاسی - امنیتی و اجتماعی و اقتصادی کشور.
ملت بی تربیت نیست ، فقط قدری با نامهربانی های روزگار سر ستیزه جویی دارد. این جماعت با خیلی از چیزهای پیرامون خود با دلایل شخصی یا اجتماعی به لجاجت افسارگسیخته ای گرفتار آمده است. او در صداقت و خوش باوری و درست ماندن خود بر روی بند تردید و منفعت طلبی بلاتکلیف مانده است. او الگوی مناسبی برای رفتارهای خود ندارد. بهتر است بگوئیم او گم گشته یا سرگشته در اندرون قوانین نوشته شدۀ غیرلازم برای اجرا ، یا نابرابری های اجتماعی و اقتصادی ، الویت های برتر و ممتاز انسانی را گم کرده است. ضد ارزش های جاری همچون اختلاس و رشوه گیری ، دروغ و نیرنگ و حُقّه برای رسیدن به جاه طلبی قدرت ، یا رواج گرانی و بی نصیبی از حداقل زندگی ، نداشتن رفاه نسبی و محرومیت از تفریح و دلخوشی و.....او را به عنصری سخت دل و غیر قابل انعطاف موقعیت جو تبدیل ساخته است.
ابتدا بهتر است ما از واژه هایی چون اغلب یا برخی استفاده نمائیم چون قدر مسلم صد درصد جامعه ما گریزان از اخلاقیات لازم برای زندگی نیست. حال اگر سیاستمدار ما تربیت سیاسی و یا پزشک جامعه ما انصاف و اخلاق را رعایت نمی کند ، اولی بنا به دلایلی که گفتم و دومی به دلیل مرکزیت پول مداری نسبت به هر نوع ارزش دیگر است. اما همه این موارد دلیلی برای بی تربیتی آنان تلقی نمی شود. اگر بگوئیم بی قید از تعهد نسبت به جامعه یا فرهنگ ستیز ، بهتر خواهد بود.
اگر حقوق مدنی و قوانین جامعه یا حق شهروندی یا حقوق کودکان و زنان ، زیر پا گذاشته می شود به سه دلیل آشکار است : نقص قانون ، لازم الاجرا نبودن قانون ، عدم مشمولیت کلی قانون. ما هنوز در هنر قانون نویسی و قانونمندی نمرۀ قبولی نداریم تا ناقضان آن را بی تربیت تلقی کنیم.
کم کارترین معلم کلاس درس هم مجبور به کلاس داری است و با وجدان ترین آن نیز. معلم خوب و بد از لحاظ ارزشگذاری داریم اما حداقل کار یک معلم مدیریت 30 - 40 نفر کلاس درس است که انرژی فوق العاده ای نیازمند است. ما معلمان با وجدان شغلی خود اولویت اول خودمان را انتقال مفاهیم اخلاقی و رفتاری و سپس کتب درسی را با تمامی انرژی بالقوۀ خودمان به خوبی انجام می دهیم. حال نظام آموزشی و سیستم آن ناکارآمد است یا محتوای کتب درسی ناکافی ، من معلم چرا متهم به کم کاری می شوم؟
لطفا به تحقیقات انجام شده برای پشت میز نشین های حداقل خود تهران مراجعه نمائید تا ببینید که کار مفید یک کارمند پشت میزنشین کمتر از 1/5 ساعت است نه 8 ساعت. معلمان ما اگر درگیر تنوع مدارس با انتظارات گوناگون ناهمگن هستند و نتیجۀ زحمات آنان در سایۀ بی نظمی آموزشی ، کم اثر می گردد، چه گناهی دارند که محکوم به کم کاری شده اند ؟ شما اگر آستانۀ تحمل بالایی دارید بفرمائید در این آشفتگی نظام آموزشی کشور در سطح آموزش عمومی نقشی بر عهده بگیرید تا ما به تلاش شما نمره دهیم .
گفته اید : "نخست این که نهادهای تربیت رسمی مانند مدرسه و دانشگاه و نهادهای غیر رسمی مانند خانواده از تربیت ما غافل بوده اند. دوم روش های تربیتی ما تلقینی ، مزورانه و اشتباه بوده است."
این اهانت بزرگی به تمامی پدران و مادران زحمتکش ایثارگر کشورم هست که شبانه روز برای اعتلای سطح زندگی فرزندان خود کوشیده اند. تربیت خانوادگی و یا تربیت مراکز رسمی آموزشی از بسترهای فرهنگی کشور تأسی می جوید و شکل می گیرد ، به نظر شما مخازن ارزشی فرهنگی کشور ما امروز حامل کدام گزینه های ممتازی است که پدر یا مادر من در آموزش آن ناتوان بوده است ؟!!!!
باید بدانیم که تمامی سیستم های موجود در یک کشور اعم از فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و حتی آموزشی ، از یکدیگر تأثیر می پذیرند و بر یکدیگر تأثیر می گذارند. حال اگر سیستم های موجود در کشور ما از تعلقات کشورهای پیشرفته جهان تبعیت نمی نماید و به ماند ارزشی یا رسوب بی تحرکی مرضی گرفتار آمده است تقصیر پدر و مادر یا معلم کلاس چیست ؟ آیا ما درسی به نام معاشرت اجتماعی داریم ؟ آیا ما درسی برای یادگیری هر نوع مهارتی در مدارس رسمی خود غیر مدارس فنی و حرفه ای یا کار و دانش داریم ؟ با معجزه یا صلوات که نمی شود یک کشور را اداره نمود. امروز ملت ناتوان در برآوردسازی نیازهای حیاتی خود به کلماتی چون انشاءالله یا قضا و قدر پناه برده است .
اگر در یک جامعه فقر اقتصادی حاکمیت مطلق داشته باشد مابقی عناصر نیز در فقر غوطه ور خواهند شد. اقتصاد زیربنای تحرک فرهنگ و آموزش و سیاست یک جامعه هست. هم به نیروی انسانی نیازمند است و هم نیازهای او را برطرف می سازد. ما امروز هنر اقتصاد سالم را در کشور پرورش نداده ایم و این دلیل بر محاکمۀ پدران و مادرانی که نخورده اند و نپوشیده اند و از لذت زندگی محروم مانده اند تا فرزندشان به درجات مناسب تر زندگی طبقاتی جامعه دسترسی یابند، نمی شود. امروز همۀ ما قربانی عدم صلاحیت ارزشگذاری های بعد انقلاب شده ایم. ما اغلب رفاه را به قیمتِ همان زرنگی هایی که اشاره کرده اید خواسته ایم و قدر مسلم چنین رفاهی نه ثبات و پایداری خواهد داشت و نه خمیرمایه ای از فرهنگ پویا و اخلاق مدار. تربیت بچه زرنگ ها همان تابع مستقیمی از انتظارات نظام سیاسی - اقتصادی کشور ماست . دغدغۀ امروز والدین آیندۀ مبهم فرزندانشان است . بدون مراجعه به منبع و آمار می گویم که در همین شش ماه اخیر سرعت مهاجرت فرزندان خانواده های نگران از شرایط جامعه به کشورهای خارجی افزایش یافته است. آنان از زندگی خود بریده برای زندگی فرزندان خود نقشۀ امیدواری ترسیم می سازند. جامعه آماری دوستان و خویشاوندان من و شماست.
زرنگی بازاریان متأسی از حاکمیت ارزش متعالی پول در جامعه است. وقتی گرانی است دروغ و تقلب و حیله و حُقهّ هم بیشتر می گردد. اگر آنان انصاف را خورده و وجدان را قی کرده اند چون ارزش برتر جامعه ما در داشتن میزان موجودی بانکی است و این شرایط را چشم هم چشمی مرضی جامعه به اکثریت تحمیل کرده است. دهۀ 70 تا 90 خاطرتان است که هنگام ازدواج سئوال مرسوم خانواده های دختر از پسر چه بود ؟ خونه داری ؟ اتومبیل داری تازه اگر داری چه نوع آن را ؟ شغل ات چیست ؟ چقدر حقوق می گیری ؟ مهریه چند ؟ مراسم کجا سنگ تمام گذاشته می شود ؟ حتی پر روئی تا حدی که پا فراتر گذاشته سراغ ویلای شمال و.... هم رفتند. امروز ما ادامۀ همان سریال انتظارات خارج از حد توان دامادان کشور یا عروسان برای جهیزیه و ..... را شاهد هستیم . ما شدیم ملتی که اولویت اول آن پول بود و متأسفانه برای بدست آوردن آن در این جامعه به تلاش و همت افراد نیاز نبود ، فقط کافی بود به الفبای زیرکی رندانۀ آن دسترسی داشته باشی.
ما جنگ طلب نیستیم ، اهداف انقلاب خواسته یا ناخواسته ما را در مجرای جنگ و ناامنی می کشاند. هر ملت انقلاب کرده به تأسی از نیّات هدایت گر انقلاب خود ، اهدافی برای تحقق دارد که جایگاه آن ملت را تعیین می کند. ما در سال 59 به صدام نگفتیم بیا با ما بجنگ . گرداب جنگ در خاورمیانه یا مقاومت در برابر رهبران مثلث زر و زور و تزویر ، ما را بدین سو هدایت می کند. خشن بودن برخی ، امری کلی نیست و در حد نورمال ، رفتاری طبیعی است. اما اگر شاهد خشنونت بیش از حد هستیم تأثیر گرفته از همان دلایلی است که در بالا ذکر کرده ام. قرار نیست در جامعه همۀ افراد آرام و مطیع باشند ، هیجانات رفتاری در حد طبیعی خود پدیده ای مرسوم هر نوع اجتماعی است. در ضمن محرومیت از حقوق اجتماعی خشنونت را شدت می بخشد. ما ملتی محروم از حق و حقوق اجتماعی هستیم.
دختران و مادران ما همگی آرایش نمی کنند یا همگی زیر تیغ زیبایی نمی روند . عده ای پول این کار را ندارند. عده ای شعور بالای انسانی دارند و نیازی برای این کارها نمی بینند و عده ای به اندازۀ کافی زیبایی خدادادی دارند.
شاد زیستن ، شاد فکر کردن ، شاد عمل کردن ، بسترهای مناسب شادی می طلبد. خود شما طی یک هفته چند بار با خانواده به دل طبیعت بکر قدم می گذارید ؟ یا به تماشای تأتر یا فیلمی در سینما می روید ؟ یا در کنسرت موسیقی مهمان نوازش سازهای گوناگون می شوید ؟ یا به رستوران می روید ؟ یا به سفر ؟ یا نقاشی می کنید و یا در جمع خانواده خود به گفتگو می پردازید و یا با کودک خود بازی می کنید و یا مطالعه و.......
همۀ این موارد می تواند سرمنشأ نشاط و شادی باشد. شما هیچ از افسردگی مطلق حاکم در مدارس اطلاع دارید ؟ یا از افسردگی انسانهای قرار گرفته در قاعدۀ هرم فقر کشور ؟ هیچ می دانید سن زباله گردان کشور در حال کاهش و تعداد آن در حال افزایش است ؟ تعداد ترک تحصیل کنندگان یا زیر پوشش آموزش قرار نگرفتگان همچنان سیر صعودی دارد ؟ شما بگوئید ما چگونه شاد باشیم ؟ داده های زندگی ما بهانه های شادی را از بین برده است. نمی توان در زندگی فقط به دو عنصر اختیار و اراده برای رهایی از این واگیری اپیدمی مرگ شادی ، پناه برد. همه اراده ای قوی ندارند.
شما به جای اطلاق ملت بی تربیت ، بهتر بود اقتصاد و فرهنگ کشور خود را تجزیه و تحلیل می کردید و خوانندگان را با خود همراه می ساختید. انتظار چنین تندگویی یا قضاوت افراطی از شما پژوهشگر محترم تعلیم و تربیت ، باوری به دور است و یقین دارم که چنین دیدگاهی نیز از بلواهای آشفته بازار فرهنگ و اقتصاد کشور ، تأثیر پذیرفته است.
به جای متهم ساختن پدران و مادران و معلمان کشور بهتر بود به موشکافی نظام سیاسی و تأثیر آن بر روی امر خطیر تربیت کودکان و نوجوانان کشور می پرداختید. به تجزیه و تحلیل بحران های اخلاقی و رفتاری جامعه که افراد فقط در این بین ظرفی برای پذیرش داده های آن است. بحرانی که در آن ، اختیار و اراده نیز در تسخیر ضد ارزش هاست. چون ضد ارزش ها آنان را کم رنگ و تابعان ضدارزش را پر رنگ می سازد.
ما ملتی با فرهنگ و تمدن کهن ، انسانهای والا اندیش بسیاری داریم که هیچ گاه فرصت ابراز وجود در محافل عمومی چون رسانه ها یا عرصه های فرهنگی را نمی یابند.
جامعه ما مظروف مناسبی برای فرهنگ متعالی آنان نیست. آنان در انزوا و سکوت خویش برای ایران و ایرانی دل می سوزانند. اگر فرصتی برای نوشتن یا پرداختن به دیگر آثارهنری برای اعتلای بشریت هم پیدا کنند متأسفانه جامعه صحنه نمایش مساعد و مناسبی برای این آفرینش نیست. وقتی افراد شایسته و بایسته فرصت ظهور نمی یابند این روند به مرگ فرهنگ منجر می شود. باید رفت و آنها را یافت و بهره های زندگی آنان را به الگوی جوانان تبدیل ساخت. ایران را من و شما می سازیم. فرهنگ را من و شما غنا می بخشیم . چنین سیلی محکم بر انسانیت انسانها ، تردیدها را برای باور وجود امکان تحول فرهنگی یا اقتصادی و حتی آموزشی می افزاید. ما با یاری یکدیگر باید عزتمند گردیم.
ارسال مطلب برای صدای معلم
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
چه زیبا نوشتید:
"ملت بی تربیت نیست ، فقط قدری با نامهربانی های روزگار سر ستیزه جویی دارد."
نامهربانی نظام اقتصادی، سیاسی واجتماعی ناکارآمد همه ناشی از بدتربیتی است کشور ترکیه مثل کشور ما تحریم شد عکس العمل مردم آن جا چه بود همکاری با دولت وهجوم مردم برای تحویل ارز به بانک ها
ولی در کشور ما عکس العمل مردم چگونه است خرید ارز وانبار کردن آن در خانه ،خرید سکه ،احتکار کالاوغیره اینها همه نشانه های بدتربیتی است
مگر سیاستمداران از کجا آمده اند آن ها هم تربیت شده ی همین نظام اجتماعی هستند
به مقوله ی بدتربیتی باید به جد بیندیشیم وراهکار جدی برای آن بیابیم به نظر من یکی از علت های اصلی این موضوع تناقض در حرف وعمل ماست باید این تناقض از بین برود
ممنون که از واژه بدتربیت استفاده کردید،بنده با نفس واژه بی تربیت مخالفم.
در ضمن بنده انکار نکردم که برخی بدتربیت نشده اند اگر به محتوای متن دقت کنید عرض کردم همان بازی های سیاسی باعث بدتربیتی ملت شده است. مشکل ما ایرانی ها مستحیل شدن در هر طرح و برنامه است بدون نگرش به شخصیت فردی یا اجتماعی خود. مثلا همین وام 20 میلیونی !!! هم بانک ها و هم برخی سازمانها با سوءاستفاده از شرایط گرانی غیرقابل تحمل دست تو جیب ملت کرده اند چون از فشارهای زندگی آنان باخبرند و از آن به نفع خود سوداستفاده را می نمایند. اینجا تنها نیاز نیست که مرا وادار به دریافت الوان الوان وام گسیل می دارد اینجا ناآگاهی من در ذوب شدن این سیاست فریبنده هم مؤثر هست.
ادامه دارد
هم قدرت طلبی و ثروت افزایی شخصی را تعقیب می کند هم نفع ملت را. اصولا اگر حاکمان هم بخورند و هم بخورانند موفق ترند.
خود خواهی در جامعه پول مدار پدیده ای طبیعی است لذا اگر ملت را در پی منافع فردی کوشاتر از جمع می بینید تعجب نکنید. سیاست مداران ما الگوی مناسبی بر ای ملت نبوده اند. تشکر
در ثانی منتخب همین ملتند
اگر برای حل مقوله ی بدتربیتی فقط نگاهمان به سمت سیاست مداران باشد مشکلی حل نخواهد شد
بلکه باید اول نهاد خانواده بعد نظام آموزشی وبعد نظام اجتماعی اصلاح شود پس مهمترین نقش را دربدتربیتی نهاد خانواده برعهده دارد
درترکیه نظام سیاسی گل وبلبلی وجودندارد سال گذشته شاهد کودتا واخراج بسیاری از معلمان نظامیان وحتی تظاهرات مردمی در این کشور بوده ایم ولی چیزی که مردم را برای کمک به دولت ترغیب می کند اول یک فهم بالا ی اجتماعی وکه ناشی ازیک تربیت خوب است بعد نقش سیاست مداران در این امر مهم است
در آخر مقوله ی بدتربیتی در ایران بسیار فراگیر است
قدرمسلم نه شما و نه بنده تحلیل گر اوضاع ترکیه نیستیم و گفته هایمان در راستای شنیده هاست.
در ضمن هر ملتی تاریخ منحصر به فرد خود را دارد و قابل قیاس نیست. موضوع فقط برخورد سیاسی نیست ، همه نظام ها از هم تأثیر می پذیرند و بر یکدیگر اثر می گذارند.خانواده هم بر نظام سیاسی اثر می گذارد و هم می گیرد. لذا انکار هم بکنیم بعد انقلاب تداخل سیاست حتی در زندگی خصوصی من و شما انکارناپذیر است. سیاست های وضع شده به زندگی من و شما جهت می دهند. خواسته ها و آرمانها و آرزوهای افراد خانواده از نظام سیاسی تأثیر می پذیرد.
ما باید هم به دیدگاه اصلاح فردی و هم جمعی معتقد باشیم تا جامعه مان به صلاح آید. همه ما مقصریم. حال هر کس در حد خود یک بازنگری به رفتارهای فردی و اجتماعی خود داشته باشیم بد نیست. در ضمن چرا از سلام کردن خوش تان نمی آید ؟ و ممکن است لطفا رشته تحصیلی خود را بفرمائید؟ ممنونم.
هدف ازسلام کردن احترام به طرف مقابل است که من سعی می کنم در ابتدای بعضی از کامنت ها که نویسنده محترم را خطاب قرارمی دهم از واژه ای احترام آمیزاستفاده کنم
به نکته ی خوبی اشاره کردید چشم سعی می کنم رعایت کنم
بنده کارشناس ارشد روانشناسی بالینی هستم
بله قبلا نظرات خانم امامی را دیدم ایشان تربیت را در معنای عام به کار بردند بنده خاص . منظور من از تربیت یا بی تربیتی معنای روزمره یا عام آن نیست. منظورم فقدان مهارت های لازم برای زندگی شهروندان است. مثلا ما می توانیم بگوییم در زمینه ی رانندگی فاقد تربیت لازم هستیم یا در برخی زمینه ها شهروندان را تربیت نکرده ایم. در این زمینه همه مقصریم و خانم امامی فقط به واژه ی کم کاری معلمان تاکید کرده اند. این بحث تخصصی است و در سطح دانشگاه ارایه شده ولی تبدیل به یک بحث عام شده است. البته متن خانم امامی را که می خواندم دیدم ایشان بیشتر از بنده به خلأ تربیتی جامعه ی ما اشاره کردند و لیست ایشان طولانی تر است و البته تناقضات زیاد و حل ناشده ای در فرمایشات ایشان وجود دارد. جالب بود.
ابتدا لازم است برای پاسخگویی حضرتعالی قدردانی نمایم.
قلمداد شما بر بی تربیتی ایرانیان عام است نه خاص.
بنده فقط به کم کاری معلمان اشاره نکرده ام ، تمامی مثال های شما را نقد کرده ام.
بنده حضرتعالی را به عنوان یک استاد دانشگاه نمی شناسم لذا در مورد آن نمی توانم قضاوتی داشته باشم، اما بحث شما حتی اگر در کلاس دانشگاهی نیز مطرح شده باشد و بنده دانشجوی شما بودم ، بی تفاوت از کنار آن نمی گذشتم.
قبول فرمائید که تلخ و تند گفته اید و مشمولیت آن خاص نیست که عموم مردم ایران است.
بحث یا مقاله ای که مدیر سایت در اینجا قرار می دهند از حالت درس کلاسی خارج و قضاوت نسبت بدان حق هر فردی است حال صاحب نظر باشد و یا فردی که تجارب شغلی اش در عرصۀ تعلیم و تربیت باشد.
نظرات بنده هم از ابتدای نگارش تا به امروز پشت بندی اهداف و اعتقادت با ثباتی دارد که نه براساس وزش باد می نگارم و نه خوشایند کسی.
ادامه دارد
لیست بدتربیتی بنده در تعقیب مثال های شماست .
محبت نمائید مصادیق تناقضات را در چند مورد اشاره فرمائید تا پاسخگو باشم.
یا نقد وارد است یا خیر ، ضمن تشکر از حضرتعالی ، امیدوارم دیگر کارشناسان امر تعلیم و تربیت نیز ارائه نظر دهند.
در ضمن مدیر محترم سایت ، عنوان را از بی تربیت به
بخوبی تربیت نشده ایم ، تغییر داده اند. جناب آقای پورسلیمان نیک می دانند که بنده از اولین خوانندگان مباحث داغ هستم و حافظۀ خوبی هم دارم.
بار دیگر سپاسگزارم. امید گفتگو ادامه داشته باشد.
معترفید که واژه بی تربیت ، در علوم اجتماعی واژه ای مطرود و بی اساس است ؟ !
هر موجودی انسانی تربیت پذیر است و فقط بد یا خوب بودن آن کم یازیاد بودن آن قابل ارزشگذاری است.
ابتدائی ترین تربیت را نوزاد انسان در همان روزهای آغاز زندگی تا ورود به مدرسه و یقین بعد آن دریافت می کند.
زرنگ یا رند بودن عده ای برای دسترسی به دلخواسته های فردی یا اجتماعی ، نمی تواند از ملت ایران افرادی بی تربیت بسازد.
منظور من از تربیت یا بی تربیتی معنای روزمره یا عام آن نیست. منظورم فقدان مهارت های لازم برای زندگی شهروندان است. مثلا ما می توانیم بگوییم در زمینه ی رانندگی فاقد تربیت لازم هستیم یا در برخی زمینه ها شهروندان را تربیت نکرده ایم.
و در مقاله خود گفته اید:
قطعا ما به دو دلیل تربیت نشده ایم: نخست این که نهادهای تربیت رسمی مانند مدرسه و دانشگاه و نهادهای غیر رسمی مانند خانواده از تربیت ما غافل بوده اند. دوم روش های تربیتی ما تلقینی، مزورانه و اشتباه بوده است.
آیا همخوانی دارد؟ کاملا منظورتان تربیت شدن است نه کسب مهارت های زندگی.
از اینکه با شما رو در رو بحث می کنم خوشحالم.و خوشحال تر چون حداقل در این زمینه که چالش های تربیتی فراوانی در جامعه داریم اغلب هم عقیده هستیم.
می شود، که بحث ما چنین نیست. اگر بگوئیم بحث مستقیم مجازی، شاید صحیح تر باشد.
شما نمی توانید بگویید از لحاظ فرهنگ ترافیک تربیت شده هستم اما بالاترین جرایم و تخلفات رانندگی را هم در جامعه مشاهده می کنم؟ !
مصداق شما بنده و بسیاری افراد دیگر که خلاف نمی کنیم. استاد ما آمار دقیقی برای گفتگو نداریم. واقعا چند درصد ما تخلفات حرفه ای انجام می دهند و حتی از انجام آن لذت می برند؟ کل جامعه ؟ یا 20 - 30 درصدی که برای ما زیاد به نظر می رسد؟ کشور ما جمعیت جوان دارد بیش از 40 درصد و در مقایسه با کشوری چون سوئد که جمعیت سالخورده اش بیش از 15 درصد است ، طبیعی است که جرائم رانندگی ما بیشتر از آنان باشد. تازه سطح فرهنگ هم دخیل است.
اگر از واژه تربیت به فرهنگ گفتگو را منتقل سازید مسأله قابل هضم تر می گردد.ممنونم
پس از این نظر که بی تربیتی را تخصصی معنی کنیم تفاوت نظری نداریم.
اتفاقا مشکل عمده در تفاوت نظر بنده با شما همین واژه بی تربیت است.
آقای قادری
برخی مطالب که مرتبط با حوزه " آموزش " باشند با ذکر منبع در این رسانه کار می شود .
صدای معلم هم یک رسانه تخصصی در حوزه آموزش است هر چند به برخی از این مطالب شما در " کانال دکتر موحد " نگاه انتقادی دارد .
از نظر ما حوزه کار شما باید آموزش و پرورش و همه معلمانی باشد که با دانش آموز سر و کار دارند و خود را مانند خیلی از " قدیسان هاله دانش " پشت دیوارها پنهان نکنید !
مدرسه بهترین دانشگاه است و خروجی های ما مواد اولیه شما هستند .
پایدار باشید .
جمله ای را تا فراموش نکرده ام در پایان عرض کنم :
جسارتا شما مفهوم فرهنگ و درونی شدن ارزشها را باتربیت کردن یاجامعه پذیر کردن افراد،اشتباه گرفته اید.
مشکل جامعه ما فقر فرهنگی است که در متن نیز بدان اشاره کرده ام.
غنای فرهنگی از طریق همین گفتگوها و تحمل آرای منطقی یکدیگر ممکن می گردد. از این که اجازه فرمودید تا بار دیگر دانشجو بودن را در محضر استاد تجربه کنم بی نهایت سپاسگزارم.
همه ما زباله بر زمین نمی اندازیم چرا ؟ همه ما به معلم یا استاد خود دهن کجی نمی کنیم ؟ بنده از این طرف خیابان عریض جهت سلام دادن به استاد 30 سال پیش خود به آن طرف می روم و هنوز هم که هنوز است خود را مدیون معلمان و اساتید شایسته ام می دانم. پدرم هم چنین بود و شاید کل خانواده ام و یقین دارم خیلی ها چنین اند.
استاد محترم ، علیرغم این که خود بنده گاه در مورد کاستی ها می نویسم در ضمن اعتقاد دارم که بحث بیش از حد از رفتارهای منفی یا ناشایست اجتماعی ،
باعث تثبیت باور منفی سالاری می گردد. باید الگوهای مثبت را هم دید و بزرگنمایی کرد. لطفا پاراگراف آخر بنده را بار دیگر مطالعه نمائید.
جناب آقای پورسلیمان ،
برای تحمل زحمت ایجاد این بحث از شما سپاسگزارم.
خانم امامی
خواهش می کنم .
البته بنده با بسیاری از نقطه نظرات و مطالب آقای دکتر قادری در این زمینه موافقم .
برای نقد و نظر شما هم احترام قائل هستم .
پایدار باشید .
بسیار خوشوقت می شدم استادی چون شما نیز در این بحث شرکت می جستند،بنده فقط قصد داشتم به توافق واژه ای برسیم که امیدوارم موفق شده باشم. قضاوت با شما سرور گرامی.
با گفته های مکتوب شما نیز موافقم . متأسفانه ما مسیر را به درستی طی نکرده ایم و قصد ایستادن و تفکر و اصلاح شرایط برای ادامه مسیر را هم ظاهرا نداریم. سپاس
دکتر سید محمدحسن حسینی
در این جامعه خیلی چیزها سوهان روح هست ، مهم انتخاب مسیر و سپری است که از دانش و صبر و خردمندی برای خود برمی گزینیم.
هر چند وابستگی جغرافیایی شما به هندوستان یک پدیده طبیعی است چون سالها در آنجا بوده اید و تحت تأثیر قرار گرفته اید ، (ما هم نسبت به اولین محل خدمت خوددر مناطق محروم چنین احساسی را داریم،) اما شما چهرۀ فقر هندوستان را یا فرهنگ طبقاتی آنجا را در خوار شمردن نجس ها را ندیده اید.
در هندوستان مردم فقیر کنار خیابان متولد می شوند ، بزرگ می شوند ، ازدواج می کنند ، بچه دار می شوند و می میرند.
در ضمن تناقض بین عنوان و امضای شما را خوانندگان چگونه هضم کنند ؟ تشکر
سایت هستید با من من گفتن ها و طبل
تو خالی بودنتان. !!!!!!!
اتفاقا تلاش غیرمنطقی و غیرمعقول والدین
برای به روز بودن خود و فرزندان ، اوضاع را
وخیم می نماید. چون آنان تظاهرات تکنولوژی
را نه برای رفع نیاز و یا سرعت عمل ، که برای
چشم و همچشمی و فراموش کردن اصل و معنای
زندگی ، اختیار می کنند. چیزی که آنان را به ناکجاآباد می رساند. تشکر