سیستم تمرکزگرای افراطی که از زمان رضاشاه بر کشور ما مستولی شد با توجه به وضعیت پراکندگی و نامتجانس بودن مناطق و اقوام در ایران و جلوگیری از تقسیم و تجزیه کشور و حرکت به سوی همگرایی ملی و سرزمینی شاید بتوان یکی از بهترین تصمیماتی بود که ممالک محروسه را به کشوری واحد و منسجم تبدیل کرد و سیستم مکاتبات و تصمیمگیریهای تکبعدی با توجه به نو پا بودن و استقرار سازمانهای حکومتی و ادارات تازه تأسیس و برای ایجاد وحدت رویه در سطح کشور و با توجه به وضعیت جمعیتی و پایین بودن سطح سواد و اختلاف زیاد بین روشنفکران در مرکز و پیرامون نتایج بسیار مفیدی را به دنبال داشت.
نگاه دیکتاتور مآبانه و نظامی رضاشاه نیز پشتوانه ضمانت اجرایی این نوع سیستم حاکمیتی بود . امیدوارم تصمیم گیران و سیاستگذاران به استانها اعتماد کرده و دستهای پرانرژی برای نجات این کشتی بهگلنشسته را بفشارند و برای یکبار هم که شده در طی این چهل سال از موضع قدرت خود عدول کرده و اجازه تقسیم قدرت را با پیرامون خود بدهند
تفرقهاندازی پیر استعمارگر در شمال و جنوب و شرق کشور و خوانین داخلی و گروههای مخالف از بین رفتن ممالک محروسه و مناطق تحت تصرف و تقسیم اراضی و قصبات و دهات که در زمان قاجاریه برای مسکوت کردن لشکریان و نظامیان و باجخواهی آنان و از طرفی کاهش درآمد سلطنت قاجار برای سفرهای فرنگ منجر به فروش و واگذاری مناطق و سرحدات کشور بین ذینفوذان و متملکین شده بود بنابراین سیستم متمرکز که میراث زمان رضاشاه بود نتایج قابل قبولی را به دنبال داشت و جوابگوی معضلات و مشکلات آن زمان بود .
شاید از زمان سیستم تمرکزگرا در سطح کشور و نظام بوروکراتیک یک قرن میگذرد و تمام کشورها با این نوع سیستم حاکمیتی در قرن اخیر دریافتند که این نوع سیستم بههیچوجه جوابگو نخواهد بود؛ و تصمیماتی مبنی برتمرکز زدایی و واگذاری تصمیمات به دولتهای محلی برای گسست رابطه سلسله مراتبی و به دنبال گسترش دولت رفاه ، توسعهگرا و دموکراتیک بودند.
می توان خصایص و ویژگی های دولتهای محلی در تمام ابعاد به صورت زیر نام برد .
کارآفرینی، توانمندسازی، شکلگیری شهروند فعال، دموکراسی مستقیم، ایجاد انجمنهای داوطلبی، ظرفیتسازی و فرصت سازی، پاسخگو بودن دولت محلی به شهروندان ، کاهش هژمونی حکومت مرکزی، تصمیمگیری بر اساس مقتضیات منطقه و استان، از بین رفتن نظام بوروکراتیک، خدمترسانی بهتر و در حقیقت دولت محلی پلی است بهسوی دولت مرکزی که دولت مرکزی را در حل مشکلات و معضلات کلی و مبهم و پیچیده یاری نماید و از طرفی تکالیف دولت مرکزی تخصیص منابع و نظارت خواهد بود.
آموزش و پرورش از بدو انقلاب تابهحال دچار سردرگمی و تصمیمات متعدد در عرصه سیاستگذاری و تصمیم سازی بوده است ؛ تغییر متعدد نظام آموزشی در این چهار دهه مؤید این نکته است که سیاستگذاریها در این مدت کارساز نبوده است . ضعف در تخصیص منابع ، عناوین درسی، مضامین تدریس شده و برنامهریزی آموزشی در جهت انسان جامعهپذیر و متعالی حرکت نکرده و کمتر کسی را میتوان یافت که از وضعیت موجود راضی باشد .
به نظر میرسد رابطه پژوهش و نظامهای تطبیقی که برای ایجاد نظام جدید در آموزش و پرورش تصمیم سازی میشود آن قدر دچار وقفه میشود که کشورهای مجری در زمان ایجاد تغییرات ، نظام وام گرفته را ناکارآمد میدانند و کشورهای مدنظر تطبیق، دست به تغییرات عمده در سیستم آموزش خود میزنند .
کشور ایران دارای شکلهای نامتجانس از لحاظ فرهنگی، زبانی، جغرافیایی، جمعیتی و دینی و مذهبی است لذا تصمیمگیری در مرکز و یک نسخه پیچیدن برای تمام دردهای نامتجانس و نامأنوس در جغرافیای تفاوتها نه عقلا و نه منطقاً ، قابلقبول نیست و نگاه به پشت سر بر این موضوع صحه میگذارد و از سویی موجب هدر رفت وقت و هزینه و انرژی فراوانی تابهحال شده است.
گسترش دانشگاهها و پراکندگی نخبگان در سطح کشور که بهواسطه پهنه بزرگ کشور نمیتوانند در تصمیم سازی و ابراز وجود در سطح کلان قامت برافرازند و از طرفی خود کارشناس خبره در امور آموزشی مختص مناطق خود هستند با تمام زوایا، نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدیدات تصمیمگیریها آشنا هستند و ظرافت خاصی را میتوانند در تصمیمسازیها که سازمان مرکزی از طریق بازخورد با صرف هزینه و منابع هنگفت به ترمیم با اعمالنظر این افراد میپردازد به چابک سازی سیستم کمک خواهد کرد ؛ نمونه بارز واگذاریها را میتوان در شهرداریها سطح کشور دید اگرچه در سطح قوانین و اختیارات دچار چالشهای اساسی و حرکت به سوی حکومت محلی دارند اما مطمئناً وضعیت بهسوی مطلوب درحرکت است.
بر اساس مطالب مطرحشده و وضعیت نابسامان اقتصادی که وزارتخانه از پس مخارج مدارس و نهادهای تابع خود برنمیآید و از سوی دیگر دولتهای این چهار دهه بعد از انقلاب ، آموزش و پرورش را در اولویت خود قرار ندادهاند و هر روز این پیکره رو به نحیف شدن میگراید و تصمیمات اشتباه در تغییرات نظام آموزشی که هرکدام دارای ضعفهای عمده بود و نتوانست بهسوی مطلوب حرکت کند.
حال و روز فعلی آموزش و پرورش که در مؤلفهای اقتصادی و مالی و تأمین منابع، کمبود نیروی انسانی، ضعف سرفصل دروس با حقایق جامعه و در بعد جامعهپذیری بعد از 12 سال هیچ جای تشکیک نیست و راههای دنبال شده در این چندین سال در سیستم متمرکز بازهم راه را به خطا خواهد رفت لذا می طلبد این بیمار در ناآشنا را به خانه و موطن خود واگذار نمایند تا شاید مرهمی محلی و درد آشنا موجب التیام زخمهای متعدد بر این پیکره باشد.
به نظر این حقیر ، استانهای سراسر کشور هیچ کم و کسری از وزارتخانه در تصمیم سازی و تصمیمگیری و سیاستگذاری ندارند و چه بسا بسیار دلسوزانهتر و متعهدانهتر با توجه به بوم خود تصمیم اتخاذ نمایند و روند بازخورد و ترمیم سریعتر و نظارت از پایین در مقابل شهروندان و بازخواست دموکراتیکتر باشد و نظام بوروکراتیک و شکاف عمیق بین مرکز و پیرامون از بین خواهد رفت.
امیدوارم تصمیم گیران و سیاستگذاران به استانها اعتماد کرده و دستهای پرانرژی برای نجات این کشتی بهگلنشسته را بفشارند و برای یکبار هم که شده در طی این چهل سال از موضع قدرت خود عدول کرده و اجازه تقسیم قدرت را با پیرامون خود بدهند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
راهکار قدیم ابطال و الغاء می شود
جذب نیرو با توهّم چون که القاء می شود
راهکار جدید آیا که ابقاء می شود؟
جذب نیرو با توهّم چون که القاء می شود
بی عجب ابقاء الغاء می شود
من برای یک کار پژوهشی در مورد تمرکز گرایی نیاز به همراه یا ایمیل آقای رنجبری دارم میتونید کمکم کنید
ممنونم