انسانها به عنوان موجودات اجتماعی مجبور به زندگی با جمع هستند. اگر خوب دقت کنیم در روابط یا تعامل اجتماعی افراد با یکدیگر وقتی ناآشنایند هیچ نوع برخورد فیزیکی وجود ندارد . هر روز از کنار صدها و گاه هزاران فرد دیگر بیگانه می گذریم بدون هر نوع تماس فیزیکی یا حتی نگاهی. گاه به عمد یا غیر عمد برخورد جسمی دو همجنس یا ناهمجنس صورت می گیرد و شدت آن برخی اوقات به قدری است که فرد ضربه خورده با عصبانیت و گاه با کلمات ناخوشایند او را مورد عتاب خود قرار می دهد و گاه با اطمینان از غیرعمدی بودن این برخورد حال از ناحیه کتف یا سر و یا گذاشته شدن پا بر روی پایش در اتوبوس شهری یا مترو ، نجیبانه سکوت می کند.
ما انسانها ظاهرا یک آزادی دائمی با خود داریم و از آن بی خبریم . " آزادی حریم تن " .
به جز شرایط آشنایی نزدیک یا دور ، هیچ دو انسانی حتی مجبور نیستند به یکدیگر دست بدهند یا روبوسی کنند یا همدیگر را در آغوش کشند. پس شرط اجازت لمس تن بدن دیگری آشنایی دور یا نزدیک است. آشنایی تنها کلید مجوز ارتباط با حریم تن آدمی است و گر نه به واسطه همان آزادی تن ، احدی حق لمس یا ورود بدان را ندارد.
ما در این ماجرای شنیع و قبیح آزار جنسی گروهی از دانش آموزان دبیرستان پسرانه در یک مجتمع آموزشی غیرانتفاعی در منطقه 2 تهران ، این حریم تن را شکستیم اما به واسطه آشنایی . یعنی به شرط دخالت رابطه مربی و دانش آموز. در یک مدرسه فقط معلم ، مربی و تعلیم و تربیت دهنده نیست ، تمامی عوامل موجود در یک مدرسه از مدیر تا معاون و از معلم تا دبیر ورزشی و پرورشی و حتی خدمتگزار یک مدرسه می تواند بر روی دانش آموزان اثرات مفید یا تخریبی آموزشی و تربیتی داشته باشند.
پس در اینجا به حریم تن نوجوانانی که به تمامی عوامل مدرسه توسط والدین آنها و توسط جامعه اعتماد ورزیده و بدانها سپرده شده است تعدی و تجاوزی صورت گرفته است. یعنی این تعدی به شکسته شدن " حریم تن و آزادی آن " و به تزلزل " اعتماد " اولیا و دانش آموزان به نظام آموزشی و جامعه نیز بوده است.
کسی نیست که نسبت به امانات سپرده شده خود به عنوان کالا به دیگران در صورت تخریب یا آسیب دیدن ، عصبانی نگردد. وقتی که لباس خود را برای شست و شو به خشکشوئی محل زندگی خود می دهید و آن تکه لباس عزیزتر از جان شما یا گم می شود و یا آسیب جدی می بیند چه حالی پیدا می کنید ؟
یا زمانی که اتومبیل خود را برای تعمیر یا تعویض قطعه ای به تعمیرکار آشنا یا ناآشنا می سپارید و اتومبیل شما آسیب حتی بیشتر از قبل می بیند یا قطعه اصلی برداشته شده و با قطعه چینی جایگزین می شود واکنش ما چه خواهد بود؟ آستانه تحمل ما چقدر خواهد بود ؟ چند روز قادر نخواهیم بود تا بر شدت عصبانیت و ناراحتی خود چیره شویم؟ چند روز بر زمین و آسمان ناسزا خواهیم گفت؟ در واقع اینجا چیزی که برای ما قداست دارد آسیب دیده است و آن " اعتماد " است . ما برای اعتماد و اطمینان خود و صدمه دیده شدن آن عصبانی هستیم و خود را در این خصوص گول خورده یا مغبون حس می کنیم . خصوصا اگر سطح سواد و شغل ما نسبت به آن افراد حداقل از نظر خودمان برتر باشد شدت تحمل این بدعهدی سخت تر خواهد بود. حال به شدت و عمق فاجعه بیندیشید که این امانت کالا نیست و موجود انسانی است آن هم در سنین آسیب پذیری و ناتوانی .
ویژگی های " بیماران پدوفیلیا "
"پدوفیلیا یک انحراف جنسی و یک اختلال روانی است که در آن فرد از لحاظ جنسی جذب کودکان می شود و می توان گفت این نوع جذب شدن غیر طبیعی و غیر عادی است. پدوفیلی با خیال پردازی ها و یا فعالیت های جنسی با کودکان قبل از سن بلوغ ، مشخص می شود. مبتلایان به پدوفیلی در اکثر مواقع مردان بوده و به هر دو جنس دختر و پسر جذب می شوند، لازم به ذکر است فرد پدوفیلی با بزرگسالان غیر همجنس خود نیز به خوبی رابطه برقرار می کند. افراد پدوفیلی معمولا خودشان را این طور توجیه می کنند که کارشان در راستای کمک به کودکان قربانی بوده است و در همین راستا ممکن است به خود بگویند که به پروسه رشد کودک کمک کرده اند و یا کودک قربانی از عمل آنها لذت برده است. با این حال دائما به قربانیان شان تأکید می کنند که چیزی به والدین و نزدیکان خود نگویند. آمار ۲۰ درصدی آزار جنسی کودکان در آمریکا، پدوفیلیا را تبدیل به شایع ترین انحرافات جنسی کرده است. متجاوزان در اکثر موارد فامیل، خویشاوندان و کسانی بوده اند که با خانواده کودک ارتباط نسبتا نزدیکی داشته اند. اشکال مختلف رفتارهای مرتبط با پدوفیلیا می تواند از صرفا نگاه کردن به کودک تا درآوردن لباس و لمس وی را شامل شود. مطالعات نشان داده اند که کودکانی که مورد غفلت والدین شان قرار می گیرند و یا تنها هستند بیشتر در معرض خطر آزار یک فرد پدوفیلی قرار دارند."
افرادی که با روان درمانی می توانند درمان شوند اما شناسایی آنها دشوار است. مسئولین آموزش و پرورش اشاره به آموزش های خود مراقبتی کرده اند اما آن را تعریف ننموده اند. آیا خود مراقبتی یعنی سپری کردن دوره های ورزش رزمی یا بوکس ؟ خودمراقبتی یعنی آشنا و آگاه کردن کودکان و نوجوانان به مسایل جسمی یا جنسی ؟
بدون تعارف نوجوانان امروزی در سایه ورود آزادانه و بدون حد و مرز به فضای مجازی به اندازه کافی اطلاعاتی در خصوص مسایل جنسی دارند و همانند 30 – 50 سال پیش نیست که او با دنیایی از سئوالات مربوط به این مسایل تنها یا کلافه بماند. پس حداقل مشکل عمومی امروز این ناآگاهی نیست .
به نظر می رسد مشکل ندانستن و غفلت از محدودۀ " حرمت تن " است. مشکل ، ندادن آگاهی ما به او برای اجازه ندادن دیگری برای ورود به این تن است. دیگری هر کس به جز والدین . آشنا و ناآشنای نزدیک یا دور . ما باید به کودکان خود همین نکته ساده را آموزش دهیم : دخترم ، پسرم به جز خودت و پدر و مادرت هیچ کس حق ندارد لباس تو را در آورد یا به بدن تو دست زند . آخه چرا ؟ چون ممکن است به تو آسیبی برساند و باعث ناراحتی تو و ما شود. همانند قصه از دست بیگانه هیچ وقت خوراکی نگیر و نخور. همه والدین این جمله ساده را آموزش می دهند و اغلب کودکان در رعایت آن جدی هستند. اگر کسی چنین کرد حتما بیا به ما بگو . نترس ما تو را دوست داریم و نمی خواهیم صدمه ای ببینی.
این هم آموزش خود مراقبتی بدون هزینه و دردسر. اما موضوع بدین سادگی نیست. قدر مسلم پنهان کاری ما یا تابو دانستن گفت و گوی بدون پرده ما با فرزندان نسبت به درک و فهم سن شان در خصوص برخی مسایل یا واقعیت های زندگی نیز به ضرر او و ما و جامعه تمام می شود. اما فضای مجازی این تابو را در هم شکسته و فقط به همراهی والدین نیاز دارد تا او در آن فضا سردرگم نگردد چون مسایل جنسی ارتباط نزدیکی با مسایل روحی – روانی فرد دارد و هر نوع برداشت غلط می تواند حتی موجب مبتلا شدن فرزند خود ما به بیماری پدوفیلیا گردد.
چند نکته ساده اما مهم برای حفظ امنیت کودکان و نوجوانان توسط والدین:
1 - آموزش " حرمت تن " به فرزندان برای هوشیاری آنان.
2 - همراهی والدین با کودک و فرزند در حال رشد و ورود به بلوغ .
3 - ابلاغ عدم اعتماد به هر کسی به جز والدین در هر نوع ارتباط فیزیکی برای کودکان و نوجوانان.
4 - آموزش رفتارهایی چون جیغ زدن ، گاز گرفتن ، لگد زدن به کودکان و نوجوانان در صورت هر نوع تعدی .
5 - دقت و تأمل و نظارت والدین بر سلامتی روح و جسم فرزندان در تمامی سنین رشد با مشاوره گرفتن از کارشناسان امر جهت کنترل احتمال وجود چنین بیماری . باید واقع بین بود. واقع بینی با تعصب و خود انکاری متفاوت است.
6 - دوستی و صمیمیت والدین با فرزندان برای طرح مسایل خود جهت عدم پنهان کاری چنین رخدادهایی و ممانعت از برخورد تند یا غیرمنطقی خود با فرزندان که منجر به ایجاد ترس در آنان برای گفتگو می گردد.
عمق فاجعه قابل پیش بینی نیست ، شخص مبتلا به این بیماری قابل تصور و شناسایی نیست و از هر کس و در هر جایی احتمال وقوع چنین آسیبی وجود دارد لذا صمیمیت والدین با فرزندان و همراهی آنان در تمامی سنین آسیب پذیری ، حداقل تا 18 سالگی ، از وظایف خطیر آنان است . هر کودک و نوجوانی می تواند قربانی باشد اما در این بین ایجاد حس هوشیاری و آگاهی در کودک و نوجوان دو زاویه احتیاطی برای در امان بودن آنان است.
چند نکته ساده اما مهم برای حفظ امنیت کودکان و نوجوانان توسط آموزش و پرورش :
1 - دادن اطلاعات درست و آموزش الفبای حرمت تن .
2 - آموزش اولیای مدرسه برای هوشیاری و دقت نظر به مسایل و رفتارهای مشکوک و حساس در کلاس درس یا محوطه مدرسه .
3 - هنگام جذب معلم با هر عنوان آزد ، رسمی و..... و تمامی کادر برای نظام آموزشی ، حتما غربالگری سلامتی روحی – روانی توسط کارشناسان امر بعمل آید.
4 - پنهان کاری رفتارهای نامطلوب اجتماعی در مدرسه از معلمان و دانش آموزان به تشدید آن رفتارها منجر می شود .
5 - استفاده از امکانات سمعی – بصری مدارس در ساعات کمک آموزشی برای تنویر افکار کودکان و نوجوانان با فیلم ها و کارتن ها و..... در مورد شرایط تعامل اجتماعی صحیح و سالم که حدود آنها را ارزش ها و هنجارهای جامعه مشخص می کند. یک جلسه مفید و پرمحتوا می تواند برای تحقق این مهم کافی باشد.
رسالت آگاهی و روشن ضمیری در جامعه به طور زیربنایی بر عهده دو نهاد خانواده و مدرسه هست اما رسانه های جمعی ، نیروهای امنیتی و پلیس و حتی رانندگان وسایل نقلیه عمومی ، کسبه و مغازه داران محلی و..... هم باید هوشیار و مسئول باشند. تأمین سلامتی روحی و روانی و جسمی کودکان هر جامعه ای وظیفه همه بزرگترها با هر عنوانی و در هر جایگاهی است.
عمق فاجعه اخیر :
تا حال در اخبار و اطلاعات به تجاوز فرد مبتلا به بیماری پدوفیلیایی به کودک و آن هم شاید فقط برای یک کودک که منجر به قتل او می شد ، شنیده بودیم ، از افراد کم سواد کاسب ( دارای کسب و در آمد ) محله. اما امروز این اتفاق در یک دبیرستان برای گروه سنی 12 – 14 ساله اتفاق افتاده است آن هم برای 16 نفر! آزاد بودن نیرو شاید فقط یک تصادف احتمالی است و نمی توان قائل به فاسد بودن تمامی نیروهای آزاد آموزش و پرورش گردید، اما معاون یا ناظم بودن او به عنوان فردی که باید بیشتر از معلم مراقب سلامتی دانش آموزان باشد فاجعه بزرگی است. اعتماد مدیر برای این معاون در بردن به اردوهایی به تکثر آنها نیز شک نکرده است جای تأمل دارد.
به نظر من تمامی همکاران این فرد مقصرند ، چطور می شود در یک محیط کار آموزشی سره از ناسره را نشناسیم ؟ نمی خواهم بگویم اخلاق در مدارس ما مرده است چون او یک بیمار روانی است و شاید احتمال وقوع چنین پدیده ای تأسف بار یک به میلیون باشد اما برای همین احتمال ضعیف نیز باید همگی هوشیار باشیم نه فقط کودکان.
آزادی فعلی جذب نیرو در مدارس غیرانتفاعی به هر بهایی ، بد نیست زیر ذره بین آموزش و پرورش قرار گیرد و با ایجاد محدویت برای ورود نیرو ، کنترل و نظارت خود را تعمیق بیشتری دهد.
فراموش نکنیم فرزند هر کسی می تواند قربانی چنین فجایع اخلاقی – انسانی باشد و کس یا آشنای هر کس مبتلا به چنین بیماری . لذا برای هر دو جبهه قضاوت معقولانه ای داشته باشیم. و یادمان نرود که این بیمار روانی متجاوز به حریم 16 نوجوان دارای همسر و فرزند 3 ساله است.
احتمال وقوع چنین فجایع در هر جامعه و در هر شرایطی وجود دارد و مجرم در هر حال مجرم است اما دولت برای شناسایی و غربالگرایی این بیماران در سراسر کشور هنگام استخدام و ازدواج ، همانند بررسی سوءپیشنه و اعتیاد، توسط کارشناسان روانکاو به صورت تخصصی بررسی های احتمالی چنین بیماری را انجام دهد و با شناسایی آنها را تحت درمان قرار دهد. بدین طریق تعداد بیماران غیر قابل دسترسی به حداقل می رسد.
به عنوان یک معلم برای چنین حادثه تلخ شرمسارم.
منبع : psychologytoday .webmed.com - سایت اخبار روانشناسی - ترجمه تیم تخصصی سایک نیوز - آبان 1395 .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
نکته دوم:همه عوامل اجرایی مدرسه مقصرهستند.دریکی ازمدارس معاون پرورشی مشکوک به انحراف جنسی بودوبسیاربابچه هاجیک توجیک بودودست درگردنشان می انداخت وبسیاربیش ازحدمعمول مشکوک بودکه بادخالت همکاران دبیر،وبه روشی غیرمستقیم وباچاشنی متلک ایشان رادرجریان گذاشتیم که درجریان هستیم.نامبرده علی الظاهرخودش راجمع وجورکرده.ولی مادیگرنمینوانیم ایشان رادرکتابخانه و....تعقیب کنیم.خدانگذردازهسته گزینش که چنین افرادکثیفی راجذب می کندامابسیاری ازنخبگان راکه ازنظراخلاقی سالم هستندردمی کنند.
بنده از گزینش و.... دفاع نمی کنم، اما این نوع بیماری
در شرایطی است که خود فرد از وجود آن اطلاع ندارد.
او یک بیمار روانی است و نیاز به درمان دارد ربطی به
اخلاق و ادب ندارد شاید از بنده هم خیلی مؤدب تر
بوده اند اما به هر حال بیمارند. غربالگری هنگام ازدواج
و استخدام برای تشخیص روانکاوانه بهترین عامل
کنترل است.
بلی همانطور که نوشته ام و ذکر کردید همه عوامل
مدرسه مقصرند، بنده شخصا دخترانی که غیرطبیعی
دست در دست هم و شانه به شانه هم می نشستند
تذکر می دادم یا حتی در کریدور چه شاگردم بود و
چه نبود اما همدیگر را بی مورد در آغوش می کشیدند
هشدار می دادم.
همه عوامل مدرسه در غفلت موجود و ادامه فعالیت
مجرمانه مقصرند حتی بیشتر از مسئولین. تشکر
این مدارس بسیار آسیب زا هستند وبهترین کارتعطیلی آن هاست
جناب شهاب آقا ،
همچنان که شــهریه پرداختــی باعث پــررویی
دانش آموزان در مدارس غیرانتفاعی می گردد
و والدین پرمدعا می گردند، مدارس غیرانتفاعی
نیز به دلیل خود گردانی مدرسه از طرف وزارت
به حال خود رها شده است.
منتهی مراتب فراموش نکنیم این حادثه تلخ در
هر جایی و هر نوع مدرسه احتمال وقوع دارد.
آگاهی و هوشیاری همه چاره ساز خواهد بود.
گفته شما را بنده یک بار تجربه کرده ام . یک
مــدرسه بود با بیش از 300 دانش آموز و یک
معاون ، به یکی از معاونان اداره که سـلام و
علیک داشتم عرض کردم نگو ایشان با مـدیر
صمـــیمی و پشت گرم یکدیگرند و به مـــدیر
رسانده بودند.
البته مشکلی نبود جسارت گفتن به مدیر را
هم داشتم منتهی مدیر ظرفیت پذیرش نداشت.
ما چون روابط منطقی و صحیح اجتماعی با یکدیگر نداریم و با فرهنگ گفتگو بیگانه ایم لذا خیلی
مشکلات ایجاد می شود. اگر فرهنگ گفتگو بود این دانش آموزان بینوا به مدیر یا والدین یا یکی از معلمان اطلاع می دادند.
کاملا یک تصادف است. کسی کف دست خود
را بو نکرده بود که موضوع این چنین افشا شود.
منتهی عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد، شاید
خواست خدا بر این بوده است.
نیک می دانید که خداوند به گناهکاران غیر قابل
اصلاح فرصت می دهد تا توبه کنند اگر نشد خطا
یا گناه آنها برملا می شود.
ماه پشت ابر پنهان نمی ماند. کاش ها ی گفتنی
زیاد هست اما حقیقتا تفکر شما از شدت ناراحتی
به ذهن حداقل بنده نرسید چون از اساس برایم
بی اهمیت هستند. تشکر
و شهامت ابراز وجود می یابیم و گرنه قدر مسلم درد
همیشگی جامعه هست ،بوده و خواهد بود.
این سایت باعث تعمیق آگاهی و وجدان می گردد حتی
برای برخی مسولین و نمایندگان .
قبلا در خصوص نظر شما که بنده نیز موافقم ،
مطلب نوشته ام .یعنی علت افزایش چنین فجایع
در جامعه را تفکیک جنسیتی می دانم.
در صورت علاقمندی می توانید مطالعه نمائید و خوشحال می شوم که نظرتان را در خصوص متن زیر نیز در همین جا بدانم . عنوان موضوع و تاریخ آن
عبارتست از :
"دلایل افزایش خشونت های جنسی در جامعه ؛ برای جلوگیری از اپیدمی شدن معضل تجاوز به کودکان خرد جمعی لازم است."
چهارشنبه, 26 مهر 1396
سپاس و تشکر از همراهی و دقت نظرتان.
البته بنده پرسشی نکرده بودم ، عنوان موضوع
دیگری را که قبلا نوشته بودم ، ذکر کردم تا اگر
علاقمند بودید بخوانید. در این نوشته بنده هم
شدیدا مخالف تفکیک جنسی بوده و آنرا یکی از
عوامل افزایش خشنونت های جنسی در جامعه
نام برده ام. آن دو دختر علیرغم تهرانی بودن به
دلیل قرار گرفته شدن در بستر تفکیک جنسیتی ،
ناخواسته به این مهم عادت کرده اندو جای مذمت
ندارند. دقت کنید همه جا ناخودآگاه جمع به دو
شاخه مذکر و مؤنث تقسیم می شود، حتی اگر
این تعارف مذهبی کنار هم گذاشته شود سالیان
متمادی رفتار عادی ملت ایران خواهد بود فرهنگ
یعنی این. تشکر از پیگیری تان.