رسالت نظام های تعلیم و تربیت این است که نسل امروز را برای ورود به جامعه فعال فردا آماده سازند. جامعه فردایی که در ابعاد علمی، تحول یافته تر از امروز است.
تحولات علم و فناوری که بسیار پر شتاب خود را بر جوامع بشری تحمیل کرده است، از اهداف و سیاست های ما پیروی نمی کند، بلکه هدف ها و سیاست های جدید ما را می سازد.
اگر مدارس و دانشگاه های ما از این تحولات غافل شوند و برای رویارویی با تغییرات جدید (که بعضاً روزانه اتفاق می افتد) برنامه مناسب و آمادگی لازم نداشته باشند، در آینده ای نه چندان دور داشتن کشوری مستقل، آزاد و آباد آرزویی بیش نخواهد بود.
حقیقت آشکاری که بر هیچ یک از رهبران و اندیشمندان و سیاست گذاران پوشیده نیست، این است که توسعه و پیشرفت همه جانبه و پایدار در کشورها (در همه ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی) در گرو داشتن نظام تعلیم و تربیت پویا، کارآمد و اثر بخش است.
آن چه که در بسیاری از گزارش های بین المللی در باره آموزش و توسعه کشورها (به ویژه توسعه اقتصادی-اجتماعی) بیش از هر چیز جلب توجه می کند، ارتباط مستقیم این دو مقوله (آموزش و توسعه) است؛ به گونه ای که در هر کشوری که نظام تعلیم و تربیتش مورد حمایت و تقویت بيش تر قرار گرفته، از درجه توسعه یافتگی بيش تری برخوردار است. هم چنین، کشور هایی که به پیشرفت های اقتصادی- اجتماعی بالایی رسیده اند، نظام تعلیم و تربیت پیشرو دارند، زیرا آن ها بيش ترین توجه خود را به دستگاه تعلیم و تربیت کشورشان داشته اند.
در چنین شرایطی که صف طویل تقاضا برای احراز شغل معلمی تشکیل می شود، نظام ارزشیابی جامع و مستمر از عملکرد معلمان، اجازه قصور و کم کاری به هیچ معلمی نخواهد داد و اگر معلمی قصور کرد خیلی زود از میان صف متقاضیان بهترین آنها جایگزین خواهد شد در کشور ما، دولت ها در هر دوره تحت تأثیر نیازها، مشکلات و کاستی های محسوس، ملموس و فراگیر مثل: آب، نان، برق، گاز، جاده، بهداشت و درمان، مسکن، اشتغال، امنیت، بی کاری جوانان، محیط زیست و... کانون توجه خود را یک و یا چند مورد از این نوع مشکلات قرار داده اند، چرا که کاهش این نوع مشکلات بازتاب اجتماعی بیرونی فوری دارد و به تعبیری زود بازده است.
اما چون تعلیم و تربیت فرایندی کُند، تدریجی، دراز مدت و دیر بازده است و آثار و پی آمدهای مستقیم و بیرونی آن، ظاهراً آشکار و محسوس و ملموس نیست، علاوه بر این، جمعیت زیاد زیر 18 سال را پوشش می دهد، لذا ناهنجاری های آن پنهان می ماند و در نتیجه کمتر مورد توجه دولت ها قرار می گیرد.
هر چند سه وزارتخانه تشکیل دهنده نظام تعلیم و تربیت در کشور ما (شامل: آموزش و پرورش، علوم، تحقیقات و فناوری و بهداشت، درمان و آموزش پزشکی) جزو پرکار ترین و پر مسئله ترین وزارتخانه ها هستند، ولی هیچ گاه نتوانستهاند رضایت مردم را جلب نمایند. البته توجه ویژه دولت های یازدهم و دوازدهم به بخش سلامت در وزارت بهداشت ثابت کرد که اگر سرمایه گذاری برای طرح های تحولی در هر بخش انجام شود و مدیریت کارآمد در اجرای آن حاکم شود، رضایت عمومی نسبی را در پی خواهد داشت.
واقعیت تلخ این است که محدودیت منابع مالی در همه دولت ها در جمهوری اسلامی ایران باعث شده، آموزش و پرورش بیش از همه دستگاه های دولت در تنگنای مالی قرارگیرد، این دستگاه در هر رسیدگی حداقلی به وضعیت معیشت مهم ترین عنصرش (معلم)، چوب کثرت اش را خورده و همواره از حقوق اولیه اش باز مانده است.
در حالی که کم نیستند خانواده هایی که مشاغل نسبتاً راحت و کم دغدغه ای دارند، درآمد خوبی هم دارند، ولی قادر به اداره دو فرزند خود در خانه نیستند و خوشحالند که فرزندانشان بيش ترین زمان خود را در مدرسه می گذرانند. از سوی دیگر کسانی هستند که سختی کار معلم را درک نمیکنند و سه ماه تعطیلی مدارس و فراغت ظاهری معلمان حساسیت آنان را بر انگیخته است.
درک شرایط معلم (که مظلوم ترین عضو دولت است)؛ برای آنان که در این کسوت قرار ندارند ممکن نیست. بایستی سر کلاس رفت و با 40-30 دانش آموز با تربیت خانوادگی متفاوت، عقاید و ارزش های گوناگون، رفتارهای هنجار و ناهنجار و استعداد ها، خواسته ها، تمایلات و نیازها و مطالبات متنوع و بعضاً غیرعادی و غیر متعارف و... مواجه شد، روح و روان خود را به محک انواع رفتارها آزمود و ارتباط و تعامل سازنده برقرار کرد تا فهمید: کار در معدن سخت تر است یا کار در کلاس درس با حضور کودکان و نوجوانان نسل امروز.
درک انواع ویژگی های فراگیران، تحمل همه گوناگونی ها، رفتار مناسب با هر یک و کوشش مداوم برای یاد دهی- یادگیری مطلوب و رشد یابنده، از طرفی و اداره زندگی خانوادگی شخصی معلم با حداقل دستمزد و با سیلی صورت خود را سرخ نگهداشتن از سوی دیگر، اگرچه نا ممکن، بسیار دشوار، ناگوار و تبعیض آمیز به نظر می رسد، اما، عشق به کودکان و آموختن به آن ها و حفظ شرافت و کرامت معلمی همه سختی ها را قابل تحمل و پذیرفتنی کرده است. اما همان گونه که برای هر چیزی حد و اندازه معینی وجود دارد؛ تحمل سختی ها و کاسه صبر این قشر نجیب سخت کوش نیز حد و اندازه ای دارد؛ که دولت مردان کشورمان بایستی به آن توجه کنند و نگذارند این کاسه لبریز شود؛ چرا که عواقب و پیامدهای بی توجهی به آنان (که از آنها خواسته ایم رسالت انبیاء را به عهده گیرند)، جز خسارت برای کشور عایدی ندارد.
اگر معلمان قرار بوده رسالت انبیاء را داشته باشند؛ انجام این رسالت با تحقیر سازگار نیست؛ زیرا انبیاء همواره رهبران جوامع بودند و آنها بیش از هر کس دیگر تکریم می شدند. تعلیم و تربیت فرایندی کُند، تدریجی، دراز مدت و دیر بازده است و آثار و پی آمدهای مستقیم و بیرونی آن، ظاهراً آشکار و محسوس و ملموس نیست
شاید این سخن که: «شغل معلمی علاوه بر شأن بالای معنوی باید از بالاترین شأن مادی هم برخوردار باشد» گزافه گوئی تلقی شود؛ اما هیچ دلیلی وجود ندارد که بتواند ضرورت پائین تر بودن دستمزد معلم مدرسه را نسبت به استاد دانشگاه، پزشک بیمارستان، مهندس کارخانه و قاضی دادگستری توجیه کند، چه رسد به سایر کارکنان دولت! در حالی که دلایل زیادی وجود دارد که می تواند بالاتر بودن دستمزد شغل معلمی را نسبت به مشاغل دیگر توجیه کند. چند دلیل آن به شرح زیر است:
1- همان گونه که امروز شغل پزشکی به خاطر درآمد هایش استقبال باهوش ترین و مستعد ترین جوانان را جلب کرده است،اگر شغل معلمی نیز جایگاه مادی بالاتری داشته باشد جهت گیری همه جوانان کشور (به ویژه نخبگان آنهاحتی با مدارک دانشگاهی دکتری) را به سمت دستیابی به این شغل شریف ترغیب و تشویق خواهد کرد.
2- وقتی از بین نخبگان کشور، آنها که مستعد شغل معلمی هستند انتخاب شوند، حتی برای حفظ امنیت و بقای شغلی خود هم که شده، تعلیم و تربیت کشور را متحول خواهند کرد.
3- معلمان نخبه ، چون از بالاترین دستمزد برخوردارند، دلیلی ندارد که به مشاغل دوم و سوم روی آورند، لذا همه وقت و انرژی خود را در جهت ارتقای کیفیت آموزش و تربیت بهینه نسل های آینده به کار خواهند گرفت. این معلمان علی رغم کاستی امکانات در مدارس، می توانند با استفاده از خلاقیت و نوآوری های خود، کاستی ها را جبران نمایند.
4- در چنین شرایطی که صف طویل تقاضا برای احراز شغل معلمی تشکیل می شود، نظام ارزشیابی جامع و مستمر از عملکرد معلمان، اجازه قصور و کم کاری به هیچ معلمی نخواهد داد و اگر معلمی قصور کرد خیلی زود از میان صف متقاضیان بهترین آنها جایگزین خواهد شد.
5- در دراز مدت که محصول نظام جدید آموزش و پرورش با دانش کافی، توانائی ها و مهارت های گوناگون از دبیرستان ها و هنرستان ها فارغ التحصیل می شوند (چه آنها که پس از مدتی با مدرک دیپلم جذب شغل مورد علاقه خود می شوند و چه آنها که پس از فراغت از تحصیلات عالی در سطوح مختلف جذب انواع مشاغل می شوند)؛ به دلیل کارآمدی بالا، چند برابر هزینه هائی که دولت بابت دستمزد به معلمان پرداخته، از کار مفید فارغ التحصیلان کسب خواهد کرد .
بنابراین پرداخت بالاترین دستمزد به معلمان نه تنها هزینه از دست رفته نیست، بلکه عامل ارزش افزوده و افزایش رشد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی در کشور خواهد شد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
یعنی چیزی در حد شان یک فروشنده دوره گرد یا شایدم کمتر ازون.
حق التدریس اضافه کار برداشتن هم کار...است
واقعا تدبیر و امید از سر و روی این دولت میباره.
بابا یه افزایش 6 درصدی این همه لفاظی نمیخواد.
باید به مسئولان بگوییم تراکم بالای کلاس ها زیان بار است
باید بگوییم فضای فیزیکی مدارس چندش آور است وهزاران مطلب دیگر
آیا ما در قرن بیست ویکم زندگی می کنیم یا درعصر حجر
اونوقت دیگه برای ما فایده ای ندارد..
علی برکت ا...