نگاه ابزاری، مصرفی و کوتاه مدت به نظامِ آموزشی و راندن آن به انتهای اولویت های برنامه نویسی و بودجه ریزی و تنگناهای مالی و کسری بودجه دائمی و فزاینده و مضایق و مصائب ناشی از آن ... ، سامانه ی مزبور را به یک دستگاه مصرفی و هزینهای همیشه بدهکار تقلیل داده است.
با توجه به رسالت خطير و سنگين نظام آموزشي و گستره تحت پوشش آن، اکنون تقریبا کل بودجه نظام آموزشی صرف هزينههاي جاري و پرسنلي – آن هم در نازل ترين سطوح – مي شود و قاعدتاً ديگر چيزي جهت ارتقاء و اعتلای كيفي و به روز كردن معلمان و سيستم آموزشي و تجهيز مدارس و نوسازي آن ها (كه اغلب فرسوده و غير استاندارد بوده و بدون نياز به حوادث طبيعي در حال فروريزي هستند)، باقي نميماند.
در چنین وضعیتی اکثر مدیران، با تقلیل به نقش یک تدارکات چی صِرف و حتی آچار فرانسه، باید اغلب فکر و وقت خویش را صرف تأمین مالی و رفع مشکلات و نیازهای اولیه ی محیط آموزشی خود بنمایند و این مسئله علاوه بر آن که باعث تغییر و تنزّل شدید معیارها و استانداردهای مدیریتی و استیلای مدیران و معاونین به اصطلاح زِبل و زرنگ و اهل رابطه و زد و بند و مسلط به فنون جذب کمک های مالی و جنسی گردیده است، موجب شده تا به تدریج رهبری و هدایتِ مراکز تعلیم و تربیت از دست چهره های فرهنگی/آموزشی و افراد عمیق و در چنین شرایطی ما سیستم آموزشی خود را گرفتار یک پارادوکس درونی و تناقض رفتاری کرده ایمنجیب و با سواد و دور اندیش به چنگ عناصر سطحی و بی سواد و چرب زبان و دلال صفت و همه فن حریف و عاری از دور اندیشی و فاقد بینش و منشِ فرهنگی/ آموزشی بیافتد و این جماعت نیز با شبیه سازی و تکثیر و تعمیم آداب و عادات و اخلاق خود و طرد و حذف و منزوی ساختن و بی انگیزه کردن افراد دلسوز و فرهیخته، رفته رفته دستگاه تعلیم و تربیت کشور را به مسیر قهقرایی سوق داده و گام به گام بستر پیدایش و گسترش انواع انحطاط و زوال فرهنگی و ظهور اقسام فسادهای مالی و اداری و اخلاقی را هموار سازند که افزون بر نابودی اهداف و رسالت های خطیر و بنیادین نظام آموزشی، کیان و اعتبار مدرسه، مدیر و معلم و دستگاه تعلیم و تربیت کشور(به عنوان یکی از اساسی ترین و اثربخش ترین مراجع ذی نفوذ اجتماعی، و متولی و متکفل تربیت و پرورش نسل کنونی و آینده)را نیز نزد اولیا و دانش آموزان و جامعه مخدوش و تخریب می نماید ... ؛
به عبارتی، در چنین شرایطی ما سیستم آموزشی خود را گرفتار یک پارادوکس درونی و تناقض رفتاری کرده ایم زیرا در حالی که برای تأمین منابع لازم جهت تحقق اهداف خود ناگزیر از سرکار آوردن و میدان دادن به چنین عناصری شده ایم(مدیران و بلکه نامدیران دلال صفت، رابطه گرا، سطحی نگر و زبان باز که به جای تورق و مطالعه کتاب در شمارش پول و جذب امکانات مادی مهارت دارند)، اما، این سنخ افراد اغلب فاقد درایت و کفایت و عمقِ لازم برای درک و تعقیب و تحققِ اهداف والای فرهنگی/ آموزشی هستند و، چه بسا ناخواسته و نادانسته، فرایند نیل به این اهداف را لوث و به بیراهه می کشانند و مآلا به ضد خود بدل می کنند ... ، در واقع بعید می نماید تحت هدایت و رهبری چنین عناصری ساختار و سامانه مزبور قادر به پیشبردِ اهداف طراحی شده خود باشد و سرانجام نه از تاک نشانی مانَد و نه از تاک نشان ... ،
از این رو، در کنار ضرورتِ میدان ندادن به چنین عناصری و خلع ید از ایشان، تأمین نیازهای اولیه سامانه آموزشی و زیر ساخت های ضروری و اساسی آن و پایان دادن به تراژدی کسری بودجه (همزمان با اصلاح و بهبود مدیریت منابع) امری بدیهی می نماید.
کانال سرمشق
نظرات بینندگان