گروه گزارش/
« علی باقرزاده » که از مدیران جدید الانتصاب وزیر آموزش و پرورش است در اظهاراتی در مورد « رتبه بندی » چنین گفته است :
رئیس مرکز برنامهریزی منابع انسانی و امور اداری وزارت آموزش و پرورش، با اشاره به اجرای ماده 8 قانون رتبهبندی معلمان، یادآور شد: این ماده تأکید دارد که "معلمانی که امتیاز لازم را کسب کردهاند باید هر سه سال یک بار ارزیابی شوند." تاکنون برای این موضوع اقدامی انجام نشده بود و ما در تلاشیم تا فرایندی را برای تصویب به هیئت ممیزه مرکزی ارائه دهیم تا سازوکاری برای ارزیابی میان دورهای معلمان فراهم شود.
این مرحله به معنای بارگذاری مدارک جدید نیست؛ بلکه شرایطی ایجاد میشود که معلمان مجدداً بررسی شوند تا مشخص شود آیا همچنان شایستگیهای مرحله اول رتبهبندی را دارا هستند یا نیازمند اقدامات جبرانی هستند .
اقدام دیگر در راستای اجرای قانون رتبهبندی معلمان، ارزیابی مجدد رتبهبندی معلمان هر 5 سال یک بار است. طبق ماده 5 قانون رتبهبندی ،" کسب رتبههای بالاتر نیازمند حداقل 5 سال خدمت در هر یک از رتبهها است"، البته برای معلمان دوره ابتدایی، مدارس استثنایی، مناطق محروم، مرزی و عشایری این مدت به 4 سال کاهش یافته است. این را باید دانست و راهنمای عمل قرار داد که قرار نیست در رتبه بندی ؛ معلمان دوباره گزینش شوند و یا از این ساز و کار به عنوان ابزاری برای تهدید و یا تحدید « آموزش حرفه ای و غیر ایدئولوژیک » بهره جست .
در مهر ماه سال آینده باید فرایند ارتقای رتبه معلمان را بررسی کنیم که مستلزم تدوین آییننامه جدید تحت عنوان "آییننامه ارتقا" است. این آییننامه ممکن است شامل بخشهایی از آییننامه قبلی باشد یا فرایندهای جدیدی را شامل شود که نیاز به تصویب در دولت دارد » .
« صدای معلم » از معدود رسانه هایی است که گزارش ها ، مصاحبه ها و یادداشت های متعددی را با هدف « نقد فرآیند رتبه بندی معلمان » در یک دهه ی گذشته انجام داده است .
با تاسف باید به این واقعیت تلخ اشاره کرد که آن چه در جریان رتبه بندی معلمان انجام شد هیچ گونه تجانس و یا تطابقی با هدف اصلی رتبه بندی یعنی تعریف ، احصا و تثبیت صلاحیت های حرفه ای معلمان نداشت .
ماده یک از « قانون نظام رتبه بندی معلمان » تصریح می کند :
« ماده ۱- در اجرای جزء (۲) بند «الف» ماده (۶۳) قانون برنامه پنج ساله ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران مصوب ۱۳۹۵/١٢/١۴ و به منظور افزایش کیفی فرآیند تعلیم و تربیت، اعتلای کرامت و منزلت اجتماعی معلمان، استقرار نظام پرداختها براساس تخصص و شایستگیها، عملکرد رقابتی معلمان، مهندسی نیروی انسانی، توسعه مستمر و نظام مند شایستگیهای عمومی، تخصصی، حرفه ای و تربیتی و کیفیت عملکرد معلمان، تقویت انگیزه و رضایت مندی شغلی و ارتقای تعهد و تقویت هویت حرفه ای معلمان براساس نقشه جامع علمی کشور و سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، نظام رتبه بندی معلمان مطابق مواد این قانون تعیین و اجراء می شود » .
منطقی ترین و عقلانی ترین مسیری که به رئیس مرکز برنامهریزی منابع انسانی و امور اداری وزارت آموزش و پرورش پیشنهاد می شود بررسی همین ماده قانونی است و این که رتبه بندی معلمان واقعا چه تاثیری بر کیفیت آموزش گذاشته است ؟
آیا « حال آموزش » خوب شده است ؟
آیا تفاوت معناداری میان رفتار شغلی معلمان پیش از رتبه بندی و پس از آن روی داده است ؟
منظور دقیق و شفاف آقای باقرزاده از « ایجاد شرایط برای بررسی مجدد معلمان » چیست ؟
آن چه از ابتدا تا انتهای رتبه بندی معلمان صورت گرفت تکیه محض بر ارزش گذاری و امتیاز دهی مدارکی بود که توسط افراد ذی نفع انجام شد فارغ از این که آیا واقعا این مدارک و اسناد واقعی هستند و مهم تر از همه :
ارزیابی دقیق و علمی معلمان در میدان تدریس و آموزگاری توسط معیارهای مشخص ، علمی و حرفه ای توسط نهادی بود که در این زمینه صاحب نظر و صاحب صلاحیت باشد .
از نظر « صدای معلم » این نهاد ناظر بر « سازمان نظام معلمی » است که نامی از آن نیست و در اظهارات رئیس جدید مرکز برنامهریزی منابع انسانی و امور اداری وزارت آموزش و پرورش هم اصلا به آن پرداخته نشده است .
باقرزاده سعی در تکرار همان فرایند معیوب ، غیر علمی و شکست خورده ی پیشین را دارد بدون آن که تعریف دقیق و واضحی از وضعیت کنونی و چالش های اصلی صلاحیت های حرفه ای معلمان داشته باشد .
پرسش « صدای معلم » آن است :
زمانی که فرضا واحدهایی مانند « حراست » ( 1 ) ؛ « گزینش » و... برای تعیین صلاحیت های حرفه ای معلمان دخالت و تعیین تکلیف کنند آیا منطقی است که به اعتبار این کار برای سنجش صلاحیت های حرفه ای معلمان اعتماد کرد ؟
این را باید دانست و راهنمای عمل قرار داد که قرار نیست در رتبه بندی ؛ معلمان دوباره گزینش شوند و یا از این ساز و کار به عنوان ابزاری برای تهدید و یا تحدید « آموزش حرفه ای و غیر ایدئولوژیک » بهره جست .
در رتبه بندی یک مساله داریم و آن هم سنجش صلاحیت های حرفه ای بر اساس همان شرایطی است که قبلا بیان شده است .
***
( 1 )
مژگان باقری فعال صنفی معلمان در استان فارس در یادداشتی چنین می نویسد :
بعد از چند دقیقه معطلی، یک نفر از اتاق بیرون می آید. یک تکه کاغذ را نشانم می دهد و می گوید این متن را با ادبیات خودتان بنویسید و امضا کنید تا رتبه شما برقرار شود. روی کاغذ چند جمله با عجله و بدون رعایت نکات نگارشی نوشته شده.
خلاصهی جملات این است:
من باید تعهد بدهم که شئونات اسلامی را رعایت می کنم، علیه مسئولین کشور موضع گیری نمی کنم، در کانون های صنفی غیرقانونی عضو نمی شوم و در تجمعات غیرقانونی شرکت نمی کنم.
در حال نگاه کردن به جملات روی کاغذ هستم که کارمند حراست یک کاغذ A4 به دستم می دهد و می گوید چیز خاصی نیست. این تعهد پیش خودمان می ماند و قرار نیست کسی بفهمد.
در دلم می گویم مهم این است که خودم می فهمم چه چیزی را امضا کردهام و چه کسی مهمتر از خودم؟! پس از امضای این کاغذ با سرزنش خودم چه کنم؟ دو سال بازداشت و زندان و پابند و آنهمه هزینه روحی و روانی و مالی و آن همه فشار به خانواده را تحمل نکردهام که الان با امضای یک تعهد همه را به باد بدهم.
سعی می کنم با کارمند حراست بحث کنم. می دانم کار بیهودهای است و تصمیم از بالا گرفته شده و او فقط مامور است و معذور، اما راه دیگری ندارم. می خواهم قبل از اینکه با گفتن "نه" از اتاق بیرون بیایم همهی تلاشم را برای بیدار کردن وجدانش به کار گیرم. به پابندم اشاره می کنم و میگویم من برای این پولی که الان در جیب شماست هزینه دادهام اما خودم برای گرفتن این پول باید تعهد بدهم؟! خودتان خندهتان نمیگیرد؟ باید میگفتم با دیدن این پابند شرم نمی کنید؟ اما نمیگویم. تلاش می کنم خشمم را فرو دهم تا از مسیر منطق خارج نشوم.
می گویم رتبهبندی، قانونِ مصوب مجلس و حق همهی معلمان است. مگر شما از همهی معلمان تعهد گرفتهاید؟ میگوید آنها مرتکب جرم نشدهاند. میگویم اولا تجمع جرم نیست. ثانیا اگر آن تجمعات نبود هرگز رتبهبندی تصویب نمیشد. شما دارید بابت کاری از من تعهد میگیرید که باعث افزایش حقوق شما و دیگر معلمان شده است. این تناقض نیست؟! می خندد. وجدانش و عقلش حرف مرا تایید می کند ولی او فقط یک مامور است و معذور. می گوید سخت نگیرید. در استان فارس همه امضا کردهاند. فقط شما ماندهاید و یک نفر دیگر. اسم یک همکار زن را به زبان می آورد. در دلم با غرور تکرار می کنم. فقط دو زن امضا نکردهاند! فقط دو زن باقی ماندهاند!
برایش استدلال می کنم که رتبهبندی حق قانونی من است و من برای گرفتن این حق، گدایی نمی کنم. چرا باید تعهد بدهم که شئونات اسلامی را رعایت میکنم؟ مگر در سی سال گذشته رعایت نکردهام؟ چرا باید تعهد بدهم که از مسئولین انتقاد نمیکنم؟ مگر مسئولین جزء مقدسات هستند؟ من ناچارم به دیوان عدالت شکایت کنم. شانهاش را بالا می اندازد و می گوید شکایت کنید. ما کار غیر قانونی نکردهایم.
پس از شنیدن داستان تعهد، همکاران با خواهش و التماس از من میخواهند که امضا کنم تا حقم ضایع نشود. میدانم که این نصیحت از سرِ دلسوزی است و نیز میدانم که این کاغذ تعهد هیچ ارزش قانونی ندارد. اما این را هم میدانم که آنها میخواهند با گرفتن تعهد، ما را تحقیر کنند و انتقام تجمعات باشکوه خیابان معدل را بگیرند.
اگر کانونها و انجمنهای صنفی سراسر کشور، با قدرت در مقابل این روند ظالمانه و غیرقانونی حراست آموزش و پرورش می ایستادند و از معلمانِ محروم از رتبه، حمایت می کردند هیچ معلمی برای برخورداری از حقوق ناچیز رتبهبندی، مجبور به دادن تعهد نمیشد.
دادن بالاترین رتبه به فعالینِ صنفیِ محروم از رتبه و پرداخت حقوق مربوط به آن به صورت ماهانه از طرف معلمین هر استان، یکی از این حمایتها بود.
ما برای برقراری حاکمیت قانون راهی به جز نه گفتن به کسانی که سلیقههای شخصی خود را در اجرای قانون اعمال کردهاند نداریم. اما بدون وجود کانونهای قوی و جامعهی آگاه و دغدغهمند، این نه گفتنها در حیطهی تصمیمات شخصی باقی میماند و تاثیرگذاری لازم را ندارد.
موضوع رتبه بندی، فارغ از نتایج مادیِ آن، میدانِ تمرینِ مقاومت مدنی برای معلمان است. آیا آنها میتوانند ابزار فشار حاکمیت بر معلمانِ فاقد رتبه را بی اثر کنند؟ یا اینکه فقط به نصیحتهای دلسوزانه ادامه میدهند تا هر کسی با توجه به میزان تحمل خود، یک تصمیم شخصی بگیرد؟
امیدوارم جامعه معلمان از این آزمون سربلند بیرون بیاید.
منبع : کانال انجمن صنفی معلمان فارس
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.