شما مطالبه گرید. مطالبه گری یعنی آدمی بیاید و شما پشت او بایستید و بتواند مطالبات شما را پیگیری کند

من اهل دعوا نیستم و به هیچ وجه زیر بار حرف زور برو هم نیستم .

در زندگی خودم تا جایی که خودم را می شناسم هیچ وقت در طرف آدم های قلدر و زورگو نایستادم و همیشه طرف مردم بودم . همیشه با مردم بودم و برای مردم تلاش کردم و سعی کردم که مردمی بمانم.

 همه این مراحلی هم که طی کردم تغییری در رفتار خودم ایجاد نکردم . آنهایی که من را می شناسند می دانند. من همینم که هستم.

 آن چه که مرا الآن مجاب کرده که بیایم ثبت نام کنم البته وقتی به این فکر می کنم که اگر فردا شما به من رای بدهید و ما مسئول شدیم دیگر زندگی من کاری به جز این که دنبال کار شما بدوم نخواهم داشت ؛ دیگر با خانواده و نوه ها آزاد نخواهم بود.

من نه دنبال پست بودم نه مقام بودم نه دنبال اسم و رسمی بودم ولی برای کشورمان ایران برای آینده این مملکت مان به عنوان یک انسان نگرانم واین نگرانی چیزی است که آینده را خیلی تیره و تار نشان می دهد اگر ما بلند نشویم ، دست به دست هم ندهیم و در مقابل این مسیری که ما را به طرف و جهتی که وضعیت ما در آینده به آن مبتلا بشود برنامه نداشته باشیم. یک قسمتش به شما برمی گردد که معلمید.

 من اگر الآن به اینجا رسیدم و این رفتار را پیدا کردم معلمانم بودند که این گونه مرا تربیت کردند و تاثیر معلم در زندگی من بود.

 من هنوز یادم نمی رود که در کلاس اول و دوم معلمم با من چگونه برخورد می کرد و چگونه ذهنیت مرا تغییر می داد که چگونه باید بود ،  چگونه باید زیست ، چگونه باید حرف زد و چگونه باید رفتار کرد. همان اثر است که الآن من را تا اینجا که آمده ام به همین شکل نگه داشته است. دنبال پول نرفتیم ، دنبال پست نرفتیم ، سعی کردیم به مردم مان خدمت کنیم. الآن اگر هستیم دلمان می خواهد مملکت مان آینده ای پر از برکت ، شکوفایی و خلاقیت در آن شکل بگیرد.

این قول را به شما می دهم من تصورم بلکه باور و یقینم این است اگر قرار است این مملکت درست شود بدون این که در مدرسه ای خلاقیت، نقادی، کارهای تیمی و مشارکت وجود نداشته باشد فردای مملکت درست شدنی نیست.

 می خواهیم مملکت درست شود باید مدرسه های ما درست شوند .

اگر قرار است مدرسه درست شود حاکمیت باید مدرسه را ببیند هم تجهیزاتش را هم معلم را و این که معلم غیر از شغل معلمی دغدغه دیگری نداشته باشد .

من این قول را به شما می دهم اگر روزی روزگاری به  قدرت رسیدیم اولین و مهم ترین اولویت ما رسیدگی به وضعیت مدارسی باشد که از نظر کادر از نظر تجهیزات از نظر فضا وضعیت نامناسبی دارند.

 این قول را به شما می دهم تا جایی که بتوانم وضعیت معیشتی معلمان را اصلاح کنم.

 این قول را به شما می دهم به بازنشستگانی که الآن مشکلات مختلف و عدیده ای را دارند قطعا و حداقل  مشکل دارو و درمان  آن ها را حل کنم که یکی از معضلاتی است که با آن مواجه اند و کاری بکنم که اینها خدمت راحت بدون دردسر و بدون دغدغه بگیرند. این چیزی است که می توان قول بدهم.

به جای این که بخواهم چیزهای بزرگ بگویم .

 ما با هم می توانیم مملکت را درست کنیم. ما با هم می توانیم کاری را انجام بدهیم که بشود کارستان.

قطعا آن چیزی که در اختیار ماست اجازه نخواهم داد در مدرسه به هیچ معلمی بی احترامی شود یعنی به هیچ معلمی بی احترامی شود .

 شما بهتر می دانید می شود روی آن کار کرد. این مشکلاتی که در رابطه با چیزهایی که فرمودند و من نوشتم مانند آیین نامه استخدامی جلسه می گذاریم و پیگیری می کنیم. اعمال نظام استخدامی را برایتان راه می اندازیم. مشارکت دادن معلمان در مدیریت را قطعا درست می کنیم. آیین نامه استخدامی را از اول اصلاح می کنیم.... مدیریت خدمات کشوری. چیزهایی که شما اینجا نوشته اید با کمک شما می توانیم آنها را درست کنیم.

چهل سال است که داریم در این مملکت شعار می دهیم ولی کاری نکردیم.  من نمی خواهم برای شما شعار بدهم می خواهم قول بدهم که هر چه بتوانم و در اختیارم باشد دنبال کار و مشکلات و گرفتاری های شما باشم. اگر شما خوب باشید .

من اصلا نمی فهمم نسل زد و ایکس و ایگرگ چیست آن نسل مشکل نیست مشکلش ما هستیم. اوتغییر می خواهد ما تغییر نکردیم ؛ او نوآوری می خواهد ما نوآور نشدیم و ماندیم . اگر ما حرف آنها را درک کنیم و به آنها آموزش بدهیم اصلا چرا باید نسلی جدای از ما درست شود ؟

اگر مدرسه و آموزشگاه و معلمان که درس می دهند  باور و اندیشه « تغییر » در خودشان به وجود بیاورند با آن بچه ها می توانند دوست شوند ، کلاس بگذارند ، حرف هایشان را بشوند و مشکلات شان را حل کنند. انشاءالله با عزیزان می نشینیم و با عزیزان این را پیگیری می کنیم. خواهرمان گفتند شما آمده اید تا تنور انتخاب را گرم کنید .

شما مطالبه گرید. مطالبه گری یعنی آدمی بیاید و شما پشت او بایستید و بتواند مطالبات شما را پیگیری کند.

 مطالبه گر باشید ولی کسی را نداشته باشید که بتواند حرف شما را در بالا بزند آن وقت با شما با باتوم و زندان برخورد می شود!

 من می توانم این وعده را به شما بدهم که اجازه ندهم نیروهای امنیتی و یا حراستی در مدارس بتوانند از آن رفتارهایی کنند که الان انجام می دهند. اگر شما بیایید می توانید این صحنه را تغییر بدهید. البته می توانید ادعا کنید ولی در کف خیابان هم می شود این ادعا را کرد بعد ممکن است آن رفتارهای ناشایست پیش بیاید. نتیجه و آینده کشور با مشکل مواجه خواهد شد.

 با هم اگر دست به دست هم بدهیم ؛ اگر با هم باشیم ؛ اگر این وعده هایی که می دهیم وعده های دروغین نباشد ... یک عمر وعده می دهیم و این وضعیت را به وجود آوردیم !

 اگر بخواهیم اینها را درست کنیم حتما باید به صحنه بیایید و دیگران را هم به صحنه بکشانید .

به ما کمک کنید.

من می توانم اینها را برای شما فراهم کنم و این را قول می دهم.

من می توانم مدارس دولتی را ارتقا بدهم و آن قدر بالا بیایند که تنه به تنه مدارس خصوصی یا مدارس آن چنانی بزنند  که الآن هست. این توان را ما داریم و می توانیم این کار را بکنیم.

وزرای محترمی که اینجا نشسته اند و ما را شرمنده کردند و تشریف آورده اند با هم می نشینیم و مشورت می کنیم .

 هر تصمیمی که با شما نشستیم و به نتیجه رسیدیم آن اجرا می کنیم. یعنی همین که می گوییم مشارکت کنید ما حاضریم بنشینیم و با هم مشارکت کنیم و به هر کس که رسیدیم آن را اجرا کنیم. ما با شما می توانیم تصمیم بگیریم. من دردهای شما را با شما می توانم حل کنم.

اما  این که ما بنشینیم و یک عده تصمیم بگیرند و بعد دیکته کنند و بقیه نپذیرند همین وضعیتی می شود که ما با آن مواجه هستیم.

من بعضی حرف ها را نمی خواهم بزنم چون نمی خواهم احساسات شما را تحریک کنم. آدم اگر لازم باشد حرفش را بزند می زند.

 برای این که مملکت بتواند جلو برود اول باید اختلافات مان را کم کنیم ،  تنش هایمان را باید کم کنیم . ما با تنش نمی توانیم مملکت مان را درست کنیم.

من می توانم جلوی برادرانی که حرف های گاها غیر منطقی و خارج از اصول را می زنند جوابشان را بدهم. من می توانم پرونده هایشان را دربیاورم چون خیلی از اینها بی خود بالا آمده اند. من پرونده نداشتم اما آورده اند و داده اند .

ولی خوب نیست آدم بیاید در صدا و سیما بگوید : « بگم ! بگم! » همین بگم ها ما را به اینجا رسانده است.

 ما بالاخره باید بنشینیم کار کنیم .

حرف های من نقص دارد ، حرف های او هم نقص دارد. اگر واقعا به فکر ملت و مردم مان هستیم به جای این که به همدیگر حرف های بی ربط بزنیم بیایید دست به دست هم بدهیم و مشکلات مملکت را حل کنیم.

 من بارها گفته ام... الآن خدمت شما هم می گویم این آقایان اگر بروند کل زندگی مرا بگردند ؛ خودم ، خانواده ام ، قوم و خویشم و اطرافیانم اگر یک رانت پیدا کردند که من از آن رانت برای خودم و قوم و خویشم استفاده کرده ام بیاورند پیش شما هر بلایی می خواهند سر ما دربیاورند بیاورند ! یعنی اگر می توانستند این کار را کرده بودند!

 اگر می توانستند برای من پرونده بسازند ساخته بودند.

 اگر من می خواستم دنبال پول بروم الآن زندگی من ده برابر بهتر از این بود یعنی زندگی دنیایی ولی آن چه که الآن دارم هزاران هزار برابر از آن زندگی دنیایی بالاتر است :  اعتماد مردم به خودمان و این باوری است که می توانیم بایستیم و بگوییم صادقیم ، دروغ نمی گوییم ، وعده غلط نمی دهیم ولی با تمام وجود معتقدم باید مشکلات آموزش و پرورش را حل کنیم ؛ ریشه ای حل کنیم ، روش آموزش را اصلاح کنیم ، فضا را درست کنیم ، معیشت معلمین را درست کنیم ، سلامت معلمین را حل کنیم و این را قول می دهم که تا جایی که با شما و عزیزان نشستیم و در اختیار داشتیم حلش خواهیم کرد ....این را به شما قول می دهم.

در صحنه باشید . مردم را به صحنه بیاورید آنهایی که الآن هستند و تا حالا این کار را نکردند .

 در صدا و سیما بر سر تحریم بحث داشتیم. ما باید تحریم را حل کنیم ؛ اگر نتوانیم تحریم را حل کنیم آن کاسبان تحریم تا دلتان بخواهد دارند  می خورند. تا دلتان می خواهد از این وسط پول هایی را گم و گور می کنند که  هیچ کس نمی فهمد . آنها دلشان نمی خواهد که مردم راحت زندگی کنند. بهانه است.

اگر ما حاکم هستیم و قدرت داریم اولین دغدغه ای که در ذهن ما باید باشد حل مشکل مردمی است که به آنها حکومت می کنیم. نمی شود در یک مملکتی زندگی کرد که مردمانش شرمنده اند. وقتی سرپرست خانواده می رود به خانه با شرمندگی به خانه می رود. گوشت نمی تواند بخرد. برنج نمی تواند بخرد. برای بچه اش چیزی را که خواسته نمی تواند بخرد . آدم نمی تواند بگوید. در سوپرمارکت می بینی یک کسی آمده بود دویست گرم گوشت می خواست. آدم شرمش می شود. آن آقا گفت دویست گرم گوشت را چگونه به تو بدهم. این برای ما شرم آور است.

من به عنوان یک انسان و به عنوان یک کسی که در این مملکت زندگی می کنم  ؛ به عنوان کسانی که ادعای اسلام می کنیم پذیرش این که معلمان و نه تنها معلمان، بازنشستگان و نه تنها بازنشستگان، کارمندان و نه تنها کارمندان همه کسانی که در این مملکت زندگی می کنند  گرفتار این تورم و گرانی و مشکلات مسکن شده اند.

چه کسی این گرانی را ایجاد کرده است ؟ غیر از دولت ؟ چه کسی این تورم را تحمیل کرده است ؟ غیر از رفتار و سیاست گذاری که ما داریم می کنیم. ؟

عزت یعنی وقتی کسی که به خانه اش می رود راحت با خیال آرام به خانه اش برود و بتواند زندگی معمولی را برای خانواده اش تامین کند. زندگی معمولی . نه چیز دیگر. چیزی از ما نمی خواهند. زندگی می خواهند و بستر این زندگی را حاکمیت باید برایشان تامین کند.

ما اگر نتوانیم زندگی مردم را آماده کنیم همه این مشکلاتی که می بینید روز به روز بیشتر و بیشتر خواهد شد. با گرفتن و زدن و زندانی کردن هم مشکل حل نخواهد شد!

 ما تلاش خواهیم کرد هم مشکلات تحریم را حل کنیم هم ارتباط مان با همسایگان درست کنیم. هم در داخل اختلافات مان را حل کنیم. هم به همدیگر نپریم. ما با وحدت و انسجام می توانیم مملکت را درست کنیم. با دعوا نمی توانیم . در نتیجه باید انسجام داشته باشیم . در خدمت شما هستم وقتتان را نمی گیرم.

 دلم نمی خواهد حرف هایی را بزنم تا بعدها مشکلی برایتان ایجاد شود. ولی قطعا شما می توانید من را به عنوان یک مطالبه گر برای دولت بفرستید ؛ نفرستید دعاگوی شما خواهم بود . می روم و به زندگی خودم می رسم. آمده ام تا مطالبه گر مشکلات شما عزیزان باشم. مطالبه گر مردم فقیر و محرومین و صدای کسانی که صدایشان را نمی شنوند باشم و این را در زندگی ام ثابت کردم ؛ همیشه دفاع کردم و از شما هم دفاع خواهم کرد. البته اگر رای هم ندهید در زندگی ام هر چه از دستم برای شما بربیاید در خدمت خواهم بود.

 از وزرای محترمی که اینجا تشریف آورده اند شرمنده ام . اینها همه اساتید ما بودند ما عددی نیستیم اینجا ایستاده ایم . اگر شما نبودید معلمان نبودند وزیری وکیلی استانداری هیچ به وجود نمی آمد.

 البته اگر مشکلی در جامعه است باز از این مدرسه است. باید به مدرسه برسیم تا مشکل مملکت حل شود. ان شاءالله خدا کمک کند دست به دست هم بدهیم ؛ از همه عزیزانی که لطف می کنند به ما کمک می کنند تشکر می کنم .

 قطع یقین بدانید در مقابل آنهایی که زور می گویند کوتاه نخواهم آمد. شاید الآن جرات می کنم و شعار می دهم ولی مطمئن باشید در مقابل آنها سرم پایین نخواهد بود. کوتاه نخواهم آمد. مطمئن باشید.

تا جایی که می شود سعی می کنیم با تعامل به جلو می رویم. خیلی از شما ممنونم ؛ به خصوص از بزرگانی که اینجا نشسته اند .

من وقتی اینها را می بینم نمی توانم با میلیاردها پول عوض کنم. چون من عددی نیستم و مانند یکی از این عزیزانی هستم که در اینجا حضور دارند. ان شاءالله در آینده خواهید دید که ما کاری خواهیم کرد. متشکرم.

پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی

بخش نخست

بخش دوم

ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید