صدای معلم:
مطالبی که می خواهم پرسش کنم ؛ در دو حوزه قابل طرح هستند : موضوع اول در مورد جذب معلم بدون ضابطه است و موضوع دوم در رابطه با تراکم کلاسی است.
شما در سال 96 معاون شورای عالی آموزش و پرورش بودید.
گفته بودید در ده سال گذشته 330 هزار معلم بدون ضابطه جذب شدند که از میان آنان ۲۸۰ هزار معلم بدون گذراندن حتی یک روز دوره آموزشی استخدام شدهاند و کیفیت و محتوی درسی بسیار افت کرده است.
امسال وضعیت چگونه است ؟
عابدینی:
در مورد نحوه جذب معلم این داستان متاسفانه هر سال مطرح می شود .
من تعبیری در مورد جذب معلم داشتم .
اگر برکه ای داشته باشیم که جریان آب زلال به آن وصل نشود رفته رفته آب این برکه گندیده می شود و از آن خاصیت پاک بودن تهی می شود .
تنها راه اصلاح منابع انسانی به تدریج ورود قانون مند و تدریجی معلمان واجد صلاحیت است که این برکه را به آب زلال و به یک دریاچه قابل استفاده تبدیل کند.
آموزش و پرورش باید یک بازه زمانی به عنوان مثال 15 یا 20 ساله برای خودش در نظر بگیرد اما تمام اهتمامش را برای جذب نیروهایی بگذارد که حداکثر صلاحیت را دارند.
از آن طرف ؛ آرام آرام افرادی که آموزش ندیدند و یا صلاحیت کمتری برای اشتغال در حرفه ی معلمی را دارند از این حوزه خارج شوند و این نیروها جایگزین آنان در آموزش و پرورش شوند.
چهار تا پنج سال طول کشید تا ما صلاحیت ها و ویژگی های معلم خوب را در کمیسیون تصویب کردیم .
روی موضوعاتی مانند معدل سلامت جسمانی و سلامت روحی و بهداشت روانی کار کردیم .
گفتیم همه اینها در معلمی تاثیر دارند.
معلم صرفا موضوع علم و یا دانش نیست ضمن این که الان هم به این موضوع توجهی نمی شود.
در کنار موضوع « تخصص » بحث « حرفه ای » مهم است .
حتما معلمان باید بعد از گرفتن مدرک تحصیلی آموزش ببینند. بعضی اوقات انسان تردید می کند نکند یک تعمدی در این قضیه هست که می خواهند آدم های ضعیف و مطیع با یک سری ویژگی های خاص وارد آموزش و پرورش شوند.
حداقل برای نیروهای آزاد ؛ ما دو سال آموزش های مهارتی را پیش بینی کرده بودیم که در نهایت یک سال تصویب شد .
سن ورودشان خیلی مهم است . معدلشان مهم است. اغلب این شاخص ها به دلیل ناکارآمدی و بی تدبیری در مدیریت نادیده گرفته شدند .
در حال حاضر نیروهایی وارد آموزش و پرورش می شوند که بعضا چهل و پنج سال سن دارند . شما تصور کنید این معلم به دبستان برود و با دانش آموز ابتدایی مواجهه داشته باشد .
باید یک تناسب سنی بین معلم و دانش آموز وجود داشته باشد .
آدمی که با 45 سال وارد می شود چهار پنج سال دیگر که باید بازنشسته شود تازه باید به مدرسه ابتدایی برود و به بچه های کلاس اول و دوم درس بدهد ! نه حوصله اش را دارد و نه تحملش دارد.
الآن بیش از پنجاه درصد معلمان ما این ویژگی ها را دارند.
صدای معلم:
منظور شما این است که :
بیش از پنجاه درصد معلمان در حال حاضر ، صلاحیت لازم برای معلمی را ندارند.
عابدینی:
بله .
آموزش هم ندیدند. به هیچ وجه دوره آموزشی ندیدند.
از نظر من ؛ صلاحیت های اولیه معلمی را ندارند.
این معلمان سی سال و بعضی اوقات سی و پنج سال بر سرنوشت بچه های ما حاکم می شوند.
اخیرا وضعیت بدتر شده است و آن هم ورود طلبه ها و روحانیون به حرفه ی معلمی می باشد .
این ها اغلب بدون ضابطه وارد می شوند . افرادی که شرایط خاصی دارند وارد آموزش و پرورش می شوند . بنا به دلایلی بعضی از افراد یک سهمیه در بحث آزمون علمی دارند یک سهمیه برایشان در نظر می گیرند .
« فرهنگ » اگر ویران شود این مملکت دیگر آباد نمی شود ! در مصاحبه هم همین وضعیت اعمال می شود .
هیچ گاه این سهمیه ها به صلاح و سود حوزه های فرهنگی و علمی نیست.
در آموزش و پرورش صرفا توانایی ، علم و تخصص باید حرف اول را بزند. هیچ سهمیه ای ، هیچ درصدی و هیچ نسبتی نباید باعث جلو افتادن و برتری یک نفر نسبت به دیگری باشد.
اکنون وضعیت منابع انسانی ما بسیار نابه سامان تر شده و بدتر شده است.
از آن طرف ما داریم حرف تحول را می زنیم اما متاسفانه به غلط وزیر ما می گوید : ما بیست هزار مدیر را در عرض دو سه ماه عوض کردیم تا تحول ایجاد شود در صورتی که هیچ فهم درستی از تحول ندارند که قرار است چه اتفاقی بیافتد ؟
این ها چگونه ارزیابی شده اند ؟
چگونه تشخیص داده اند که تحول نمی توانند ایجاد کنند.
صدای معلم:
شاید از نظر اینان مفهوم مدیریت انقلابی و روحیه ی جهادی همین است :
یعنی شخم زدن و به هم ریختن همه چیز و همه داشته ها و سرمایه ها !
عابدینی:
بارها گفته ام واقعا اگر کشوری وزارت دفاعش ، وزارت خارجه اش یا بالاتر از اینها آسیب ببیند ، جنگ شود ، ویرانی شود و... یک روز مملکت آباد می شود ولی « فرهنگ » اگر ویران شود این مملکت دیگر آباد نمی شود !
متاسفانه خیلی ها به این مهم توجه نمی کنند هم دنیایشان و هم آخرتشان را خراب می کنند . آدمی را وارد آموزش و پرورش می کنند که بر سرنوشت و آینده بچه های ما حاکم است در حالی که این فرد اولیه ترین و بدیهی ترین صلاحیت حرفه معلمی را ندارد.
این فاجعه آمیز است ! اخیرا وضعیت بدتر شده است و آن هم ورود طلبه ها و روحانیون به حرفه ی معلمی می باشد .
پیشنهاد ما در فرایند جذب معلمان به آموزش و پرورش این بود که شما در عرض یک ماه و یا دو ماه و با یک مصاحبه یک یا دو ساعته نمی تواند فردی را تشخیص دهید.
برای یک بار هم که شده بیایید و فرایند را فرضا یک ساله کنید.
بعد از آزمون و مصاحبه روی تخصص و آموزش و کارهای مختلف دیگر کار کنید و برنامه ریزی کنید .
در سند تحول بنیادین روی گواهی صلاحیت های حرفه ای بارها و بارها تاکید شده است .
این موضوع در دانشگاه فرهنگیان و در طرح جامعش اشاره شده است . پس از طی دوره آموزشی چهار ساله اش باید یک آزمون جامع بدهد ؛ گواهی صلاحیتش را کسب کند و سپس وارد آموزش و پرورش و حرفه ی معلمی شود.
کسی که یک روز پشت فرمان اتومبیل قرار نگرفته است اما ما به او گواهی نامه ی رانندگی می دهیم و می گوییم مشکلی ندارد ! زود سوار شو . اگر کسی را هم زیر گرفتی و تلف شد باز هم مشکلی ندارد !
مگر می شود کسی بدون داشتن گواهی رانندگی آن هم در این دوره و زمانه رانندگی کند.
علاقه مندان زیادی داریم که می خواهند وارد آموزش و پرورش شوند . الآن افراد باسوادتر شده اند سطح تحصیلات و میانگین آن بالاتر رفته است.
گزینش آدم ها از بین این همه داوطلب حضور در آموزش و پرورش کار سختی نیست.
بعضی اوقات انسان تردید می کند نکند یک تعمدی در این قضیه هست که می خواهند آدم های ضعیف و مطیع با یک سری ویژگی های خاص وارد آموزش و پرورش شوند.
مهم نیست که به بچه ها چه درس می دهند ؛ مهم این است که منویات آقایان را اجرا و پیاده کنند .
صدای معلم :
در واقع ؛ صلاحیت افراد داوطلب به حرفه ی مهم معلمی بر اساس میزان فرمانبری تنظیم می شود نه بر اساس صلاحیت های حرفه ای لازم برای تصدی معلمی !
( ادامه دارد )
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
مصاحبه گر : علی پورسلیمان
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
بحث سهمیه بازی در تحصیل و استخدام جمع شود همه چیز درست می شود همین
این قدر طول و تفسیر ندارد
این بازی رتبه بندی هم لازم نیست که بیشتر افسار معلم جماعت است تا شایسته گزینی.
بعد در همین رتبه بندی کسانی که سهمیه و ایثارگری و .. دارند دوباره به ناحق رتبه بالاتر می گیرند یعنی همان آش و همان کاسه.
آخر مگر در یک کشور فاسد و بیمار می توان کار درست انجام داد حالا هی بیا ور ور حرف بزن.
مثلا همین آقای عابدینی، عزیز دل اگر دلسوزی ریشه مشکلات را اگر حل نکنی هیچ کاری نمی شود کرد و ریشه مشکلات فراتر از این ارگان است پس بیهوده .....
شما باید بگویی مشکل ما از عدم استقلال آموزش و پرورش و همچنین سهمیه های مختلف هست که باید جمع شود همین اگر تونستی و به حرفت رفتند که فبها اگر نه دیگر کار از حرف گذشته
در میان این ها، این کلمه ها مثل خیلی چیزها مسخ شده و احمقانه.
این ها که در بالا نشسته اند چون غرق در فساد و نادانی هستند حتی نمی فهمند که کسانی که فعال اجتماعی، دلسوز و منتقد و ... هستند باعث پایداری نظامشان است و باید به آن ها بال و پر بدهند چون این افراد به هر شکل در پی توسعه و بهبود شرایط اجتماع اند.
بر عکس این بالایی های نظام این افراد را سرکوب می کنند و انگ ضد انقلابی و ... می زنند و این جالب است و نشان دهنده حماقت و خرافت و نادانی آن است. در حالی که این افراد همان افراد انقلابی و اسلامی و خودی هستند.
می گویم تنها دلیل که چنین افرادی سرکوب می شوند می تواند این باشد که آن بالایی ها غرق فساد و بیشعوری و ظلم و آزار دیگر شده اند و به همین دلیل هر چه مانند خودشان است دور خودشان جمع می کنند
به شما می گویم آن یک سال آموزش مهارت و یا چهار سال فرهنگیان مفت هم نمی ارزد و بدون کارکرد مفید و فقط یک سری منبع درآمد و راه فساد برای عده ای درست کردی که بچاپند. شما که تمام طرح هایت در این فسادگاه به فساد و تباهی و بدردنخوری رسیده است چه حرفی برای گفتن داری.
در حد این حرف ها نیستی و با زندگی ها بازی نکن تحول با این بازی ها درست نمی شود.
هیچ کس ندیدم و نشنیدم که بگوید از قبل این دوره ها و حتی دانشگاه فرهنگیان توانسته باشد چیزی در مورد معلمی بیاموزد و رشد کند مگر تا زمانی که وارد کار شده است.
جالب است همین ها مشکلات برای این سیستم درست کنند و بعد مورد مصاحبه هم قرار بگیرند انگار آدم قحطی است
تنها برای اینکه شغل ایجاد شود برای طلبه ها
دانشگاه فرهنگیان با فرهنگتر و پدرو مادرشان با فرهنگ تر بودند احتمالا و ...
سپس آزمون استاندارد بین داوطلبان برگزار شود و افرادی که حد نصاب را کسب کنند پس از طی مصاحبه و گزینش استخدام شوند.
دانشگاه فرهنگیان هم صرفا مجوز تربیت معلم ابتدایی را داشته باشد و در کنار آن آموزش های بدو خدمت و ضمن خدمت ارائه کند.
در ضمن جذب نیروی اداری مثل دانشگاهها مجزا انجام شود و در کل معلمان به جز مشاغل اجرایی مدارس و معاونت و مدیریت ادارات و یا بعضی پست های مرتبط، حق فعالیت اداری نداشته باشند و کادر اداری هم اجازه تدریس پیدا نکنند.
چه بسا که خود شرایط واجد شرایط، واجد شرایط خردمندانه نیست !!
نقل و انتقال معلمان ، پس از استخدام رسمی و حداقل ۱۰ سال خدمت انجام شود ، آن هم در صورت نیاز واقعی.
ادارات کل و نواحی آموزش و پرورش ، کمتر و کوچکتر شود و تعداد کارمندان کاهش یابد.
ماموریت معلمان به سایر ادارات لغو شود.
مشاغل سرپرست خوابگاه و سالن ورزشی و کانون و...ابدا به معلمان تخصیص داده نشود.
برای ساعات حق التدریس ، مجوز جذب معلم حق التدریسی صادر شود و برای استخدام آنها امتیاز مثبت لحاظ شود.
و در انتها نیز شرایط حق التدریسی چه باشد؟
و در ضمن چنان قطعیتی برای استخدام نیست، جون جهالت در قوانین استخدامی نیروهای خودی یا لایق یا ... یا مشمول همه اینها را هم زده است.
تأسف باره که همین ۵۰ درصدی که حتی یک روز آموزش ندیده اند و با آزمون استخدامی اومدن آموزش و پرورش در رباط کریم شدن کارشناس گروه های درسی و سرگروه درسی و کلاس های معلم های باسابقه رو بازدید میکنند