شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۰ به اتفاق دکتر مهراب رجبی (مشاور استاندار و رییس بنیاد البرز شناسی) و همچنین خانواده فرهنگی مسعود فرهیخته به بهانه تبریک سال نو سر به آستان بانویی ۶۲ ساله بختیاری مسلمان ساکن در کردان میساییم. بانوی شیعی که در دهه ششم و هفتم حیاتش با تلنگری معنوی و به گفته خودش با الهامی ایزدی امر به برگردان قرآن کریم به زبان اوستایی و پارسی دری رهنمون میشود و در این مسیر با درک دقایق قران مجید و ظرافتهای زبان در حال انقراص پارسی دری (پهلوی_میانه) به کاری متفاوت دست یازیده و به تنهایی و با همت زنانه دست به قرآنپژوهی و برگردان آن به زبان پارسی میانه زده است.
ابتدا مهراب رجبی توضیحاتی در خصوص چرایی و چگونگی مساعدت به بانو فرزانه در خصوص چاپ این اثر فاخر ارائه کرده میگوید با استاندار و مدیرکل ارشاد رایزنیهایی داشته است و امید میرود مسئولین با درک اهمیت کار، مساعدتهای لازم را مبذول نمایند. وی همچنین بر پیگیری این مهم از مسیر بخش خصوصی تاکید میکند.
در ادامه با خوانش غزلی ناب از حضرت سعدی حال و هوای تغزلی به جمع داده میافزاید: متاسفانه ما میل به ابداع و نوآوری نداریم و در چنگال تکرار گیر افتادهایم.
خانم احمدوند مدرس ادبیات نیز ضمن استقبال از این کار ارزنده بر تکمیل و چاپ آن تاکید مینماید.
مسعود فرهیخته که از فعالان ملی صنفی است ضمن تجلیل از خدمات بانو فرزانه نقطه نظرات خاص خود را در موضوع مورد بحث به اشتراک میگذارد.
وی میافزاید: امیدی به مساعدت مسئولین مربوطه نیست. باید چاپ چنین کتابهایی را از مسیر علاقه مندان بخش خصوصی دنبال نمود.
رضا قاسمپور نیز ضمن پرداختن به سایر جوانب موضوع از همت بانو در نگارش شاهنامه و قرآن به زبان اوستایی تقدیر نموده میگوید: اشخاص متمایز و متفاوت معمولا در زمان حیات خویش به درستی درک نمیشوند و خدمات و آفرینشهای آنها در بستر زمان با آیندگان سخن میگویند.
بانو فرزانه تبسمی ملیح زینت لبانش بوده و در ادای واژگان بسیار دقیق و ظریف عمل میکند. شوانیدن (کردن)، زیویدن (زیستن)، زنداوت (اوستا)، خسبیدن، کاتوز (آیتاله)، استودان (گورستان)، رفینهبندی (صفحهبندی)، مغبدان (روحانیون)، ادبگاه، فرماننیوش (مسلمان)، آژیر،نوبی، چو ایزد نگارد و.... واژگانی است که در این گپ و گفت گوشهایمان را مینوازد.
وی میگوید: کارشناس الهیات هستم. سرشت نیاکان ما زرتشتی بوده و خاکستر اندود شده دانش در من.
شب خسبیدم و پگاه برخاستم، هرگز قرآن به دست نگرفته بودم، گفتم برایم نوبی (قرآن) بیاورید. یکی به خوابم آمده بود که شما باید نترسید و نوی به دست گیرید. گریستم، خدایا میآزمایی مرا؟
بانو فرزانه با نگاهی عمیق و چشمانی نافذ ادامه میدهد: پیش کاتوز همدانی (آیتاله همدانی) رفتم و شرح ماجرا نمودم. گفت: شما برگزیده ایزد شدهاید چرا میترسید؟ بانگ ایزدی را شنیدم که برو کتاب را بردار، آیا در من میگنجد؟
به کتابخانه و محل مطالعهاش سر میزنیم. میگوید: اینجا ادبگاه من است. انواع و اقسام کتابها از اوستا تا قرآن، از گاتا تا نهج البلاغه. وقتی از قرآن و پاره (سوره) اعراف صحبت میکند اشک در چشمانش جمع میشود. میگوید: اوستایی در درونم خفته بود، خاکستری نهفته که یک شبه به جانم الهام شد. من مکه رفتهام و فرمان ایزدی را لبیک گفتهام. امروز با قرآنپژوهی جوانتر شدهام، چو ایزد نگارد (ان شاءالله).
فرزانه بانو ثلث قرآن کریم را به زبان اوستایی برگردانده است و عزم آن دارد تا این مهم را با چنگ و دندان و عشق وافر به اتمام رساند. وی در پایان با زبان بی زبانی میگوید که برای ادامه راه نیازمند توش و توان است. توانش از غیرت لری مهیاست، ولی توش راه نیازمند مساعدت متولیان فرهنگی و خیرین این حوزه بکر و چالشی میباشد.
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان