پرسیدم چرا تلاش نمی کنید تا مانند بسیاری از نوجوانان هم سن و سالتان در دنیا کاری بزرگ برای شهر خودتان انجام دهید؟
همه خندیدند.
محسن : کار بزرگ چیه؟ ما هیچ کاری نمی توانیم انجام دهیم. چیزی دست ما نیست. مگر کسی به ما توجه می کند!
پرسیدم در مدرسه درباره ی ارزش این بناها نخواندید؟ تحقیق و پژوهش نکردید؟
علیرضا : انجام داده ایم ولی خاطرمان نیست که دقیقا چه بوده است.
پرسیدم آیا کار گروهی و فردی برای حفظ آثار تاریخی تاکنون انجام داده اید که در فضای واقعی متوجه اهمیت این آثار تاریخی شوید؟
محسن: نه فقط در حد آنکه تحقیق کنیم ، به معلم ارائه دهیم و نمره بگیریم.
یعنی از این که این اتفاق افتاده است ناراحت نیستید؟
علیرضا: اتفاقی هست که افتاده است. من نمی شناسمشان ولی حتما تفریح دیگری نداشتند.
محسن: آخه کاری نمی توانیم انجام دهیم. خود ما برخی روزها فقط می آییم کنار رودخانه بدون آب راه می رویم. ما آسیبی به پل نمی زنیم ولی کار دیگری هم نمی توانیم انجام دهیم.
حتی سعی نکردید نامه ای به اداره میراث فرهنگی بنویسید و یا تماسی با این سازمان بگیرید و ناراحتی خود را از این موضوع بیان کنید؟
بهنام: نه. وقتی خودشان برایشان مهم نیست من کجا نامه بنویسم؟ ما حتی در محل زندگی مان زمین فوتبال نداریم که بازی کنیم.
محسن: من بلد نیستم نامه بنویسم.
علیرضا: این کار را باید افراد خاصی انجام دهند که مسئولیتی دارند. ما که فقط دانش آموزیم.
شما دانش آموزان آینده سازان این کشورید. این مسئله باید برای آینده شما مهم باشد. نوجوانان هم سن شما در دنیا برای این موضوعات تلاش اجتماعی دارند.
علیرضا: آن ها امکانات دارند. به حرفشان هم توجه می شود ، ما برای خسته شدنمان از درس هایمان هم اگر نظر دهیم، مدرسه ما را توبیخ می کند.
بهنام: من می توانم استیکر و کلیپ بسازم. منظورتان این است؟
نه منظورم این است که با جمع دوستانتان نسبت به حفظ آثار تاریخی کارهای گروهی انجام دهید. به نحوی که هم سن و سال هایتان متوجه شوند ،چقدر این آثار و ماندگاری اش برای نسل های آینده مهم است.
بهنام: من کجا پیدایشان کنم؟ الان که مجازی هستیم.
محسن: خانم ما درس هایمان را به زور می خوانیم. معلم هایمان خیلی گیر می دهند. « ما نمی توانیم جو بکاریم و گندم برداشت کنیم! »
علیرضا: موضوع مهمی ست ولی کسی با ما همکاری نمی کند.
شما کتاب های تاریخی می خوانید؟
محسن: نه. در حد همان چند درسی که در کتاب هایمان هست.
علیرضا: آن قدر مطالب تکه پاره شده که نمی فهمیم چی به چی بوده. شما کتاب های ما را ببینید به دردنخور است.
بهنام: همیشه به ما می گویند به گذشته فکر نکنید. به حال و آینده بپردازید.
امیدوارم میزان مطالعه شما نوجوانان خوب بالاتر رود و با آگاهی بیشتر پیش بروید.
از دو دانش آموز دیگر پرسیدم در کتاب های دوره ی ابتدایی راجع به اصفهان خوانده اید . آیا این ذهنیت برایتان ایجاد نشد که وقتی در کنار این ساختمان ها و پل ها می ایستید، حس غرور و داشتن هویت تاریخی داشته باشید و خودتان هم برای ماندگاری آن تلاش کنید؟
مانا: آن درس کاملا یادم نیست ولی حس خاصی ندارم.
زهرا: بله خواندم ولی همه مطالبش یادم نیست. در کلاس روزنامه دیواری درست کردیم. همین.
اگر به قبل برگردید با وجود صحبت های امروز حاضر هستید برای این درس بیشتر وقت بگذارید؟
مانا: نمره اش را گرفتم و قبول شدم چرا به عقب برگردم.
زهرا: فکر نمی کنم.
این فرض هست نه اینکه شما به آن پایه برگردید. الان از شما درس نمی پرسم. نظراتتان را می پرسم.
مانا: حجم درس هایمان سنگین هست. نمی خواهم وقتم را روی این کار بگذارم.
زهرا: اگر در درس های امسال یا سال بعدمان باشد راجع به آن با کمک مادرم کمی تحقیق می کنم.
یعنی از این که این اتفاق افتاده است ناراحت نیستید؟
مانا: چرا ناراحت شدم ولی کاری نمی توانم انجام دهم.
زهرا: آن لحظه که هیجانت را تخلیه می کنی حس خوبی دارد ولی خب بعدش نارحت می شویم. حالا جایی هم خراب شده؟
دخترم به مرور زمان با بی توجهی ها خراب می شود.
شما کتاب های تاریخی می خوانید؟
زهرا: ابتدایی که بودم تاریخ امامان را خواندم. هر سال در این مورد از ما تحقیق می خواستند ولی در مورد بقیه مسائل نه.
مانا: عضو کتابخانه هستم ولی بیشتر رمان می خوانم. تاریخ سخت است. دوستم راست می گوید بیشتر تاریخ امامان را خواندیم که البته جز چند داستان بقیه را حفظ نیستم.
امیدوارم کتاب های تاریخی و بالاخص تاریخ ایران که کشور شما نیز هست را بیشتر بخوانید و با آن آشنا شوید.
زهرا: من می خواهم بزرگ شوم به خارج بروم ولی بتوانم می خوانم.
مانا: چشم ، سعی می کنم بخوانم.
پاسخ های این نوجوانان ناامید کننده است. ولی نقد و بررسی را به کارشناسان می سپاریم تا شاید فکری برای این مسئله داشته باشند.
علیرغم آنکه نوجوانان پرتاب کننده ترقه با رغبت از خود فیلم گرفتند و منتشر کردند ولی تمام مصاحبه شوندگان در قبال اظهار نظرهایشان حاضر به گرفتن عکس و معرفی کامل خود هنگام مصاحبه نشدند.
دقیقا نمی توان گفت ضعف در این نوع نگاه نسل جدید و نسل گذشته در چیست؟ هر چند ترسی داشتند که درک آن تاحدودی قابل لمس است.
اما اگر خوب موشکافی کنیم ، به جای عقده های روانی که عوامل زیادی را در بردارد، به کاستی های نظام آموزشی در مدارس و محتوای بی کیفیت کتب درسی هم باید سری بزنیم. واقعا باید نقد اساسی و جدی بر حذف بخش عظیمی از تاریخ از کتاب ها و جایگزینی آن با مسائل افراطی داشت.
فرد آنچنان قحط پای ثبات
که نایاب شد نان ،چو آب حیات
ز قحط آتش دیگدانها بمرد
چه قحطی؟ که آتش از آن جان نبرد!
ز مهمان، سخا پیشه پردخت جای
برآورد درهای مهمانسرای
چو مستوره ی بکر ، نان در نقاب
نهان در پس پرده های حجاب
گرسنه شکم، بر نمد دوخت چشم
که همسایه ی گوشت بوده ست پشم!
زن و مرد و طفلان پاک اعتقاد
برفتند از فرط قحطی به باد
چه شده است که نوجوانان ما این قدر بی تفاوت شده اند و با این هیجان های ناخواسته و از سر نادانی برای رسیدن به اهداف و افکار خود استفاده می کنند؟
ولی قطعا با آموزش صحیح و همت بر قوت مهارت ها می توان کودکان و نوجوانان را با فرهنگ صحیح آشنا کرد.
راه تخلیه هیجان و حتی مطالبه گری را به آنان نشان داد. تمام دستگاه ها هم باید به معلم و مدرسه کمک کنند.
حدود دو ماه پیش در پی یادگیری درس سفری به اصفهان در پایه ی ششم ابتدایی و شنیدن صحبت های دانش آموزان و گفت وگو در باب تداوم و ایجاد تغییر در حفظ آثار تاریخی اصفهان ، علاوه بر فعالیت های مهارت محوری که خود در کلاس با ایشان تمرین کردم، از دانش آموزان خواستم ، علاقه مندی های خود به این شهر و نگرانی هایشان در باب تخریب ابنیه تاریخی را در قالب نامه ای به استاندار اصفهان بنویسند و از ایشان درخواست همراهی کنند و این پویش را ادامه دهند.
با وجود آنکه تاکنون برای مسئولی نامه ننوشته بودند و باور نمی کردند که نامه هایشان به دست استاندار برسد و وی بخواند، با حمایت و تقویت امیدواری و تشویق آنکه شما می توانید سهم بزرگی در آینده کشور داشته باشید، همه ی سی دانش آموز درخواستشان را نوشتند. در حد سنشان و مقطعی که در آن قرار دارند، مطالبات برای اولین شروع مناسب به نظر می رسید.
نامه ها را جمع آوری کرده و برای دکتر رضایی استاندار اصفهان در واتساپ ارسال کردم.
از زمان ارسال نامه ها، هر روز ، دانش آموزان کنجکاو و دنبال جواب و نتیجه بودند. برای این کار هیچ نمره ای تعیین نشده بود و حرکتی گروهی و اجتماعی بین دانش آموزان شکل گرفت. لذت کار گروهی و اهمیتی که بچه ها به موضوع داشتند برایم قابل ارزش بود. ( 1 )
از استانداری تماس گرفتند و جویای موضوع شدند. از معاون دکتر رضایی خواستم به نامه های دانش آموزان به عنوان شهروند این شهر منطقی پاسخ دهند. موافقت کردند و گفتند ضمن ارسال مجدد نامه ها برایشان، این مسئله را به دستگاه مربوطه یعنی میراث فرهنگی ارجاع می دهند و پاسخ جمعی ارسال می شود. حدود یک ماه از ارسال نامه ها به ایشان می گذرد و هنوز جوابی ارسال نشده است. لیکن ماجرای شب چهارشنبه سوری در کنار کاخ هشت بهشت و سی و سه پل دانش آموزان کلاس را ناراحت کرد و از این که مسئولین توجهی به مطالباتشان ندارند و این دست اتفاقات ادامه دار است، احساس خوبی نداشتند.
حیف است حرف های نپخته و بدون آگاهی از عمق مسیر دانایی هم سن و سالانشان در مصاحبه تأثیر منفی بر بی تفاوتی در آنان را رشد دهد؟ یقین دارم که بچه ها آموزش پذیرند و می توانند بهترین کشور را بسازند. البته اگر شرایط هم با آموزش یار باشد. علیرغم آنکه نوجوانان پرتاب کننده ترقه با رغبت از خود فیلم گرفتند و منتشر کردند ولی تمام مصاحبه شوندگان در قبال اظهار نظرهایشان حاضر به گرفتن عکس و معرفی کامل خود هنگام مصاحبه نشدند !
آقای موسوی یکی از کنشگران اجتماعی می گوید: کارل هاینریش مارکس فیلسوف، تاریخ نگار و جامعه شناس آلمانی می گوید: « اگر ما در جسم خود فانی هستیم ولی در عمل خود باقی هستیم.» ما باید برای همه کارهای کرده و نکرده خود به نسل آینده پاسخ گو باشیم. حتی برای سکوت هایی که تاکنون داشته ایم. همان قدر که این جوان بابت انجام دادن این کار مجرم است، مسئولین بابت خیانتشان به خشک کردن رودخانه و ما هم بابت سکوت هایمان مجرمیم.
طبق گفته آقای امین شریف منش یکی دیگر از کنشگران اجتماعی می گوید: ما نمی توانیم جو بکاریم و گندم برداشت کنیم! صحبت ما در این مورد اصلا سیاسی نیست. ما در مورد خود عمل می خواهیم صحبت کنیم. نمی توانیم از نوجوان یا جوانی بخواهیم این نوع خرابکاری ها را به خاطر سلایق فکری خودش انجام ندهد وقتی خودمان این کارها را انجام می دهیم. دستگاه قضا همان قدر که موظف است با این جرم برخورد کند، موظف است با تک تک نابود کنندگان تاریخ ایران هم برخورد کند.
حرمت امامزاده به متولی آن است. متولی تمام این آثار خود مردمند.باید ببینیم که خاطیان چه سهمی از وجدان و فرهنگ را داشته اند که اینچنن سنگدل به میراث مردم حمله می کنند.
با خودمان فکر کنیم.آیا پاسخی برای نسل های بعد داریم؟ آیندگان در مورد ما چه قضاوت خواهند کرد؟ بیشتر افراد موانع را می بینند. کسانی هم هستند که هدف ها را می بینند. تاریخ داستان کامیابی دسته دوم را ثبت می کند و گروه نخست به فراموشی سپرده می شوند.
به امید داشتن ایرانی آباد و ماندگار
( 1 )
نامه های دانش آموزان :
گزارشگر : نرگس کارگری
نظرات بینندگان
می کشد ، عجالتا تا آن موقع باید با صرف هزینه های بیشتر
حفاظت این بناها را افزایش داد که البته اگر برای کسی مهم
باشد!
از طرف دیگر کاربرد این ابنیه در سایر ممالک ، به شکل کاربرد
دانشگاهی برای محققان باستانشناسی،معماری،تاریخ و ... است
و از طرف دیگر با جذب گردشگر داخلی و خارجی صد در صد
یک تجارت پرسود است. مانند موزه های فرانسه و انگلستان که
با استفاده از آثار سایر ممالک مشرق زمین ارزش افزوده
فراوانی به جیب می زنند! اگر این ابنیه می توانست به توسعه
یافتگی با تعریف مدرن آن کمک کند ، امروزه باید مثلاً مصر
که بسیار از ما غنی تر است ، توسعه یافته ترین کشور جهان
باشد!
به نظر من که شاید، نظر غلطی باشد ، نوجوانان و جوانان
ما باید بدانند که آثار موجود مثلاً در اصفهان تنها نتیجه
فرمان های سلاطین صفویه نیست! ، بلکه حاصل نبوغ ،
تلاش ها و از جان گذشتگی های صدها معمار ، بنا و ... است که
در طراحی و ساخت و جا به جایی خشت خشت این ابنیه
چه بسا از جان مایه گذاشته اند.
سلام و عرض ادب
با نظر شما نسبت به آشنایی دانش آموزان نسبت به خود سازه ها و چگونگی ساخت آن ها و اینکه صرفا وجود سلاطین آن روزگار برای ساختشان تاثیر گذار نبوده را باید به دانش آموزان آموخت موافقم.
ولی بهتر است در سازمان پژوهش وتالیف کتب درسی هم اقدامی اساسی نسبت به هویت ملی دانش آموزان صورت بگیرد.
قطعا غیر از مسائل قهرمان پروری های بیهوده، نامداران گمنام در تاریخ زیادند که برای حفظ این آب و خاک تلاش کرده اند.
بی منت و خواسته هایی که بسیار کمتر از آن را مدعیان امروز دارند.
با سلام
نواقص را ارائه کنید تا بهتر کار شود و یا خودتان نمونه های کار شده را مطرح کنید.
دستگاه قضا همان قدر که موظف است با این جرم برخورد کند، موظف است با تک تک نابود کنندگان تاریخ ایران هم برخورد کند.
اما اگر خود دولت برای ساخت فضای گسترده ای جهت اقامه نماز جمعه، ارک علیشاه تبریز را ویران سازد و فقط یک دیوار ترک خورده را برای ارضای حس فرهنگ دوستی مردم تبریز حفظ کند، تکلیف چیست؟
اون زمان قوه قضتئیه کجا بود؟
کودکان را مذمت نکنیم که کم آثارمان در موزه های فرنگ چشمک نمی زند.در بین ما بزرگ ترها هم عِرق ملی هیچ بهایی ندارد. وطن و میراث فرهنگی کیلویی چند؟ مثل منشور کوروش در آمریکا!
صف خرید مرغ و سکه و بورس و ارز و اتومبیل و موبایل، مغزمایه فرهنگ چهل و دو ساله ماست.
سلام و عرض ادب
به نظرم موضوعی که تحت عنوان " اما اگر خود دولت برای ساخت فضای گسترده ای جهت اقامه نماز جمعه، ارک علیشاه تبریز را ویران سازد و فقط یک دیوار ترک خورده را برای ارضای حس فرهنگ دوستی مردم تبریز حفظ کند، تکلیف چیست؟ " را باز کرده تا به تحلیل آن بپردازیم. چه بسا لازم باشد راجع به آن هم ما و هم کنشگران باستان شناسی را در جریان بگذاریم.
تا مطرح نشود که کاری از پیش نمی رود.
در بحث حفظ هویت ملی و اهداف آموزشی با کسی شوخی نداریم.
البته باید توجه داشت که آنچه که شما همکار محترم،
در سه بخش تلاش و زحمت، قصد ارائه آن را به هموطنان خود داشتید بیشتر مربوط به تمدن یک کشور هست تا فرهنگ.
ابنیه های تاریخی و هر آنچه که قابل لمس و رؤیت است، نشانگر " تمدن" یک کشورند که گویای نحوه زندگی، نحوه و دلایل ساخت و ساز آنان، نوع و شکل روابط اجتماعی و......در ازمنه گوناگون می باش.د،
در واقع شناسنامه و هویت آنان را برای ما مشخص
می سازند.
اما نوع رفتار مردم امروز نسبت به حفظ و نگه داری و
یا تلاش برای تخریب آنها، به صورت فردی یا اجتماعی
و یا از سوی دولت ها، مربوط به فرهنگ و نوع رفتار مردم جامعه کنونی است. این مهم با آموزش ارتباط مستقیم دارد که آموزش و پرورش ما در تحقق آن
غفلت 4 دهه ای داشته است. پاک کردن آثار مخرب
آموخته های کوچه بازاری کودکان دیروز و مردان و زنان امروز، بسیار سخت و به کاری مداوم و گسترده نیازمند است.........
سلام و عرض ادب
متاسفانه اتفاقات ناگوار در گوشه گوشه کشور زیاد است. بر سر نصب یک تابلو بر خیابان یک شهر سه بار گروه های بی مز اقدام به تخریب کردند غو چون از گروه های خاص بودند، کسی جلودارشان نشد.
در تحریف و تحریب محتوای کتب درسی هم همین مشکل را داریم.
وقتی قریب به ۱۶ سال مشاوران تالیف کتب درسی به جای کازشناسان تحصیل کرده دانشگاهی، فقط از متعصبان دینی باشند، نه چیزی از اصول می ماند و نه از شرع!
سلام و عرض ادب
متاسفانه اتفاقات ناگوار در گوشه گوشه کشور زیاد است. بر سر نصب یک تابلو بر خیابان یک شهر (خیابان آیت الله طاهری) سه بار گروه های بی مغز اقدام به تخریب کردند. چون از گروه های خاص بودند، کسی جلودارشان نشد.
در تحریف و تخریب و تغییر محتوای کتب درسی هم همین مشکل را داریم.
وقتی قریب به ۱۶ سال مشاوران تالیف کتب درسی به جای کارشناسان تحصیل کرده دانشگاهی، فقط از متعصبان دینی باشند، نه چیزی از اصول می ماند و نه از شرع!
باستان شناس داشته باشند تا دلایل و اهمیت پرداختن به آنها توسط مردم فهمیده شود.
یا استادکارانی ماهر و بنام که به مرمت مستمر آنها در صورت تخریب بپردازند.
رها کردن هر اثر تاریخی به حال خود بدون هیچ متولی، به مردم چنین تداعی می کند که آنها هیچ اهمیتی ندارند. غفلت دولت بسیار بیشتر از مردم بوده و هست. جای چنین مباحثی به دلیل ارتباط داشتن با شاهان اعصار گوناگون در کتب درسی خالی است که البته تابویی نابخردانه است که ما نسبت به نیاکان خود نشان می دهیم.
امید که مردان سیاست قدری فرهنگ و تمدن دوست نیز باشند و گرنه ، دیگر چیزی با ارزش توسط نسل امروز ساخته نخواهد شد که روزی گواهی بر تمدن امروز ما باشد و یا اثری از گذشتگان جهت گذاشتن میراث به کودکان مان باقی نخواهد ماند.
تلاش شما همکار محترم ارزنده و قابل ستایش است. خسته نباشید و سپاس.
معلمان هم باید مطالعات تاریخی خود را افزایش داده و در کلاس های خود جرات و شهامت دفاع از هدیت ملی و تاریخی را داشته باشند.
از حسن توجه شما به موضوع بسیار سپاسگزارم
به گزارش ایسنا، میرعابدین کابلی - باستانشناس پیشکسوت و مدیر کل سابق موزه ملی ایران - پنجشنبه ۱۲ فروردین به دلیل نارسایی کلیه در زادگاه مادری خود در شهر بابل درگذشت و جمعه ۱۳ فروردین در آرامگاه معتمدی در همین شهر به خاک سپرده میشود.
روزهای خیلی سختی را در پیش رو داریم.
بنیه ی علمی و شناختی نسل جدید با این موارد کاملا بیگانه است.
مرگ جنگلبانان حاکی از بی تفاوتی همه حافظان محیط زیست است . که تک تک مردم در مرگشان مقصرند.
در کاوش بسیاری از محوطههای کلیدی مانند هفت تپه، ابوفندوای خورستان، تپه یحیی کرمان، حصار دامغان، شهداد کرمان، شوش و قره تپه قمرود قم حضور داشت و در شهداد، شوش و قره تپه قمرود سرپرستی کاوش با او بود. در دوره بازنشستگی کارهای منتشرنشده خودش را تکمیل و به تدریج منتشر میکرد و در این سالها مشغول گزارش شوش بود که اجل به او مهلت نداد.