«هرگاه از من میخواهند مطلبی دربارهی پدرم بنویسم دچار عذاب وجدان میشوم، زیرا احساس میكنم نمیتوانم حق مطلب را به درستی دربارهی ایشان ادا كنم. زمینههای تخصصی و جنبههای شخصیتی پدرم به قدری زیاد و متنوع است كه نوشتن دربارهی آنها متخصصان مختلفی را طلب میكند. عشق و علاقهی پدرم به خانواده، نقش او در سرپرستی اثر جاودانهی «دایرهالمعارف فارسی»، عشق زیاد او به ریاضیات و ایجاد تغییرات بنیادی در نظام آموزشی ریاضیات كشور از طریق «تأسیس مؤسسهی ریاضیات» در دانشسرای عالی (دانشگاه تربیت معلم فعلی)، تربیت ریاضیدانان جوان و آشنا كردن آنها با ریاضیات جدید، تألیف كتب برجستهی ریاضی و شخصیت استثنایی و كمالطلب ایشان هر یك داستانهای جداگانه و زیادی دارد. وارد شدن به دنیای دكتر مصاحب كارِ بسیار دشواری است و نمیتوان به اختصار دربارهی او و دنیایش نوشت.
پدرم در نامهای برای فرزندش نامدار مصاحب كه در ادینبرو (بریتانیا) در رشتهی ریاضیات تحصیل میكرد، چنین مینویسد: «بهعلاوه من از فشردهنویسی و انداختن سر و ته و وسط مطلب در كتابی كه برای محصلین ایرانی نوشته میشود احتراز دارم. مخصوصاً در مطالب علمی. این سخن (Horace) را كه ترجمهی انگلیسی آن چنین است:
It is when I am struggling to be brief that I become Unintelligible
گویا در مقدمهی كتاب تئوری اعداد نقل كردهام.» بهرغم این باورِ پدرم- كه من نیز به آن معتقدم- ناگزیر به اختصار سعی میكنم با نقل خاطراتی كه خود از پدرم دارم و یا از اقوام نزدیكم شنیدهام به جنبههایی از زندگی و خصوصیات اخلاقی ایشان اشاره كنم.
پدرم در سال 1289 هجری شمسی در تهران در خانوادهای اهل فضل و ادب به دنیا آمد و در سال 1358 در سن 69 سالگی درگذشت. پدربزرگ او حاج میرزا غلامعلی خوشنویس خط خوشی داشت و روی تخمه خط مینگاشت. وی از لحاظ معلومات فارسی و عربی زبانزد بود. معروفترین آثار او «الفیه»ی اوست كه در آن كلیهی قواعد صرف و نحو عربی را در هزار بیت آورده است.
پدر ایشان طبیب و مادرشان شاعر بود. پدرم در خانوادهای روشنفكر به دنیا آمد كه از زمان خود جلوتر بودند و فرزندان خود را به تحصیل و مطالعه تشویق میكردند و برای آنها كتاب میخریدند. او از كودكی اهل مطالعه بود و به دلیل هوش و استعداد خارقالعادهای كه داشت مورد احترام پدر و مادر، برادر و خواهرانش بود؛ وی را در خانه «غلامحسین خان» خطاب میكردند و برادر و خواهرانش به طیب خاطر از او اطاعت میكردند. ایشان از زمانی كه در كلاس پنجم و ششم ابتدایی درس میخواند به ریاضیات علاقه داشت و به تدریج كه به كلاسهای بالاتر رفت علاقهاش به ریاضیات بیشتر شد. او اهمیت زیادی برای ریاضیات قائل بود به طوری كه یك بار پدر وی به شوخی به او گفت: «غلامحسین خان شما از این X و Y خسته نمیشوید. این X و Y به چه درد میخورد؟» و پدرم در جواب ایشان گفت: «آقاجان آیندهی دنیا به همین X و Y بستگی دارد و روی X و Y بنا میشود.»
پدرم تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مدرسهی «شرف مظفری و دارالمعلمین مركزی» به پایان رساند و به علت هوش و استعداد خارقالعادهای كه داشت در حدود سن 16 سالگی دورهی دوم متوسطه را با معدلی نزدیك 20 تمام كرد و در روز جشن سالانه كه نطقی دربارهی «اعتماد به نفس» ایراد كرد از طرف وزیر معارف وقت (مرحوم تدین) به عنوان شاگرد اول كل ایران معرفی شد و به اخذ مدال درجه اول علمی نایل گردید. ایشان تحصیلات عالیهی خود را نخست در ایران (دارالمعلمین عالی) و سپس در فرانسه و انگلستان انجام داد و در سال 1327 هجری شمسی به اخذ درجهی دكترا در ریاضیات از دانشگاه كمبریج نایل شد و رسالهی پایان تحصیل او در جلد چهل و ششم مجلهی انجمن فلسفی كمبریج (در سال 1950) به چاپ رسید.
پدرم هنگام تحصیل شاگرد استادانی چون فاضل تونی و غلامحسین رهنما بود و به علت استعداد خارقالعادهای كه داشت مورد تشویق آن دو استاد بزرگ قرار گرفت. زمانی كه پدرم برای گذراندن دورهی دكترا به شهر كمبریج در انگلستان رفت علاقهمند بود كه زیر نظر پروفسور «بِسیكویچ» این دوره را بگذراند. پروفسور بِسیكویچ به سختی و به ندرت دانشجویان خارجی را میپذیرفت. ایشان در ضمن مصاحبهای كه با پدرم انجام داد از او سوال كرد كه آیا او آن آقای غلامحسین مصاحب را كه تحقیقاتی دربارهی خیام انجام داده است میشناسد و پدرم در جواب ایشان گفت: «من خودم هستم» و پروفسور بِسیكویچ بعد از این جواب پدرم را برای دورهی دكترا پذیرفت. پدرم در حین تحصیل در كمبریج از كلاسهای درس برتراند راسل، فیلسوف و ریاضیدان مشهور انگلیسی، بهره میجست.
با وجود آنكه رشتهی مخصوص تحصیل و تحقیق پدرم ریاضیات بود ولی وسعت اطلاعات ایشان در علوم قدیم و جدید كمنظیر بود. او زبانهای فارسی، عربی، انگلیسی و فرانسه را در حد كمال میدانست و با زبانهای آلمانی و روسی در حد استفاده كردن از كتابهای علمی آشنا بود. در رشتههای فرهنگ فارسی مطالعهی جدی داشت و در علوم معقول و منقول و علوم عربی تبحر و تحصیلات عمیقی داشت. او یكی از برجستهترین و نامدارترین دانشمندان علوم ریاضی معاصر در ایران است. پدرم محقق، مدرس و نویسندهای توانا و دقیق بود و در سِمتهای مشاور و بازرس فنی، ریاست تعلیمات متوسطه، ریاست تعلیمات عالیه، مدیریت كل و معاونت آموزش و پرورش، استادی دانشگاه، بنیانگذار و رئیس مؤسسهی ریاضیات دانشگاه تربیت معلم، بنیانگذار و اولین سرپرست دایرهالمعارف فارسی به روش علمی به خدمات علمی و فرهنگی اشتغال داشته است. وی تمام زندگی خود را صرف آموختن و آموزش میكرد، حتی لحظهای كه از دنیا رفت مداد در دستش بود و در كنار نوشتهها و كتابهایش جان به جانآفرین تسلیم كرد.
پدرم در سال 1317 با مادرم ازدواج كرد و حاصل این ازدواج 5 فرزند است كه همگی دارای تحصیلات عالی هستند. مادرم نقش مهمی در زندگی و كارهای علمی پدرم داشت و پدرم فوقالعاده به ایشان علاقهمند بود. او یك همسر و مادر نمونه و فداكار بود و محیط خانه را طوری با تدبیر و سیاست اداره میكرد كه پدرم میتوانست با آرامش كامل به كارهای علمی و فرهنگی خود بپردازد. دوستان و همكاران پدرم كه به منزل ما میآمدند همیشه با روی خوش و پذیرایی گرم مادرم روبهرو میشدند. مادرم همیشه میگفت كه در طول زندگی با پدرم هرگز دروغی از ایشان نشنیده است. برنامهی زندگی پدرم بسیار مرتب بود. او حدود ساعت 3 صبح از خواب بیدار میشد و حدود ساعت 10 شب میخوابید. بعد از بیدار شدن و صرفِ یك فنجان قهوه كارهای علمی خود را آغاز میكرد.
قهوه را خودِ ایشان درست میكرد. ولی چون بلد نبود چراغ گاز را خاموش و روشن كند، مادرم قبل از خواب (حدود ساعت 11) چراغ گاز را روشن میكرد و روشن میگذاشت تا هر وقت پدرم از خواب بیدار میشود، بتواند آبِ قهوه را جوش بیاورد. بعد از درست كردنِ قهوه، چراغ گاز تا صبح روشن میماند تا مادرم از خواب بیدار شود و آن را خاموش كند. شاید باوركردنی نباشد كه دانشمندی با آن مقام عالی در علم نتواند چراغ گاز را روشن و خاموش كند. پدرم حدود ساعت 30 / 5 صبح حمام میكرد، صبحانه میخورد و به دانشسرای عالی (تربیت معلم فعلی) میرفت و زودتر از تمام دانشجویان خود در مؤسسهی ریاضیات حاضر میشد. حدود ساعت 12 برای صرف ناهار به منزل برمیگشت. مادرم كه ساعت برگشتن ایشان به خانه را میدانست، غذایشان را در بشقاب میكشید تا وقتی پدرم به خانه میآید غذا داغ نباشد.
پس از صرف ناهار و استراحتی كوتاه، تا هنگام شام به مطالعه و تحقیق میپرداخت و پس از صرف شام تا هنگام خواب به كار خود ادامه میداد. سراسر زندگی پدرم به جز مواقعی كه برای تدریس به دانشگاه میرفت و یا برای كارهای علمی و فرهنگی از خانه خارج میشد در كتابخانهی مجهزش میگذشت، حتی در آن كتابخانه میخوابید. وی در همان كتابخانه دوستان و همكاران خود را میپذیرفت و مادرم همیشه به این كار اعتراض میكرد. پدرم در جواب ایشان میگفت دوستان و همكاران من كه به خانهی ما میآیند برای این است كه مرا ببینند نه میز و صندلی و فرش میهمانخانه را. ایشان به مال دنیا و ظواهر زندگی بیاعتنا بود. اگر كسی به میز تحریرش دست میزد و كتابها و كاغذهایش را جابهجا میكرد ناراحت و عصبانی میشد. پدرم و كتاب، دو یارِ جدانشدنی بودند. همیشه پدرم، كتاب را و كتاب، پدرم را در ذهن ما تداعی میكرد.
پدرم در سالهایی كه سرپرستی دایرهالمعارف را بر عهده داشت، وقت زیادی را صرف دایرهالمعارف و كارهای مربوط به آن میكرد. مادرم میگفت: «دایرهالمعارف فارسی برای پدرم حكم فرزند او را داشت. او به همان اندازه كه در تربیت فرزندان خود زحمت كشید برای دایرهالمعارف فارسی و به ثمر رساندن آن تلاش فراوان كرد، وقت صرف كرد و خون دل خورد.» بعد از آنكه پدرم از سرپرستی دایرهالمعارف فارسی استعفا داد، بیشتر اوقات خود را صرفِ مؤسسهی ریاضیات، دانشجویان آن و تألیف كتب ریاضی میكرد. ایشان به ریاضیات عشق میورزید و معتقد بود كه زبانِ دقیق و قابل فهم و اصولی كه دنیا بر آن متكی است زبان ریاضی است.
وی در مقالهای كه دربارهی «اهمیت ریاضیات در دنیای كنونی» نوشته است، چنین میگوید: «هیچ مقالهای در باب ریاضیات مكفی نخواهد بود مگر اینكه متضمن اشارهای به زیبایی این علم باشد. هماهنگی، كه پایهی ترانههای روانبخش موسیقی است، در ریاضیات به اعلی درجه وجود دارد، و در تاریخ علوم بسیار كسان را میبینیم كه مفتونِ هماهنگيِ ریاضیات و نغمات آن- كه به گوشِ جان باید آنها را شنید- بودهاند. گویند افلاطون- فیلسوف شهیر- ساعات متمادی رابطه 63=53+43+33 را با نظر تحسین و اعجاب مینگریسته است! خلاصه من مفتون ریاضیات هستم، زیرا به عنوان علم، دقت و قدرت آن و به عنوانِ هنر، زیبایی آن در حد كمال است و بهعلاوه فواید و موارد استعمالش از شمار بیرون است.»
سالها بود كه هفتهای یك بار جمعی از دوستان فاضل و دانشمند ایشان برای وضع لغات و ساختن اصطلاحات جدید به منزل ما میآمدند. در آن بعدازظهر از اتاق پدرم صدای خنده، جنگ و جدال به گوش میرسید تا بالاخره پدرم همه را مغلوب میكرد، حرف خود را به كُرسی مینشاند و آن وقت سكوت برقرار میشد. این محفل را به شوخی، ضرابخانه و اصطلاحاتی را كه میساختند مضروبات مینامیدند و حاصل كار آنها یك جزوه «فرهنگِ اصطلاحاتِ جغرافیایی»(1) است كه در سال 1338 هجری شمسی به چاپ رسید. هفتهای یك روز آقای دكتر هوشنگ دولتآبادی برای دیدن پدرم و بازی شطرنج به منزل ما میآمد. پدرم علاقهی زیادی به ایشان داشت و وقتی بازی تمام میشد، برای آنكه دكتر بیشتر در منزل ما بماند به ایشان میگفت: «آقای دكتر بازی ماقبل آخر هنوز مانده.» پدرم در روابط خود با دیگران بسیار صادق بود. علاقه و رنجش خود را به دوست و غریبه صریح و بیپرده نشان میداد و همه تكلیفشان با ایشان روشن بود.
( دکترای ریاضیات را از دانشگاه کمبریج گرفته بود )
جمعهها، خواهر و برادربزرگم با همسران و فرزندانشان و عمههایم به خانه ما میآمدند. ما بچهها به اتفاق پدر و مادر و عمههایم، در اتاق مادرم دورِ میز مینشستیم، عمهها و پدر و مادرم از هر دری سخن میگفتند و خاطراتی برای ما تعریف میكردند؛ پدرم سر به سر عمههایم میگذاشتند و ما میخندیدیم و بعدازظهر خوشی را میگذراندیم. قبل از رفتن، عمهام خانم شمسالملوك در مورد كارهای اداری خود با پدرم مشورت میكرد و ما بچهها خوشحال و خندان، چشم به راه جمعهی آینده میماندیم. پدرم علاقهی زیادی به خانوادهی خود داشت.
پدرم یك شخصیت استثنایی بود. بعد از فوت ایشان چند نفر از دوستان وی به ما گفتند: «با فوت دكتر مصاحب نهتنها شما پدر خوبی را از دست دادید بلكه ما نیز تكیهگاه خود را از دست دادیم.» ایشان برای اهل علم، حُكم مرجع قابل اعتمادی را داشت. فرزندان، دوستان و دانشجویان وی همچنان كه یك مرید از مرشد خود سخن میگوید، از ایشان سخن گفته و میگویند و چه بسیار كسانی كه از او به نام «نابغهی گمنام» یاد میكنند. پدرم با وجود وسعت اطلاعات و معلوماتش هرگز از مطالعهی كتب و مجلات جدید بازنمیایستاد و مرتباً در جریان آخرین پیشرفتهای علمی قرار داشت. یادم میآید چند روز قبل از فوتِ پدرم، هنگام ظهر و سر میز غذا سوالی از ایشان كردم و او مثل همیشه جامع و كامل و مستدل جواب سوال مرا داد و من كه حیرتزده و مبهوت به ایشان نگاه میكردم، بیاختیار با خود فكر كردم كه ایكاش دانشمندان میتوانستند مغز پدرم را مورد آزمایش قرار دهند تا پی ببرند كه چگونه ممكن است یك نفر تا این اندازه معلومات در زمینههای مختلف داشته باشد. « اين موسسه، تنبل خانه شاه عباس نيست. هر کس اينجا آمده بايد مثل خود من که کارم را از پنج صبح شروع می کنم، کار بکند؛ روز و شب و تابستان و در کتابخانه. اينجا تعطيلی ندارد » .
دوستان پدرم در هر مقام علمی كه بودند با وجود آنكه ممكن بود رشتهی تحصیلی آنها متفاوت از رشتهی تحصیلی او باشد برای نظرات ایشان ارزش و احترام قائل میشدند. پدرم عاشق كتاب و مطالعه، علم و تحصیل علم بود و برای تمام كسانی كه در راه علم زحمت میكشیدند ارزش و احترام خاصی قائل بود. علاقهی ایشان به كتاب به حدی بود كه حتی وقتی برای معالجه به خارج از كشور میرفت، ساعات زیادی را در كتابفروشیها و كتابخانههای دانشگاهها میگذراند و با دقت خاص خود برای كتابخانهی خود یا كتابخانهی مؤسسه ریاضیات كتاب میخرید. كتابخانهای كه او برای مؤسسه ریاضیات فراهم آورد، یكی از مجهزترین كتابخانههای ایران بود. پدرم در راه توسعهی علم حتی از سلامتی خود میگذشت و وقتی پای علم در میان بود هیچ قصوری را نه از فرزند، نه از دانشجو، نه از دوست و همكار و نه از هیچكس دیگر نمیپذیرفت.
همیشه به ما توصیه میكرد «علم و تحصیل علم را با مسائل مادی مخلوط نكنید.» آرزو میكرد ای كاش دانشمندان میتوانستند قرصی اختراع كنند كه انسان به جای غذا از آن استفاده كند و اوقاتی را كه به بطالت صرف غذا خوردن میكند به مطالعه و تحقیق بپردازد. به ادبیات فارسی عشق میورزید و هرگاه برادرانم كه در خارج از كشور تحصیل میكردند برای ایشان نامه مینوشتند، غلطهای املایی و انشایی آنها را تحصیح میكرد و به آنها گوشزد میكرد كه «به هر مقام علمی برسند باید بتوانند مقصود و منظور خود را به طرز صحیح به زبان فارسی كه زبان مادری آنهاست بیان كنند.» اگرچه طبیب معالج پدرم در گزارش خود قید كرده بود كه آثار سالها خستگی در بدن این دانشمند به چشم میخورد، ولی او هرگز از خستگی شكایت نمیكرد. به جرأت میتوانم بگویم كه هرگز ایشان را بیكار ندیدم. گاهی اوقات مشاهده میكردم پدرم بیحركت نشسته است و زیر لب چیزی زمزمه میكند.
وقتی از ایشان سوال میكردم كه چه میگوید، پاسخ میداد: «مشغول حفظ كردن لغات آلمانی و روسی هستم.» او خستگی خود را از یك كتاب با كتابِ دیگر رفع میكرد. علاقهی زیادی به فراگیری داشت. به طور مثال زمانی كه ایشان برای رسیدگی به وضع دانشجویان ایرانی به خارج از كشور رفته بود صحافی كردن را آموخته بود و كتابی كه به وسیلهی ایشان صحافی شده، موجود است. پدرم هیچ نوع فعالیت بدنی نداشت. خیلی زیاد كار میكرد و خواب و استراحت ایشان كم بود. طبیب به او گوشزد كرده بود كه اگر به این روش ادامه دهد، یك روز كه مشغول نوشتن و مطالعه است، سكته میكند و چنین نیز شد. پدرم حدود ساعت 5 صبح روز شنبه 21 مهرماه 1358، در حالی كه قلم در دست داشت و مشغول غلطگیری آخرین صفحات كتاب (تئوری مقدماتی اعداد) بود، دچار سكتهی قلبی شد و بلافاصله درگذشت. روی سنگ مزار ایشان این بیت شعر كه توسط خواهرشان خانم دكتر شمسالملوك سروده شده، حك شده است:
ای خاك تیره قدر تو بگذشت از آفتاب/ زین آفتاب مجد كه در برگرفتهای » ( 1 )
از يک طرح کوچک، آرمانی بزرگ می ساخت.
« از معرفی خیام ریاضیدان تا روزنامهنگاری سیاسی
یکی از کارهایی که با سرپرستی مصاحب و در کنار تالیف دائره المعارف انجام میشد، وضع واژههای جدید فارسی برای مفاهیم و واژههای غربی بود. حاصل این تلاشها از جمله انتشار "فرهنگ اصطلاحات جعرافیایی" در سال ۱۳۳۸ است.
غلامحسین مصاحب در ۲۸ سالگی کتاب "جبر و مقابله خیام" را از عربی به فارسی ترجمه و منتشر کرد. این نخستین معرفی خیام به عنوان ریاضیدان در یک اثر مستقل به فارسی محسوب میشود. مصاحب چند سال بعد با انتشار "حکیم عمر خیام به عنوان عالم جبر" گام مهمی دیگری در این راه برداشت.
او مدتی نیز در سالهای پس از خاتمه جنگ دوم جهانی با انتشار روزنامه "برق" به روزنامهنگاری سیاسی روآورد. فرید قاسمی در مقالهای که در شماره ۳۷ مجله بخارا منتشر شد، به بررسی کارنامه روزنامهنگاری مصاحب پرداخته است. بنابر این گزارش روزنامه برق که از مرداد ۱۳۲۲ کار خود را آغاز کرد، به دلیل انتشار مقالههای انتقادی و تند در مورد سیاستهای دولت بارها توقیف شد.
مصاحب در یکی از یادداشتهای خود در مورد توقیف این روزنامه نوشته است: «در مملکتى که جزاى خیانت پاداش و مستمرى و سزاى دزدى منصب و مقام است، آنان که حقایق را بى پرده مى گویند و مى نویسند باید منتظر مشت و تودهنى باشند و پیه توقیف را به تن بمالند.»
او در یادداشتی به مناسبت طرح لایحهای در مورد مطبوعات در مجلس نوشت : « بالاترین و مقدس ترین حقوق ملت آزادى قلم و بیان است» او به نمایندگان مجلس یادآوری میکند که سوگند یاد کردهاند به حقوق ملت خیانت نکنند و به مردم هشدار میدهد «چشم باز کنید و خائنین به حقوق مردم و کشور را بشناسید!»
آموزگار بیهمتای روشمندی
اغلب کسانی که با مصاحب همکار یا از شاگردان او بودند، بر نقش او در تحولی که در آموزش عالی به وجود آورد اشاره کردهاند. هرمز همایونپور در مقالهای که تابستان ۱۳۸۸ در مجله "نگاه نو" منتشر شد مینویسد، تا پیش از دههی چهل خورشیدی در دانشگاه تهران «از آنچه درباره نقش اصلی دانشگاه میگویند که آموختن روش تحقیق است خبر چندانی نبود.»
به گفتهی وی، اصول این کار را از مصاحب و اوایل دههی چهل آموخته است. داریوش آشوری که خود از پژوهشگران معتبر معاصر است، در همان شماره "نگاه نو" مصاحب را «آموزگار روشمندی» و از چهرههای استثنایی دانشآموختگان ایرانی به فرنگ رفته میخواند. آشوری این جایگاه استثنایی را به علت رسیدن به چیزی میداند که «فرانسویها "روح علمی" مینامند که گوهر جویندگی و پویندگی علمی مدرن است.»
داریوش آشوری در ستایش از جایگاه مصاحب مینویسد: «آنچه من میتوانم گواهی کنم و از نزدیک شاهد آن بودهام، این بود که او، در میان ما، با دست یافتن به روح علمی استاد بیهمتای آموزش روشمندی بود. از این جهت هیچ کس را نمیشناسم که با او همسری تواند کرد.»
در سه دههی گذشته به مناسبتهای مختلف در مورد تسلط مصاحب به چند زبان خارجی، دانش گستردهاش در زمینهها و علوم مختلف، و کارهایی که او پایهگذاشت سخن بسیار گفته شده. نکتهای که همهی شاگردان و همکاران او بر آن تاکید دارند همین «استاد بیهمتا» بودن او در تمام حوزههایی است که به آنها وارد شد. » ( 2 )
« دکتر مصاحب از جمله کسانی بود که به تاريخ فلسفه و ياد دادن انديشه اکتفا نمی کرد، و "هنر ِانديشيدن" را ياد می داد. وی با ُعمل ِ خويش نشان می داد که در برابر اراده انسانی، ُمحال نيز، َسر ِ تسليم فرود می آوَرد و می گفت: « وقتی همه مقدّمات توانستن در درون ما و يا در دسترس ما هست، چرا نتوانيم؟ فقط بايد خواست و يک قدم برداشت."
بارها روی اين نکته تاکيد می نمود که « منطق رياضی، توان اين را دارد که تفکر بشری را از محصور بودن در کادر درست و غلط و صواب و خطا، به مرز ديگری که معنی دار و بی معنی بودن است فرا َبرَد و بدين طريق در پالودن ذهن از خرافات، پيش داوری ها و اوهام، نقش تعيين کننده ای بازی کند» .
متأسفانه در زبان فارسی تنها کتاب با ارزش ولی تخصّصی در اين مورد، "منطق صورت" نوشته دکتر مصاحب است.
دکتر مصاحب با نگارش کتاب "منطق صوری" در سال ۱۳۳۴ منطق رياضی جديد را وارد ايران نمود.
کتاب "مدخل منطق صوری" بدون شک نقطه عطفی در تاريخ تفکر عقلی در ايران است که به توصيه و ارشاد استاد مجتبی مينوی و دکتر يحيی مهدوی تهيه گرديده است. «در مملکتى که جزاى خیانت پاداش و مستمرى و سزاى دزدى منصب و مقام است، آنان که حقایق را بى پرده مى گویند و مى نویسند باید منتظر مشت و تودهنى باشند و پیه توقیف را به تن بمالند.»
اين کتاب اگر چه اساساً در مقام معرّفی منطق جديد به جامعه فارسی زبان است لکن به حوزه های ديگر همچون متدولوژی علوم قياسی، مبانی منطقی رياضيات و منطق تطبيقی نيز توجه و اهتمام دارد.
دکتر مصاحب که همدم آنالیز و منطق و همنشین امثال Godfrey Harold Hardy " گادفری هرولد هاردی" و Alfred north Whitehead "آلفرد نورث وايتهد" و "برتراند راسل"، بود - روشنگری را با نيش زدن به مذهب و معتقدات افراد قاطی نمی کرد! و ابائی نداشت در لابه لای صحبت هایش از آیات قرآن مثال بزند.
او در عين مهربانی، بسيار جدی بود. از سال ۱۳۰۶ که به خدمت وزارت معارف درآمد و ِسِمَت های رئيس کل تعليمات عاليه و مدير کل فنّی و معاون فنّی اين وزارتخانه را داشت، تا بعد که استاد و رئيس بخش رياضی دانشسرای عالی شد و تا دم مرگ، آرام و قرار نداشت و براستی، خستگی را خسته می کرد.
دکتر مصاحب به بازشناسی ميراث علمی ايران به ايرانيان به ويژه در زمينه علوم بسيار اهميت می داد و می کوشيد که بخش هايی از تاريخ رياضيات ايرانی و اسلامی را که برای جامعه ما ناشناخته است آشکار کند، توجه به خيّام به عنوان رياضيدان، بخشی از اين کوشش است.
در کتاب هائی مانند آناليز رياضی، دائرةالمعارف فارسی و به ويژه تئوری مقدماتی اعداد، نام ها و سرگذشت نامه هايی از رياضيدانان ايرانی و خدمات علمی آن ها آورده است که می تواند برای بررسی تاريخ رياضيات، منبعی دقيق و بسيار غنی باشد.
از يک طرح کوچک، آرمانی بزرگ می ساخت. در سال ۱۳۴۵ مؤسّسه رياضيات را در دانشسرای عالی تاسيس کرد تا افرادی را تربيت کند که بتوانند رياضيات جديد را در ايران گسترش دهند. بسياری از استادان امروزين رياضيات محض، از شاگردان دکتر مصاحب در مؤسسه رياضيات بودند.
می گفت:
« اين موسسه، تنبل خانه شاه عباس نيست. هر کس اينجا آمده بايد مثل خود من که کارم را از پنج صبح شروع می کنم، کار بکند؛ روز و شب و تابستان و در کتابخانه. اينجا تعطيلی ندارد » .
نا گفته نماند که در حقيقت خودش از ساعت سه نيمه شب کار را شروع می کرد.
دکتر مصاحب با تأليف سلسله کتاب هايی در آموزش رياضيات جديد، قصد داشت در زمينه انتقال رياضيات روز جهان به ايران زمين، حرکتی به روز و عميق سامان دهد که آغاز آن با کتاب "آناليز رياضی" بود.
اين زنجيره با مجلدات "تئوری مقدماتی اعداد" ادامه يافت و متأسفانه با به خاک افتادنش ازهم گسيخت. در سپيده دم ۲۱ مهر ۱۳۵۸ آخرين صفحه ِ بخشی از کتاب "تئوری مقدماتی اعداد" را که از چاپخانه آمده بود نمونه خوانی کرد و در حالی که قلم لای انگشتش بود، به خاک افتاد ...
رياضيات عالی و حتی رياضّيات مقدماتی در ايران، پيش از وی وضعيّت اسف انگيزی داشت. از تئوری مجموعه ها، منطق جديد و رياضيات مدرن خبری نبود...کتاب های درسی رياضی، به َسبک تأليف ۱۰۰ سال پيش ِ اروپا و بسيار قديمی بود.
اگر امروز سخن از منطق نوين، رياضيات جديد، تئوری مجموعه ها، تئوری گروه ها، ساختمان های رياضی، تئوری اعداد، توپولوژی و ديگر مفاهيم نوين رياضی میرود، نتيجه آثار دکترمصاحب، تأسيس مؤسسه رياضيات و دگرگون سازی نظام آموزش رياضی در ايران به وسيله اوست.
دکتر مصاحب می خواست انديشه های نو، و نيز آنچه را که از امثال وايتهد و ها ردی در رياضيات و منطق آموخته بود در ايران زمين گسترش دهد. او از شاگردان ممتاز و برجسته برتراند راسل، و به راستی "پدر رياضيات جديد" بود.
حدود هفتاد سال پيش مجله رياضيات عالی و مقدماتی را که به نظر می رسد نخستين نشريه رياضی کشور باشد به صورت ماهنامه و در ۱۳ شماره منتشر نمود- اين مجله به مسائل مربوط به رياضيات عالی و مقدماتی میپرداخت و در پی انتقال آگاهی های تازه درباره رياضيات جهان به دانشآموزان و دانشجويان داخل کشور بود.
***
از آنجا که رياضيات جديد و منطق نوين (منطق علامتی) را او به ايران وارد کرد، طبيعتاً بسياری از علايم جديد را در ميان حروف و علايم موجود رياضی پيدا نمی کرد. سفارش طرح علايم جديد رياضی و حروفی از جمله حروف ايرانيک، نخستين بار به وسيله دکتر مصاحب انجام گرفت و آن چه امروز به نام "حروف فارسی خوابيده" يا حروف ايرانيک می شناسيم، نخستين بار طرح آن از سوی وی سفارش داده شد تا فارسیزبانان نيز حروف ايتاليک فارسی داشته باشند.
وی اين حروف را به خاطر کاربرد وسيع آن برای کتاب آناليز رياضی سفارش داد و برای نخستين بار در ميهن مان، آن را در همان کتاب به کار گرفت. اين حروف را نخست، "حروف دکتر مصاحب" نام نهادند اما خودش درخواست کرد که نام آن را تغيير دهند و خود، واژه "ايرانيک" را برای آن برگزيده و به کار برد.
گرچه رعايت طبقه بندی موضوعی و تدوين حروف و رموزی چند متناسب با اين طبقه بندی به گونهای ديگر در آثار کهن فارسی و اسلامی سابقه دارد، اما هيچ ُمحققی از روش موسوم به پئانو، بی نياز نيست.
دکتر مصاحب نخستين فردی در ايران است که از "روش پئانو" در تأليف آثار خود به ويژه کتاب های رياضی بهره گرفت. ناگفته نماند که جوزپّه پئانو (Giuseppe Peano) (۱۹۳۲-۱۸۵۸) رياضيدان ايتاليايی و از مؤسسان منطق جديد که او را پدر اين علم خوانده اند، از شخصيت های تأثيرگذار و ُپريادگار در رياضيات و منطق امروز است. از کارهای پئانو در تأليف کتاب، روش شماره گذاری اوست که به نام وی معروف است. در اين روش عناوين اصلی را با يک شماره، عناوين فرعی را با دو شماره و عناوين فرعیتر را به نسبت فرعی بودن آن با سه شماره و بيشتر مشخص میکنيم. مثلاً عنوان اصلی سوم را با عدد ۳، زير عنوان پنجم آن را با ۵-۳، و زير عنوان ششم اين عنوان فرعی را با ۶-۵-۳ شماره گذاری میکنيم . اين روش اينک رايج شده و کار پژوهشگران را ساده می کند.
پدر مورد وضع کلمات تازه در برابر لغات خارجی روش ويژه ای داشت. نشستی هفتگی در خانه خود تشکيل داده بود که در آن احمد آرام، صفی اصفيا، حسين گل گلاب و مصطفی مقربی و...حضور داشتند و معادل های فارسی برای واژه های علمی می ساختند.
کتاب فرهنگ اصطلاحات جغرافيايی که در سال ۱۳۳۸ به چاپ رسيده، حاصل آن تلاش ها است. آنان مجمع خود را، به شوخی "ضرابخانه" می گفتند، و لغتهايی را که میساختند، "مضروبات" میخواندند.
واژه سازی برای اصطلاحات علمی نيز، برای دکتر مصاحب اهميت بسيار داشت. واژه به روز، و "روز آمد" را دکتر مصاحب در برابر Up to date انگليسی نهاد، اما روزآمدتر از او در آن زمان کسی ديگر نبود.
اگر به فهرست منابع و مآخذ کتابهايش مراجعه کنيم می بينم که کليه مراجع مربوط را که تا تاريخ اتمام نگارش کتاب چاپ شده بودند، دارد.
مراجعی به زبان های انگليسی، فرانسه و آلمانی برای کتاب های رياضی يا مثال ها و مسائل رياضی.
از جمله آثار او مي توان از کتب زير ياد کرد:
- مدخل منطق صورت 1334 انتشارات دانشگاه تهران، در 700 صفحه
- مجله "ریاضیات عالی و مقدماتی" 1309 - 1310
- حکيم عمر خيام به عنوان عالم جبر (انجمن آثار ملي)
- جبر و مقابلهي خيام ( تهران 1317) كه شامل متن عربي و ترجمهي فارسي رسالهي خيام در جبر و تاريخ رياضيات تا زمان خيام است. در اين كتاب براي نخستينبار جايگاه علمي خيام در رياضيات به طور مستقل به زبان فارسي شناسانده شده است.
- منطق رياضي
- شاهکاري به نام آناليز رياضي
- تئوري مقدماتي اعداد، جلد اول 1353 در 1395 صفحه و جلد دوم 1358 در 1802 صفحه
- توابع مستدیر
- جبر و مقابله با جداول لگاريتم
- براهين الجبر و المقابله عمر خيام
- تاريخ علوم رياضي تا زمان عمر خيام
- هندسه مسطحه
- مثلثات (با همکاري احمد ارشميد)
- رسم فني (با همکاري احمد ارشميد)
- فيزيک (...)
- همکاري در تدوين فرهنگ اصطلاحات جغرافيايي (با ؛ احمد آرام، صفي اصفيا، حسين گل گلاب و مصطفي مقربي)،
- مجلهي رياضيات عالي و مقدماتي ( 10-1309)،
- رسالهي دكتري كه در جلد ششم مجلهي انجمن فلسفهي كمبريج در سال 1950 ميلادي چاپ شده است.
- علوم تفريحي
*دایرهالمعارف فارسي، جلد اول، الف تا غ» ( 3 )
( 1 ) ترانه مصاحب / مهرنامه، شماره ۱۶، آبان ۱۳۹۰ ترانه مصاحب / مهرنامه، شماره ۱۶، آبان ۱۳۹۰
( 2 ) دویچه وله
( 3 ) ریاضیات
پایان گزارش/
نظرات بینندگان