عبدالکریم قریب گرکانى فرزند میرزا مصطفىخان مستوفى در سال 1291 ه.ش در تهران دیده به جهان گشود. دو ساله بود که به اتفاق خانواده به روستای پدریاش،گرکان از توابع آشتیان مهاجرت کرد. دوازده ساله بود که پدرش فوت کرد و به همراه مادرش به تهران بازگشت. بیشتر دوران تحصیلش را در دبستان صفوى و دبیرستان علمیه سپری کرد. پس از آن با ورود به دانشکده علوم در رشته علوم طبیعى به تحصیل پرداخت. به دلیل علاقه فراوانش به زمینشناسى، مطالعات خود را در این رشته متمرکز کرد و در سال 1317 در رشته علوم طبیعى فارغالتحصیل شد. ایشان پس از اتمام دوره سربازى، مدتی کوتاه در آموزش و پرورش خدمت کرد و سپس به توصیه یکی از اساتیدش به دانشگاه آمد و پس از گذشت چند سال با تصویب قوانین جدید، مدرک تحصیلیاش به عنوان دکترا قلمداد شد و عضو هیئت علمی دانشسرای عالی شد. به پاس تالیفات، ترجمهها و مقالات آموزشی و پژوهشی فراوانش به عنوان پدر زمینشناسی ایران شناخته شد. از ایشان همچنین به عنوان مشاور سازمان انرژى اتمى، بنیانگذار دانشگاه اراک، موسس و رئیس کمیته غارشناسى ایران و مدرس دانشگاه آزاد آشتیان یاد مىشود. دکتر قریب در ۱۷ بهمن سال ۱۳۸۱ بر اثر سکته قلبی درگذشت و بنا به وصیتش در دانشگاه آزاد اسلامی واحد آشتیان به خاک سپرده شد.
مقدمه
زندگی نامه، داستان زندگی یا بخشی از زندگی یک نفر است که شخصی غیر از فرد مربوطه آن را نوشته باشد. شاید رعایت کامل بیطرفی در هنگام نوشتن زندگی نامه هدفی دست نیافتنی باشد. بیرون آمدن از قالب پیش داوری و عقاید متعصبانه و بیطرفی کامل واقعاً سخت است، اما زندگی نامه نویس باید از این تعصبات آگاه باشد و میتواند تلاش کند تا آنها را تعدیل کند. واقعیت آن است که هیچ زندگی نامهای داستان کامل زندگی یک فرد نیست. رسالت اصلی زندگی نامه نویس این است که مطالب را گزینش، کوتاه، فشرده و ساده کند، دریافتهای خود را ارائه کند و شواهد و مدارک موجود را تا حد امکان، به طور علنی و منصفانه با خواننده در میان بگذارد که البته کار آسانی نیست.
نوشتن زندگی نامه به خاطر علاقه فراوان به یک فرد خاص، اغلب امتیاز بزرگی است، چون در آن حالت، نویسنده راحتتر میتواند خوانندگان را جذب کند. او بدون این علاقه وافر، احتمالاً نتواند افراد دیگر را به فرد محوری زندگی نامهاش علاقهمند کند یا با خوانندگان احتمالیاش، ارتباطی موثر برقرار کند. البته در اینجا، منظور از علاقهی زیاد، سرسپردگی بی چون و چرا، که به اندازه دشمنی کور خطرناک است، نیست. بیعلاقه بودن نسبت به شخصیت اصلی، نتیجهاش اثری سرهمبندی شده خواهد بود.
متخصصان دانشگاهی به دلیل آنکه معمولاً محور اصلی مطالعاتشان، رشته تخصصی و محدودشان است، علاقه چندانی به نوشتن زندگی نامه ندارند. یکی دیگر از دلایل عدم اقبال دانشگاهیان این است که آنها معتقدند که داستان زندگی یک فرد، نمیتواند نوعی رساله علمی معتبر باشد و ممکن است به راحتی تنزل پیدا کند و به یک اثر غیرعلمی تبدیل شود، اثری که کارش داستانگویی صرف است.
با یک جست و جوی ساده در منابع موجود در کتابخانههای معتبر جهان یا در موتورهای جست و جوگر فضای مجازی در موضوع بزرگان دانش زمینشناسی جهان مانند جیمز هاتن، چارلز لایل، ویلیام اسمیت و دیگران، با انبوهی از زندگی نامهها مواجه میشویم که از زوایای مختلف زندگی فردی و علمی آنان را مورد بررسی قرار داده است. اما متاسفانه در مورد بزرگان زمینشناسی ایران عکس این قضیه صادق است و به جز چند مطلب جسته و گریخته، اطلاعات درخور توجهی دیده نمیشود و با کمال تاسف باید گفت که دکتر قریب، غریب مانده است. هدف این نوشتار آن است که در آستانه سیزدهمین سال درگذشت استاد، در میان منابع موجود، به بررسی اجمالی نیم قرن تلاشهای وی در زمینه آموزش و پژوهش زمینشناسی بپردازد.
کودکی و دبستان
عبدالکریم قریب گرکانی در سال ۱۲۹۱ خورشیدی در خیابان عینالدوله تهران دیده به جهان گشود. پدرش میرزا مصطفی خان مستوفی، فرزند میرزا عبدالکریم مستوفی گرکانی و مادرش خدیجه، دختر میرزا شکرالله خان (کاردار سفارت ایران در امپراتوری عثمانی) بود. او فرزند چهارم خانواده بود. دو ساله بود که پدرش از مشاغل دولتی بازنشسته شد و پس از آن به اتفاق خانواده به گرکان که زادگاه خانواده پدریاش بود، بازگشت.
گرکان، روستایی تاریخی در 5 کیلومتری شمال شرقی شهرستان آشتیان است که دارای مختصات جغرافیایی ۴۵درجه و ۵۰ دقیقه طول شرقی و ۲۴درجه و ۲۲ دقیقه عرض شمالی میباشد و ارتفاع آن از سطح دریا حدود ۲۰۰۰ متر است. دهستان گرکان حدود هشتصد نفر جمعیت دارد، زبان مردم آن فارسی و مذهب شان شیعه میباشد، این روستا دارای مشاهیر و بزرگانی است که نام و آثارشان در تاریخ این مرز و بوم، جاوانه خواهد بود. از جمله این بزرگان میتوان به دکتر محمد قریب (پدر طب اطفال ایران)، استاد عبدالعظیم قریب گرکانی (بنیانگذار ادبیات نوین فارسی)، دکتر عبدالکریم قریب (پدر علم زمینشناسی ایران)، دکتر احمد قریب، (رئیس سابق مرکز پژوهشی سازمان انرژی اتمی ایران) استاد بدرالزمان قریب، (عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی و متخصص فرهنگ و زبانهای باستانی ایران)، محمدحسین قریب گرکانی معروف به شمس العلما، (نویسنده کتاب قطوف الربیع فی صنوف البدیع)، آیتالله احمد محسنی گرکانی (نماینده ولی فقیه در استان مرکزی و امام جمعه اراک)، حاج ملا محمد علی گرکانی (پدر استاد عبدالعظیم قریب) که شرح
زندگانی ائمه اطهار (ع) را به سبک فردوسی و در حدود 20 هزار بیت به نظم درآورده است، اشاره کرد. مسجد جامع گرکان، آب انبار مستشارالملک، تکیه قدیمی و محل تعزیه و شبیه خوانی و برج و منزل خاندان قریب و دانشسرای گرکان از دیدنیهای این روستاست. منزل تاریخی خاندان قریب در مرکز روستا و روبهروی دانشسرای گرکان قرار دارد. این بنا در دوره قاجاریه بنا شده است و در زمینی به مساحت ۷۱۵ متر مربع قرار دارد. این بنا در فهرست آثار ملی به شماره ۲۵۵۱ در تاریخ 5/11/1378 ثبت شده است.
رنج این سفر طولانی تهران به آشتیان با آن وسایل حمل و نقل اولیه به حدی بود که در ذهن کودک خردسال خانواده قریب به خوبی نقش بست. استاد خاطره اولین مسافرتش را این گونه نقل میکند: "از تهران با کجاوه به گرکان رفتیم. درطول راه، من و مادرم در یک تای کجاوه نشسته بودیم و خواهرم و یکی از دختر عموهایم که تحت تکفل پدرم بود در تای دیگر نشستند. پدرم سوار بر اسب بود تا به گرکان رسیدیم. این مسافرت ۷ روز (۳ روز تا قم و ۳ روز تا گرکان) به طول انجامید". استاد قریب، کودکی و تحصیلات مقدماتی خود را در گرکان گذراند. درآنجا مکتبهایی وجود داشت که به تدریس علوم و ادبیات قدیم آن روز میپرداختند. کسانی که خود دارای فضل و دانش بودند، فرزندان خود را آموزش میدادند. تحصیلات پدرشان حدود کار مستوفی گری (حسابداری) بود و با زبان ریاضیات آن زمان (سیاق) هم آشنا بود، بر علوم قدیم و ادبیات فارسی تسلط داشت. شعر میسرود و خط زیبایی هم داشت. وقتی عبدالکریم به شش سالگی رسید، پدر آموزش و تعلیم کودکش را برعهده گرفت. استاد در این باره چنین میگوید: "هر روز صبح نزد پدرم به تحصیل میپرداختم. پس از فراگرفتن الفبا و خواندن و نوشتن به خواندن کتابهایی چون عم جزء و توسل، گلستان، بوستان، نصاب، صرف میر، امثله، صرف و نحو، مقامات حمیدی، کتاب حکیم مومن (کهدر علوم طبیعی آن روز نزد علما معروف بود) پرداختم".
استاد قریب در سال ۱۳۰۴ در حالی که دوازده سال بیشتر نداشت، پدرش را که بزرگترین حامیاش بود، را از دست داد و به همراه مادرش که اهل تهران بود، مجدداً از گرکان به تهران عزیمت کرد. دکتر قریب در این باره میگوید: "بعد از فوت پدرم، به همراه مادرم پس از فروش خانه و باغ و اثاثیههای منزل، در سال ۱۳۰۶ به تهران آمدیم و منزل کوچکی در خیابان سقاباشی قدیم (خیابان براداران شهید قادری فعلی) اجاره کردیم. در همان سال به دبستان صفوی رفتم و چون در دروس ادبیات قوی بودم من را درکلاس پنجم پذیرفتند. مدرسه صفوی بین دروازه دولاب (حوالی بزرگراه شهید محلاتی واقع در چهارراه شمس فعلی) و دروازه دوشان تپه بود. من در کلاس پنجم آن مدرسه عربی، انشاء، فارسی و ریاضیات را یاد گرفتم و چون شاگرد اول کلاس بودم، همیشه مبصر هم بودم. وقتی هم معلمها نبودند، من به بچهها دیکته میگفتم.
نوجوانی و ورود به دبیرستان علمیه
استاد دکتر عبدالکریم قریب پس از اتمام دوره ابتدایی در مدرسه صفوی، در سال ۱۳۰۷ برای ادامه تحصیل، در دبیرستان علمیه ثبت نام کرد. این مدرسه در سال ۱۲۷۷ به همت انجمن معارف تاسیس شد و تاریخی قدیمیتر از وزارت آموزش و پرورش ایران دارد. دو تن از اقوام استاد به نامهای میرزا عبدالعظیم خان قریب (1344-1257)، استاد زبان و ادبیات فارسی و حاج میرزا محمد حسین قریب ملقب به شمس العلمای گرکانی (1305-1223)، استاد فقه، اصول، حدیث و تفسیر این مدرسه بودند. این مدرسه بارها تغییر مکان داد و در حال حاضر در حوالی میدان جمهوری اسلامی قرار دارد.
استاد خاطرات این دوران را این گونه نقل میکند: "در ۱۷ سالگی پس از اتمام دوره ابتدایی در مدرسه صفوی به دبیرستان علمیه که در آن زمان نزدیک دانشسرای قدیم (میدان شهدای فعلی) بود وارد شدم و پس از آن به مدرسهای در پشت مسجد سپهسالار (مسجد شهید مطهری، این مسجد در ضلع جنوب شرقی میدان بهارستان قرار دارد) رفتم و تا اخذ دیپلم همانجا ماندم. من هر سال شاگرد اول کلاس بودم و دروس ریاضی، فیزیک و شیمی را در حد عالی میدانستم. مرحوم دکتر محمود حسابی، دبیر فیزیک من در آن دوره بود. در دوران دبیرستان معمولاً درس میخواندم و دنبال بازی نبودم. سه ساعت صبح و دو ساعت بعد از ظهر در دبیرستان بودیم و به خانه هم که میآمدم، درسهای روز بعد را آماده میکردم و تا ساعت ۸، ۹ شب مشغول مطالعه بودم. شب زود مى خوابیدم، ساعت پنج صبح بیدار مى شدم و بعد از خواندن نماز و ورزش، صبحانه مى خوردم و ساعت شش صبح آماده کار و رفتن بیرون از خانه مى شدم. فقط روزهای جمعه با دوستانم کوه میرفتم".
استاد قریب در سال ۱۳۱۴ با اخذ دیپلم از دبیرستان علمیه تهران فارغالتحصیل شد. در آن سال تمامی دانش آموزان سال ششم دبیرستان را در دارالفنون جمع کردند و امتحان گرفتند و ایشان نیز در آنجا امتحان داد و دیپلم گرفت.
جوانی و ورود به دانشگاه
در سالی که استاد دیپلم گرفت، تعداد فارغالتحصیلهای دیپلم آن قدر اندک بود که به ایشان گفته شد در هر دانشکدهای که دوست دارند، میتوانند ادامه تحصیل دهند، تا حدی که از آنان خواسته شد که به صورت آزمایشی به مدت یک ماه در دانشکدههای مختلف تحصیل کنند. در صورت تمایل، آن رشته دانشگاهی را ادامه دهند و در صورت عدمتمایل، دانشکده دیگری را انتخاب نمایند. استاد در این زمینه این گونه اظهار نظر کردند:
"من در ابتدا، هر چند روز در یک دانشکده میرفتم و حدود یک ماه به همین منوال در دانشکدههای مختلف سپری شد تا وارد دانشکده علوم شدم و در رشته ریاضی ثبت نام کردم. شش ماه در رشته ریاضی ادامه تحصیل دادم ولی بعد نظرم تغییر کرد و رشته علوم طبیعی را انتخاب کردم و تا پایان تحصیلات دوره لیسانس در این رشته ماندم، به خصوص چون زمینشناسی بخشی از این رشته تحصیلی بود و من به مرور زمان به آن بسیار علاقهمند شده بودم، در این رشته ماندم". علاقه وافر استاد قریب به زمینشناسی تا آنجا پیش رفت که نامبرده موفق شد در مدت سه سال، مدرک لیسانس علوم طبیعی را از دانشسرای عالی (قدیمیترین دانشگاه کشور تاسیس سال 1298، این مرکز بعدها به دانشگاه تربیت معلم تغییر نام داد و اکنون با نام دانشگاه خوارزمی شناخته میشود) اخذ نماید.
استاد بعد از اتمام دوره لیسانس، مطالعاتش را در زمینشناسی ادامه داد. ایشان در مورد دلایل علاقهاش به زمینشناسی اینگونه میگفت: "زمینشناسی چون با طبیعت سروکار دارد، برایم مفرحترین رشته بود. به خصوص برای من که درکودکی در دهات و باغ و زمین بزرگ شده بودم. شما هر جا نگاه کنیدکتاب زمین باز است، زندگی انسان از لباس تا خوراک، همه به خوبی با زمین ارتباط دارد. به اعتقاد من، تمام زندگی انسان از زمین به دست آمده است و چیزی نیست که ما از زمین نگرفته باشیم. زمین در قرآن کریم از جایگاه ویژهای برخوردار است. قرآن ۱۱۴ سوره دارد و در ۱۰۴ سوره آن از زمین صحبت شده است.
دکتر قریب در سال ۱۳۱۷ در رشته علوم طبیعی فارغ التحصیل شد. او در مدت تحصیل در دانشگاه از راهنمایی اساتید عالیقدری برخوردار بود. در گیاهشناسی از محضر اساتید گرانقدری همچون پروفسور احمد پارسا بهره برد. پروفسور ریموند فورون، در دو سال اول تحصیل در دانشسرای عالی، استاد زمینشناسی وی بود و همراه با ایشان به بسیاری از نقاط کشور سفر کرد و تحقیقات بسیاری را در مباحث مختلف زمین شناسی ایران انجام داد و نمونههایی منحصربه فردی از سنگها و کانیها را گردآوری کرد و در دانشگاه خوارزمی و دانشگاه آزاد اسلامی واحد آشتیان، موزههای ارزشمندی از سنگها، کانیها و فسیلها را از خود به یادگار گذاشت.
ازدواج و دوران پس از تحصیل
در این دوران، استاد با خانم فرنگیس قرهگزلو ازدواج کرد. ایشان از دبیران متعهد آموزش و پرورش بود. استاد بارها در جلسات مختلف به نقش همسرش در موفقیتهای علمی خود اذعان نمود و پیشرفتهای خود را مدیون فداکاریهای ایشان میدانست. حاصل این ازدواج دو فرزند به نامهای فرهاد و فریبرز و چهار نوه به نامهای، بیژن، فرزاد، رامین و کوین است. بسیاری از افراد خانواده دکتر قریب تحت تاثیر شخصیت ایشان، از علاقهمندان علوم زمین هستند. دکتر فریبرز قریب میگوید: "پدرش نقش مهمی در زندگی و تحصیلش داشت و از کودکی همراه پدر بوده است و به تحقیق در زمینه زمینشناسی و کتابهای پدر پرداخته است. وی میافزاید: نه تنها من که برادر و فرزندانم نیز به این رشته تحصیلی علاقهمند شدند و در خانوادهای زندگی میکنیم که هفت زمینشناس در آن وجود دارد".
دکتر قریب دوران پس از اتمام دوره کارشناسی را اینگونه نقل میکند: "بعد از اخذ مدرک لیسانس همه موظف بودند به مدت یک سال، هرجایی دولت تعیین میکند بروند و کار کنند. اهواز از جاهایی بود که داوطلب نداشت. من اهواز را انتخاب کردم و پس از یک سال تدریس در دانشسراى مقدماتى و یک دبیرستان دخترانه، در سال ۱۳۱۸ به تهران بازگشتم و به سربازی رفتم. در سال ۱۳۲۰ خدمت نظام را تمام کردم و چون تعهد دبیری داشتم، در دبیرستان ایرانشهر تهران مشغول به آموزش شدم. یک سال و نیم دبیر بودم تا اینکه با یکی از اساتید دانشگاهیام برخورد کردم. ایشان گفت: شما نمیخواهید به دانشگاه بیایید و با من کار کنید. من پذیرفتم و به دانشگاه تهران رفتم. در ابتدا با برنامهریزی، نیمی از وقتم را صرف آموزش و پرورش و نیم دیگر را هم صرف دانشگاه میکردم. سال بعد از آن به طور تمام وقت به دانشگاه رفتم و به عنوان مربی و متصدی آزمایشگاه کانیشناسی دانشکده علوم مشغول به کار شدم. در سال 1330 قانونی گذاشتند که هر یک از فارغ التحصیلان لیسانس، که حداقل 8سال سابقه کار در دانشگاه و تالیفاتی داشته باشند، مدرکشان معادل دکترا شناخته میشود و من چون ۱۵ سال سابقه داشتم و طی آن مدت هم جزوهای در زمینه بلورشناسی کانیهای جزیره هرمز تهیه کرده بودم، واجد شرایط این قانون شدم. بعد از تصویب این قانون، دانشسرای عالی (دانشگاه خوارزمی فعلی) و دانشکده علوم دانشگاه تهران، همزمان با هم از افرادی که دارای چنین ویژگیهایی بودند، دعوت به عمل آوردند و من در هر دو جا ثبتنام کردم و در هر دو جا پذیرفته شدم. هنگامی که قرار شد از سوی شورای دانشگاه حکم برایم صادر شود، بین رئیس دانشسرای عالی و رئیس دانشکده علوم اختلاف افتاد. بالاخره رئیس دانشگاه تهران گفت: این موضوع را بهعهده خودشان بگذارید. من هم دانشسرای عالی را انتخاب کردم و در سال ۱۳۳۳ دانشیار دانشسرای عالی شدم. در سال ۱۳۴۸ با رتبه ۱۰ استادی و ۳۸ سال سابقه کار به درخواست خودم از دانشسرای عالی بازنشسته شدم".
دکتر قریب طی سالهای ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۵ با همکاری دوستانش دکتر حسین گل گلاب و دکتر پرویز شهریاری، مشغول تاسیس و توسعه مدرسه عالی علوم اراک شد که بعدها سنگ بنای دانشگاه اراک شد. تا سال۱۳۵۴ ریاست آن را بر عهده داشت. در این سال، وزارت علوم بخشنامهای صادر کرد که به موجب آن، کلیه مدارس عالی ملی باید ضمیمه دانشگاهها میشدند. بر همین اساس، مدرسه عالی علوم اراک، ضمیمه دانشسرای عالی شد. بعد از این واقعه، با گذشت زمان، اختلافات مدیریتی بیشتری بروز کرد. خود استاد در این رابطه میگوید: "وزیر علوم وقت در مورد اعتصابات دانشجویان مى خواست افراد مخفى در بین آنها قرار دهم و با حرکات انقلابى آنها برخورد جدى کنم، این کار با روحیه ام سازگار نبود و چون من آن دستورات را انجام نمیدادم، از تهران مرا خواستند و گفتند: آقای وزیر علوم گفته است که صلاح نیست شما در اراک باشید. بیایید مشاور عالی دانشسرای عالی شوید. من هم گفتم: آقای وزیر علوم خیلی خوب تشخیص دادهاند که صلاح نیست من در اراک باشم، ولی من تشخیص دادهام که صلاح نیست مشاور عالی شوم". پس از آن استاد به تهران آمد و تا زمان وقوع انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها، در دانشگاه شهید بهشتی (ملی سابق) به صورت حقالتدریس مشغول به کار شد. از سال 1358 به بعد به عنوان مشاور سازمان انرژی اتمی منصوب شد و تا پایان عمر شریف، کم و بیش با آن سازمان همکاری داشت. ایشان مدتی رئیس کمیته غارشناسی ایران نیز بودند و در جلسات کمیته که نمایندگانی از پنج سازمان انرژى اتمى، حفاظت محیط زیست، میراث فرهنگى، سازمان زمین شناسى و اکتشافات معدنی کشور و سازمان تربیت بدنى در آن حضور داشتند، شرکت میکرد. در مورد غارهای ایران معتقد بود با آنکه بیش از 260 غار کوچک و بزرگ در اقصی نقاط کشور کشف شده است اما هنوز مطالعه جامعی در مورد کاربرد هر یک انجام نشده است. در سال 1368 به زادگاه خود بازگشت و رشته زمین شناسی را در دانشگاه آزاد اسلامی واحد آشتیان راهاندازی کرد و از آن پس، دو روز در هفته را در آن واحد دانشگاهی به تدریس مشغول بود و بقیه اوقات هفته را در منزل به مطالعه، تحقیق و استراحت میگذراند. استاد قریب تا اواخر عمر بابرکتشان، علیرغم کهولت و ضعف دوران پیری همچنان به فعالیت، تحقیق، تدریس و مطالعه مشغول بود.
دکتر قریب در مدت 50 سال کار آموزشی و پژوهشی، موفق به ترجمه، تالیف و چاپ بیش از 430 مقاله و 30 کتاب در زمینه علوم زمین شد، تا جایی که به واسطه تالیفات و ترجمههای متعدد، از سوی جامعه زمینشناسی به عنوان پدر علم زمینشناسی ایران شناخته میشود. قبل از آنکه بیماری و کهولت سن، استاد را زمین گیر کند، تا حدود90 سالگی، هر هفته راهی آشتیان میشد و با اشتیاق فراوان سرکلاس درس حاضر میشد.
دانشگاه خوارزمی در سال ۱۳۷۱ برای ارج نهادن به یک عمر تلاشهای علمی استاد، سمیناری تشکیل داد و آزمایشگاههای گروه زمینشناسی پردیس تهران را به نام ایشان نامگذاری کرد. سازمان انرژی اتمی نیز در سال ۱۳۷۲ بخشی از کتابخانه این سازمان را به نام ایشان نامگذاری کرد.
در سالهای اخیر، دانشگاه آزاد آشتیان نیز همایشهایی با محوریت دکتر قریب برگزار نموده است.
درگذشت
دکتر عبدالکریم قریب گرکانی در ۱۷ بهمن سال ۱۳۸۱ بر اثر سکته قلبی درگذشت و بنا به وصیتش در زادگاهش آشتیان در میان حزن و اندوه دانشگاهیان و جامعه علمی کشور در دانشگاه آزاد اسلامی واحد آشتیان بهخاک سپرده شد.
نظرات بینندگان
روحش شاد و نام و یادش جاودان
عکسی که قرار دادید متعلق به استاد دکتر عبدالرحیم هوشمند زاده یکی دیگر از بزرگان زمین شناسی کشور است