محمود کیانوش در سال 1313 در شهر مشهد متولد شد. پدر و مادرش بیسواد، اما هر دو بافرهنگ و پرهیزگار بودند، به ویژه پدر را، با توصیفی که کیانوش از او میکند ، باید از نمونههای نادر " بافرهنگان مکتب ندیده" به شمار آورد. او میگوید:
"پدرم سخت مذهبی و سخت پرهیزگار بود اما من درخشانترین صفتی که از او دارم، غرورش بود. با این که سواد نداشت، در عمرش هرگز در پای سند یا مدرکی انگشت نگذاشت. قلم را از دست طرف میگرفت و با غرور کسی که به افلاطون حکمت بیاموزد و به شیوهی نقاشان مینیاتورساز، اسمش را که "علی" بود، امضاء میکرد. او از فردوسی و خیام و مولوی و حافظ چنان حرف میزد که انگار از همسخنان و همسفرانش حرف میزند. همهی داستانهای شاهنامه را میدانست. از سعدی و حافظ و مولوی بیتها در حافظه داشت و آنها را به مناسبت در گفتارش میآورد. در توصیف و تصویر دیدهها و روایت شنیدهها و خیالبافتههایش زبانی بسیار روان داشت؛ آراسته به اصطلاحها و مثلها، و در شرح رویدادها و گزارش حال و فعل آدمها استاد بود، و من بعدها فهمیدم که در مکتب او شاگردی میکرده بودم و نمیدانستهام."
اما همین پدر، مخالف بود که پسرش به مدرسه برود و باور داشت که اگر محمود بخواهد عالم شود، باید به نجف برود، نه به مدرسه. اما محمود سرانجام با پادرمیانی مادر به مدرسه رفت و قدم در راهی نهاد که به پیدایش محمود کیانوش، چنان که امروزش میشناسیم یعنی نویسنده، شاعرو مترجم و بنیانگذار شعر کودک،منتهی شد. تقدیر چنان بود که پدر کیانوش از همان سالهای نوجوانی محمود، از مشهد به تهران هجرت کند و در این شهر، مقیم شود.
محمود در تهران به دبیرستان رفت و با همان مایه ادب و فرهنگ و انسانیت که از پدر آموخته بود، به تحصیل ادامه داد و بارور شد. در این دوره، از حسن تصادف، " در کلاس دوم دبیرستان، برای قرائت فارسی و انشا معلمی به کلاس ما فرستاده شد به نام مصطفی بیآزار که با ذهنی روشن و شناختی عمیق از ادبیات فارسی درس میداد و ما را با روح هر نوشتهای آشنا میکرد. اولین موضوع انشایی که به ما داد دربارهی ورزش بود و من برای این موضوع داستن کوتاهی نوشتم با عنوان هشت و سی پنج دقیقه . وقتی که آن را در کلاس خواندم چهرهی استاد بیآزار از شادی شگفت و این داستان را از من گرفت و آن را در کلاسهای دیگرش برای شاگردان خواند. استاد بیآزار به من گفت: " موضوع انشا هر چه باشد تو اجازه داری که به جای انشا یک داستان بنویسی."
کیانوش، که دیگر داستاننویس شده بود، دورهی اول دبیرستان (تا سال نهم) را ادامه داد و به دانشسرای مقدماتی رفت. او در این سالها داستانهایش را برای جلال آلاحمد میفرستاد و آلاحمد بدون آن که کیانوش را دیده باشد و بداند که کیست و چند ساله است، داستانهای او را در مجله هفتگی نیروی سوم در کنار داستانهای خودش چاپ میکرد.
کیانوش پس از اتمام دانشسرا به روستای مراد آباد در اطراف تهران رفت و آموزگار دبستان شد. در این دوره او به شعر بیشتر توجه کرد و شعرهایی را که میسرود برای احمد شاملو میفرستاد و شاملو هم، چون آل احمد در مورد داستانها، شعرهای این شاعر جوان ندیده و نشناخته را در مجلههای بامشاد و خوشه چاپ میکرد. بعد که شاملو او را دید، به او گفت: من فکر میکردم محمود کیانوش مردی سی چهل ساله است. اما اکنون میبینم با یک جوان بیستساله روبهرو هستم .
گرایش یا تعلق دیگر کیانوش به ادبیات، توجه و علاقه او به ترجمه بود. هنوز دیپلم نگرفته بود که داستانهای کوتاهی از ارنست همینگوی ترجمه کرد و بعدها که به رشته زبان و ادبیان انگلیسی دانشگاه تهران راه یافت و ترجمه را ادامه داد، به جرگهی مترجمان توانمند و مشهور فارسی پیوست.
محمود کیانوش ازسال 1355 جلای وطن کرد و به انگلستان رفت.... اقامت کیانوش در انگلستان در معرفی شعر فارسی معاصر به انگلیسی زبانان و در کل جهان انگلیسی زبان، بیتأثیر نبوده است. او در سال 1996 مجموعهای 200 صفحهای از شعرهای شاعران معاصر فارسی را به انگلیسی ترجمه کرد و در انگلستان انتشار داد.
کیانوش،شعر و شعر کودک
محمود کیانوش، چنان که گفتیم، در زمینههای گوناگون ادبیات، یعنی شعر وداستان و نقد و ترجمه توانا و دارای اثرهای گوناگون است. اما نسل میانسال، و چه بسا همهی کسانی که به نحوی با اثرهای او آشنا هستند، کیانوش را بیشتر به عنوان شاعر کودک میشناسند و این دلیل دارد: کیانوش اشعار خود را، که تحت عنوان شعر کودک و نوجوان میسرود، در مجلههای آموزشی پیک انتشار میداد. او البته در همان مجلهها نقد و مقاله و داستان هم مینوشت.
مجلههای پیک، که در دههی 40 و نیمه اول دههی 50 از سوی دفتر انتشارات آموزشی برای دانشآموزان، معلمان و خانوادهها منتشر میشد، و مجلههای کنونی رشد ادامهی آنهاست با تیراژی بیش از بر یک میلیون و هفتصد هزار نسخه، هر دو هفته یک بار، در مدارس توزیع میگردید. در واقع، در آن دوره، بسیاری از دانشآموزان بیش از آن چه در کتابهای درسی خود شعر میخواندند، شعرهای مجلههای پیک را میخواندند. شعرهایی از محمود کیانوش ( و البته پروین دولتآبادی و دیگران).
کیانوش دربارهی تجربهی خود در مجلههای پیک، میگوید: " چندی بود که انتشار مجلههای پیک با مدیریت ایرج جهانشاهی و همکاری پاکدلان روشناندیشی مثل اسماعیل سعادت، فردوس وزیری، پروین دولتآبادی و همکاری مؤسسه انتشارات فرانکلین آغاز شده بود. یک روز علی اصغر مهاجر ( مدیر مؤسسه) از من خواست که همکاری با پیک را بپذیرم. همکاری را پذیرفتم. چند شماره از مجله را ورق زدم و شعرهای آن را خواندم. شعرهایی را که در عهد کودکی و نوجوانی به عنوان شعر کودک و نوجوان به خورد حافظه و ذهن من و همسالان من داده بودند، به یاد آوردم و فکر کردم که در سرزمین ما هنوز شعری که بتوان آن را شعر کودک خواند، به وجود نیامده است. در آن موقع بود که گفتن شعر برای کودکان و نوجوانان را آغاز کردم و به مرور برای آن به اصول و قواعدی رسیدم و سرانجام، حاصل تجربهها و تأملاتم را در کتابی کوچک با عنوان شعر کودک در ایران منتشر کردم".
به این ترتیب، محمود کیانوش شاید بدون آن که خود خواسته باشد، شعر کودک (و نوجوان) را دچار یک تحول اساسی کرد و کارنامهای پربرگ و بار از آن نیز عرضه داد. از مطالعهی مجموعهی نوشتههای کیانوش میتوان دریافت که به باور این بنیانگذار شعر کودک، نباید شعر کودک را به زبان کودکان و یا کودکانه سرود. به نظر وی شاعری که برای کودکان شعر میگوید، البته باید کودکان را دوست بدارد و به آنها عشق بورزد. اما باید بداند که بابرگشت گذرا به دنیای کودکی خود نمیتواند با کودکان و جهان آنها ارتباط برقرار کند.
کیانوش به تکنیک و ظاهر شعر کودک اهمیت بسیار میدهد. چون به نظر وی برای کودکان چیزی مهمتر از بازی وجود ندارد و بازی به موسیقی پرتحرک نیاز دارد؛ در نتیجه، وزن و قافیه که خود دو نوع موسیقی هستند، برای شعر کودک لازم است.
در زمینه تفاوت شعر کودک با بزرگسالان نیز کیانوش نظر جالب توجهی دارد. او باور دارد وقتی شعری برای بزرگسالان گفته میشود، بزرگسالان آزادند که آن را بخوانند یا نخوانند، یا بپذیرند یا نپذیرند، دوست بدارند یا دوست ندارند. اما در مورد شعر کودک چنین نیست. شعر کودک در آموزش و پرورش و ساخت فکری او مؤثر است و سرانجام این که، شعر باید ارتباط جدی با جامعه داشته باشد. به ویژه چون سیمای اجتماعی ایران تغییر کرده است شاعر راستین باید این تغییر و تحول را حس کند و همراه آن پیش برود.
از مطالعهی شعرهای کیانوش برمیآید که این شاعر در درون خود نیز با کودکان و نوجوانان تعامل داشته و همواره با صمیمیتی ویژه و بیآلایش با آنها در شعر خود پیوند برقرار میکرده است. او شعری دارد که این ویژگی در آن آشکارا بیان شده است:
فرزندهای نازنینم
گلهای باغ زندگانی
خوانندگان شعرهایم
در کودکی و نوجوانی
هرگز نخواهد شد عزیزان
یاد شما، هرگز فراموش
هستیم با هم همیشه
در شعر محمود کیانوش
با پیکهای شعر من هیچ
چیزی مگر حرف شما نیست
دور از شما و بیصدایم
شادم که شعرم بیصدا نیست
در شعر من چشم شما هست
بر آسمان بیکران باز
با یک نگاه شاد و روشن
بر دیدنیهای جهان باز
در شعر من قلب شما هست
که میزند آهنگ شادی
میگیرد از آهنگ هر شعر
هر چیز دنیا رنگ شادی
در شعر من – هر وقت شعری
دارید میخوانید از من-
من نیستم، حرف شما هست
حرفی که میدانید از من
در شعر خود هستم همیشه
من زنده از لطف صداتان
فرزندهای مهربانم
سالم نگهدارد خداتان
بچههای جهان
ویژگی برجسته محمود کیانوش در شعر، که در دیگر شاعران دیده نشده، ترجمهی شعر به شعر از زبانهای دیگر است و بخش قابل توجهی از کارنامه شعری او را تشکیل میدهد. وی با این کار، لطافت و زیبایی شعر خارجی را، که اغلب چون به زبان فارسی درمیآید، قابلیت شعری خود را از دست میدهد و به واژههایی سرد و بیروح تبدیل میشود، حفظ میکند و میکوشد روح و جوهرهی آن را به خواننده فارسی زبان انتقال دهد. البته، چنین کاری در حوزهی شعر کودک و نوجوان بدون شک باید با دشواری زیاد همراه باشد.
بایدها و نبایدها در شعر کودک
آنچه در ادامه میآید به طور کامل برگرفته از کتاب شعر کودک در ایران و در واقع معیارهایی است که کیانوش برای شعر کودک وضع کرده است:
- شعرهای محاورهای، با املای شکسته، مناسب کودکان پیش از مدرسه است که هنوز خواندن و نوشتن نمیدانند و شعرها را میشنوند، از مادر یا مربی در کودکستان، و آنها را حفظ میکنند. برای کودکان کلاسهای اول تا چهارم یا پنجم ابتدایی بهتر است از ساختن شعر با زبانهای محاورهای، خواه در اوزان عروضی و خواه هجایی، خودداری کنیم. زیرا که این کودکان تازه با درست نوشتن و درست خواندن، یا بهتر است بگوییم با رسمی نوشتن و رسمی خواندن آشنا شدهاند، و زود است که ذهنشان را با چندگونگی املای کلمههای واحد درهم بریزیم.
- وزنهای هجایی ترانهای متغیر نیز برای شعر کودکان پیشمدرسه مناسب است. زیرا که آنها را از مادر یا مربی با وزن مناسب میشنوند. والا خواندن آنها برای کودکان دورهی ابتدایی دشوار خواهد بود. زیرا باید وزنهای متغیر یک شعر را با ارزشهای غیرثابت کلمههای واحد بازسازی کنند و چنین انتظاری از آنها نمیتوان داشت. به همین سبب است که بسیاری از کودکان این گونه شعرها را به صورت نثر میخوانند و در آنها موسیقی وزنی احساس نمیکنند.
- در شعر رسمی یا عام، علاوه بر تغییر جا و کاهش و افزایش کلمهها، بسیار با کلمههای شکسته برمیخوریم که علت شکستن آنها در بیشتر موردها ایجاد وزن بوده است. درست است که این وضع به طور تقریبی در همهی اثرهای درخشان ادبیات فارسی مشاهده میشود، اما شاعری که امروز فقط برای کودکان شعر میگوید، رواست که کمتر به شکستن کلمهها بپردازد. با عمل شکسته شدن، بعضی از کلمهها معنی خود را زود القا میکنند و کودک بدون این که آگاهی قبلی داشته باشد، میتواند کلمهی درست را به ذهن بیاورد، مثل کلمههای سیه (سیاه)، ناگه (ناگاه) ، کنون (اکنون) و غیره. اما بعضی از کلمهها با شکسته شدن مبهم میشوند یا ناخوشایند، یا در یک ترکیب به صورت کلمهای به معنای دیگر درمیآیند، مثل کلمههای ار( اگر)، ور (و اگر)، کین یا کاین ( که این)، کو ( که او)، زین (از این)، ورا ( او را)، چنو ( چون او، مانند او)،کت ( که ترا)، کش ( که او را)، کم ( که مرا)، بد (بود) و غیره.
در بعضی موارد یک کلمه در یک شعر، به اقتضای ایجاو وزن، با کاستی و افزودگی به چندین صورت در میآید و علاوه بر این که ذهن کودک را آشفته میکند، نشانهی آشکار ضعف شعر است، مثل کلمهی افتاد که به این صورتها درمیآید: فتاد، اوفتاد، بیفتاد، و کلمه افتد که به این صورت درمیآید: بیفتد، اوفتد، فتد. نویسنده در تمام شعرهایی که برای کودکان ساخته است، حتی در شعرهای هجایی کودکان پیش ار مدرسه، هرگز کلمهای را نشکسته است و این نشکستن او را در تنگنا نگاه نداشته است.
- در موردهای بسیار، شاعران ما به علت گرفتاری در تنگنای وزن و قافیه، کلمهها و ترکیبهایی به کار میبرند که نه در زبان روزمره هست، نه حتی در نثر ادیبانه. به این ترتیب دوستداران شعر در طی مدتی که شعرها را میخوانند خود به خود یک قاموس خاص شعری پیدا میکنند، و خواندن شعر برای کسانی که این قاموس را نیافتهاند، دشوار است. گاه میبینیم که خواندن یک قطعه شعر کلاسیک ( که سهل و ممتنع ساخته نشده است) برای یک لیسانسیهی زبان و ادبیات فارسی هم دشواری پیش میآورد. بنابراین نمیتوانیم از کودک که قاموسی محدود و در حد زبان روزمره ( آن هم در حیطهی تنگ مدرسه و خانواده) دارد، انتظار داشته باشیم که کلمهها و ترکیبهای قراردادی شعری را به کیاست و فراست دریابد و از شعر لذت ببرد. از این کلمهها و ترکیبهای ویژه نمونه چندتایی میآوریم: از پی، پی ( برای ، به منظور)، نی ( نه)، جمله ( همه)، در دم ( فورأ، بیدرنگ)، برگو، برگوی ( بگو)، بهر، از بهر ( برای)، فکرت ( فکر)، ملکت (مملکت، سرزمین)، بهل ( بگذار)، گویا ( گویی، پنداری) و غیره. در شعر کودک باید از این کاربرد، که نوعی سهلانگاری است، خودداری کرد.
- گاه شاعر ناگزیر میشود که یک مفهوم را، که برای بیان آن به طور مثال ده کلمه لازم است، در پانزده یا بیست کلمه بیان کند تا قالب گزیدهی او پر شود. این کلمههای زاید را " پوشال شعری" میگویند. در شعر کودک هر چه بیشتر باید کوشید که از استعمال پوشال شعری پرهیز شود و با تحمل رنج بیشتر شمارهی کلمهها به حد طبیعی و مطلوب نزدیک شود. دوری از پوشال شعری قدمی در راه ایجاز هست، اما ایجاز نیست.
پوشالهای شعری به چند صورت بروز میکند. اول به صورت آوردن مترادفها : " درد و رنج و محن" در مصراع زیر:
کنون رستی از درد و رنج و محن.
دوم به صورت کش دادن یا تکرار مفهوم:
جمله را ذکر جمیلم در گلوی
جمله بر درگاه من تسبیح گوی.
یا:
مرا درهم و سیم و دینار و زر
همه صرف راه تو شد سر به سر
در این بیت درهم و دینار برابر با پول نقره و طلا، و آوردن سیم ( نقره) و زر( طلا) زاید است. همچنین کلمهی " همه" همان مفهوم " سر به سر" را دارد و یکی از آنها مراد را کفایت میکند.
سوم به صورت افزایش حروف و کلمههایی مثل از برای ( برای) یا " که تا آن که" در مصرع زیر:
که تا آن که یابم گواه دگر.
و نیز به صورتها و با ترفندهای دیگر پوشالهای شعری میآید و قالبها را پر میکند. در شعر کودک آوردن پوشالهای شعری به تخریب ذهن کودک میانجامد و موجب میشود که اوبا ارزش واحدهای کلام آشنا نشود.
- در شعرهای بازیگونه، شوخیآمیز یا مهمل میتوان کلمههای سخت عامیانه مانند ملنگ، شنگول، ریزقولو، زپرتی، فرز، دست و پا چلفتی و امثال اینها و نیز کلمههای بیمعنی و تقلیدی، از قبیل قوقول، بوبول، فیلیل، قیلیل، که گاه میتواند تقلید از صوت یا حرکت یا حالت باشد، به کار برد، اما پرهیز از کاربرد این گونه کلمهها در شعرهای جدی، با هر نوع مضمون، ضرورت دارد، مگر آن که در یک شعر موردی عمدی پیدا کند.
- شعر ساختن برای کودکان دربارهی امور و اشیاء و حالتها و موقعیتهای نادر یا استثنایی درست نیست زیرا که شعر کودک برای جامعهی کودک است، نه برای گروه محدودی از این جامعه که ممکن است با آن امور و اشیا و حالتها و موقعیتهای نادر یا استثنایی مواجه شده باشد.
- مطالعهی شعرها یا شعرگونههایی که خود کودکان میگویند، چه کودکان ایرانی و چه کودکان کشورهای دیگر جهان، میتواند یکی از نمادهای جهان احساسی و عاطفی کودک در شعر، بر شاعرانی که برای کودکان شعر میسازند، بگشاید.
9.. در اغلب کشورهای دیگر جهان دیرزمانی است که شاعرانی بزرگ برای کودکان شعر ساختهاند. مطالعهی اثرهای این شاعران نیز میتواند گسترهی دید و دریافت شاعر ایرانی را گسترش دهد.
- به طور معمول شعرهای ویژهی کودکان نباید زیاد طولانی باشد؛ مگر در مورد قصهها و نمایشنامههای منظوم. زیرا که کودک خیلی زودتر از بزرگسالان یکنواختی را احساس میکند و خیلی سریع در پی تنوع میرود.
- در شعر کودک، از حیث عنصرهای سازندهی زندگانی اجتماعی، باید راه میانه سپرد و از زندگی و وسایلی سخن گفت که همهی کودکان آن جامعه، اگر تجربهی فردی از آنها ندارند، لااقل با آنها آشنا باشند.
- شاعری که برای کودک شعر میسراید، باید به آن قسمت از دیدهای فلسفی و مذهبی و اخلاقی خود تکیه کند که در جامعهی زمان او به حق ارزشهای عام خود را حفظ کرده است. به طور مثال اگر شاعری در سن چهل سال به بالا، و آن هم به واسطهی نوع زندگی فردی و وقایع خاص، به پوچی حیات رسیده است، در هنگام سرودن شعر برای کودکان باید خود را از آن پهنهی فردی بیرون کشد.» ( 1 )
« محمود کیانوش از سال ۱۹۸۲ تا ۲۰۱۶ زیر نام علیزاده طوسی در بخش فارسی بیبیسی برنامههای ماندگار رادیویی و نوشتاری از جمله برنامهٔ هفتگی «نامهای از لندن» که بیش از ده سال ادامه داشت و برنامههای «هزار سال غزل فارسی» در ۱۴ بخش بیست دقیقهای تهیه و اجرا کرده است.
( از چپ به راست: محمود کیانوش، لیلی آهی، توران میرهادی /کنفرانس مجمع بین المللی کارشناسان "ادبیات کودکان در خدمت آشنایی و همکاری جهانی" در سال ١٣٤٥، در کانون پرورش فکری کوکان و نوجوانان )
او در سال ۲۰۰۵ در مصاحبه با سیروس علینژاد گفته بود: "من هر وقت چیزی به ذهنم میآید که احساس میکنم باید آن را بنویسم، در آن لحظه برای من مهم نیست کیام، چیام، شاعرم، داستان نویسم، مقاله نویسم، ... قالب مناسبش را پیدا میکنم و مینویسم. اگر داستان است، داستان مینویسم، اگر شعر است شعر مینویسم. مهم نیست که چی هست. ولی مردم عادت ندارند که ببینند کسی هم منتقد باشد، هم داستان کوتاه و بلند بنویسد، هم شعرهای عمیق و فلسفی بگوید و هم برای بچهها شعرهای ساده بگوید، و هم به قول شما کارهای روزنامهنگاری را دنبال کند. میگویند آقا شما چرا خودت را حرام میکنی؟ میگویم من خودم را حرام نمیکنم، هر وقت حرفی دارم به زبان و شکلی که باید بیان میکنم. البته آنهایی که با یک عنوان خاص خود را نگه میدارند و مردم را به آن عادت میدهند، فکر میکنند برنده هستند. اما من فکر میکنم در زندگی هیچ برد و باختی به آن معنا وجود ندارد. برنده نهایی باد است و آفتاب است و خاک. » ( 2 )
« محمود کیانوش علاوه بر انتشار آثار فراوان ادبی، کتاب شعر و داستانهای کوتاه و بلند، از اعضای شورای کتاب کانون فکری کودکان و نوجوانان ایران بود. » ( 3 )
کیانوش طی ۶ دهه فعالیت حرفهای خود افزود بر ۸۰ اثر ادبی از خود به جای گذاشته، ۱۷ مجموعه شعر، ۱۰ رمان، ۵ مجموعه داستان کوتاه، ۲ نمایشنامه، ۶ رمان و داستان کوتاه برای کودکان و نوجوانان و ۲۲ ترجمه از آثار برتولت برشت، ساموئل بکت، یوجین اونیل و.... بخشی از فعالیت این چهره فرهنگی کشور است.
محمود کیانوش در زمینه نقد ادبی و فعالیت رسانهای نیز حضوری پررنگ داشت و مدتی عضو هیئت تحریریه و همچنین سردبیر مجله "صدف" و چهار دوره هم سردبیر مجله "سخن" شد. » ( 3 )
پری منصوری، مترجم و نویسنده، همسر محمود کیانوش فروردین امسال (۱۳۹۹) در لندن و در سن ۸۵ سالگی درگذشت.
محمود کیانوش هم تاب نیاورد و در 86 سالگی در میان خاک جای گرفت .
مرکز مطالعات دانشگاه شیراز در این مورد پیامی صادر کرد .
در این بیانیه آمده است :
به نام خداوند زیبایی ها
از شمار دو چشم یک تن کم وز شمار خرد هزاران بیش
گفتم کبوترجان بیا این بالها را باز کن/ در آسمان نیلگون پرواز کن
روح بلند و سرشار از کودکانگی کیانوش از قالب تن پرواز کرد، کیانوش پر از عشق به کودکان بود و زبان آنان را به خوبی می دانست و آن زمان که هنوز راه ادبیات کودک پر از ناهمواری بود پای در این مسیر گذارد و عاشقانه و پایمردانه کوشید و کوشید تا زمینه را در این باره بیش از پیش فراهم سازد. سروده های نغز و آثار فراوان او در گستره ی ادبیات کودک و نوجوان گواه توانمندی بی نظیر این فرهیخته ی عاشق است.
مرکز مطالعات ادبیات کودک دانشگاه شیراز سوگمندانه درگذشت این بزرگمرد را به خانواده ی ادبیات کودک و نوجوان ایران تسلیت می گوید.
روانش مینوی باد.
مرکز مطالعات ادبیات کودک دانشگاه شیراز
بیست و چهارم دیماه 1399
« صدای معلم » درگذشت این معلم توان مند ، آگاه و دلسوز را تسلیت می گوید .
یادش گرامی باد .
منابع :
1- جزیره دانش
3- همان منبع
4- هنرآنلاین
پایان گزارش/
نظرات بینندگان
پروانه از گل
احوال پرسید.
گل گفت:خوبم.
پروانه خندید
گل،بازتر شد
با ناز خوابید.
پروانه دورش
آرام رقصید
روحت شاد
جهت ایجاد فایل جداگانه برای چهره های ماندگار و تمامی
تلاش تان در این حیطه فرهنگ سازی و تقویت فرهنگ ، سپاسگزارم.
خانم امامی
سپاس از توجه شما .
پایدار باشید .
دارد مابقی چهره های ماندگار را که قبلا در بخش خبر درج نموده اید ، اینجا بگذارید؟ عالی خواهد شد. سپاس و خسته نباشید.