اوایل مهرماه بود. بچه های کلاس من ، زنگ ورزش در حیاط مدرسه بازی می کردند. برای خوردن آب به آبدارخانه رفتم. در کلاس کنار آبدارخانه باز بود. صدای همکارمان را شنیدم که سر یکی از دانش آموزان کلاس اولی داد می زد: « بچه ی خنگ!، تو هیچی نمی توانی یاد بگیری» و با عصبانیت بچه را از کلاس بیرون کرد!...چنین برخورد تندی با یک دانش آموز پایه اول برایم جای سوال داشت! ...
زنگ تفریح در دفتر مدرسه به این همکار گفتم که به طور اتفاقی متوجه برخورد تندش با آن دانش آموز شده ام و دلیل رفتارش را جویا شدم... با قیافه ای حق به جانب گفت که این بچه استعداد ندارد و چیزی یاد نمی گیرد و مثلا بلد نیست شکل دایره و مثلث را بکشد!!... برایش توضیح دادم که چنین مفاهیم انتزاعی در حد بچه های کلاس اول و این موقع از سال نیست، چرا که در پایان سال به یادگیری این مفاهیم می رسند و برای اثبات گفته هایم ساعت بعدی با اجازه مدیر رفتم سرکلاس اول ، همان دانش آموز بخت برگشته را آوردم پای تخته. هنوز آثار ترس و اضطراب ساعت قبلی در وجودش بود... آرام بهش گفتم پسرخوب یک گردی بکش، با دستانی لرزان دایره ای کشید!...گفتم یک سه گوش بکش، و این بار مثلثی کشید! و...
خشت اول آموزش
بیایید منصفانه خود را به جای والدین این کودک بگذاریم که با هزار امید و آرزو برای آینده فرزندشان از جان و دل مایه می گذارند و زمینه تحصیلش را فراهم کرده اند، که چی ؟! که شاگرد معلمی شود که ، کارورزی نرفته، برای معلمی تربیت نشده و از بن مایه تهی از شور معلمی است. ایشان در یک رشته غیر مرتبط با آموزش و پرورش تحصیل کرده و برای کار در مهمترین و حیاتی ترین پایه تحصیلی،آموزش ندیده بود!
بیایید از دید روان شناختی به این مقوله نگاه کنیم: کودکی که در سن 7 سالگی و آماده ورود به مدرسه است، در مرحله چهارم از مراحل رشد روانی اجتماعی اریکسون (دوره نهفته کودکی میانه) به سر می برد، مرحله حساسی که اگر به خوبی فرآیند را طی کند ، زمینه رشد هویت خود ( ایگو) او فراهم شده و به احساس باکفایت سازندگی دست پیدا می کند اما اگر این مرحله به خوبی پشت سر گذاشته نشود، احساس ناکامی و شکست و حقارت در پایان این مرحله رخ می نماید. کودکانی که در این مرحله مخصوصا توسط معلمان تشویق میشوند، به عزت نفس بالا و خودپنداره قوی دست پیدا می کنند.
حال کودکی با چنین ویژگی های روان شناختی و با داشتن روانی احساسی- عاطفی، از والدین و دانش آموزان پایه های بالاتر می شنود که مدرسه مکان خیلی خوبی است و معلم ها انسان های قابل اعتماد و خوبی هستند که از پدر و مادر هم بهتر و دلسوزتر هستند(بهتر بگویم مثل یک فرشته تمام عیار هستند!) با شور و شوقی وصف نشدنی سر کلاس حاضر می شود تا نخستین تجربیات اجتماعی محیط زیبای مدرسه را کسب کرده و از فرشته ای که برایش وصف می کردند کسب فیض کند!! غافل از اینکه عکس تصورش اتفاق می افتد، او با فرشته ای روبرو می شود که بسیار تنبیه می کند و متناسب با شان و مقام یک معلم رفتارنمی کند،تیپ ظاهری اش در خور یک معلم نیست !
او می بیند که معلم از وی می خواهد چیزی را که در توانش نیست انجام دهد و اگر نتواند از کلاس بیرونش می کند، چه سرانجام روانی برای وی متصور می شویم؟ بیزاری از درس و مدرسه ، ابتلا به اضطراب فراگیر، ترس و نوعی درماندگی آموخته شده، عدم اعتماد به دیگران و درنهایت فراهم شدن زمینه رشد اختلالات شخصیتی جامعه ستیز در آینده از نتایج این گونه رفتارها است. به قول معروف: خشت اول چون نهد معمار کج.....تا ثریا می رود دیوار کج...اینجاست که شعر زیبای نیمایوشیج در مورد والدین امثال چنین دانش آموزانی مصداق پیدا می کند که: « نازک آرای تن ساق گلی/ که به جانش کشتم/ و به جان دادمش آب!....ای دریغا به برم می شکند! »
آموزش ویژه،جامعه پیشرفته
امروزه همه صاحب نظران، آموزش و پرورش را مرکز ثقل تربیت نسل آینده هر کشور می دانند.بررسی عوامل مؤثر بر پیشرفت و توسعه در جوامع پیشرفته نشان می دهد که همه ی این کشورها از آموزش و پرورش کارآمد و توانمندی برخوردار هستند که این امر در سایه ی تربیت نیروی انسانی متعهد، متخصص و ماهر برای سیستم آموزشی آن کشورها به دست آمده است. به گفته آگوست کنت (پدر علم جامعه شناسی) پیشرفت بشر به آموزش و پرورش صحیح بستگی تمام و کمال دارد. رشد و گسترش تکنولوژی و علم در دنیای امروزه، ضرورت توجه روزافزون به آموزش صحیح نیروی انسانی برای نیل به رشد و توسعه ی همه جانبه بشر را بیش از پیش نشان می دهد و در واقع آموزش صحیح نیروی انسانی برای نظام آموزشی کشورها نوعی سرمایه گذاری عظیم ملی است و در این راستا هرمبلغ کلانی از طرف دولت ها صرف شود عبث نخواهد بود.چیزی که در بین ما ایرانی ها زبانزد خاص و عام است این است که چشم بادامی های ژاپنی انسان های خلاق،منظم، کوشا و دارای روحیه همکاری و مشارکت فوق العاده ای هستند.
ژاپن کشوری آتشفشانی و کوچک است که منابع غنی نفت و گاز هم ندارد اما تنها با تکیه بر منابع انسانی و آموزش ویژه آنها توانسته است جزو کشورهای صنعتی و اقتصادی جهان بوده و یکی از کارآمدترین و توانمندترین سیستم های آموزشی جهان را در اختیار داشته باشد ، به طوری که هر ساله در مطالعات تیمز، دانش آموزان این کشور در صدر جدول پیشرفت تحصیلی دروس مختلف قرار دارند.
واقعیت این است که دولت ژاپن بیشترین ارزش و سرمایه گذاری را برای نیروی انسانی خود قائل است و درصد قابل توجهی از بودجه ملی خود را به امر آموزش نیروی انسانی متخصص برای هر بخش اختصاص می دهد، اما در کشور ما علی رغم وجود نیروی انسانی باهوش، توجه آن چنانی به این بخش مهم و حیاتی (مخصوصا در چند سال اخیر) نشده است. جمله زیبایی هست که می گوید "کیفیت نظام آموزشی هر کشوری در نهایت به کیفیت معلمان آن وابسته است، در حقیقت هیچ کشوری نمی تواند از سطح معلمانش بالاتر رود!"...
همه ما می دانیم که کیفیت معلمان در هر جامعه ای به فاکتورهای زیادی بستگی دارد: از میزان حقوق دریافتی و وضعیت معیشتی گرفته تا آموزش لازم و کافی، گزینش بهتر نیروهای استخدامی برای جذب افراد علاقه مند و پرشور، تقدیر از کارهای انجام شده در فرۀیند آموزش، به کارگیری آنان در رشته ای که تخصص لازم را در آن به دست آورده اند و فاکتورهای بی شمار دیگر که مطمئنا کیفیت نظام آموزشی هر کشوری را، خوب یا بد، رقم می زند.
جابه جایی نقش ها،مصائب وارده
اگر واقعا بخواهیم بر مبنای تفکر انتقادی که از مفاهیم زیبای تربیتی است، به طرح های اجرا شده در آموزش و پرورش ، به عنوان مثال طرح جدید نظام 6، 3، 3 نگاهی بیاندازیم متوجه می شویم که در این طرح شتاب زده به بدیهی ترین نکات پایه ای توجه نشده است. یکی از ابزارها و ملاک های تفکر، ترجیح عقلانیت بر خواسته اندیشی است.اجرای این طرح، بدون فراهم آوردن زیرساخت ها و تامین نیروی انسانی متخصص برای هر مقطع تحصیلی، ترجیح خواسته اندیشی بر عقلانیت است . اجرای طرحی ناپخته و بدون برنامه، آن هم در سطحی کلان و در بزرگترین و مهمترین وزارت خانه کشور ، پذیرفتنی نیست.
متاسفانه هر دم از این باغ آموزشی کشور بری می رسد! تدریس معلمان متوسطه درمقطع ابتدایی، تدریس نیروهای خدماتی در مدارس ، استفاده از معلمان نهضت سواد آموزی به عنوان معاون اجرایی مدارس ،استفاده از یک آشپز به عنوان معلم ابتدایی در یکی از شهرستانهای استان اصفهان که خبر آن تحت عنوان" آشپز خور و بیابانکی یک شبه معلم شد!"منتشر شد و ده ها اتفاق عجیب و غیر کارشناسی دیگر نشانه این است که نقش ها جا به جا شده اند و متاسفانه سیستم آموزشی به سمتی پیش می رود که هیچ چیزش سرجایش نباشد.
چطور از یک مهندس برق قدرت انتظار داریم در دوره ابتدایی قرآن تدریس کند؟! چطور یک کاردان مبارزه با علف های هرز به عنوان مشاور به دبیرستان فرستاده می شود؟! واقعا چطوراز چنین مربیان و معلمانی انتظار داریم که بنیان آموزشی و تربیتی مستحکمی برای کشور تدارک ببینند؟!
بر اساس تحقیقات علمی گوناگون، بین تدریس معلمان با مدارک غیرمرتبط با رشته تدریس و افت تحصیلی و کیفیت تدریس و مولفه های دیگر همبستگی معنی داری وجود دارد!
چرا از نتایج تحقیقات روان شناسی و همچنین پایان نامه ها و تزهای دکترایی که در کتابخانه ها و مراکز علمی و آموزشی کشور خاک می خورد، عملا استفاده نمی شود؟
آیا در بزرگترین وزارت خانه کشور مشاوران و روان شناسانی وجود ندارند که این واقعیت ها را گوشزد کنند یا اینکه هستند اما گوش شنوایی وجود ندارد که بدهکار این حرف ها باشد؟!
چرا در این گونه تصمیمات حساس و کلیدی صرفا خواسته اندیشی بر عقلانیت و درک مفاهیم روان شناختی ترجیح داده می شود؟!...
اینها و سوالات بسیار دیگری هستندکه باید مسئولان آموزشی کشور جوابگو باشند، چرا که با تداوم این وضع مطمئنا تیشه به ریشه نظام آموزشی کشور زده خواهد شد و نسل تربیت شده کنونی در آیندهنمی تواند نقش واقعی خود را در توسعه و پیشرفت کشور ایفا کند. افت کیفیت تحصیلی اتفاق افتاده قابل کتمان نیست. در مقطعی از زمان نیروهای باتجربه با وعده پاداش سی روز در ماه و بازنشستگی پیش از موعد بازنشست می شوند و در مقطعی دیگر نیروهای ناپخته وارد سیستم شده و جای همان نیروها را می گیرند!
ریشه تمامی این مصیبت ها از آنجا شروع شد که عده ای تصور کردند که دیواری کوتاه تر از آموزش و پرورش برای استخدام فارغ التحصیلان بیکار وجود ندارد!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
کافیه 1درصد از یارانه ها سهم حقوق نیروهای آموزشی شود تمام..............حقوق ما 3 تا 5 میلیون افزایش خواهد یافت..................مثل پزشکان
استاد مسلم ( شير کو ) اميري از کرمانشاه قلم شما چقدر روان موثر است . بحث ارزشمند کارشناسي خود را در قالب زيبا و جذاب ارائه نموديد . ابتداء با فرياد و گوشزد نلسون ماندلا آغاز سخن فرموديد .! سپس خاطره تلخ که فرجام خوب و تحليل عميق شما ، هر خواننده اي را به اهميت آموزش آموزش دهنده آگاه مي سازد . در ادامه به اهميت سرمايه گذاري عظيم ملي جهت پيشرفت جامعه پرداختيد .! بدرستي فرموديد :
" در حقیقت هیچ کشوری نمی تواند از سطح معلمانش بالاتر رود!... "
" جابه جایی نقش ها،مصائب وارده "
" چرا از نتایج تحقیقات روان شناسی و همچنین پایان نامه ها و تزهای دکترایی که در کتابخانه ها و مراکز علمی و آموزشی کشور خاک می خورد، عملا استفاده نمی شود؟ "
" چرا در این گونه تصمیمات حساس و کلیدی صرفا خواسته اندیشی بر عقلانیت و درک مفاهیم روان شناختی ترجیح داده می شود؟!... "
" ریشه تمامی این مصیبت ها از آنجا شروع شد که عده ای تصور کردند که دیواری کوتاه تر از آموزش و پرورش برای استخدام فارغ التحصیلان بیکار وجود ندارد! "
استاد گرانقدر ، اميد است فرهنگيان بيشتر از قلم توانمند حضرتعالي بهرهمند شوند . انشاء ا...
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند شما شهسوارزاده
به زیبایی و از زوایایی مختلف مسائل و مصیبت های نظام آموزشی کشور را مورد تحلیل و بررسی قرار دادید بسیار سپاس گذارم از نقطه نظرات ارزشمند جنابعالی
سالیان سال از طرف برخی معلمان فرهیخته و نخبگان فرهنگی و آسیب شناسان تعلیم و تربیت بارها تک تک این نکات و سایر موارد گوشزد شده ولی متاسفانه گوش شنوایی در بین مسئولین و دست اندر کاران نبوده است و اصولا فقط به حرف و شعارهای رمانتیک در باب منزلت معلمان بسنده کرده اند و دست اندر کاران در مقام حرف و شعار در سراسر جهان شاگرد اول هستند ولی متاسفانه در مقام عمل رفوزه می شوند