علیاکبر میرزا آقاتبار مدرس پیشکسوت، اهل تحقیق و مداقه، کارشناس ارشد ادبیات با ۳۰ سال سابقه کاری، خوش مشرب و اجتماعی و مشوق من برای برگزاری نمایشگاه مصور کتاب،خوشنویسی و... در شهیدستان کرج میباشند.
قبلا دو کتاب "در جست و جوی نان" و "وداع با جنگ" آثار منتشر شده آقاتبار را مطالعه و معرفی کردهام. در این مجال نگاهی گذرا به " آوای غوکان " جدیدترین اثر منتشر شده این معلم نویسنده در زمستان ۱۴۰۰ میاندازیم.
آقاتبار در مورد خود می گوید: «درست در بلندترین شب سال ۱۳۴۴ در روستای پاشا کلای آمل متولد شدم، شبی که برف سپید و درخشان سراپای روستا را بر گرفته بود و از ظلمات آن کمی کاسته بود»
آوای غوکان
"آوای غوکان" داستان گرفتار آمدن دو قورباغه و بچههایشان "دم و بازدم" در دل چاهی تنگ و تاریک است. آنها به دنبال راهی برای رسیدن به برکهها و دشتهای آزاد در تلاشند، اما مارهایی چمبره زده بر سر چاه مانعی جدی در این مسیر میباشند. بالاخره نیل پدر خانواده دل به دریا زده و در تقلای جستن و رهانیدن خود و خانواده از چاه است . در این راه با مارها در افتاده و ابتدا پا و سپس جانش را در راه آزادی از چاه ویل زندگی نکبت بارش از دست می دهد.
آوای غوکان نمادی از زندگی انسان هایی است که در چاه تعلقات و وابستگیهای مادی غرق گشتهاند و هر روز بر عمق این چاه تعلقات افزوده میشود. به گونهای که روح بزرگ را در بند زندان تن و دنیا به اسارت کشیده و با تاسفی شیرین به چنان اسارتهایی دلخوش کردهاند و به قول شاعر:
"این جهان زندان و ما زندانیان
حفره کن زندان و خود را وارهان"
در آوای غوکان "نیلِ پدر" راهی برای نجات خانواده و دیگر غوکان خاموش با ایثار و شهامت راهی مییابد و خود در این جستارگشایی آسمانی میشود.
"در ته چاه دو غوک به نامهای نیل و شط همراه بچههایشان دم و بازدم روزگار میگذراندند. پایان یک شب که شط و بچهها در خواب بودند مثل بیشتر شبها نیل در دل آسمان مهتابی به کمک بوتههای دیواره چاه آرام آرام خود را به بالای چاه رساند و بر شاخه ای از آن درخت که سر در چاه داشت نشست دزدانه به تماشای دلگشای بالای چاه مشغول شد..."
"من مطمئنم که او مرگ راحتی داشت، هر چند در تمام چهار سالی که او به همراه خانوادهاش در آن چاه گرفتار بود از او بیخبر نبودیم اما هرگز به کمکش نرفتیم. تنها سرگرم زندگی روزمره خود بودیم اما امروز باید سوگ او را به نیکی بگذاریم.
از این رو همه باهم با صدایی بلند که تا دوردست ها برود و گوش مارها را کر کند بخوانید: ای رفیق نازنین، آرام بخواب گرچه برایت دلتنگیم، اما هرگز تو را از یاد نمی بریم... هرگز"
آقاتبار در اثارش با قلمی شیوا، سلیس و بیتکلف با مخاطب مواجه میشود و در سراسر کتابهایش گویی وی دوربین برداشته و از گذشته، حال و آینده شخصیت های داستان فیلم برداری و از تکنیک ادغام تصاویر بهره میبرد.
حرکت از تصویر بسته سرشانهها، به تصویر نیمبسته کل اندام و زندگی مملو از سادگی، صداقت و صمیمیت نویسنده نشأت میگیرد و البته هنر نویسنده آنست که از تصویر محیط سرسبز شمال و صدای جنگلهای مه گرفته رویا، فیلم ساخته و خواننده گریزپای را به دنبال خود بدواند و بالاتر از آن ضمن بهرهمندی از طعم و بو و لامسه در یک کلمه، زندگی بسازد.
آوای غوکان و ماهی سیاه کوچولو
راستش خوانش خط به خط آوای غوکان استاد علی اکبر میرزا آقاتبار ناخودآگاه مرا به یاد "ماهی سیاه کوچولوی صمد بهرنگی" میاندازد. جان مایه نوشتهها و منبع الهام هر دو نویسنده مردم عادی کوچه بازار و روستاییان ساده دل، دشت ها و برکههای زادگاه و نهایتا دانشآموزان پاکسرشت محصور در زندان زمان و مکان پیرامونی خویشند.
صمد بدون اینکه ژست روشنفکری بگیرد به دل توده می زند و با زبان ساده و بهره گیری از تمثیلات و استعارههای نغز بومی به بیان مشکلات و معضلات جامعه پیرامونی خود همت میگمارد. وی به عنوان معلمی دلسوز، آگاه و قهار بدون در نظر گرفتن منافع شخصی، فداکارانه دست به تربیت دانش آموزان شجاع و اندیشمند می زند.
صمد در خصوص مرگ و زندگی می گوید:
"مرگ خیلی آسان می تواند الان به سراغ من بیاید... مهم این است که زندگی یا مرگ من چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد".
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.